eitaa logo
بنیاد بین‌المللی عاشوراء
217 دنبال‌کننده
378 عکس
307 ویدیو
4 فایل
این کانال، تولیدات بنیاد بین‌المللی عاشوراء و نیز مواضع آن را منتشر می‌کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇶🇮🇷 آتش‌سوزی یک هتل محل اقامت زوار ایرانی در نجف اشرف حسین‌نیوز/ معاون امور عتبات عالیات سازمان حج و زیارت گفت: حدود ۷۰ زائر ایرانی مستقر در "هتل قصر الشفاعة" شهر مقدس نجف اشرف به علت آتش سوزی دچار مشکلات تنفسی شده و با کمک نیروهای امدادی برای مداوا راهی بیمارستان حکیم این شهر شدند. «حمیدرضا محمدی» ادامه داد: از این تعداد حال چهار زائر به علت قدری سوختگی و مشکل تنفسی وخیم تر اعلام شده اما مشکل جدی وجود ندارد. وی گفت: خوشبختانه این حادثه هیچ گونه تلفات جانی نداشته و مابقی زائران که از وضعیت جمسانی مناسب تری برخوردار هستند در هتل دیگری اسکان داده شده اند. معاون امور عتبات عالیات سازمان حج و زیارت با بیان اینکه هم اکنون نماینده این سازمان و نماینده بیمه و دیگر نیروهای مربوطه جهت ارائه هرگونه کمک و ارزیابی های لازم در این محل و بیمارستان حضور دارند، تصریح کرد: کاروان های حادثه دیده شامل دو کاروان از استان اردبیل و یک کاروان از استان چهارمحال بختیاری هستند. محمدی با بیان اینکه کاروان چهارم اعزامی از استان مرکزی که قرار بود در این هتل اسکان یابد اما به دلیل این حادثه در هتل دیگری اسکان پیدا کرده اند، افزود: این آتش‌سوزی به علت تخلیه گازوئیل در حسینیهٔ جنب این هتل رخ داده است. 🚩 حسین‌نیوز (مرجع اخبار عاشورایی و عتبات مقدسه)
عزای حسینی در جهان - 1⃣ 🇨🇦 کانادا - ونکوور تقابل حسینیان و یزیدیان در شهر ساحلی! دسته عزاداری شیعیان ونکوور امروز سه‌شنبه هفتم محرم ۱۴۴۵ با عنوان «راهپیمایی امام حسین (علیه‌السلام)» در شهر ونکوور کانادا برگزار شد. عزاداران علاوه بر راهپیمایی و عزاداری معمول، در مراسم امسال نسخه‌هایی از قرآن کریم را در دست داشتند و جسارت به کتاب الهی در برخی از کشورهای اروپایی را محکوم کردند. در کنار این جمعیت پر شور، تعداد اندکی از مخالفان نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در حالی که پرچم سلطنت‌طلبان و گروهک‌های تجزیه‌طلب را حمل می‌کردند تلاش نمودند که با تجمع عزاداران مقابله کنند؛ اما شعارهای «لبیک یا حسین» عزاداران، تلاش این یزیدیان معاصر را خاموش کرد. 🚩 حسین‌نیوز (مرجع اخبار عاشورایی و عتبات مقدسه)
43.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عزای حسینی در جهان - 2⃣ 🇮🇷 ایران - تهران 📹 ما شهید قرآنیم... ☝ ذکر سینه‌زنی دیشب مردم عزادار در حسینیه امام خمینی(ره) در پی جسارت به ساحت قرآن مجید در سوئد و دانمارک (سه‌شنبه ۳ مرداد ۱۴۰۲ - ۷ محرم ۱۴۴۵) ✨✨✨✨✨✨✨✨✨ برای دسترسی به استوری، ریلز، فوتیج، ویدیو و محتواهای مرتبط با امام حسین(ع)، عاشورا و اربعین، عضو کانال 🕌 شوید👇 ╭═••⊰💠﷽💠⊱••═╮ 🚩 @ImamHusaynPortal @ImamHusaynPortal @ImamHusaynPortal 🚩 ╰═••⊰💠⊱○⊰💠⊱••═╯ 🚩 حسین‌نیوز (مرجع اخبار عاشورایی و عتبات مقدسه)
روضه‌های مکتوب دههٔ اول محرم🖤💔 روضهٔ شب نهم (تاسوعا) ــ مصیبت ساقی لب‌تشنگان مرسوم است که شب و روز نهم محرم (تاسوعا) را به «حضرت ابوالفضل عباس بن علی بن ابی طالب علیهم السلام» اختصاص می‌دهند و برای آن جناب عزاداری می‌کنند. ابوالفضل العباس، جوانی زیبا و رشید و دانشمند بود؛ که از جهت زیبایی به او قمر بنی هاشم (ماه هاشمیان) می‌گفتند، از شدت رشادت هنگامی که بر اسب می‌نشست پایش به زمین می‌رسید، و زلال عِلم و ادب و معرفت را نیز بی واسطه از سرچشمهٔ سه امام معصوم(ع) نوشیده بود. ای حَرَمَتْ قبلهٔ حاجات ما/  یاد تو تسبیح و مناجات ما تاجِ شهیدانِ همه عالمی/ دست علی ، ماهِ بنی هاشمی ماه کجا؟ روی دلارام تو؟/ سرو کجا؟ قامت رعنای تو؟ شمع شده، آب شده، سوخته/ روح ادب را ادب آموخته وی به دلیل شجاعت و جنگاوریِ بی همتایی که داشت، عَلَمدار امام حسین(ع) بود و هنگامی که امام(ع) لشکرِ کم تعداد خود را آماده جنگ می‌کرد، پرچم را به او سپرد. شجاعت و دلاوری عباس(ع) ریشه در آباء و اجداد او داشت؛ که پدرش «اسد الله الغالب علی بن ابی طالب(ع)» بود و از جانب مادر به "قبیله بنی کلاب" نسب می‌رساند که شجاع ترینِ عرب بودند. منابع معتبر تاریخی آورده‌اند که حضرت فاطمه زهراء(س) اندکی پیش از شهادتش به امیرالمؤمنین علی(ع) وصیت فرمود که چند روز پس از رحلت وی، ازدواج کند. پس از شهادت حضرت زهراء(س) و اتفاقات تلخ پس از آن، حضرت علی(ع) از برادر خویش «عقیل بن ابی طالب» که مردی نسب شناس بود و خصوصیات خانواده‌های حجاز و نیز اخبار و تاریخ عرب را بخوبی می‌دانست، خواست زنی برای او انتخاب کند که در خاندانی بزرگ و شجاع متولد شده باشد و فرزندانی دلیر و جنگجو برای وی به دنیا آورد. عقیل نیز «فاطمه بنت حزام بن خالد» از بنی کلاب را برای آن حضرت انتخاب کرد و گفت: "در بین عرب، شجاع تر و جنگاورتر از پدران او وجود ندارد". امیرالمؤمنین(ع) آن بانو را از پدرش خواستگاری و با او ازدواج کرد؛ و فاطمه چهار پسر دلاور به نام‌های «عباس»، «عبدالله»، «جعفر» و «عثمان» برای آن حضرت به دنیا آورد؛ و از این روی به «اُمُّ البَنین (مادر پسران)» مشهور گشت. شاید آن زمان، کسی دلیل این تصمیم و انتخاب حضرت امیر(ع) را نمی‌دانست، ولی وقتی که در کربلا، امام حسین(ع) بی یار و یاور شد و این برادران شجاع ــ بویژه علمدار کربلا ابوالفضل العباس(ع) ــ یک به یک در راه او جانبازی کردند، بصیرت علوی آشکار گردید. روز نهم محرم «شمر بن ذی الجوش» از سوی «عبیدالله بن زیاد» مأمور شد که اگر «عمر بن سعد» از دستور وی سرپیچی کرد، خود فرماندهی را برعهده بگیرد و به امام(ع) حمله کند. او نیز از قبیلهٔ بنی کلاب بود و نسبت دوری با مادر حضرت عباس(ع) و برادرانش داشت. لذا امان نامه‌ای از عبیدالله گرفت تا به خیال خود آنان را از حسین(ع) جدا کند؛ و هم، باعث ضعف جبههٔ امام(ع) گردد و هم جان بستگانش را نجات دهد! شمر در واپسین ساعات روز نهم محرم به نزدیکی خیمه‌های امام(ع) آمد و فریاد زد: "خواهرزادگان من کجا هستند؟!". عباس، عبدالله، جعفر و عثمان بیرون آمدند و گفتند: "چه می‌خواهی؟". شمر گفت: "برایتان امان نامه آورده‌ام. شما در امان هستید"! چهار جوان رشید پاسخ دادند: "لعنت بر تو و بر امان تو. آیا ما را امان می‌دهی در حالی که فرزند پیامبر در امان نیست؟!..."  و عباس(ع) بانگ برآورد: "دستت بریده باد که چه بد امانی آورده‌ای! ای دشمن خدا، آیا می‌گویی برادر و سرور خود حسین پسر فاطمه را رها کنیم و در فرمان ملعونان و ملعون زادگان در آییم؟!"...  شمر خشمناک به اردوگاه اشقیاء بازگشت.
عصر عاشورا، هنگامی رسید که تمامی اصحاب و خاندان امام(ع) به شهادت رسیدند و فقط حسین و عباس ــ علیهما السلام ــ باقی مانده بودند، عباس چون تنهایی برادر را دید، نزد امام آمد و گفت: "ای برادر! آیا رخصت می دهی به جهاد روم؟" امام سخت گریست و گفت: "برادرم! تو علمدار منی و اگر بروی، کاروان پراکنده می‌شود". عباس پاسخ داد: "سینه‌ام تنگ شده و از زندگی بیزارم و می‌خواهم از این منافقین خونخواهی کنم"... عباس(ع) به سوی لشکر دشمن رفت و آنان را نصیحت و تحذیر کرد؛ ولی در دل سنگ آنان اثری نگذاشت. آن جناب که این حالت را دید به سوی خیمه‌گاه برگشت تا مجدداً با برادر صحبت کند و اجازهٔ نبرد بگیرد. در همین حین صدای دلخراش کودکان را از داخل خیمه‌ها شنید که از تشنگی فریاد می‌زدند: "العطش... العطش...". پس بر اسب نشست، نیزه و مشک برداشت و رجزخوانان آهنگ رود فرات کرد تا برای کودکان آبی بیاورد: لا ارهب الموت إذا الموت زقا/ حتی اواری فی المصالیت لقا نفسی لنفس المصطفی الطهر وقا/ إنّی انا العباس اغدو بالسقا ولا اخاف الشر یوم الملتقی یعنی: از مرگ نمی ترسم هنگامی که بانگ زند/ تا وقتی که میان مردان کارآزموده افتاده و به خاک پوشیده شوم جان من، بلاگردان جان پاک مصطفی است/ من عباس هستم با مشک می آیم و روز نبرد از شر نمی‌هراسم مقاتل نوشته‌اند که چهار هزار نفر از سپاه دشمن سد راه او شده و به سوی او تیر می‌انداختند و تلاش می‌کردند تا مانع رسیدن وی به آب شوند؛ اما عباس(ع) دلاورانه خود را به شریعهٔ فرات رساند... پس از ساعت‌ها تشنگی و جنگ، عطش بر تمام وجودش چنگ انداخته بود. آب از زیر پای اسب روان بود و عباس را به خود می‌خواند. وی مشت‌ها را پر از آب کرد و به لب نزدیک نمود تا بیاشامد، اما به یاد تشنگی حسین(ع) و اهل بیت او افتاد. آب از کف بریخت، مشک را پر کرد، بر دوش راست انداخت و مرکب را به طرف خیمه‌ها تازاند. لشکر دشمن برای آنکه همین چند جرعه آب به کام کودکان رسول الله(ص) نرسد راه را بر او گرفتند و از هر طرف بر او حمله کردند. عباس با آنها پیکار می‌کرد... تا اینکه یکی از لشکریان با شمشیر، دست راست حضرت را قطع کرد.  عباس قهرمان فریاد برآورد: والله إن قطعتموا یمینی/ إنّی احامی أبداً عن دینی و عن إمامٍ صادق الیقین/ نجل النبی الطاهر الأمین یعنی: به خدا سوگند حتی اگر دست راستم را قطع کنید/ تا ابد از آیینم دفاع خواهم کرد و از امامی که صادق الیقین است/ همان فرزند پیامبر پاک و امین آنگاه مشک را به دوش دیگر انداخت و شمشیر به دست چپ گرفت و از بین دشمن به راه خود ادامه داد که ناگهان، تیغی بر دست چپ حضرت وارد شد و آن را نیز قطع کرد. اما غریو شیر حیدر آسمان را پر کرد که: يا نَفسُ لا تَخشَي مِنَ الكُفّارِ/ وأبشِري بِرَحمَةِ الجَبّارِ مَعَ النَّبِيِّ السَّيِّدِ المُختارِ/ قَد قَطَعوا بِبَغيِهِم يَساري فَأصلِهِم يا رَبِّ حَرَّ النّارِ یعنی: ای نفس! از کافران هراس به دل راه مده/ و مژده باد بر تو که شایسته رحمت خداوند دستگیر شدی در سایه پیامبر بزرگ صاحب اختیار/ (خداوندا) دشمنان، با شقاوت دست چپم را نیز قطع کردند پس ای خدا ، آنان را به آتش خشمت دچار کن عباس با وجود قطع دو دست، نا امید نشد و مشک را به دندان گرفت تا به خیمه‌گاه برساند... ای مشک! تو لا اقل وفاداری کن/ من دست ندارم ، تو مرا یاری کن من وعده آبِ تو به اصغر دادم/ یک جرعه برای او نگهداری کن اما تیر بعدی مشک را از هم درید و آبها را بر زمین داغ کربلا ریخت تا عباس(ع) دیگر مأیوس شود... ای مشک! نگه کن تو به بالای سَرم/ «زهرا»ست نشسته، آبروداری کن اندکی بعد، تیری به سینه مبارک حضرت(ع) نشست و وی را از اسب به زیر انداخت، تا کار تمام شود و لب‌تشنگان، بی ساقی و حسین(ع) بی‌ علمدار گردد... سرانجام یکی از لشکریان دشمن به پیکر نازنین حضرت حمله کرد و با عمود آهنین بر فرق عباس زد؛ که سر او ــ مانند فرق مبارک پدرش علی(ع) ــ شکافت... اینجا بود که حضرت فریاد زد: " یا ابا عبدالله علیكَ مِنّي السلام... برادرم خداحافظ". امام حسین(ع) با شنیدن این فریاد، خود را به پیکر برادر رساند و چون وی را دید که به شهادت رسیده است، فرمود: "الآن انکسر ظهري و قلّت حیلتي... اکنون کمرم شکست و راه چاره بر من بسته شد" ... ألا لعنة الله علی القوم الظالمین؛ و سیعلم الذین ظلموا أيّ منقلب ینقلبون. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✓ منابع اصلی: ۱. سید محسن امین؛ أعیان الشیعة؛ بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۰۳ ق. ۲. سید بن طاووس؛ اللهوف في قتلی الطفوف؛ قم: منشورات الرضی، ۱۳۶۴. ۳. شیخ عباس قمی؛ نفس المهموم؛ ترجمه و تحقیق علامه ابوالحسن شعرانی؛ قم: انتشارات ذوی‌القربی، ۱۳۷۸. ۴. اشعار فارسی، زبان حال هستند و و برگرفته‌اند از جزوه آموزشی آداب مرثیه‌خوانی با عنوان طنین عشق؛ تهیه مرتضی وافی؛ قم: انتشارات شفق، ۱۳۸۰.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عزای حسینی در جهان - 3⃣ 🇮🇶 عراق - السماوة 🎥 اجتماع صدها هزار نفری عزاداران حسینی در گرمای بالای ۴۷ درجه شهر به مناسبت ✨✨✨✨✨✨✨✨✨ برای دسترسی به استوری، ریلز، فوتیج، ویدیو و محتواهای مرتبط با امام حسین(ع)، عاشورا و اربعین، عضو کانال 🕌 شوید👇 ╭═••⊰💠﷽💠⊱••═╮ 🚩 @ImamHusaynPortal @ImamHusaynPortal @ImamHusaynPortal 🚩 ╰═••⊰💠⊱○⊰💠⊱••═╯ 🚩 حسین‌نیوز (مرجع اخبار عاشورایی و اماکن مقدسه)
