#شفای_چشمان_ایت_الله_بروجردی
#ایت_الله_بروجردی این مرد بزرگ خدا فرموده اند: «دورانی که در بروجرد بودم، چشمانم کم نور شده بود و به شدت درد می کرد. تا این که روز#عاشورا هنگامی که دسته های عزاداری در شهر به راه افتاده بود، مقداری گل از روی سر یکی از بچه های عزادار دسته - که به علامت عزاداری گل به سر خود مالیده بود - برداشتم و به چشمان خود کشیدم، و در نتیجه فوراً
چشمانم دید و نور خود را باز یافت و دردش تمام شد.»
منبع:چه بگوییم ص۸۷۶
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
🔻مگر گداها را ندیدی؟ ما چرا تعطیل کنیم؟!
🎤#آیتالله_حسنزاده رحمهالله:
🔸خدمت ایشان (#علامه_شعرانی رحمهالله) که بودم، درسال دو روز تعطیلی داشتیم؛ یکی روز #عاشورا و دیگر روز شهادت حضرت امام مجتبی علیهالسلام بود و بقیه سال درس میخواندیم.
🔹یادم هست زمستان بود، برف خیلی سنگینی آمده بود، من از حجره #مدرسه_مروی بیرون آمدم، برف را نگاه کردم، مردد بودم به کلاس درس بروم یا نه! به هر حال تصمیم گرفتم بروم.
🔸رفتم تا در خانه ایشان در سهراه سیروس، خواستم در بزنم با آن #برف_سنگین که آمده بود، خجالت کشیدم، مدتی ایستادم کسی بیرون بیاید، اما کسی بیرون نیامد، دیدم وقت درس هم میگذرد، در هر صورت در زدم، آقازاده ایشان در را باز کرد، وارد شدم.
🔹به محض نشستن عذرخواهی کردم و گفتم: آقا ببخشید در این برف مزاحم شدم، میخواستم نیایم. گفتند: #چرا؟ گفتم: در این روز برفی نمیخواستم مزاحم شوم.
🔸گفتند: مگر شما که از مدرسه مروی تا اینجا میآمدید، #گداها در سر راهها ننشسته بودند و گدائی نمیکردند؟ گفتم: چرا بودند، امروز روز کسبوکار آنهاست، گفتند: خوب آنها که تعطیل نکردند، ما چرا #تعطیل کنیم؟!
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea