آشپزخانه مقاومت
جنگ نعمت است قسمت اول 🔸رسیدم پشت در پلاک ۹. هیچ تصوری از داخل خانه نداشتم، اما خیلی برایم جذاب بود ک
و در ادامه
🔹در گوشهی حیاط، آشپزخانهی مقاومتی قرار داشت و خانمها مشغول پختن آش بودند. کنارشان، یک دختر کوچک به اسم زهرا ایستاده بود که کاپشن قرمز به تن داشت.
نمیدانم چرا یکدفعه ذهنم به دههی ۶۰ پرواز کرد؛ دههای که من در آن نبودم، اما همیشه از زبان دیگران شنیدهام که چطور خانمها حال و هوای پشتیبانی جنگ را زنده نگه میداشتند. چقدر دلم میخواست این حس و حال را از نزدیک تجربه کنم؛ کنار خانمها، در آن جمع پر از عشق و ایثار.
🔸خانمها میگفتند جنگ، نعمت بود. اما هیچوقت در تمام مدتی که برای مصاحبه به سراغشان میرفتم، نتوانستم این حرف را بفهمم. مگر میشود جنگ، با آنهمه سختی و درد، نعمت باشد؟
🔹اما حالا، خودم اینجایم. درست وسط ماجرا. انگار با ماشین زمان برگشتهام به سالهای ۵۹ تا ۶۷. منی که همیشه فقط شنوندهی روایتها بودم، حالا خودم راوی ماجرا شدهام. این بار همهچیز را با چشمان خودم میبینم.
این روایت ادامه دارد...
#نهضت_مادری_چهارصد_دستگاه
ـــــــــــــــــــــــــ
🔻| روایت آشپزخانه مقاومت
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎|ایتا|بله
7.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قسمت دوم
🔹یکی از نکاتی که برایم جالب بود، دقت و وسواس خانمها در کارشان بود. یکی از خانمها مشغول تست کردن حبوبات بود تا ببیند پختهاند یا نه و آیا آمادهی مرحلهی بعدی هستند. بعد از آن، یکی دیگر از خانمها مشغول چشیدن آش شد تا مطمئن شود مزهاش خوب است. برای لحظهای به این فکر افتادم که چقدر دغدغهی کیفیت دارند. آشی که قرار است به نفع جبهه مقاومت فروخته شود، نهتنها با عشق و نیت خیر پخته میشود، بلکه کیفیت آن هم برایشان اهمیت ویژهای دارد.
🔸️وقتی از آنها پرسیدم که چه دغدغهای دارند، یکی از خانمها خندید و گفت: «شما حتماً میخواهید یک چیز از دل ما دربیاورید!» اما چیزی که برایم مشخص شد، این بود که این کارشان فقط یک دورهمی ساده برای پختن آش نیست. آشپزی برایشان معنایی فراتر دارد؛ انگار روحیه و تعهدشان را هم در قابلمه میریزند. کیفیت این آش، نمادی از احترام به هدف و افرادی است که قرار است آن را بخورند.
🔹️در عین حال، حس کردم چیزهای ناگفتهای در دلشان هست؛ واگویههایی از دل و قلبشان که شاید خیلی تمایل نداشته باشند به زبان بیاورند. اما این دورهمی، فضای جالبی داشت. جایی بود که قلبها باهم حرف میزدند، حتی اگر زبانها ساکت میماندند.
این روایت ادامه دارد..
#نهضت_مادری_چهارصد_دستگاه
#آشپزخانه_مقاومت
ـــــــــــــــــــــــــ
🔻| روایت آشپزخانه مقاومت
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎|ایتا|بله
آشپزخانه مقاومت
*مقاومت تعطیلی ندارد*
🔻 دهمین هفته آشپزخانه و بازارچه مقاومت هم برگزار شد
خبر یک خطی است اما به اندازه یک کتاب قصه دارد
سرما و آلودگی هوای تهران
مجازی شدن مدرسه ی بچه ها
خستگی تیم
نبود مکان ثابت برای آشپزخانه و...
هیچ یک از اینها نتوانست کار را تعطیل کند!
🔻هشت هفته بود که در حیاط منزلی اجاق زیر دیگ هارا روشن میکردیم تا به امید آنکه سطل آبی بر نابودی اسرائیل بریزیم و زندگی بی تفاوتی نسبت به مقاومت نداشته باشیم
سخت بود ولی ما دنبال آسانی نبودیم...
🔻وقتی برخی دوستان پیشنهاد دادن بهتر است مدتی کار را تعطیل کنیم و صاحب خانه کمی استراحت کند
یک نوا صدا آمد
اگرچه این کار خستگی جسمی دارد اما روحمان را چنان زنده می کند و نیروی تازه ای به جانمان می دمد که باخود میگوییم این کم است ای کاش بیش از این داشتیم و می توانستیم برای مقاومت خدمت کنیم
خلاصه تدبیری اندیشیدیم و قرار شد مدتی بجای آشپزی متمرکز در یک مکان، دوستان به هر میزان که می توانند در آشپزخانه های مقاومت منزلشان محصولاتی آماده کنند...
در گروه برنامه هفتگی را اعلام کردیم و گفتیم هرکسی هرچقدر در توان دارد و هر نوع غذایی که می تواند آماده کند، اطلاع دهد و مواد اولیه را بدستش برسانیم.
با استقبال خوب کدبانو های محله مواجه شد
یکی از خانم ها کُپه عراقی درست کرد و چقدر خوشمزه بود...
تعریف ها نسبت به دستپخت کدبانوها بقدری زیاد بود که خودشون هم فکر نمیکردن اینقدر دستپخت خوبی داشته باشند همین امر منجر به افزایش اعتماد به نفس زنان محله و مشارکتشان شد.
شاید برخی شرایط محدودیت هایی برایمان ایجاد کند اما کار تعطیل نمی شود چون مقاومت با زندگی هایمان عجین شده است.
#آشپزخانه_مقاومت
#نهضت_مادری_چهارصد_دستگاه
🆔 @ashpazkhane_moqavemat