eitaa logo
آسیب های اجتماعی نوپدید (جهاد تبیین)
4هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
5.6هزار ویدیو
234 فایل
❌ آشنایی با آسیبهای فضای مجازی، سوادرسانه، جنگ شناختی،موادمخدر،موسیقی کره ای، انیمه های ژاپنی، زن زندگی آزادی،امربه معروف، تهاجم فرهنگی و... 📌جهاد تبیین 📌الگوی تمدن اسلامی 📌نکات تربیتی 📌بررسی و تحلیل آسیبهای اجتماعی ارتباط با ادمین👈 @Khalijj_fars
مشاهده در ایتا
دانلود
🔞نه اینکه از آمار بالای تجاوز جنسی تو اروپا تعجب کنما‼️ ولی حقیقتا دیدن این خبر برام عجیب بود‼️ 🔹طبق یک نظرسنجی، از هر سه جراح زن شاغل در NHS (سیستم بهداشت عمومی بریتانیا)، یک نفر در پنج سال گذشته مورد تجاوز جنسی قرار گرفته! (لینک: https://www.theguardian.com/society/2023/sep/12/female-surgeons-nhs-sexually-assaulted-metoo) 💢رسانه باشید و نشر دهید📣 💥کانال آسیب های اجتماعی نوپدید (جهاد تبیین) را در پیام رسان ایتا دنبال کنید👇👇👇 @asibha_ejtemai
📛 زیبایی پوشالی 🔴 همه ی دغدغه اش شده بود ظاهرش ... ⬇️ (ادامه در متن بعدی) 💢رسانه باشید ونشردهید📣 💥کانال آسیب های اجتماعی نوپدید (جهاد تبیین) را در پیام رسان ایتا دنبال کنید👇👇 @asibha_ejtemai
آسیب های اجتماعی نوپدید (جهاد تبیین)
📛 زیبایی پوشالی 🔴 همه ی دغدغه اش شده بود ظاهرش ... ⬇️ (ادامه در متن بعدی) #حجاب #زن_عفت_افتخار #ن
⚠️ همه ی دغدغه اش شده بود ظاهرش. ⭕️ دختر کوچکش می گفت: مامان میای فقط یه کوچولو با هم بازی کنیم؟ اما مادر 🔘 سه ساعت بود که جلوی آینه مشغول آرایش بود، آخر قرار بود یک ساعت برود بیرون! می گفت: یک لحظه آرام باش! مگر نمی بینی دارم آرایش می کنم؟! ❌ مدتها بود که همسرش میخواست ماشین قدیمی اش را عوض کند، اما نمی توانست، چون او حتماً باید هر ماه به آرایشگاه می رفت و خرج های آنچنانی می کرد. ❌ هر هفته سر این موضوع با همسرش دعوا بود. همین چند وقت پیش ابرویش را یک مدلی زده بود ولی حالا باید می رفت آرایشگاه و عوضش می کرد، چون مدل دیگری مد شده بود. ❌ یک روز نبود که به شکل بینی اش فکر نکند. همه ی فکر و ذکرش شده بود اینکه یک جوری پولی جور کند تا بتواند عملش کند. حاضر نبود حتی یک بچه ی دیگر بیاورد، چون شنیده بود "با هر بچه زیبایی آدم کم می شود". 🔺️زیبایی برای زندگی بود، اما او زندگی می کرد برای زیبایی. 🚫 اما زمان را نمی توان با لوازم آرایشی نگه داشت. 🔴 یک روز که بین همه ی این هیاهو ها رفت جلوی آینه، دید هر کرم پودری می زند، هر چقدر رژ را روی لبش خالی می کند، هر خط چشمی که می کشد، آن آدم قدیم نمی شود. یک دفعه به خودش آمد و تازه فهمید چه اتفاقی افتاده... ۶۰ ساله شده بود 📢 لب و لوچه اش آویزان شد، از آینه کمی فاصله گرفت. تک دخترش دیگر نیازی به همبازی نداشت و حالا سر زندگی اش بود. ‼️ همسرش پیر شده بود و دیگر حرفی از ماشین جدید نبود. خبری از سر و صدای نوه ها و عروس ها و داماد ها هم نبود. ❌ آری آخر "با هر بچه از زیبایی آدم کم می شود"... 📎 یاد نماز هایش افتاد، نماز هایی که هر بار به یک بهانه آنها را نخوانده بود. یک بار به خاطر پودر ها و کرم های روی صورتش، یک بار به بهانه ی لاک ناخنش، یک بار.... 🌐 نگاهش از توی آینه افتاد به کتاب های دست نخورده ی توی قفسه. 💐 و بعد نگاهش خورد به قرآن. اشک توی چشم هایش جمع شد ❌ یاد روزی افتاد که آیه ی عفاف را دیده بود، همان آیه ای که تویش خدا با مهربانی گفته بود زن‌ها زینتهایشان را آشکار نکنند یک لحظه به فکر فرو رفت. ❌ معلوم نبود با آرایش هایش برای نامحرمان، چند زندگی را سرد کرده بود. معلوم نبود. 📝 به مدهای روز که روزی همه ی دنیایش بودند فکر کرد. یک لحظه حالش از فکر کردن به کلمه ی "مد" بد شد. اصلا چه کسی مد ها را تعیین می کرد؟ ❌ چه کسی برای ۳۰_۴۰ سال از زندگی او تصمیم گرفته بود؟ چرا باید به حرفِ کسی که نمی دانست کیست، دست توی ظاهر خدادادی اش می برد؟ 📣 چرا وقتی برای علم و اندیشه اش نگذاشته بود؟ چرا از زیبایی اش به جای خانه برای بیرون از خانه استفاده کرده بود؟ پس چرا برای زیبا کردنِ "روحش" کاری نکرده بود؟ 💠 دوباره در آینه به خودش نگاه کرد. او تمام زندگی اش را برای زیبایی گذاشته بود و حالا زیبایی از دستش رفته بود. ‼️ راه توبه همیشه باز بود. اما با خودش گفت: کاش این ۶۰ سال زندگی ام را کمی بیشتر صرف "زندگی کردن" می کردم! 💢رسانه باشید ونشردهید📣 💥کانال آسیب های اجتماعی نوپدید (جهاد تبیین) را در پیام رسان ایتا دنبال کنید👇👇 @asibha_ejtemai