#اتفاق_عجیب_شب_اول_عروسی_یک_دختر🔴🔴
تقریبا ساعت ۱ شب بود که مهمون ها کم کم خداحافظی میکردند و هر کدوم به سمت خونه هاشون میرفتند..... #خونه کم کم خلوت میشد....حوالی ساعت ۱.۳۰ بامداد بود که بالاخره همه رفتن و ما دوتا #تنها شدیم شوهرم رفت ی دوش بگیره منم رفتم سمت اتاق ک لباسمو عوض کنم اما تا دراتاق بازکردم ......⛔️👇
https://eitaa.com/joinchat/2214789138Cedab105f8f
#ورودمجردممنوع🔞
🔆🔆🔆🔆🔆🔆
#رمان آنلاین واقعی و داستان واقعی و هیجانی دختری به نام نرگس و داستان واقعی ازدواج اجباری و سرگذشت شوم
https://eitaa.com/joinchat/1936326679Ce504040f0b
#حاملگی_دخترمجرد16سالم🚷🚷
من یک دختر ۱۶ساله دارم ک روی #تربیتش خیلی حساسم،طوری که هیچ جا بدون من یامادرش اجازه نداشت بره!حتی #مدرسه_هم_خودم_میبردم_ومیاوردم،یه روز دخترم گفت برای المپیادعلمی احتیاج داره بادوستش مریم درس بخونه،از #فردای_اون روز تقریبا هروز مریم ساعت ۵میومد #خونه ما وتا ۸شب ت اتاق باهم درس میخوندن و اصلاازاتاق بیرون نمی اومدن !!تااینکه یه روز دخترم به #شدت_حالش_بدشد و بردیمش درمانگاه اما بعددیدن #آزمایش_دکتربهمون_چیزیوگفت_که_دنیاروسرمون_خراب_شد🚷🚷👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2214789138Cedab105f8f
#ورودمجردممنوع⛔️⛔️
#دردودل_اعضا📛📛
#اتفاق_عجیب_شب_اول_عروسی_یک_دختر🔴🔴
تقریبا ساعت ۱ شب بود که مهمون ها کم کم خداحافظی میکردند و هر کدوم به سمت خونه هاشون میرفتند..... #خونه کم کم خلوت میشد....حوالی ساعت ۱.۳۰ بامداد بود که بالاخره همه رفتن و ما دوتا #تنها شدیم شوهرم رفت ی دوش بگیره منم رفتم سمت اتاق ک لباسمو عوض کنم اما تا دراتاق بازکردم ......⛔️😱👇
https://eitaa.com/joinchat/2214789138Cedab105f8f
#ورودمجردممنوع⛔️⛔️
❌❌ کپی حرام ❌❌
هدایت شده از تبلیغات خانومانه⭐
#اتفاق_عجیب_شب_اول_عروسی_یک_دختر🔴🔴
تقریبا ساعت ۱ شب بود که مهمون ها کم کم خداحافظی میکردند و هر کدوم به سمت خونه هاشون میرفتند..... #خونه کم کم خلوت میشد....حوالی ساعت ۱.۳۰ بامداد بود که بالاخره همه رفتن و ما دوتا #تنها شدیم شوهرم رفت ی دوش بگیره منم رفتم سمت اتاق ک لباسمو عوض کنم اما تا دراتاق بازکردم......⛔️😱🙄🔥🔥👇
https://eitaa.com/joinchat/2214789138Cedab105f8f
#ورودمجردممنوع⛔️⛔️
❌❌ کپی حرام ❌❌
هدایت شده از تبلیغات خانومانه⭐
#اتفاق_عجیب_شب_اول_عروسی_یک_دختر🔴🔴
تقریبا ساعت ۱ شب بود که مهمون ها کم کم خداحافظی میکردند و هر کدوم به سمت خونه هاشون میرفتند..... #خونه کم کم خلوت میشد....حوالی ساعت ۱.۳۰ بامداد بود که بالاخره همه رفتن و ما دوتا #تنها شدیم شوهرم رفت ی دوش بگیره منم رفتم سمت اتاق ک لباسمو عوض کنم اما تا دراتاق بازکردم......⛔️😱🙄🔥🔥👇
https://eitaa.com/joinchat/2214789138Cedab105f8f
#ورودمجردممنوع⛔️⛔️
❌❌ کپی حرام ❌❌