آشپزخانه مقاومت
دنیای وسع ها قسمت اول روایت امشب،روایت دلدادگی بود.از جنس دلدادگی زینب کبری به سید الشهدا🌷 🔻 فاطمه
🔻 خانمی که حلقه ی ازدواجش را برای اهدا کف دستانم گذاشت و با این اهدا خود وهمسرش رو بیمه عمر کرد.😍
🔻عزیز ی که هیچ وقت فروشندگی نکرده بود رو دیدم که به عشق حمایت از جبهه مقاومت باصدای بلند،بدون خجالت ،برای خرید محصولش بقیه را دعوت میکرد.مطمئنم اگر میخواست برای خودش کار کنه،هیچوقت اینطوری تبلیغ نمیکرد😁
🔻برق چشمان کودکی که اسباب بازی هایش رو برای اهدا آورده بود وبوسه ی شیرین من برگونه هایش😘
🔻 استادی که فارغ از مقام استادی،پشت میز فروش ایستاده بود وهیچ ابایی از اینکار نداشت🙂
🔻عزیزی که هر از چند دقیقه تذکرات وانتقادات خود را بر ای بهبود برنامه های آینده، مودبانه به بنده میگفت.چقدر نکاتش وادب گفتارش شیرین بود.ولی افسوس که در اون شلوغی نمیتونستم یکی یکی بنویسم.
😎نتیجه گیری من:
پیشنهادات وانتقادات خود رو بعد از برنامه بگید لطفا🙈
و قشنگی های زیاد دیگه ای که زبانم قاصر است از بیانشان.
🤲 خدایا امشب چقدر آرامم.احساس میکنم نوری از وجود زینب کبری محلمان را عطر آگین کرده.
خدایا تو راسپاس که امشب در هوایی نفس میکشم که این بندگان صالح تو که هم محله ای های من هستند،نفس میکشند.
#آشپزخانه_مقاومت
#نهضت_مادری
#مواسات_همدلی
🆔 @ashpazkhane_moqavemat
ــــــــــــــــــــــــــ
🔻| روایت آشپزخانه مقاومت
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎|ایتا|بله