eitaa logo
اختران علم و عمل
12.2هزار دنبال‌کننده
538 عکس
152 ویدیو
0 فایل
کانال مذهبی وسیاسی کپی آزاد و بلا مانع است. ایدی حقیر👇👇 @darmahzareolama کانال تبلیغات👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1707606947C7df93ecd6d
مشاهده در ایتا
دانلود
آیت الله حاج سید محمد حسن لنگرودی نقل فرمودند که: مرحوم آقا شیخ مرتضی زاهد تهرانی از اهل منبر بودند و از آن راه نیز مخارج زندگی اش را تأمین می کردند. روزی فرموده بودند من از این کار ناتوان شده و نمی توانستم روزی یک تومان که مخارج من بود از راه منبر تأمین کنم لذا به حضرت ولی عصر - ارواحنا فداء .. متوسل شدم نامه ای خطاب به آن حضرت نوشتم و به دروازه تهران (میدان شوش فعلی) رفتم و نزدیک قبرستان جوی آبی بود، نامه را در آب آن جوی انداختم وقت برگشتن شخصی را دیدم که پیش من آمد و گفت: آقا، فلانی متعهد شده است که روزی یک تومان خدمت شما بدهد کسی را می فرستید پول را بگیرد،یا می فرمایید به جایی بفرستد. منبع:روزنه های از عالم غیب ص۳۲ https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
🔻نه آن عبا را می‌خواهم نه آن آبرو را! 🎤فرزند مرحوم : 🔸می‌خواستیم با پدر به یک مجلس مهم برویم، بیرون آمدند و گفتند مادرتان خوابیده و عبا را رویشان کشیده‌ام. گفتم اینطوری که است. 🔹ایشان گفتند اگر آبروی من در گروی این عباست نه آن را می‌خواهم نه آن آبرو را. 📚به نقل از سایت تبیان https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
مرحوم آقا سید عباس تهرانی که در قداست و تقوا نمونه و حجت بر دیگران است، فرمود: به قصد زیارت حضرت رضا به مشهد می رفتم. حدود سی فرسخ به یکی از شهرهای بین راه مانده بود که برادرم را در آنجا دیدم از طرف مقابل می آمد، رو به من کرده و گفت:برادر!به مشهد نرو که مورد تجاوز دزدان قرار می گیری، دزدها به مال ما تجاوز کردند.برادر! مبادا به مشهد بروی که در معرض خطر قرار خواهی گرفت. من از شنیدن این جریان دلم شکست و متوسل به علی بن موسی الرضا شدم بعد دیدم ماشین صدایی کرد و از زمین بالا رفت و حدود ده دقیقه نگذشت که وارد گاراژ شهر شدم و آنچه که تعجب من را زیادتر می کرد، این بود که ماشین بنزین هم نداشت اما پس از آن دیدم پر از بنزین شده است. منبع:روزنه های از عالم غیب ص۶۳ https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
آیت الله آقای حاج شیخ عباس محفوظی نقل کردند: در همسایگی ما جوانی بود که گاهی بدون گفتن «یا الله» بالای بام می آمد،ما هم مجبور شدیم تیغه ای روی دیوار بکشیم تا از دید او در امان باشیم. اتفاقاً ما شب ها کنار همان تیغه می خوابیدیم. یکی از شب ها، بچه ها گفتند: امشب برویم آن طرف حیاط بخوابیم، همگی در آن طرف حیاط خوابیدیم. اهل بیتم در عالم خواب دید که تیغه مذکور خراب شده و به پایین می ریزد. از خواب که بیدار میشود طولی نمیکشد تیغه خراب شده و بچه ها به لطف الهی از این حادثه در امان ماندند، زیرا اگر مثل هر شب در آن طرف می خوابیدند،همگی زیر آوار تیغه از بین می رفتند. منبع روزنه های از عالم غیب ص۱۴۰ https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
