یک روز آقا سید#عبدالله_فاطمی از شاگردان آیة الله شیخ محمد جواد انصاری همدانی که خود صاحب کراماتی بوده اند برایم نقل می کردند : جوانی#کمونیست نزد من آمد و گفت پدرم در حال احتضار است مردم می گویند که از شما کارهایی بر می آید اگر پدر من برگشت من مسلمان میشوم.
من با آن جوان به سمت منزلش رفتیم، وقتی که پشت در رسیدیم دیدم ملائکه قبض روح داخل خانه آمده اند.
به درگاه الهی عرض کردم خدايا من دلم میخواهد این جوان مسلمان شود طوری عمر پدر او را طولانی کن.
دیدم که ملائکه قبض روح رفتند بعد داخل خانه شدم دیدم پدرش را رو به قبله کرده بودند دست او را گرفتم و یک سوره حمدخواندم.
یک دفعه بلند شد و شروع کرد به بوسیدن من و دور من چرخید.
گفت: ملائکه قبض روح آمده بودند، من دیدم این آقا پشت در دعا کرد وملائکه رفتند. آن جوان مسلمان شد و در حال حاضر کارمند یکی از بیمارستانهای اصفهان میباشد.
منبع:در کوی بی نشانها ص۱۱۸
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea