eitaa logo
آشپزخانه مقاومت
394 دنبال‌کننده
297 عکس
67 ویدیو
0 فایل
آشپزخانه مقاومت،اتاق پشتیبانی جنگ که توسط زنان بر پا شده است. این پویش ذیل کارگروه امهات القدسommahatalqods@در بله هست کانال پیام رسان در بله http/ble.ir/ashpazkhane_moqavemat راه ارتباطی @ma_rezaii @gomnamm2121
مشاهده در ایتا
دانلود
زُبر الحدید 📮 ... این کار خیلی رشد داره، منی که دست به قلم نبودم ،دست به قلم شدم منی که تو هفته از خانه بیرون نمی رفتم،الان می بینم کجا بازارچه هست وچی می تونم درست کنم ببرم همه ی اینا با وجود دیسک کمر و گردن و زانو درد هست، اونم تو هر فروش سمنو هر سری سی کیلو یا پنجاه کیلو جا به جایی برای یه زن سخته. توی همدلی طلایی دو باقلوا زدم و کنار دستم سوخت،بدم سوخت یاد کودکان غزه افتادم و این شد که این تلنگری برای ادامه کار من بشه 📌پ.ن: "انّ المؤمنَ أشدُّ مِن زُبَرِ الحدیدِ": عنصری که اسیر وضع موجود نمی شود و با امید و تلاش کار انقلاب و اسلام را پیش می‌برد. ــــــــــــــــــــــــــ 🔻| روایت آشپزخانه مقاومت ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎|ایتا|بله
آشپزخانه مقاومت
وسع حداقلی یا وسع حداکثری؟ 🔻قرار بود برای بازارچه جلو درب حرم 100 ساندویچ فلافل آماده کنم 5شنبه بود... پسرک مدرسه نداشت اما خودم صبح کلاس داشتم آماده اش کردم و هر دو راهی کلاس شدیم پسرک رفت مهد کودک کلاس و من هم راهی کلاسم شدم... کلاسم که تموم شد قرار شدکه پسرم بعد مهدکودک پیش مادرم بماند تا من بتوانم به کارهایم برسم رفتم و حدود 6 یا 7 بوته کاهو خریدم اما در همان حین صدای اذان ظهر طنین انداز شد کمی باخودم خلوت کردم تصمیمم را گرفته بودم با کاهو ها راهی مسجد شدم نمازم را خواندم برای نماز قضا نماندم میترسیدم که دیر بشود برای برگشت در جستجوی ماشین بودم اما ماشینی درخواستم را قبول نمی‌کرد با خودم فکر کردم شاید که قسمت است نماز قضا به جماعت را شرکت کنم گوشی همانطور که در جستجوی تاکسی اینترنتی بود قامت بستم ... نماز های قضا که تمام شد ماشین هم پیدا شده بود😉 رسیدم منزل فوری برخی از کارهام رو انجام دادم که زنگ در به صدا درآمد که شاگردم بود کلاسمان که تمام شد با سرعت راهی آشپزخانه شدم برای درست کردن فلافل ها دست تنها بودم که دیدم زنگ در خورد و دوستم برای کمک آمد کارها نسبت به روز قبل با سرعت بیشتری پیش رفت و ما حدود ساعت 7 شب راهی حرم شدیم اونجا کمی برای فروش کمک کردم اما چون شب مهمانی دعوت بودیم باید زودتر برمیگشتم و با خستگی فراوان راهی مهمانی شدم روزی سخت و پرکار اما پربرکت.. وقتی ما مامور به تکلیف می شویم خداوند هم وسع ما را برای انجام آن تکلیف زیاد می کند پس به وسع های حداقلی اکتفا نکنیم... پ.ن: آینده گان در خصوص این زنان تاریخ ساز سخن خواهند گفت. بدون هیچ روتوش و حجابی از آنچه که در دل آشپزخانه های مقاومت و لحظه هایی که با مقاومت گره زده اید برایمان روایت کنید شما اثر ویژه ای را در جامعه خلق کرده اید شما توانسته اید بخشی از فضای انفعال جامعه را که با میلیون ها بودجه های پویشی و فرهنگی نمی تواند برهم زند را برهم زده اید و بستری برای نقش آفرینی و حرکت در جامعه ایجاد کرده اید... ــــــــــــــــــــــــــ 🔻| روایت آشپزخانه مقاومت ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎|ایتا|بله
39.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 سیستان یا لبنان؟ احتمالا گاهی اوقات از برخی اتفاقات خسته میشید و شیطان در کمین نشسته هم سریعاً بساط ناامیدی را پهن می کند... اما خداوند با ارسال نشانه هایی دست تو را میگیرد و حجت تمام می کند این کلیپ از اون نشانه هاست... وقتی کلیپ را برایم ارسال کرد و گفت هفته هاست خیمه مقاومت را در زاهدان برپاکرده‌اند و مشغول به کارند درحالی که معلم است و مادر چهارفرزند... دیگر بهانه ای برای خستگی باقی نمی ماند او می شود بمب امید و انگیزه ی حرکت 📌 نسخه با کیفیت را در لینک زیر مشاهده کنید. https://telewebion.com/episode/0x1026c5de ــــــــــــــــــــــــــ 🔻| روایت آشپزخانه مقاومت ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎|ایتا|بله
از دیروز تا به امروز 🔻پایگاه کمک به جبهه توی خانه ی ما از یک اتاق و هال و حیاط شکل گرفت و همان جا هم ماندگار شد. گاهی با سختی و زحمت بیشتر، گاهی و با کم خوابیدن،گاهی با زدن از تفریح و خوشی،بالاخره نگذاشتیم در پایگاه بسته شود. صبح به صبح که در خانه را باز میکردم، میگفتم اینجا پایگاه حضرت زهراست 📕برگرفته از کتاب تنها گریه کن به روایت مادر شهید محمد معماریان ــــــــــــــــــــــــــ 🔻| روایت آشپزخانه مقاومت ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎|ایتا|بله
📣 برنامه بازارچه و آشپزخانه های مقاومت سه شنبه ۲۷ آذرماه 📌جهت اطلاع از آدرس کامل و ساعت فعالیت بازارچه ها، راه ارتباطی و محصولات فروش لینک های فعال را انتخاب کنید. تهران ۱ـ [میدان انقلاب] آیدی رابط: @ya_alli110 ۲ـ [حوزه هنری] جهت ارتباط و هماهنگی به آیدی @mah_faa78 در پیام رسان بله پیام دهید. ۳ـ [پیروزی] آیدی رابط:@ilyls محصولات فروش: فلافل سمبوسه کیک هویج مربا به مربا هویج رب سمنو انواع ترشی ( ترشی مخلوط، بادمجون شکم پر،پیاز ترشی ) ۴ـ [کوهک] آیدی رابط: @jomaneh محصولات فروش: غذاهای ایرانی و سنتی و محلی شهرستانها *۱ـ [قم] آیدی رابط: @Kosar17 محصولات فروش: کشک و بادمجون میرزاقاسمی الویه(مقدارش رو کمتر کردیم) سوپ جو آش دوغ آش رشته مقداری پیتزا(سوسیس کالباس خونگی) کیک دسر ⚠️ شما با خرید از بازارچه های مقاومت چندین نشانه را هدف قرار می دهید. ۱ـ کمک به جبهه مقاومت و تقویت حزب الله ۲ـ رفع نیازهای خود ۳ـ کمک به استمرار فعالیت زنان و مادران آشپزخانه مقاومت و حذف انفعال از جامعه که همین امر درصورتی که بخواهد بصورت دولتی و حکومتی حل شود نیازمند میلیون ها بودجه می باشد. 📍 شماهم می توانید برنامه های هفتگی آشپزخانه مقاومت خودتان را در پیام رسان ها به آیدی @ma_rezaii ارسال کنید تا پوشش رسانه ای داده شود و در کنارهم قرار گرفتن این فعالیت ها منجر به جریان سازی و ایجاد شبکه می شود. ــــــــــــــــــــــــــ 🔻| روایت آشپزخانه مقاومت ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎|ایتا|بله
📣امهات القدس برگزار میکند: دورهمی خانوادگی و یلدایی ❤️به طعم انار، به رنگ زیتون ❤️ 💗به همراه جشن میلاد حضرت زهرا(سلام الله علیها) 🌺با حضور مهمانان بین‌المللی و گفت‌و‌گوهای شیرین و جذاب بانوان مقاومت کشورهای مختلف سخنران: دکتر کمیل زکی خانی روایتگر : محمد جواد مهدی زاده مولودی خوان : کربلایی محسن پالیزدار 🍰🌮 غذا و شیرینی خواهران لبنانی و سوری به همراه بازارچه ی یلدایی بانوان ایرانی 💳 فروش اقلام به نفع جبهه مقاومت(همبا) فروش ویژه: مزایده ی 2 قطعه فرش دست بافت 💰 اهدای پول وطلا💍 با پوشش خبری رسانه های داخلی و خارجی ⏰ زمان : پنج شنبه ٢٩ آذر ساعت ١٣_١٧ 🔆مکان: تهران، ضلع شمالی میدان امام حسین (ع)، جنب بانک صادرات، قرارگاه اربعین ‼️‼️اصلاحیه ی تغییر مکان به علت تعطیلی مراکز دولتی در روز پنج شنبه می باشد لطفا اطلاع رسانی کنید. 🇵🇸🇾🇪🇮🇶🇱🇧🇸🇾🫶🇮🇷 📌کانال های ما: بله | ایتا
آشپزخانه مقاومت
📣امهات القدس برگزار میکند: دورهمی خانوادگی و یلدایی ❤️به طعم انار، به رنگ زیتون ❤️ 💗به
این برنامه اولین برنامه ای که آشپزخانه زنان مقاوم لبنانی هم حضور دارند ما مدت هاست توی فکر بودیم بتونیم یک شرایط و بستری مهیا کنیم برای نقش آفرینی بانوان لبنانی که در ایران مهمان ما هستند و بسیار غذاهای خوشمزه و لذیذی هم میپزند این اولین گامی که در این مسیر برداشته شده برخی شیرینی های خوشمزه لبنانی عزیزمون که ساکن قم شدند پخت می کنند و به دستمون می رسونند که به سفره های یلدایی شما برسه پس حیف این محفل از دستش ندید از قسمت خوردنی هاش بگذریم بخش جذابش هم صحبتی با خانواده های لبنانی و سوری است که در ایران مهمانمان هستند قراره دور کرسی یلدایی بشینیم و از مقاومت صحبت کنیم خلاصه این برنامه رو از دست ندید... 🆔 @ashpazkhane_moqavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 طرز تهیه ی شیرینی بهشتی 📝 یک لیوان آرد 🍫یک پودر کاکائو گرون😋 که دلمون نمیومد بخوریم از ته کابینت شکر هایی که شیرینیشان برلب کودکان لبنان لبخند می‌نشاند👧👶 🥚تخم مرغ هایی که عاقبت بخیر شدن 💁‍♀ و دستان پر مهر زن همسایه که به گفته ی خودش برای دفاع از انسانیست مهمان آشپز خانه کوچک خانه ما شده بود آشپزخانه ای که امروز آشپزخانه مقاومت شده بود نشسته بودیم پشت خاک ریز و با هر ملاقه سوخت موشک های جبهه مقاومت را پر میکردیم🛢 با هر ملاقه خشابی بدست سربازان حماس و حزب الله میدادیم✊ نزدیک به غروب آفتاب بود که موشک ها را آماده پرتاپ کردیم🚀✌️ 🆔 @ashpazkhane_moqavemat
آشپزخانه مقاومت
یه کاسه آش ده دلاری 🔻روز سه شنبه بود کارهای بچه هارو راست و ریست کردم تا بعد از ظهر خودمو به بازارچه برسونم تصمیم داشتم این بار هر جور شده به کمک دوستان بروم و از طرفی دختر نوزادمو توی این سرمای پاییز باید با کالسکه میبردم و چند ساعتی تو حیاط مسجد میموندیم و حتما بچه ها بی تابی میکنن وای خدای من یعنی دووم میارم ... خلاصه دلمو به دریا زدمو و وسایلو جمع کردم و با کالسکه همراه بچه ها راهی مسجد شدیم. چه فضای جالبی فضای دنیایی خرید و فروش در کنار معنویت مسجد رنگ باخته بود و دیگر بویی از دنیا نداشت و ازجنس مقاومت بود میزها کنار هم گذاشته شده بودن سروصدای بچه ها و همهمه ی بازار و صدای دلنواز دعا از بلندگوهای مسجد... دوستانم رو دیدم همگی با بچه های کوچیک.... وای خدای من همسایه عزیزم با نوزادش تو بغل .. اون که بچه اش از دختر من کوچیک تره .. همش سه ماهشه... همه با انگیزه مشغول فروش آش و غذاهای جورواجور با همون انگیزه مادرانمون در دوران جنگ تحمیلی تو پشت جبهه ها.... منم روحیه ام دوبرابر شد. پشت یکی از میزها قرار گرفتم و شروع کردم به فروختن آشها و ساندویچ ها بعد تصمیم بر این شد که مقداری از آش ها بیرون از شهرک برده بشه خودم داوطلب شدم گفتم: من آشهارو می برم برای فروش... انگار دیگه خستگی رو نمیفهمیدم... با همسرم همراه همیشگیم و بچه ها بعد از اینکه یه تعدادی آش پشت ماشین گذاشتیم به سمت میدون رفتیم تا آشها رو به نفع مقاومت بفروشیم ولی امان از طعنه ها ... نه مثل اینکه اینجا کاسب نیستیم... باید فقط این آشهارو به فروش برسونیم ... دارن سرد میشن حالا باید چه کرد... به همسرم گفتم بریم سمت محلاتی اونجا فضا بهتره... آشهارو جمع کردیم و راه افتادیم.. کنار بازار محلاتی ایستادیم پسر کوچیکم داد میزد آش برای مقاومت..... خداروشکر اینجا دیگه خبری از طعنه نیست... یه کم صبر کردیم تا مردم به سمتمون بیان و خرید کنن الحمدلله استقبال شد... یک ساعتی ایستادیم تو این فاصله یه خانمی اومد جلو پول آش رو داد ولی آش رو نگرفت گفت بفروشیدش... پسرم یه ظرف آشو برداشت که به کسی بده ،با دستای کوچیکش آش کج شد و داشت میریخت اون آقا گفت اشکال نداره اگه بریزه ،از دست بچه بگیری صفاش بیشتره.. دیگه هوا داشت سرد میشد .. وای مهرسای سرماخورده ی من دیگه طاقت نداره گفتیم جمع کنیم دیگه جای موندن نیست ... در حال جمع کردن یه خانم و آقایی از کنارمون رد شدن به خانمه گفتم آش برای کمک به مقاومت نمیخرید؟ خانمه گفت ما دیروز آش خریدیم. آقایی که کنارش بود اومد جلو و یه کاسه آش برداشت و برد گذاشت تو ماشین... دوباره به سمتمون اومد و گفت : برای مقاومت بود درسته؟ و گفت : این اسکناس ده دلاری رو بگیرید . این پول از اون سر دنیا اومده تا خرج مقاومت بشه . . . انگار خستگی جفتمون دراومد.... انگار اون اتفاقی که باید می افتاد افتاد... و دیگه بقیه اش مهم نبود ... 🆔 @ashpazkhane_moqavemat