آیت الله مصباح یزدی از مرحوم حجة الاسلام حاج شیخ محمد حسین فاضلی ابرقویی نقل کردند: موقعی که امام خمینی در نجف بودند و هنوز به پاریس نرفته بودند مشرف به حج شدم.از جده به مدینه که میرفتم دیدم سید بزرگواری کنار من نشسته و با هم صحبت می کردیم، صحبت از امام خمینی به میان آمد، من عرض کردم: ایشان در نجف هستند. ایشان فرمودند: نه فعلاً در پاریس هستند و مدتی بعد (و مدت آن را تعیین کردند) پیروزمندانه به ایران بر می گردند. من متوجه امر نبودم تا به یکی از قهوه خانه ها رسیدیم، پیاده شدیم و پس از آن که سوار شدیم، راننده پرسید: همه سوارند. من گفتم:یک نفر پایین است. گفتند: او کیست؟ گفتم: همان آقایی که کنار من نشسته بود.گفتند:کسی این جا پیش شما ننشسته بود، آن وقت فهمیدم که حضرت بودند و من متوجه نبودم. منبع:روزنه های از عالم غیب ص۴۰ https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
یکی از موثقین نقل کرد: وقتی که در نجف ساکن بودم، روزی مرحوم آیت الله العظمی آقای خویی پدرم را خواست. من نیز به همراه پدرم خدمت آن بزرگوار رسیدیم، ایشان رو به ما کرده و فرمودند: جنازه شیخ طوسی در حال تعمیر قبر، نمایان شده و قرار است با چند نفر به زیارت بدن آن مرحوم برویم، لذا خواستم شماهم همراه من باشید. با هم به سوی مقبره شیخ طوسی رفتیم. مرحوم آیت الله العظمی آقای حکیم و مرحوم آیت الله العظمی آقای شاهرودی وعده ای دیگر هم آمده بودند، همه ما مشاهده کردیم جنازه شیخ طوسی پس از گذشت تازه و سالم مانده است، نیمی از محاسن ایشان رنگ حنا داشت و ناخنها نیز حنا بسته شده بود، قد ایشان متوسط، بدن لاغر اندام و گویا پوست بدن به استخوان ها چسبیده بود. پس از آن که حضرات آیات عظام بدن مبارک شیخ را زیارت کردند آقای حکیم دستور فرمودند: قبر مطهر آن بزرگوار را بپوشانند و سنگ مرمر اعلایی هم بر روی قبر ایشان بگذارند. منبع:روزنه های از عالم غیب ص۱۶۷ https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
🔻پدرت یک طلبۀ معمولی بیشتر نیست. ✅حجت‌الاسلام والمسلمین علی بهجت: 🔸۷بار رساله‌اش را چاپ کردیم. راضی نبود اسمش را بنویسیم. وقتی هم که با اصرار زیاد راضی شد، فقط اجازه داد بنویسند: «، محمدتقی بهجت»؛ آن هم . 🔹کتاب مناسک حج ایشان را که چاپ کردیم، نوشتیم: «»؛ خیلی جدی در حضور بزرگان کرد. 🔸هنگامی که رساله‌اش چاپ شد؛ یک روز مرا کنار کشید و فرمود: «علی آقا! تو هر کسی می‌خواهی باشی، باش! می‌خواهی باشی، باش! می‌خواهی باشی، باش! می‌خواهی آیت‌الله‌العظمی باشی، باش! می‌خواهی مرجع تقلید باشی، باش! می‌خواهی هم باشی، هیچ مانعی ندارد. پدرت یک بیشتر نیست!» 🔹می‌گفت: «راضی نیستم درباره‌ام سخنی بگویی یا خدای ناکرده، در فکر تبلیغ و کسی باشی، رساله را هم به کسی نده...! آخر کار بعد از آنکه همه دادند و همه گرفتند، اگر کسی طالب بود و اصرار کرد، مانعی ندارد.»   https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
🔻این از کیمیا برایت بهتر است ... 🎤: 🔸در سفری که مرحوم و پدرم برای زیارت به مشهد مقدس رفته بودند، امام در حرم علیه‌السلام با سالک الی‌الله حاج حسنعلی نخودکی مواجه می‌شوند. امام که در آن زمان شاید در حدود سی سال بیشتر نداشت، وقت را غنیمت می‌شمارد و رو به گنبد و بارگاه امام‌رضا علیه‌السلام کرد و گفت: تو را به این امام‌رضا، اگر (علم) داری به ما هم بده. 🔹مرحوم فرمودند: اگر ما کیمیا به شما بدهیم و شما تمام کوه و در و دشت را کردید، آیا قول می‌دهید که به‌جا استفاده کنید و آن را حفظ کنید و در هر جایی به کار نبرید؟ 🔸امام‌ گفتند: نه نمی‌توانم چنین قولی به شما بدهم. مرحوم نخودکی فرمودند: حالا که نمی‌توانید کیمیا را حفظ کنید، من از کیمیا را به شما یاد می‌دهم. 🔹بعد از نمازهای واجب یک بار را تا «هو العلی العظیم» می‌خوانی. بعد تسبیحات حضرت زهرا سلام‌الله علیها را می‌گویی. بعد سه‌بار سوره توحید را می‌خوانی. بعد سه‌بار صلوات می‌گویی. 🔸بعد سه‌بار آیه مبارکه: وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا؛ ( آیه 2 و 3) را می‌خوانی که این از کیمیا برایت بهتر است. https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
🔻برخی اعتقاد دارند توپ والیبال را اولین بار امام خمینی ره به قم آوردند. 🔸امام از دوران نوجوانی و جوانی که طلبه‌ای در قم بوده‌اند، با نفوذی که بین دوستان خود داشته‌اند، ورزش صبحگاهی را برای همه طلبه‌های حوزه قم می‌کنند. 🔹وقتی به سن بیست سالگی می‌رسند، به ورزش والیبال روی می‌آورند و طلبه‌ها را به‌صورت سازماندهی شده به بیرون حوزه می‌برند و هفته‌ای دو تا سه جلسه والیبال بازی می‌کنند. برخی اعتقاد دارند را اولین بار امام خمینی به قم می‌آورند. 🔸از جمله ورزشهایی که ، بیشتر به آن اشتغال داشتند، می‌توان به کوهنوردی، در سنین نوجوانی، ، ژیمناستیک، پرش طول و ارتفاع و ورزشهای باستانی و در سنین جوانی اشاره کرد. 🔹وقتی پا به سن گذاشتند، بیشتر به و پیاده‌روی می‌پرداختند و هیچگاه به خاطر برنامه‌ای، از ورزش نمی‌گذشتند و می‌فرمودند: «من، نه یک ساعت تفریحم را گذاشتم برای و نه یک ساعت وقت درسم را برای گذاشتم». 🔸مقام معظم رهبری: ورزش برای جوانان امری لازم و برای افراد مسن امری است ... وقتی به کوه می‌آیم و گاهی می‌بینم حتی از من هم کسانی می‌آیند که با استحکام و استقرار جسمانی و قرص و محکم، این راه را طی می‌کنند، واقعاً می‌برم. https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
🔻چه حسابی دراین عالم است. 🎤حضرت آیت‌الله : 🔸شیخ انصاری مردی است که مادر علم، کمتر مثل او زاییده است. او از آن نایاب بشریت است. آن وقت از یک چنین مردی، شخص عالمی را طلبیدند، بسیار تأمل نمود تا یکی را انتخاب کرد [و فرستاد] . 🔹فردای آن روز، به خبر دادند که این شخص برگشته. شیخ به دیدنش رفت و گفت: چرا آمدی؟ گفت: دیروز که بدرقه ام کردی وارد شدم... به رفته و خودم را در بهشت دیدم، به من قصری نشان دادند که دیدم تمام قصرهای عالم در مقابل این قصر گویی خرابه ای بیش نیست، پرسیدم این قصر از کیست؟ گفتند: از آن توست. 🔸قصر دیگری به من نشان دادند که دیدم باز قصر من در مقابل آن قصر گویی مثل یک خرابه ای بیش نیست. گفتم: این قصر از کیست؟ گفتند: از آن شیخ مرتضی انصاری است. 🔹بعد، قصر سومی را نشان دادند که باز دیدم قصر تو در مقابل آن قصر یک ای بیشتر نیست. پرسیدم: این قصر مال کیست؟ گفتند: این قصر از آن است. 🔸متحیر ماندم. گفتم: شیخ ما کجا، ملای دربندی کجا؟! در این عالم است که قصر شیخ انصاری با این تفوق علمی و عملی اش، در مقابل قصر ملای دربندی، مثل یک ستاره در مقابل باشد؟! 🔹گفتند: این قصری که به تو داده‌اند و عمل توست. این قصری هم که به شیخ داده‌اند، مولود علم و عمل شیخ است. اما این قصری که به ملای دربندی داده‌اند، نه از علم اوست و نه از عمل او، این یکی از حسین بن علی است. چون ملای دربندی برای عزای علیهماالسلام می‌رفته. https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
سردار سید رحیم صفوی: روزی که در منزل مقام معظم رهبری، در خدمت ایشان بودم، بحث قدری به طول انجامید و نزدیک مغرب شد. پس از نماز معظم له به من فرمود:آقا رحیم شام را مهمان ما باشید. بنده در عین حال که این را توفیقی می دانستم، خدمتشان عرض کردم، اسباب زحمت می شود. مقام معظم رهبری فرمودند:نه بمانید، هرچه هست با هم می خوریم. وقتی که سفره را گشودند وشام آوردند، دیدم شام چیزی جز املت ساده نیست. https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
یکی از اطرافیان امام می گوید:امام در نجف، چشمشان درد گرفت وبه دکتر مراجعه کردند. دکتر بعد از معاینه چشم امام گفت:((شما باید چند روزی قرآن نخوانید وبه چشمتان استراحت بدهید)). امام خندیدند فرمودند:دکتر من چشم را برای قرآن خواندن می خواهم! چه فایده ای دارد که چشم داشته باشم وقرآن نخوانم؟ شما یک کاری کنید من بتوانم قرآن بخوانم. https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
شیخ اعظم انصاری عباداتی که شیخ انصاری از سن بلوغ تا اخر عمر به انها مواظبت داشت، گذشته از فرائض و نوافل شبانه روزی و ادعیه و تعقیبات، عبارت بودند از: 1️⃣ قرائت یک جزء قران کریم 2️⃣نماز حضرت جعفر طیار3️⃣زیارت جامعه 4️⃣ زیارت عاشورا در هر روز منبع: سیمای فرزانگان ص ۱۳۹ با اندکی تصرف https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
آیت الله سید عبدالکریم کشمیری حتی در حل مشکل بسیاری از افراد به آیات قرآنی سفارش می کرد. تا آنجا که یک روز یک اهل دانش که مشکلی داشت و راه حل می خواست به او گفتند: قرآن بخوان و آن شخص گفت: مدت هاست که قرآن نخوانده ام». منبع:شیدا ص۸۸ https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
خانم زهرا مصطفوی:امام روزی هفت بار ادوکلن مصرف می کنند. چون بین دو نماز مستحب است که عطر مصرف شود. همین طور بین دو نماز مستحب است که ریش را شانه کنند، شانه در جانمازشان هست. امام تسبیح را به صورت خاصی بالای سجاده میگذاردند نه همین طور که هر کجای سجاده باشد. چون آن هم مستحب است. منبع: مهر و قهر ص۱۹۶ https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
روزی حضرت حجة الاسلام و المسلمین حاج مقدس در منزل شخصی، مهمان بودند، برای ایشان چای آوردند. در نعلبکی عکس زنی بود. حاج مقدس با خنده فرمودند: «اگر ما بخواهیم که لبمان به لب این زن نخورد چه باید بکنیم؟» آن مرد هم بلند شد و آن نعلبکی ها را جمع کرد. منبع:بدیع الحکمه ص۹۳ https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
زمانی که مردم مشغول کثرت عمل هستند دعای ندبه می خواند، دعای کمیل میخواند دعای سمات میخواند، نماز شب میخواند، زیارت عاشورا میخواند و دائم به کارهای آخرتی مشغول است تو کاری کن که عملت خالص باشد. مثال بعضی ها که دائم در حال خوردن هستند، آش رشته، دم پختک، کوفته... همه ی اینها را میخورد یکی هم هست که یک سیخ کباب چنجه را میجود و میخورد قوه ی این یک سیخ بیشتر از این همه آش رشته و دم پختک و چه و چه است. زمانی هم که مردم دنبال کثرت عمل اند، تو عمل خالص و بی ریا داشته باش. وقتی مردم میخواهند تظاهر کنند که عمل شان را نشان هم بدهند، تو این کار را نکن. یک عمل خالص انجام بده این عمل خالص به درد میخورد. منبع:طریق دوست ص۳۵،۳۶ https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
«حضرت آیت الله العظمی حاج سید احمد خوانساری » که از مراجع تقلید بودند، به دلیل بیماری زخم معده،به دستور پزشک معالج در بیمارستان بستری شدند. چون ایشان سالخورده و ضعیف البنیه بودند و در وقت بستری شدنشان هشتاد و نه سال از عمرشان می گذشت، لذا طاقت تحمل جراحی شدن بدون بیهوشی ممکن نبود و از طرفی هم ایشان، اجازه بیهوش کردن را نمی دادند؛زیرا معتقد بودند که در هنگام بیهوشی، تقلید مقلدین اشکال پیدا می کند. دکتر معالج به ایشان عرض می کنند که طبق آزمایشها و عکس برداری ها، باید حتماً عمل جراحی روی حضرتعالی صورت گیرد. آیت الله خوانساری می فرمایند: «مانعی ندارد، عمل جراحی را هر وقت خواستید شروع کنید.ولی قبل از آن به من خبر دهید که با تلاوت قرآن و توجه به آن، مشکل بیهوش شدن شما هم حل شود.» دکتر جراح پذیرفت و لحظاتی بعد عرض کرد: «ما آماده هستیم که دست به کارشویم.» آیت الله خوانساری فرمودند:«هر وقت من شروع به خواندن کردم،شما هم شروع کنید.» دکتر می گوید: «تا ایشان شروع به خواندن سوره کردند، چاقوی جراحی را روی شکم ایشان گذاشتیم و دست به کار شدیم. ایشان چنان بی حرکت بودند که گویی در حال بیهوشی کامل هستند. بعد از پاره کردن و دوختن و اتمام کار، عرض شد که:« حضرت آقا، کار ما تمام شد.»ایشان هم قرآن را بستند و فرمودند: «صَدَقَ اللهُ الْعَلِيُّ العظيم.» عرض کردم: «آقا، دردتان نیامد؟» فرمودند: «مشغول خواندن قرآن بودم نفهمیدم» منبع:بدیع الحکمه ص۲۲۰،۲۲۱ https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
آقای مصطفی کفاش زاده: امام در پاریس که بودند خیلی با همسایه های خود خوب بودند، سراغشان را می گرفتند و احوالشان را می پرسیدند و در ایام عیدشان برای آنها پیام میفرستادند و گل هدیه می کردند. https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
عبد صالح مرحوم حاج ابوالفضل صنوبری فرمود: با تاکسی خودم، از میدان سپاه کنونی (عشرت آباد) ، پایین می آمدم که دیدم خانمی بلند بالا،با چادر و به ظاهر ، خیلی زیبا ایستاده. صورتم را برگرداندم و پس از استغفار، او را سوار کردم و به مقصد رساندم. روز بعد که خدمت شیخ رسیدم، گویا این حادثه را از نزدیک مشاهده کرده باشد، به من گفت: آن خانم بلند بالا بود که نگاهش کردی و صورتت را بر گرداندی و استغفار کردی .... خداوند - تبارک و تعالی - یک قصر برایت در بهشت ذخیره کرده و یک حوری، شبیه همان. منبع:کیمیای محبت ص۹۹ https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
همه دیدند که حضرت امام خمینی در یک مراسم ملاقات در حسینیه جماران به طور استثنایی به جای آنکه در جایگاه روی صندلی بنشینند _ با آنکه صندلی را مثل همیشه آماده کرده بودند - بر روی زمین نشستند. این همان روزی بود که برندگان مسابقه قرائت قرآن به جماران آمده بودند و قرار بود در آن جلسه چند آیه از قرآن تلاوت شود. منبع:هزار و یک حکایت قرآنی ص۳۴۷ https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
یکی از ارادتمندان شیخ از ایشان نقل می کند که فرمود: اسم پسرم برای سربازی در آمده بود میخواستم دنبال کار او بروم که زن و مردی برای حل اختلاف، نزد من آمدند. ماندم تا قضیه آن دو را فیصله دهم. بعد از ظهر، پسرم آمد و گفت: نزدیک پادگان به چنان سردردی مبتلا شدم که سرم متورم شد. دکتر آن جا معاینه ام کرد و مرا از خدمت معاف دانست.همین که از پادگان بیرون آمدم دیگر هیچ اثری از ورم و سردرد نبود! شیخ، در پایان افزود: ما رفتیم کار مردم را درست کنیم، خدا هم کار ما را درست کرد. منبع:کیمیای محبت ص۱۸۲ https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
در سال های اول رهبری، آقا تحت عمل جراحی قرار گرفتند و دوران نقاهت را در منزل گذراندند. روزی ما را به حضور پذیرفتند. اتاق ملاقات، اتاق پذیرایی بود. من چون وارد اتاق شدم و فضای آن جا و وسایل و تجهیزات اتاق را دیدم سخت تحت تأثیر قرار گرفتم. وسایل در حد اقشار جامعه بود و فرش اتاق پذیرایی،یک قالی تمام نخ نما که گل سالمی در آن دیده نمی شد. آن قالی نیز همسرشان بود. سایر وسایل اتاق نیز کاملاً عادی و معمولی می نمود از زندگی افراد متوسط جامعه نیز پایین تر بود. منبع:پرتوی از خورشید ص۶۵ https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
یکی از ارادتمندان جناب شیخ میگوید: ایشان به «استغفار» و «صلوات»، خیلی اهمیت می داد و دریافته بود که این دو ذکر دو بال پرواز برای سالک اند. شیخ می فرمود: هر کس در طول زندگی زیاد صلوات بفرستند به هنگام مرگ رسول خدا لب او را می بوسد. منبع:کیمیای محبت ص۱۹۰ https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
حجة الاسلام والمسلمین سید موسی موسوی اصفهانی فرمود: پدر من از خواص مرحوم حاج رحیم ارباب بودند. مرحوم حاج رحیم ارباب - به قول مرحوم علامه طباطبایی - در شمار عارفان بود سنت ایشان در احترام به سادات زبانزد است. هم ایشان وصیت کرده بودند:مرا در گوشه ای از قبرستان تخت فولاد در جایی که نام و نشانی ندارد دفن کنید تا مردم به خاطر شهرت من به سوی قبر روی نیاورند. مطابق این وصیت ایشان را در محلی مناسب با رعایت این وصیت در تخت فولادبه خاک می سپارند. جالب این که چیزی نمی گذرد آن منطقه محل دفن شهدا می شود،به گونه ای که اکنون قبر ایشان مورد توجه بیشتر خاص و عام قرار می گیرد. منبع:روزنه های از عالم غیب ص۲۸۵،۲۸۶ https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
