#امربه_معروف_جذاب
#قسمت_اول
سال آخر دبیرستان بود. من و دوستانم همگی در آزمون ورودی دانشگاه قبول شده بودیم، البته هر کداممان یک دانشگاه! میخواستیم دور هم باشیم؛ درست مثل همهی سال آخریهای دبیرستان که فکر میکنند بعد از این دورهمی، تا ابد با هم خواهند بود اما کم کم آنقدر درگیر درس و دوستان جدید و راههای عجیب و غریب برای بزرگ شدن شدیم که از آن روز فقط همان چند خاطره برایمان باقی ماند. یکی از آن خاطرهها ماجرای سوال دوستم از من بود. وقتی که دورهمیمان تمام شد، همه برگشتند خانههایشان و ما چهار نفری که با هم هممسیر بودیم تاکسی گرفتیم. با اینکه هشتِ شب بود اما هوای اهواز به شکل کلافه کنندهای گرم بود. یکی از ما جلو نشست و من و دو تا از دوستانم صندلی عقب نشسته بودیم. یکی از دوستانم که شانه به شانه من بود و میدید چطور از شدت گرما گُر گرفتهام شیشه را پایین کشید و گفت: «حنان! تو واقعا گرمت نیست با این همه لباس؟!»
مانتوی تابستانی آستین کوتاه و کفش صندل پوشیده بود؛ با یک شال نخی نازک که چرخیدن هوا بین موهایش را به خوبی پوشش میداد. هوا برای هر دوی ما گرم بود اما من با چادر و روسریای که سفت دور سرم بسته بودم کباب شده بودم و خشکیِ لباسها و سرخ نشدن گونهها و عرق نکردن پیشانی دوستم نشان میداد، خنکتر است. آن لحظه برخلاف شوخطبعیام، خیلی جدی اما طوری که راننده نشنود زیر گوشش گفتم: «چرا اتفاقا! خیلی هم گرممه! اما اینجا گرمم بشه خیلی بهتر از تحمل گرمای آتیش جهنمه!»
چرا حجاب ؟
دوستم چیزی نگفت و دوباره با شوخی و خنده و نیشهای تا بناگوش باز و دستهای بین زمین و هوا آویزان، از هم خداحافظی کردیم اما حالا که به آن جوابم فکر میکنم میبینم در برابر آن سوالِ سادهی دوستم اینقدرها هم نیازی به این حالت تدافعی نبود. بعد از آن جوابِ نیشدارم، دوستم محجبه نشد چون این جوابِ واقعی آن سوال نبود. شاید اگر من خیلی منطقی دلیلم را برای انتخاب حجاب برایش توضیح میدادم و میگفتم که «حتی اگه مسلمون هم نبودم باز خودمو با چیزی شبیه چادر میپوشوندم چون دوست دارم آدما قبل از اینکه منو با ابعاد و زیباییهای بدنم بسنجن روحمو ببینن!» او مشتاق که نه اما حداقل برای تجربه حجاب کنجکاو میشد؛ ولی من چه کردم؟ جوابی را انتخاب کردم که جواب خودم نبود و مثل بعضی معلمهای بداخلاق دینی طوری چزاندمش که او سالها بعد، برای همیشه از حجابِ آدمهای از ترسِ جهنم، پوشیده شده، خداحافظی کرد....
#ادامه_دارد
@askari_masjed1
6.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺پخش از #شبکه_نور استان قــم
#برنامه_صراط_الحسین
#قسمت_اول
با تدریس#دکتر_علی_تقوی
🎞این قسمت رو با کیفیت اصلی ببینید👀
#ویژه_محرم
@askari_masjed1
14.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📍این زن و شوهر عوض شدن یا زخم خوردن یا خیانت دیدن که اینجوری دارن به هم میگن؟ 🥺
خودت ببین خانوم چی میگه به شوهرش😓نکات کاربردی شو برات گفتم که خدای نکرده برای زندگیت پیش نیاد.
#قسمت_اول
#همسرداری ❤️🌹❤️
@askari_masjed1