عزای حسینی در جهان - 4⃣ 🇮🇷 ایران - مراوه‌تپه 🖤 طبخ و پخش غذای نذری به وسیلهٔ عزاداران اهل سنت در تاسوعای حسینی ✨✨✨✨✨✨✨✨✨ برای دسترسی به استوری، ریلز، فوتیج، ویدیو و محتواهای مرتبط با امام حسین(ع)، عاشورا و اربعین، عضو کانال 🕌 شوید👇 ╭═••⊰💠﷽💠⊱••═╮ 🚩 @ImamHusaynPortal @ImamHusaynPortal @ImamHusaynPortal 🚩 ╰═••⊰💠⊱○⊰💠⊱••═╯ 🚩 حسین‌نیوز (مرجع اخبار عاشورایی و اماکن مقدسه)
روضه‌های مکتوب دههٔ اول محرم 🖤💔 🔟 روضه شب دهم (عاشوراء) - ذکر مصائب امام حسین(ع) … و به شب عاشورا رسیدیم… شب عاشورا بود و خیمه گاه حق در تب و تاب… در عصر روز تاسوعا «شمر بن ذی الجوشن» به همراه هزاران نفر نیروی کمکی به صحرای کربلا رسید و «عمر بن سعد» را برای حمله به امام(ع) تحت فشار قرار داد. عمر سعد دستور حمله را صادر کرد. صدای همهمه لشکر دشمن که به گوش امام حسین(ع) رسید برادرش ابوالفضل العباس(ع) را صدا کرد و به همراه چند تن از بزرگان کوفه ــ که خود را به کاروان حق رسانده بودند ــ به نزد دشمن فرستاد تا از قصد آنان آگاه شود. حضرت ابوالفضل(ع) بازگشت و به برادر عرضه داشت که دشمن آمده است تا یکی از این دو کار را انجام دهد: یا "اخذ بیعت" یا "آغاز جنگ"! امام(ع) فرمود: “بیعت با یزید که هرگز؛ اما درباره جنگ، اگر می‌توانی برو و امشب را از آنان مهلت بگیر و نبرد را به فردا موکول کن؛ تا نماز و قرآن بخوانیم. به خدا سوگند که من عبادت خدا را بسیار دوست دارم”. فرماندهان یزیدی، ابتدا پیشنهاد حضرت را قبول نکردند؛ اما یکی از آنان، دیگران را ملامت کرد که: “وای بر شما! اگر در جنگ با کفار، آنان یک شب از ما مهلت بخواهند درخواستشان را اجابت می‌کنیم؛ چگونه است که به پسر پیغمبر شبی را رخصت نمی‌دهید؟”… و اینگونه بود که شب عاشقانِ بی دل آغاز شد… روز تاسوعا گذشت و شب رسید/ تشنه کامان جانشان بر لب رسید گرچه بود  از تشنگی لبها کبود/ مادران را با عطش کاری نبود مادران در ماتم فرزندها/ دل پریشان در غم دلبندها بهر اسماعیل های فاطمه/ هاجران، بی زمزم و بی زمزمه بود چشم مادرانِ پر ز درد/ اشک ریزان، بهر فردایِ نبرد بود گریان، چشمِ پرخونِ «رباب»/ بهر آن شش ماههٔ بی تابِ آب وای اگر فردا، گهِ ماتم شود/ تارِ مویی زین عزیزان کم شود وای اگر «اکبر» سرش گردد جدا/ وای اگر در خون شود «خونِ خدا» ای سپیده! جلوه بعد از شب نکن/ ای فلک! خون بر دل «زینب» نکن اما سپیدهٔ عاشورا دمید… و سواران عشق، یک به یک پای به مسلخ نهادند… و بالاخره می‌رفت که تلخترین لحظات تاریخ فرا رسد… آری! عصر عاشورا شد؛ و زمین کربلا غرق در نیزه و شمشیر و پیکرهای بی‌جان. از سپاه کوچک حق چیزی باقی نمانده بود؛ اما هزاران هزار گرگ گرسنه همچنان در لشکر شیطان منتظر طعمه بودند. دیگر کسی برای حسین(ع) باقی نبود. «حرّ»، «مسلم»، «حبیب»، «زهیر»، «بُریر»، «جون» و دیگر اصحاب به شهادت رسیده بودند. «اکبر»، «قاسم»، «عون»، «جعفر» و بقیه جوانان بنی هاشم ــ و حتی «اصغر شش ماهه» ــ نیز جان خود را فدای اسلام کرده بودند؛ و «عباس»، بی دست و با فرق شکافته، دور از خیمه‌ها به دیدار خدای خویش رفته بود. حسین(ع) به این سو و آن سو نظر افکند… در تمامی آن دشت پهناور، حتی یک نفر نبود تا از او و حریم رسول خدا(ص) دفاع کند… پس به خیمه‌گاه آمد تا با بانوان اهل بیت وداع کند… صحنه‌ای دلخراش و جانسوز بود. کودکان و دخترکان دور امام را گرفته بودند... «سکینه» دختر امام(ع) فریاد زد: “پدر جان! آیا تن به مرگ دادی و دل بر رحیل نهادی؟” امام پاسخ داد: “چگونه تن به مرگ ندهد کسی که یار و یاوری ندارد؟”، پس صداها به گریه بلند شد… امام(ع) بانوان و دختران را ساکت کرد و به آنها وصیت نمود. سپس ودایع امامت و مواریث پیامبران را به علی بن الحسین السجاد(ع) که سخت بیمار بود سپرد و به سوی میدان رهسپار شد. فرزند صاحب ذوالفقار، با وجود تنهایی و تشنگی، با هزاران هزار سپاهی دشمن جنگی دلاورانه کرد. گاه به میمنه لشکر (سمت راست سپاه دشمن) حمله می کرد و می خواند: الموت خیر من رکوب العار/ والعار اولی من دخول النار یعنی : مرگ بهتر از پذیرفتن ننگ است و ننگ سزاوارتر از آتش جهنم است سپس به میسره لشکر (جناح چپ سپاه یزید) حمله می کرد و می خواند: أنا الحسین بن علی/ آلیتُ ان لا انثنی احمی عیالات ابی/ امضی علی دین النبی یعنی: من حسین پسر علی هستم که هیچگاه سازش نخواهم کرد از حریم پدرم دفاع می‌کنم و بر طریقت پیامبر ره می‌سپارم یکی از اهل کوفه روایت کرده است: “در عمرم ندیدم کسی را که اینهمه دشمن بسیار بر او بتازد و فرزندان و یارانش کشته شده باشد اما اینگونه شجاع و پر جرأت باشد. مردان سپاه بر او می‌تاختند اما او با شمشیر بر آنان حمله می‌کرد و لشکر را مانند گله بزی که شیری درنده در آن افتاده باشد پراکنده و تارومار می‌ساخت، سپس به جای خویش باز می‌گشت و می‌گفت: لا حول و لا قوة إلا باللّه العلي العظیم”. آن حضرت نزدیک به ۲۰۰۰ نفر از سپاه یزید را به درک واصل کرد، تا اینکه «عمر سعد» بر لشکریانش فریاد کشید: “وای بر شما! آیا می‌دانید با چه کسی کارزار می‌کنید؟ این فرزند «علی» و پسر کُشَندهٔ قهرمانان عرب است. دسته جمعی و از همه طرف بر او حمله کنید”. وی همچنین به ۴۰۰۰ تیرانداز دستور داد که از هر سوی بر امام(ع) تیر ببارند. عده‌ای نیز با سنگ به حضرت حمله آوردند.
شدت بارش و اصابت تیر بر بدن امام حسین(ع) آنچنان بود که پس از شهادت، بیش از ۱۰۰۰ زخم بر تن امام شمردند که تنها ۳۲ ضربه آن، غیر از زخم تیر بود. به مرکز باز شد سلطان ابرار/ که آساید دمی از رزم و پیکار فلک، سنگی فکند از دست دشمن/ به پیشانیِ وجهُ اللهِ احسن که گلگون گشت رویِ عشقِ سرمد/ چو در روز احد، روی «محمد» به دامان کرامت خواست آن شاه/ که خون از چهره بزداید، بناگاه یکی الماس وش تیری ز لشکر/ گرفت اندر دل شه جای، تا پر که از پشتِ پناه اهل ایمان/ عیان گردید زهر آلود پیکان امام مظلوم(ع) تشنه و مجروح و خسته، اندکی ایستاد تا نفسی تازه کند و دمی از خستگی جنگ بیاساید. در این لحظه یکی  از دشمنان سنگی زد که به پیشانی حضرت اصابت کرد و خون بر صورت وی جاری شد. امام خواست آن خون را با لباسش پاک کند که تیری سه شاخه و زهرآلود بر سینه و قلب حضرت نشست. امام گفت: “بسم الله و باللّه و عَلیٰ مِلّة رسول الله” و سر به سوی آسمان بلند کرد و عرضه داشت: “خدایا! تو می‌دانی این قوم مردی را می‌کُشَند که روی زمین پسر پیغمبری غیر از او نیست”. آنگاه تیر را گرفت و از پشت کمر بیرون کشید. خون مانند ناودان بیرون جست، پس امام دست خود را از آن خون پر کرد و به سوی آسمان پاشید. حاضران گفته‌اند که حتی یک قطره از آن خون به زمین برنگشت… و از آن لحظه بود که آسمان کربلا به رنگ سرخ درآمد… سپس دوباره دست خود را از آن خون پر کرد و صورت و محاسن خویش را با آن آغشته نمود و فرمود: “جد خود رسول الله را اینچنین خضاب شده دیدار می‌کنم و از دست اینان به او شکایت می‌برم”. عده‌ای از پیاده نظام دشمن، دور امام مجروح را گرفتند. یکی از آنان با شمشیر آنچنان ضربتی بر سر آن حضرت زد که کلاهخود امام دریده شد و تیغ به سر مبارک وی رسید و خون روان گشت. در همین هنگامه، «شمر» با عده‌ای از سپاهیان دشمن به سوی خیمه‌گاه حمله کردند و خواستند که آن را آتش زنند. امام(ع) سر برداشت و چون این صحنه را دید بانگ زد و آن جملهٔ تاریخی خویش را بر زبان آورد که: “وای برشما! اگر دین ندارید و از روز رستاخیز نمی‌هراسید، لااقل در دنیا آزاده و جوانمرد باشید”… آنگاه خطاب به فرماندهان لشکر یزید نهیب زد: “اهل و عیال مرا از دست سرکشان و بی خردانِ خود حفظ کنید”. «شبث» خود را به شمر رساند و با تندی او را از تعرض به خیمه‌گاه بر حذر داشت. شمر خجالت کشید و به سپاهیانش دستور داد: “از حرم دور شوید و به سوی خود حسین بروید؛ که حریفی بزرگ و جوانمرد است”. در همین حین، «عبدالله» فرزند امام حسن مجتبی(ع) که نوجوانی نابالغ بود از خیمه‌ها بیرون دوید تا از عموی خویش دفاع کند؛ اما وی نیز با وضعی دلخراش به شهادت رسید (که مصیبت آن در روضهٔ مکتوب شب پنجم گذشت). سپاه دشمن به امام(ع) نزدیک شد و دایره محاصره را بر وی که از شدت زخمها و هُرم تشنگی، تاب و توان نداشت تنگ‌تر و تنگ‌تر کرد. «زرعة بن شریک» به حضرت نزدیک شد و شمشیری به دست چپ آن حضرت زد. سپس شخصی دیگر، از پشت، تیغ بر شانه امام وارد آورد که حضرت از شدت آن ضربت، با صورت بر خاک افتاد. این دو ملعون عقب نشستند، در حالی که امام افتان و خیزان بود؛ گاه به مشقت از جای برمی‌خاست ولی دوباره بر زمین می‌افتاد… «سنان بن انس» بر امام حمله کرد و با نیزه بر پشت امام زد، آنقدر سخت که نوک نیزه از سینه حضرت بیرون آمد. امام در گودال قتلگاه افتاد و واپسین راز و نیاز خود با خدای خویش را آغاز کرد… شگفت اینکه هر چه می گذشت امام حسین(ع) زیباتر و برافروخته تر می شد… یکی از راویان لشکر اشقیاء نوشته است: “به خدا قسم، هیچ کُشتهٔ به خون آغشته‌ای را نیکوتر و درخشنده روی تر از حسین ندیدم. ما برای کشتن او رفته بودیم ولی رخسار و زیبایی‌اش، اندیشهٔ قتل وی را از یاد من برد”…
دژخیمان ، همچون گرگان گرسنه، دور قتلگاه حلقه زدند تا به خیال خود کار را تمام و حق را برای همیشه ذبح نمایند. حضرت زینب(س) که دیگر صدای تکبیر و “لاحول و لاقوة”ی امام را نمی‌شنید فهمید که ماه فاطمه در محاق رفته است؛ پس از خیمه بیرون دوید در حالی که شیون می‌کشید : “وا اخاه، وا سیداه! وا أهل بیتاه! ... ای کاش آسمان بر زمین می‌افتاد! ای کاش کوهها خرد و پراکنده بر دشت می‌ریخت…” زینب(س) خود را به تلّی (تپه کوچکی) مشرف بر گودال قتلگاه رساند و آن صحنه دلخراش را مشاهده کرد… وی با دیدن گرگانی که برای قتل امام حسین(ع) در آنجا جمع شده بودند به «عمر سعد» نهیب زد: “وای بر تو ای عمر! آیا ابا عبدالله را می‌کشند و تو نگاه می‌کنی؟” قطرات اشک عمر سعد بر گونه اش جاری شد اما پاسخی نداد و روی از زینب برگرداند! زینب(س) فریاد زد: “وای بر شما! آیا مسلمانی میان شما نیست؟” هیچکس جواب نگفت. شمر بر سر یارانش فریاد کشید: “چرا این مرد را منتظر گذاشته‌اید؟!” و دستور داد که یکی از آنان کار را تمام کند. «خولی بن یزید» با شتاب از اسب فرود آمد تا سر مبارک آن حضرت را جدا کند، اما تا به امام(ع) نزدیک شد بر خود لرزید و نتوانست. شمر گفت: “بازوی تو ناتوان باد! چرا می‌لرزی؟” آنگاه خود تیغ به دست گرفت و به همراه سنان برای بریدن رأس مطهر امام(ع) رهسپار گودال قتلگاه شد… زیر خنجر بود، اما دیده باز/ اشک او بر گونه، سرگرم نماز اشک او می‌شُست خونِ گونه را/ شرمگین می‌کرد این گردونه را در دل گودال کرد از بس سجود/ شد ز فرط سجده چشمانش کبود یک نفر «پهلو شکسته» در برش/ کیست یارب این، به غیر از مادرش؟ مادرش آمد و لیکن مضطر است/ بر گلوی تشنهٔ او خنجر است خنجر از بس بوسه زد بر حنجرش/ رفت تا گردون صدای مادرش… ألا لعنة الله علی القوم الظالمین؛ و سیعلم الذین ظلموا أيّ منقلب ینقلبون. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✓ منابع اصلی: ۱. سید بن طاووس؛ اللهوف في قتلی الطفوف؛ قم: منشورات الرضی، ۱۳۶۴. ۲. شیخ عباس قمی؛ نفس المهموم؛ ترجمه و تحقیق علامه ابوالحسن شعرانی؛ قم: انتشارات ذوی‌القربی، ۱۳۷۸. ۳. اشعار، زبان حال هستند و برگرفته‌اند از جزوه آموزشی آداب مرثیه‌خوانی با عنوان طنین عشق؛ تهیه و تنظیم مرتضی وافی؛ قم: انتشارات شفق، ۱۳۸۰. ---------- 🍀 اخلاق و اعتدال ؛ کانال سید علیرضا حسینی (عارف) در پیام‌رسان ایتا @alirezahoseiniaref
روضه‌های مکتوب دههٔ اول محرم 🖤💔 1⃣1⃣ روضه روز عاشوراء ـ داغ پیامبر(ص) در مصیبت حسین(ع) ... و به روضه روز عاشورا رسیدیم ...  خبر شهادت جانسوز امام حسین(ع) را خداوند متعال قرن‏‌ها پیش از عاشورا، به فرشتگان و پیامبرانش داده بود. در حقیقت، اولین روضه‏‌خوان‏‌های آن امام شهید، خود «خداوند» و «جبرئیل امین» بودند. در تفسیر آیه ۲۷ سوره بقره (و علَّمَ آدَمَ الأَسمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي باسمَاء هَؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادقین) گفته‌‏اند که این تعلیم اسماء اینگونه بود که جبرئیل به حضرت آدم تلقین کرد که بگو: "یا حمیدُ بحق محمد، یا عالي بحق علي، یا فاطرُ بحق فاطمة، یا محسنُ بحق الحسن و یا قدیمَ الإحسان بحق الحسین" و آدم هم تکرار کرد؛ اما چون نام حسین را آورد دلش خاشع و اشکش سرازیر شد. گفت: "برادرم جبرئیل! چرا به یاد پنجمین نفر، دلم می شکند و اشکم جاری می‌‏شود؟" جبرئیل پاسخ داد: "این فرزندت مصیبتی خواهد دید که همه مصیبت‌ها در مقابل آن کوچک است". نظیر این اِخبار به شهادت امام حسین(ع)، درباره حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی، حضرت زکریا و حضرت عیسی هم وارد شده است. اما سوزناک‏ترین آنها، خبر دادن به پیامبری است که امام، جگرگوشه و پاره‏ تن و سبط و ریحانهٔ اوست: روزی پیامبر(ص) نزد همسرش «اُمّ سَلَمَة» بود که جبرئیل نازل شد. پیامبر به اندرون رفت و به وی فرمود: "نگذار هیچکس وارد شود". اندکی بعد امام حسین(ع) آمد و خواست نزد پیامبر برود. اُم سلمة او را گرفت و در آغوش کشید. امام حسین(ع) گریه می کرد و ام سلمة با او شیرین‏‌زبانی می‏‌کرد تا آرامش یابد؛ اما گریهٔ حسین(ع) شدت یافت. ام سلمة ناچار رهایش کرد تا آنکه وارد اتاق شد و در دامان پیامبر نشست. جبرئیل با دیدن این صحنه به حضرت گفت: "«امت تو این فرزندت را خواهند کشت". در حدیث دیگری، شیخ صدوق به سند خود از امام باقر(ع) روایت می کند که شاید ادامه حدیث بالا باشد: اُم سلمة بر پیامبر وارد شد، دید که حسین بر سینه رسول الله نشسته است؛ و آن حضرت هم می‏‌گرید و در دستش چیزی است که آن را می‌بوسد. پیامبر با دیدن ام سلمة فرمود: "ای ام سلمة! اینک این جبرئیل است که به من خبر می‏‌دهد که این فرزند کشته خواهد شد. این هم تربتی است که بر آن کشته می‏‌شود. آن را پیش خود نگه دار، هرگاه به خون تبدیل شد، عزیز من کشته شده است". ام سلمه عرض کرد: "ای رسول خدا! از خداوند بخواه که این داغ را از تو بردارد". پیامبر(ص) فرمود: "این کار را کردم، اما از سوی خداوند به من وحی آمد که او را مرتبه‏‌ای است که هیچیک از خلایق به آن نمی‏رسند؛ و او را پیروانی است که شفاعت می‌کنند و شفاعتشان پذیرفته می‌شود؛ و همانا «مهدی» از فرزندان اوست؛ پس خوشا به حال آنکه از دوستداران حسین باشد. به خدا سوگند شیعیان او رستگاران روز قیامت هستند". عبدالله بن عباس نقل می‌کند: در خانه خود (در مدینه) خوابیده بودم که ناگهان از خانه ام سلمة همسر پیامبر صدای شیون بلندی شنیدیم. مردم مدینه از زن و مرد به سوی خانه او رفتند. من نیز به سوی خانه او رفتم و وقتی به آنجا رسیدم گفتم: "ای اُم‏‌ّالمؤمنین چرا ناله و شیون می‏‌کنی؟" ام سلمة رو به زنان هاشمی کرد و گفت: "ای دختران عبدالمطلب! با من همناله شوید و گریه کنید... به خدا سوگند سرور شما، سید جوانان بهشت، فرزند عزیز پیامبر، حسین، کشته شد". پرسیدند: "از کجا دانستی؟" گفت: "اکنون پیامبر را در خواب دیدم در حالی که غبارآلود و پریشان بود و بر سر و صورتش خاک نشسته بود. سبب را پرسیدم، فرمود: فرزندم حسین و خاندان او کشته شدند و من آنان را دفن کردم". از خواب برخاستم و به تربت حسین نگاه کردم که جبرئیل آن را از کربلا آورده بود و من آن را در شیشه‌ای نگه داشته بودم. دیدم که آن خاک به خون تازه تبدیل شده بود و در آن شیشه می‏‌جوشد... ما هم به تو تسلیت می‌گوییم ای رسول خدا ؛ «یا رسول الله! آجَرَكَ الله في مصیبةِ ریحانتِكَ وسبطِكَ الحسین» ... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✓ منابع اصلی: ۱. الطبرانی؛ المعجم الکبیر؛ جلد هشتم؛ صفحه ۲۸۵. ۲. شیخ صدوق، أمالي؛ صفحه ۱۲۰. ۳. شیخ طوسی؛ أمالي؛ صفحه ۳۱۴. ---------- 🍀 اخلاق و اعتدال ؛ کانال سید علیرضا حسینی (عارف) در پیام‌رسان ایتا @alirezahoseiniaref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دخترک تاب نیاورد، جلو آمد و گفت: می‌شود شمر، که امسال سرش را نَبُری؟ 😭😭😭😭😭 ✨✨✨✨✨✨✨✨✨ استوری، ریلز، فوتیج، ویدیو و محتواهای مرتبط با امام حسین(ع)، عاشورا و اربعین، در کانال 🕌 👇 ╭═••⊰💠﷽💠⊱••═╮ 🚩 @ImamHusaynPortal 🚩 ╰═••⊰💠⊱○⊰💠⊱••═╯ 🚩 حسین‌نیوز (مرجع اخبار عاشورایی و اماکن مقدسه)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
(قدس): اینقدر به ما نگویند که اینها هستند، این را دشمنان القا میکنند، اتفاقا دشمنان از این گریه ها می ترسند، چون گریه بر مظلوم است، گریه بر ظلم است، و آنها احساس خطر می کنند، (یعنی این گریه ها اینقدر قدرت دارد که ابرقدرتها را میلرزاند) ✨✨✨✨✨✨✨✨✨ استوری، ریلز، فوتیج، ویدیو و محتواهای مرتبط با امام حسین(ع)، عاشورا و اربعین، در کانال 🕌 👇 ╭═••⊰💠﷽💠⊱••═╮ 🚩 @ImamHusaynPortal 🚩 ╰═••⊰💠⊱○⊰💠⊱••═╯ 🚩 حسین‌نیوز (مرجع اخبار عاشورایی و اماکن مقدسه)
CQACAgQAAx0CU12EOAABAXgdZMPEiFivOnmnWobmchFSzV5mX30AAqcLAAIyhGhQAAFpw-dJ3uIhLwQ.mp3
9.25M
🎙 زیارت عاشورا 🔹 با صدای ملکوتی سردار شهید "حاج " ✨✨✨✨✨✨✨✨✨ استوری، ریلز، فوتیج، ویدیو و محتواهای مرتبط با امام حسین(ع)، عاشورا و اربعین، در کانال 🕌 👇 ╭═••⊰💠﷽💠⊱••═╮ 🚩 @ImamHusaynPortal 🚩 ╰═••⊰💠⊱○⊰💠⊱••═╯ 🚩 حسین‌نیوز (مرجع اخبار عاشورایی و اماکن مقدسه)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 «آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک» 🔘مرحوم ✨✨✨✨✨✨✨✨✨ استوری، ریلز، فوتیج، ویدیو و محتواهای مرتبط با امام حسین(ع)، عاشورا و اربعین، در کانال 🕌 👇 ╭═••⊰💠﷽💠⊱••═╮ 🚩 @ImamHusaynPortal 🚩 ╰═••⊰💠⊱○⊰💠⊱••═╯ 🚩 حسین‌نیوز (مرجع اخبار عاشورایی و اماکن مقدسه)
بازسازی صحنه ای از تقابل لشکر انبوه یزیدیان مقابل سپاه اندک سیدالشهدا علیه السلام در کربلا و روز عاشورا ▪️ عصر عاشورا 💔 امام تشنه و مجروح و خسته، اندكی ايستاد تا نفسی تازه كند و دمی از خستگی جنگ بياسايد. در اين لحظه يكی از دشمنان سنگی زد كه به پيشانی حضرت اصابت كرد و خون بر صورت وی جاری شد. امام خواست آن خون را با لباسش پاک كند كه تيری سه شعبه و زهرآلود بر سينه و قلب حضرت نشست. 😭😭😭😭😭 امام گفت: "بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله" و سر به سوی آسمان بلند كرد و عرضه داشت: "خدايا! تو می دانی این قوم مردی را می كشند كه روی زمين پسر پيغمبری غير از او نیست. چون تیر را نمیشد از جلو بیرون کشید حضرت تير را گرفت و از پشت کمر بيرون كشيد. خون مانند ناودان بيرون جست...😭😭😭 ✨✨✨✨✨✨✨✨✨ استوری، ریلز، فوتیج، ویدیو و محتواهای مرتبط با امام حسین(ع)، عاشورا و اربعین، در کانال 🕌 👇 ╭═••⊰💠﷽💠⊱••═╮ 🚩 @ImamHusaynPortal 🚩 ╰═••⊰💠⊱○⊰💠⊱••═╯ 🚩 حسین‌نیوز (مرجع اخبار عاشورایی و اماکن مقدسه)
❤️تعبیر زیبا مجری‌ تلوزیون‌ ملی‌ عراق در وصف سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی: 👌نمیدانم در کدام روز از محرم تو را یاد کنم, 🏴روزمسلم بن عقیل چون تو فرستادهٔ (رهبرت)، و میهمان ما بودی!؟ 🏴یا روز حبیب بن مظاهر، چون تو بهترین دوست قدیمی ما بودی!؟ 🏴یا روز قاسم ابن حسن چون اسمت قاسم بود!؟ 🏴یا روز علی اکبر چون قطعه قطعه شدی!؟ 🏴یا روز عباس چون حامل علم و پرچم بودی و دو دستت قطع شد!؟ 👌چیزی که واضح است اینست که گریه بر تو تمامی ندارد و از غیبت تو حیران و دلتنگیم. 👌سردار دلها بعد از شهادتت، هر وقت به عبارت "سلام بر حسین(ع) و اصحاب حسین(ع)" می‌رسیم تو را یاد می کنیم... 🌹به یقین رفته که نفسی تازه کند ، برگردد... ✨✨✨✨✨✨✨✨✨ استوری، ریلز، فوتیج، ویدیو و محتواهای مرتبط با امام حسین(ع)، عاشورا و اربعین، در کانال 🕌 👇 ╭═••⊰💠﷽💠⊱••═╮ 🚩 @ImamHusaynPortal @ImamHusaynPortal @ImamHusaynPortal 🚩 ╰═••⊰💠⊱○⊰💠⊱••═╯ 🚩 حسین‌نیوز (مرجع اخبار عاشورایی و اماکن مقدسه)
🏴 مراسم شام غریبان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) 🎙 با سخنرانی آیت الله «محمدحسن اختری» مدیرعامل بنیاد بین‌المللی عاشوراء 🕗 زمان: امشب (جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۲)، بعد از نماز مغرب و عشاء ◀️ مکان: استان مازندران، کیلومتر هشت جادهٔ ساری به قائمشهر، حسینیهٔ قمر بنی هاشم(ع) ماهفروجک ✨✨✨✨✨✨✨✨✨ استوری، ریلز، فوتیج، ویدیو و محتواهای مرتبط با امام حسین(ع)، عاشورا و اربعین، در کانال 🕌 👇 ╭═••⊰💠﷽💠⊱••═╮ 🚩 @ImamHusaynPortal 🚩 ╰═••⊰💠⊱○⊰💠⊱••═╯ 🚩 حسین‌نیوز (مرجع اخبار عاشورایی و اماکن مقدسه)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام ای بدن بی سر گرمادیده 😭 سلام بر محاسنی که با خون خضاب شد سلام بر چهره به خاک آغشته شده ✨✨✨✨✨✨✨✨✨ استوری، ریلز، فوتیج، ویدیو و محتواهای مرتبط با امام حسین(ع)، عاشورا و اربعین، در کانال 🕌 👇 ╭═••⊰💠﷽💠⊱••═╮ 🚩 @ImamHusaynPortal 🚩 ╰═••⊰💠⊱○⊰💠⊱••═╯ 🚩 حسین‌نیوز (مرجع اخبار عاشورایی و اماکن مقدسه)
روضه‌های مکتوب دههٔ اول محرم 🖤💔 2⃣1⃣ روضه شب یازدهم (شام غریبان) ــ مصائب ام المصائب ... عاشورا به پایان رسید... و شام تار غریبان شد... امشب بايد از كدام غربت گفت؟ چه روضه‌ای خواند؟ و مصيبت كدامين غريب را بازگو نمود؟... آيا از بدن پاره پارهٔ حسين(ع) بگوييم كه عريان در گودال قتلگاه افتاده است؟ ... يا از بدن عباس علمدار كه نه سر در بدن دارد و نه دست؟... آيا از علی اكبر بگوييم كه صورت پيامبرگونش را بر نيزه برافراشته‌اند؟ ... يا از علی اصغر شش ماهه كه اينک در گهواره خاكی خويش به خواب ابدی رفته؟... آیا از ياران حسين(ع) بگوييم كه غريبانه در گوشه گوشهٔ ميدان جان باختند؟ ... يا از كودكان حسين(ع) كه غم يتيمی و اسيری و آوارگی، يكجا بر آنان وارد شده است؟... از غريبی بگوييم يا از مظلوميت؟  از وفا بگوييم يا از پيمان‌شكنی؟ از عطش بگوييم يا از آتش؟ از عشق بگوييم يا از زينب؟ ... خوب نامی بر زبان گذشت.. زينب... آري! بگذارید از زينب بگويم؛ كه كربلا، از اينجا به بعد، از‌ آنِ زينب است... و پيام كربلا، مرهون زينب... بگذارید از زينب بگويم و از رنج‌های زينب... از زينب و از غصه‌های زينب... از زينب و از قصه‌های زينب... از زينب و از حماسه‌های زينب... و از زينب و از دل زينب ... و امان از دل زينب ... اما از كدامين غم زينب بگويم؟ از برادرانی كه از دست داد؟ يا از برادرزادگانش كه يک به يک به ميدان رفتند و باز نگشتند؟ يا از پسرانش كه جلوی چشمان گریان او ذبح شدند؟ اگر چه زينب «ام المصائب» است و از كودكی داغ‌های فراوان ديده ــ در خردسالی داغ بزرگ رحلت جدش پيامبر خدا(ص) و مصيبت شهادت مادر جوانش، و در جوانی فرق شكافتهٔ پدرش علی(ع) و سپس جگر پاره پارهٔ برادر معصومش امام حسن مجتبی را ــ اما روزی مانند عاشورا نبود، و داغی مانند كربلا... قصهٔ بی سر و سامانیِ من گوش کنید/ دوستان، غصهٔ تنهایی من گوش کنید گر چه این قصهٔ پر غصه به گفتن نتوان/ نه به گفتن نتوان، بلکه شنفتن نتوان دختر دخت نبی، «اُمِّ مصائب» نامم/ کرده لبریز ز غم، ساقیِ گردون جامم صبر، بی تاب شد از صبر و شکیباییِ من/ ناتوان شد خِرَد از درک و توانایی من باغبانم من و یک سر شده غارت باغم/ چرخ بگذاشته بس داغ به روی داغم نه که چون جد عزیزی چو پیمبر دادم/ پدر و مادر و فرزند و برادر دادم پیشِ من، در پسِ در ، مادرِ من آزردند/ ریسمان بسته، به مسجد، پدرم را بردند من هم اِستاده و این منظره را می‌دیدم/ مات و وحشت زده می‌دیدم و می‌لرزیدم بود در سینه هنوز آتش داغ مادر/ که فلک، زهر دگر ریخت مرا سوخت جگر دیدم آن تاج سرم را که دو تا گشته سرش/ بسته خونِ سر او هاله به دورِ قمرش بعد از آن بود دلم خوش که برادر دارم/ به سرم سایهٔ دو سرو صنوبر دارم غافل از آنکه غم و دردِ من آغاز شده/ به دلم تازه درِ غصه و غم باز شده رفت از دست حسن، گشت دلم خوش به حسین/ شد مرا روح و روان، قوت دل، نور دو عین بعد از آن واقعهٔ کرب و بلا پیش آمد/ راه جانبازیِ در راه خدا پیش آمد... حضرت زینب (س) از صبح تا عصر عاشورا، داغ پنج برادر، پنج برادرزاده، چهار پسرعمو و سه پسر (یا پسر خوانده) را مشاهده کرد و شهادت ده‌ها تن دیگر از بستگان و یاران برادرش را دید... و شاید آنها همه، در برابر رنج اسیری و در به دری ــ که تازه از امشب آغاز شد ــ بسیار اندک بود... روز طی گشت و نگویم که چه بر ما آمد/ شب جانکاه و غم افزا و محن ‏زا آمد آن زمان کو که بگویم چه بدیدم آن شب/ خارها بود که از پای کشیدم آن شب چه بگویم چه شبی را به سحر آوردم/ کوهِ غم شد دل و چون کوه به پای استادم...
چون جنگ به پايان رسيد و رأس مطهر حسین(ع) را از بدن جدا كردند؛ به لباس‌های پارهٔ آن حضرت نيز رحم نكردند و عمامه، پيراهن و كفش‌های امام(ع) را نیز ربودند… اسب امام، با سر و مويی خون آلود به سوی خيمه‌ها رفت... زنان و دختران اهل بيت (ع) با ديدن اسب خونين و بی‌سوار، فهميدند كه ديگر بی‌کس و يتيم شده‌اند و صدا به گريه و شيون بلند كردند... «ام كلثوم» خواهر امام(ع) فرياد كشيد: "يا محمد! يا علی! يا جعفر! يا حسن! كجاييد كه ببينيد با حسين چه كردند؟"... پس لشكر اشقیاء به سوی حرم پيامبر(ص) حمله كرد... از يک سو خيمه‌ها را آتش می‌زدند و از سوی ديگر هر آنچه می‌ديدند غارت می‌کردند. آنان حتی به حجاب زنان نيز رحم نمی‌کردند و لباس‌های بانوان اهل بيت(ع) را می‌کشیدند... زنان و دختركان، هراسان از خيمه‌ها فرار می‌کردند در حالي كه خار و خس بيابان، پایِ برهنه آنان را می‌درید… بانوان حرم، كه از خيمه‌ها به سوی بيابان دويده بودند، ناگاه با گودال قتلگاه و پيكر بی‌سرِ حسين(ع) روبرو شدند... راوی می‌گوید: به خدا فراموش نمی‌کنم زينب دختر علی(ع) را كه زاری می‌کرد و به آواز سوزناک می‌گفت: "يا محمداه! صلّیٰ عليكَ مليكُ السماء، هذا حسينٌ مُرمّلٌ بالدِّماء مقطّع الاعضاء... و بناتك سبایا، و إلی الله المشتكیٰ ..." عقیلهٔ بنی هاشم با سوز و گداز نوحه می‌کرد که: "يا محمد! فرشتگان آسمان بر تو درود فرستند! بنگر كه اين حسین توست، به خون آغشته، با اعضايی از هم جدا گشته... بنگر كه اين دختران تو هستند، اسير شده... به خدا شكايت بريم، و به علی مرتضی و فاطمه زهرا و حمزه سيدالشهداء... يا محمد! اين حسين توست كه در اين دشت افتاده، به دست زنازادگان كشته شده و باد صبا گرد و غبار بر پيكر او می‌پراكند... ای اصحاب محمد! برخيزيد و ببينيد كه اين‌ها فرزندان مصطفی هستند كه اينگونه اسير شده‌اند…" مویهٔ زینب آنقدر دلخزاش بود که دشمنان و دژخیمان را نيز گريان کرد. آنگاه «سكينه» پيكر مبارك پدرش حسين(ع) را در آغوش گرفت و شروع به زاری ‌كرد؛ تا اينكه جماعتی از زنان اعرابی چادرنشين ريختند و او را كشيدند و از بدن پدر جدا كردند، تا جان ندهد... لشكريان يزید كه به غارت خيمه‌ها مشغول شده بودند، به خيمه‌ای رسيدند كه علی بن الحسين السجاد(ع) در آن بيمار و تب آلود افتاده بود. «شمر بن ذي الجوشن» شمشير كشيد تا حضرت را بكشد، اما عده‌ای از همراهانش به او نهيب زدند: "آيا شرم نمی‌کنی و می‌خواهی اين جوان بيمار را هم بكشی؟" شمر لعین گفت: "فرمان امير است كه همه فرزندان حسين را بكشم". همراهان با شدت مانعِ آن پلید شدند تا سرانجام دست از اين كار برداشت… و خداوند در زرهی از بيماری، جان ولیّ خويش را حفظ فرمود. سپس دشمن دنی، رذالت و پستی خويش به منتها رساند؛ «عمر سعد» در بين لشکريانش فرياد كشيد: "چه كسی حاضر است كه بر پيكر حسين، اسب بتازاند؟!" ده نفر ـ که راویان شهادت داده‌اند هر ده، حرامزاده بودند ــ حاضر شدند كه اين جنايت و وقاحت بزرگ را انجام دهند. پس اسب‌ها را آماده كردند و آنان را بر پيكر بي‌سر و قطعه قطعهٔ امام(ع) تازاندند؛ آنگونه كه استخوان‌های سينهٔ امام شكست و نرم شد… (ای قلم! چگونه اين جملات را می‌نگاری و از شدت مصيبت، خشک نمی‌شوی؟‍ ای دست! چگونه می‌نویسی و نمی‌شکنی؟!) ... اينک، حال زينب را تصور كنيد… از يک سو ، شاهد اين مصيبت‌های پی در پی و جانسوز است؛ از دیگر سو بايد مراقب فرزند بيمار برادر باشد؛ و از سوی ديگر بايد دختران و زنان حرم را از بيابان‌ها جمع نماید و زير خيمه‌های نيم سوخته گرد آورد… آفتاب عاشوراء غروب کرد؛ و صحرای كربلا می‌رفت كه تاريک و تاریک‌تر شود ؛ و گرگان گرسنه، در جای جای آن به دنبال دختركان و طفلان می‌دویدند تا شايد گوشواره‌ای از گوش آنان بكشند یا خلخالی از پای آنان بربايند… زينبا! چه كشيدی آن شب، در آن شام سیاه غريبان… ألا لعنة الله علی القوم الظالمين؛ و سيعلم الذين ظلموا أيَّ منقلب ينقلبون... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✓ منابع اصلی: ۱. سيد بن طاووس ؛ اللهوف في قتلي الطفوف؛ قم: منشورات الرضي، ۱۳۶۴. ۲. شيخ عباس قمی؛ نفس المهموم؛ ترجمه و تحقيق علامه ابوالحسن شعرانی؛ قم: انتشارات ذوي‌القربی، ۱۳۷۸. ۳. شيخ صدوق ؛ أمـالـي؛ ترجمه‌ آية الله کمره‌ای؛ تهران: انتشارات کتابچی، ۱۳۷۰. ۴. اشعار فارسی، زبان حال هستند و برگرفته‌اند از جزوه آموزشی آداب مرثيه‌خوانی با عنوان طنين عشق؛ تهيه و تنظيم مرتضی وافی؛ قم: انتشارات شفق، ۱۳۸۰. ---------- 🍀 اخلاق و اعتدال ؛ کانال سید علیرضا حسینی (عارف) در پیام‌رسان ایتا @alirezahoseiniaref
4_396157930728063284_1131801110302949410.mp3
1.49M
🏴زینب زینب | نوحه معروف استاد مرحوم سلیم موذن زاده ✨✨✨✨✨✨✨✨✨ برای دسترسی به استوری، ریلز، فوتیج، ویدیو و محتواهای مرتبط با امام حسین(ع)، عاشورا و اربعین، عضو کانال 🕌 شوید👇 ╭═••⊰💠﷽💠⊱••═╮ 🚩 @ImamHusaynPortal @ImamHusaynPortal @ImamHusaynPortal 🚩 ╰═••⊰💠⊱○⊰💠⊱••═╯ 🚩 حسین‌نیوز (مرجع اخبار عاشورایی و برنامه‌های عتبات مقدسه)
🆘 هشدار رئیس بنیاد بین المللی عاشوراء: دشمنان در جامعهٔ ما رخنه کرده‌اند چکیده بیانات آیت الله «محمدحسن اختری» در هیئت عاشقان قمر بنی هاشم(ع) در تهران: 🔸 زنده نگه داشتن فداکاری و ایثارگری حضرت سیدالشهداء(ع) و یاران باوفای ایشان از کارهای بسیار پسندیده، شایسته و مورد علاقه خداوند متعال، رسول خدا و امامان معصوم است.   🔹 خوب است که بعد از ایام عزاداری عاشورای حسینی به خود نگاه کنیم که آیا بعد از این دهه، تفاوتی در ما نسبت به قبل از آن وجود آمده است؟   🔸 خداوند همانطور که زنان و مردان را در دستیابی به کمالات و ارزش‌ها متفاوت قرار نداده، در پذیرش مسئولیت هم بین آن‌ها تفاوتی قائل نیست. خدا می‌فرماید هم پیامبران خود را بازخواست می‌کنیم، هم جامعه و امتی که پیامبران به سوی آنان مبعوث شدند را.  🔹 دشمنان اکنون در جامعهٔ ما رخنه کرده‌اند. بسیاری از حرکاتی که امروز مشاهده می‌کنیم با محیط اسلامی سازش ندارد. 🔸 هیچ مدیر و مسئولی امروز بهانه ندارد که بگوید در محیط کار نمی‌توانستم به مسئله حجاب توجه کنم. مدیرِ مسلمان و باایمان باید براساس دستورات دینی و اسلامی در محیط اداره، دانشگاه، مدارس و … عمل کند.   🔹 بانوان جامعهٔ اسلامی باید به نقش اسلامی، فرهنگی، تربیتی و حتی نقش سیاسی خود توجه و دقت کنند. 🔸 هدف دشمنان از ترویج فحشا این است که جوانان ما را از توانمندی و قدرت تهی کنند. هدف آن‌ها این است که نیروی انسانی جامعه شکننده شود و کشور رشد پیدا نکند. برای فاسد کردن جوانان ما از مواد مخدر، ابتذال و فساد اخلاقی استفاده می‌کنند. متن کامل خبر در لینک زیر👇 https://b2n.ir/ashuraahlulbayt
🖤 روضهٔ دوازدهم محرم؛ 💔 مصیبت امام زین العابدین(ع) «امام علی بن الحسین (علیهما السلام)» ـ ملقب به «سجاد»، «زین العابدین» و «سید الساجدین» ـ در کربلا حدود ۲۲ سال سن داشت. فردای روز عاشورا «عمر بن سعد» جنازه‌های لشکر خویش را جمع کرد و بر آنان نماز خواند و دفن کرد؛ و امام حسین (ع) و اصحاب او را همچنان در بیابان باقی گذاشت و .....فرمان حرکت به سوی کوفه را صادر کرد. هر یک از قبایل کوفه و عرب، برای آنکه خود را نزد «ابن زیاد» عزیز کنند، سرهای مطهر شهداء را بین خود تقسیم کردند و آنها را بر نیزه زدند و آماده حرکت شدند. آنگاه زنان و کودکان اهل بیت(ع) را بدون حجاب مناسب بر شتران و چارپایان بدون زین نشاندند و همچون اسرای کفار به سوی کوفه بردند. چون ابن سعد با اسیران نزدیک کوفه رسید مردم شهر برای تماشا جمع شده بودند. زنی از اهل کوفه که از بلندی بر اسیران مشرف بود پرسید: «شما اسیران کدام طایفه هستید؟» گفتند:«اسیران آل محمد»! آن زن فرود آمد؛ چادر و مقنعه و جامه‌هایی آورد تا خود را بپوشانند. اینک، حال امام سجاد(ع) را تصور کنید؛ از یک سو بیماری بر آن حضرت مستولی است و تب و ضعف بر آن حضرت فشار می‌آورد؛ از سوی دیگر غم از دست دادن پدر و برادران و عموها و عموزادگان قلبش را می‌فشارد؛ از طرف دیگر سر بریده شهداء را در جلوی چشمانش دارد؛ و از همه سخت‌تر و دردناک‌تر اینکه ـ این مظهر غیرت الهی ـ عمه‌ها و خواهران خود را می‌بیند که با آن وضعیت در معرض دید خائنان و دشمنان هستند… پیش از ورود اسرا به دارالحکومه، رأس مطهر امام حسین(ع) را در مقابل «عبیدالله بن زیاد» گذاشتند. وی با چوب یا عصایی که در دست داشت بر لب و دندان امام زد. این جسارت وی، اعتراض بسیاری از حاضران را برانگیخت. «زید بن ارقم» صحابی پیامبر(ص) و از یاران امیرالمؤمنین(ع) در جنگ صفین بود که در هنگام وقوع عاشوراء پیر شده بود. وی به عبیدالله نهیب زد: «چوب خود را بردار! به خدا سوگند پیغمبر را دیدم که همین جای چوب تو را می‌بوسید» و سپس شروع به گریستن کرد. ابن زیاد گفت: «اگر نه این بود که پیرمردی خرف و دیوانه شده‌ای گردن تو را می‌زدم». زید برخاست و در حالی که بیرون می‌رفت خطاب به حاضران گفت:«ای عرب! از امروز برده شدید. پسر فاطمه را کشتید و پسر مرجانه را امارت دادید. به خدا قسم نیکان شما را خواهد کشت و اشرار شما را به کار خواهد گرفت».  دیگر از کسانی که حضور داشت «انس بن مالک» خادم و ملازم پیامبر اکرم(ص) بود که با دیدن سر مطهر امام(ع) و جسارت عبیدالله به آن، گریست و گفت: «شبیه‌ترین مردم است به پیغمبر».
سپس اسرای کربلا را بر ابن زیاد وارد کردند. وی هنگامی که امام سجاد(ع) را دید پرسید: «کیستی؟»؛ فرمود: «علی بن الحسین»؛ آن ملعون گفت: «مگر علی بن الحسین را خدا نکُشت؟»؛ امام فرمود: «برادری داشتم علی نام داشت؛ مردم او را کُشتند»؛ ابن زیاد گفت: «خدا کُشت»؛ امام این آیهٔ شریفه را قرائت کرد که: ﴿اللَّهُ يَتَوَفَّى الأنفُسَ حينَ مَوْتِهَا﴾. ابن زیاد خشمگین شد و گفت: «در پاسخ من دلیری می‌کنی؟ او را ببرید و گردن بزنید!». پس حضرت زینب(ع) فریاد زد: «ای پسر زیاد! هر چه خون از ما ریختی بس است» و امام را در آغوش گرفت و فرمود:«والله از او جدا نمی‌شوم. اگر می‌خواهی او را بکشی مرا نیز بکش!». ابن زیاد کمی به آن دو نگریست و گفت: «عجبا که این زن دوست دارد با برادرزاده‌اش کشته شود! او را رها کنید که با این بیماری که دارد خواهد مُرد»… امام سجاد(ع) سپس رنج سفر به شام و غم اسیری و عذاب در دربار یزید را تحمل کرد… و تا پایان عمر شریفش، همواره در اندوه مصیبت کربلا بود… روایت کرده‌اند که مردی بَطّال و دلقک در مدینه زندگی می‌کرد که به هزل و مزاح خود مردم مدینه را می‌خنداند. وی روزی گفت: «علی بن الحسین مرا مانده و عاجز گردانده است؛ چرا که هر چه تلاش کردم هیچ نتوانستم وی را به خنده افکنم». امام سجاد(ع) در محرم سال ۹۴ (یا ۹۵) هجری، هنگامی که ۵۷ سال داشت، با زهر یکی از فرزندان «عبدالملک مروان» مسموم شد و در بستر احتضار افتاد. حضرت در این ایام، تمامی فرزندان خود را جمع کرد و فرزند بزرگوارش «محمد بن علی (علیهما السلام)» - که او نیز در مصیبت کربلا حضور داشت و در آن زمان، کودکی ۴ ساله بود – را وصی خود قرار داد و وی را به «باقر» ملقب نمود و امر سایر فرزندان خود را به آن جناب واگذار کرد و به آنان موعظه و وصیت نمود. سپس امام باقر(ع) را به سینه چسباند و فرمود:«تو را وصیت می‌کنم به آنچه وصیت کرد مرا پدرم در هنگام شهادت خود و گفت که پدرش او را وصیت کرده بود به این وصیت در هنگام وفات خود که: "زنهار، ستم نکن بر کسی که یاوری بر تو غیر از خداوند ندارد"». آورده‌اند که چون حضرت سجاد(ع) وفات کرد، تمامی مدینه در ماتمش عزادار گشت و مرد و زن و سیاه و سفید و صغیر و کبیر در مصیبتش نالان شدند و از زمین و آسمان آثار اندوه نمایان بود... ألا لعنة الله علی القوم الظالمین و سیعلم الذین ظلموا أيّ منقلب ینقلبون. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔻 نکته مهم: آنچه باید بدان توجه فراوانی داشت اینکه حضرت امام سجاد(ع)، فقط در سفر کاروان امام حسین(ع) از مکه به کربلا، و در روزهای منتهی به عاشوراء بیمار بود. راز این امر هم آن زمان آشکار شد که تمامی فرزندان ذکور امام(ع) و جوانان اهل بیت(ع) در روز عاشوراء به شهادت رسیدند یا به سختی زخمی شدند. هنگامی که «شمر» با اراذلش به خیمه‌ها حمله کرد می‌خواست امام سجاد را نیز بکشد اما یکی از لشکریان دشمن به نام «حمید بن مسلم» ـ و نیز گفته اند خود «عمر بن سعد» ـ بیماری حضرت را به شمر یادآور شد و با تلاش بسیار، مانع از شهادت ایشان گردید. پس بیماری حضرت سجاد(ع) تنها منحصر به همان چند روز بود؛ و زشت است برای شیعهٔ اهل بیت(ع) که این را نداند و از آن حضرت با القابی همچون «زین العابدین بیمار» یاد کند! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✓ منابع اصلی: ۱. شیخ عباس قمی؛ منتهی الآمال؛ با کوشش و تلخیص آیةالله رضا استادی؛ قم: دفتر نشر مصطفی، ۱۳۸۰. ۲. سید بن طاووس؛ اللهوف في قتلی الطفوف؛ قم: منشورات الرضی، ۱۳۶۴. ۳. شیخ عباس قمی؛ نفس المهموم؛ ترجمه و تحقیق علامه ابوالحسن شعرانی؛ قم: انتشارات ذوی القربی، ۱۳۷۸. ---------- 🍀 اخلاق و اعتدال ؛ کانال سید علیرضا حسینی (عارف) در پیام‌رسان ایتا @alirezahoseiniaref