مرحوم آقای شیخ مرتضی زاهد فرمودند: یکی از علمای مشهد در مسجد گوهرشاد در حال سجده از دنیا رفت من شنیده بودم که مرحوم میرزای شیرازی سه روز در حال سکرات بود تا از دنیا رفت. برای من مسئله شد که چگونه میشود یک امام جماعت این طور به راحتی درمکانی مقدس و در حال سجده جان دهد ولی آن مرجع بزرگ سه روز طول بکشد تا از دنیا برود؟ در خواب حضرت ولی عصر ارواحنا فداه -را دیدم، ایشان فرمودند: برخی از بندگان خاص خدا، مرگشان با اذن خودشان است. آن امام جماعت زود اذن داد ولی میرزای شیرازی اذن نداد تا آمرزش مقلدین خود را گرفت. منبع:روزنه های از عالم غیب ص۳۰۶ https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
🔻نگفتم نیا؛ گرسنگی دارد! 🔹 در سن 14سالگی وارد اصفهان شده و در مدرسه صدر، گرفت و به درس و بحث مشغول می‌شود. 🔸شبی از شب‌های زمستان پدرش به دیدن او می‌آید و وقتی زندگی او را می‌بیند که نه فرش و و نه حتی چراغی برای روشن کردن حجره دارد با سخنانی سرزنش آمیز به او می‌گوید:‌ نگفتم نیا، و ... دارد. 🔹سید ناراحت شده و به طرف قبله می‌ایستد و زمان (عج)‌ را مورد خطاب قرار می‌دهد و با چشمانی اشک بار می‌گويد: آقا! عنایتی کنید تا نگویند شما ندارید! 🔸لحظاتی نمی‌گذرد که فردی درب مدرسه صدر را به صدا درمی‌آورد. وقتی خادم در را باز می‌کند، فرد ناشناس از او سراغ سیدابوالحسن را می‌گیرد و خادم، سید را فرا می‌خواند. 🔹سیدابوالحسن با سیدی روبه‌رو می‌شود که پس از دلجویی به او می‌دهد و می‌گوید: شمعی نیز در طاقچه حجره است،‌‌ آن را بردار و روشن کن تا نگویند شما آقا ندارید. 📚توجهات ولی‌عصر (عج) به علما و مراجع تقلید، ص۱۲۳ https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
🔻تو بی‌خود چنین خوابی دیدی! ✅در جلسه‌ای با حضور ، یکی از علمای حاضر رو به حاج آقا مصطفی کرد و گفت:‎ ‎‏شنیده‌ایم خواب عجیبی دیده ای، برای حاج آقا (امام) هم نقل کرده‌ای؟ 🔸آقا مصطفی گفت: «نه»، آن عالم گفت: «بگو، حاج آقا اجازه می‌دهند.» ولی مرحوم #‎‏آقامصطفی از گفتن ابا می‌کرد و منتظر اجازه امام بود ... در آخر مرحوم حاج آقا عبدالله آل‌آقا به امام‏‎ ‎‏گفت: حاج آقا اجازه بدهید بگوید. است و شنیدن دارد. امام تبسمی نموده و‏‎ ‎‏فرمودند: «چیه، بگو.» 🔹آن مرحوم گفت: چند شب پیش خواب دیدم در‏‎ ‎‏مجلسی هستم که تمام حکما و فلاسفه به ترتیب نشسته‌اند: فارابی، ، بیرونی، فخر رازی، خواجه نصیر، ، ملاصدرا، حاج ملاهادی‏‎ ‎‏سبزواری و عده زیادی دیگر (گویا سقراط و و ارسطو از حکمای یونان را هم‏‎ ‎‏نام برد.) در همین حال دیدم شما وارد شدید و حکما و فلاسفه همه بلند شدند و به‏‎ ‎‏استقبال شما آمدند و شما را بردند و در نشاندند. 🔸امام رو به ایشان کرده و گفتند: این خواب را تو دیدی؟ گفت: «بله». امام‏‎ ‎‏فرمودند: تو چنین خوابی دیدی! https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea