eitaa logo
کانــال رسمــــــی اندیشـــــکـده اسمــــــا
636 دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
9.4هزار ویدیو
86 فایل
اندیشکده اسما @asmaandishkade ارتباط با آدمین @AK00TA
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹؛🍂؛🌹 🍂؛🌹 بچه خرمشهر /۸ 🌹؛ خاطرات علی ماجد از شروع جنگ •┈••✾○✾••┈• 🔹 بازدید از خرمشهر تخریب شده خرمشهر که آزاد شد رفتیم و سری به خانه و کاشانه مان زدیم. قبل از اینکه بروم یک نفر گفت: برو که توی خانه ات اسباب و وسایل دیدم! تعجب کردم! گفتم: همچنین چیزی ممکن نیست! رفتم و دیدم هیچی نیست! فقط عکس و آلبوم و چند تکه لباس پیدا کردیم. همه چیز را برده بودند! عراقی ها آن مقدار از وسایل مردم را که سالم بود و نبرده بودند، به عنوان سنگر استفاده کرده بودند، که تخریب شده بود! سه سال بعد باز آمدیم و یک سری زدیم و برگشتیم. ما آنجا مستأجر بودیم ولی خانه پدری ام که در زمان اشغال توسط عراقی ها به عنوان بیمارستان استفاده شده بود، بعداً تحویل شان شد و الان در آن ساکن اند. آن ها هم زمان جنگ به شیراز رفته و آنجا مستقر بودند. ستاد جنگ زدگان می گفت: بروید خانه اجاره ای پیدا کنید، ما هزینه آن را می دهیم و پدرم مدتی این طوری زندگی کرده بودند. خدا به ما صبری داده بود که این مسائل برای مان مهم نبود. ولی بودند کسانی که وقتی شنیدند خانه شان خراب شده همانجا افتادند و سکته کردند. البته دیدن خرمشهر سرسبز و پرجنب و جوش در آن وضعیت ساده نبود. همه آشناها و فامیل مان پراکنده شده اند و خیلی ها را سال هاست که ندیده ایم و فقط با برخی تلفنی ارتباط داریم. ‌‌‍‌‎‌ گروه اندیشکده اسما👇 https://eitaa.com/joinchat/3091333131C5875b040aa لینک گروه اندیشکده اسما جهت چت وتبادل اطلاعات ... لطفا دوستان خود را دعوت کنید🌹
🍂 🔻 مردی که خواب نمی‌دید/ ۱۵۳ خاطرات مهندس اسداله خالدی نوشته داود بختیاری ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ با بازشدن در آهنی کاسه ای آب و چند قرص نان گذاشتند جلومان. بی طاقت حمله کردیم به طرفشان. به پرنده های گرسنه می‌ماندیم. لب و لوچه مان را پاک می‌کردیم که تو محوطه جمع شویم. پا از کانکس بیرون نگذاشته بودم که فلاش دوربین‌ها صورتم را برق انداخت. چشم‌هایم را بستم و چند لحظه ای همان طور ماندم. تق تق دکمه دوربین‌ها از صدا نمی افتاد. خبرنگارها مثل نواری که رو دور تند باشد سوال می‌کردند. دهان باز نکرده مترجم به جایمان جواب می‌داد. لب‌هایم را به هم چسباندم و زل زدم تو صورت خبرنگارها نگاه کردم. از همه رنگ بودند. زرد و سفید سرخ و سیاه. برای لحظه‌ای سکوت شد. نگهبانها هجوم آوردند طرف‌مان. مترجم دستپاچه شروع کرد به حرف زدن بی سر و ته و من درآوردی. مانده بودم آن همه حرف را چه طور پشت هم ردیف می‌کند. شب را تو سرمای کانکس و بیابان خوابیدیم؛ روز بعد یک دسته دیگر آمدند سروقتمان. در حال آب خوردن و نان خوردن عکس انداختند. برای تبلیغات تو روزنامه هاشان دو شب را تو بیابانهای بصره گذراندیم. روز سوم برگشتیم به زندان الرشید. در همان روز عکس‌های ما از طریق ماهوراه تو تمام کشورها نمایش داده شده بود. از همین عکسهای ماهواره ای بود که خانواده ام فهمیدند اسیر شده ام. کشتن شپش‌ها سرگرم‌مان می‌کرد. بی آن که حالی‌مان شود چند ساعتی را صرف کشتن آنها کرده بودیم. خیلی وقتها به جانشان دعا می‌کردم. احتیاج به سرگرمی داشتم. بعضی وقت‌ها از دیدن آن همه شپش مرده هاج و واج می‌ماندم. یاد شاباجی می‌افتادم. اگر می‌دید هوار می‌کشید - برو بنشین تو آفتاب تا بیایم. برو جانت را بده دست آفتاب. بیچاره بچه ام ... ساعت‌ها به شکنجه و عذاب می‌گذشت. هیچ کدام نمی‌دانستیم چه بگوییم. سخنرانی‌های من تکراری شده بود. زدیم تو خط نماز جماعت. یک نفر جلو پنجره نگهبانی می‌داد و بقیه صف می‌کشیدند پشت سر من. با ترس و دلهره ختم‌اش می‌کردم. می‌فهمیدند، با کابل سیاهمان می‌کردند. سه روز قبل از آن که از پادگان الرشید ببرندمان جمع مان کردند تو حیاط. صد و پنجاه نفری می‌شدیم. شاید هم بیشتر. ما هفت نفر کنار هم ایستادیم. محمود و محمد سلیمانی و رضا رحیمی و مهرداد و سیدهادی و امیر عسگری و خودم هیچ کداممان به آدم روز اول نمی‌ماند. لب‌هایمان را انگار زیپ کشیده بودند. چشم‌هایمان گود افتاده بود. گونه‌هامان آب شده بود. همه زل زده بودیم به نگهبانهایی که جلومان رژه می‌رفتند. نیش‌شان باز بود. حرفهاشان را می‌خوردند. ادا و اصولشان دیوانه مان کرده بود. دلم می‌خواست با مشت چشم و چالشان را در آورم. - یواشتر داش اسدالله ... این جا بن بست ایرج نیست ... تازه با کدام جان ... اصلا زور برایت مانده. خوب دیگر تو هم ... تا یک چیز می‌شود سن و سالم را به رخ می‌کشی ... می‌دانی که جاش برسد ... یک تنه حریف چند نفرشان هستم ... ناگهان سربازها از حرکت ایستادند. چند سرباز با جعبه های پر از نارنگی پا گذاشتند تو حیاط. چشم‌هایمان چهار تا شد. خیلی وقت بود که میوه نخورده بودیم. اصلا ندیده بودیم که بخوریم. ترش و شیرینی نارنگی را تو دهانم مزه مزه کردم. بویش تمام وجودم را پر کرد. جعبه‌ها را بردند داخل ساختمان. نگهبانها دوباره رژه رفتند. چشمم به دنبال جعبه نارنگی ها بود. یکهو حالت استفراغ بهم دست داد. به زور سر پا ایستادم. زیر چشمی به بچه ها نگاه کردم. حالشان بهتر از من نبود. نگاه‌شان تو ساختمان را می‌گشت. به یاد شبی افتادم که نگهبان موز کال گذاشته بود تو دهانم. برایش دعا کردم. جعبه هایی را که برده بودند. سر خالی برگرداندند تو حیاط. نگهبانها چند تایی برداشتند و زود چپاندند تو جیب‌هاشان. چشم از جعبه ها برنداشتم تا گذاشتن‌شان رو زمین. امیدوار شدم بین‌مان تقسیم کنند. نگهبانها ردیف شدند جلو جعبه ها. حرص ام گرفته بود. - آهای ... چه ات شده اسدالله؟ ... انگار یادت رفته اسیر هستی ... چرا دست و پایت را گم کرده ای ... عزت نفس‌ات کجا رفته؟ خجالت دارد .... زل زدم به زمین سیمانی. یاد اسیری افتادم که رو همان زمین شهید شده بود. دلم آتش گرفت. نیم ساعت گذشت. نگهبان ها جعبه نارنگی ها را گذاشتند گوشه حیاط. چشم‌ها همچنان رونارنگی ها مانده بود. •┈••✾○✾••┈• ادامه دارد
🔴 درباره موج جدید افغانی هراسی این روزها ▪️ بر ما روشن نیست و لذا آنچه گفته می شود گمانه زنی است ▪️ ورود افغانی مجرد عدد معلومی دارد و به جای آن باید گفت افغان هایی که بدون خانواده به ایران آمده اند که در همه جا عمده نیروی کار بدون خانواده می آیند و این است . ▪️ ورود سه میلیون مرد مجرد که اکثر آن ها از اعضای سابق ارتش افغانستان بوده اند است هم سه میلیون غلط است و هم عضویت عمده آنان در ارتش سابق این کشور . عدد اعضای ارتش افغانستان هیچگاه به ۱۵۰ هزار نفر نرسیده است . ▪️خروج زنان و بچه های افغان از ایران در دو سال اخیر روند شتابانی نداشته است و همیشه عده ای آمده و عده ای رفته اند . ▪️طالبان بخصوص دولت طالبان هیچگاه ادعای خراسان بزرگ نداشته است اگر فردی منتسب به آنان حرفی زده حاکی از سیاست طالب نیست . این گروه بر خلاف القاعده و داعش انترناسیونالیسم نیست . ایده طالب تشکیل پشتونستان با ترکیب حدود چهل میلیون پشتون پاکستان و حدود ۱۶ میلیون پشتون افغان می باشد . ▪️نمی توان ثابت کرد که حمله‌کنندگان تحت فرمان محمود افغان همه پشتون بوده و پشتون های امروز هم در فکر حمله به ایران هستند . ▪️ افغان های داخل ایران برای فرار از وضع کشورشان و کار به ایران آمده اند و هیچ خبر قابل اتکایی مبنی بر قصدشان بر شورش علیه حکومت‌مرکزی ایران وجود ندارد. اصولا" یک جمعیت مهاجر ولو در کشوری در اکثریت باشد چگونه قدرت شورش علیه کشوری که به او پناه داده دارد الان جمعیت بومی قطر حدود ۲۶۰ هزار نفر و جمعیت غیر بومی آن بیش از سه میلیون نفر است و هکذا جمعیت امارات . الان در سعودی دو میلیون زیدی یمنی حضور دارد و سعودی هم با کشورشان در جنگ است آیا در این ۹ سال خبری از شورش آن ها علیه دولت سعودی شنیده اید تا فرض شورش شش میلیون افغانی علیه ۸۷ میلیون ایرانی با این قدرت عظیم نظامی قابل تصور باشد ؟ ▪️ خبری از روابط گسترده افغان های داخل ایران و حتی داخل افغانستان با وجود ندارد . ضمنا" بین ایران و طالبان رابطه بسیار فعالی در زدن داعش در داخل افغانستان وجود دارد . ▪️افغان ها در ۵۰ سال گذشته شریک هیچ اقدام ضد ایرانی نبوده اند تا ظن شرکت شان در پروژه های ضد ایرانی آینده قابل پذیرش باشد . ▪️ افغان های داخل ایران زیر چشم تیز نیروهای نظامی امنیتی ایران به هیچ وجه نمی توانند بطور گسترده و یا معتنابهی مسلح شوند . اگر اندک اتفاقی بیفتد فاطمیون مهار می کنند تا نیازی به دخالت ما هم نباشد . ▪️ورود افغان ها به ایران نیاز به دارد و روزانه بطور میانگین ۵۰۰ ویزا از سوی مراکز کنسولی ایران در افغانستان صادر می شود . بله ورود غیر قانونی هم داریم که دستگاه های انتظامی و امنیتی کنترل می کنند . ▪️ آماری از اینکه افغان های مقیم ایران در موارد زیاد دست به جرم و جنایت زده اند وجود ندارد . تبعه خارجی در بحث اعمال قوانین هستند چرا که قوانین در باره آن ها با شدت بیشتر نسبت به شهروندان کشور اعمال می شود و کمترین پیامد ،اخراج می باشد . ضمن آنکه در مقایسه با اتباع کشورهای همسایه ایران ، افغان ها نجیب ترین هستند . ▪️ افغان ها هم مثل من و شما در خرید هایی که می کنند‌مالیات به ایران می دهند و استثنا نیستند . سرباز یا نظامی گرفتن از اتباع خارجی در اداره ایران منع قانونی دارد . ▪️تقریبا" همه افغان هایی که قانونی یا غیر قانونی وارد کشور شده اند مشخص است و مشکل عمده ای در این خصوص وجود ندارد . ▪️ برای رفت و آمد ما در کشورهای خارجی از جمله همسایگان، افغانستان آزادترین کشور است و طالب حداکثر توجه را دارد . ▪️ بسیاری از مشاغلی که جوانان افغان در ایران انجام می دهند مورد استقبال جوانان ایرانی نیست . الان مشاغل زیادی در ایران است که جویای ایرانی ندارد . فرزندان خودمان را نگاه بفرمایید. ▪️قانون ایران مانع سپردن مناصب عالی ، متوسط و حتی ضعیف کشور به اتباع خارجی است و در این بین ، ایران سختگیرانه ترین قوانین را دارد . ▪️ جالب است بدانید افغان های مقیم ایران حدود ۸۰ میلیارد دلار سرمایه دارند که می توان از ِآن در سرمایه گذاری ایران استفاده کرد . ▪️ در یک سازمان تحت عنوان اتباع و‌ مهاجرین تاسیس شده که فرا قوه است و بطور خاص روی اتباع افغان تمرکز دارد و خوب هم کار می‌کند . ▪️ سیاست افغان هراسی و عراق هراسی و ... یک سیاست ضد ایرانی است که همزمان با سیاست ایران هراسی توسط سرویس های خارجی مدیریت می شود و مهمترین بسترش هم فضای مجازی و نیز محیط های غیور انقلابی است . گروه اندیشکده اسما👇 https://eitaa.com/joinchat/3091333131C5875b040aa لینک گروه اندیشکده اسما جهت چت وتبادل اطلاعات ... لطفا دوستان خود را دعوت کنید🌹 کانال اندیشکده اسما در ایتا👇 @asmaandishkade گروهاندیشکده اسما در بله👇 b
روزنامه های اصلاح‌طلب رو ببینید حتی یه تیتر کوچک از ماهواره دیروز منتشر نکردن آیا به اینا میشه میگفت وطن دوست ؟ میشه گفت باشرف ؟ بعد انتظار دارید به سرویس‌های جاسوسی غربی خدمات ندن؟ گروه اندیشکده اسما👇 https://eitaa.com/joinchat/3091333131C5875b040aa لینک گروه اندیشکده اسما جهت چت وتبادل اطلاعات ... لطفا دوستان خود را دعوت کنید🌹 کانال اندیشکده اسما در ایتا👇 @asmaandishkade گروهاندیشکده اسما در بله👇 ble.ir/join/YzBkN2ExM2
🍂 🔻 مردی که خواب نمی‌دید/ ۱۵۴ خاطرات مهندس اسداله خالدی نوشته داود بختیاری ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ افسری از داخل ساختمان فریاد کشید. نگهبانها دویدند طرف جعبه ها. یکی از نگهبانها ایست خبر دار داد. رو پاهامان سیخ شدیم. نگهبان ها نفری یک دانه نارنگی کف دستمان گذاشتند. رنگ نارنگی ای که نصیب من شد زرد و سبز بود. دست کشیدم رو پوست لطیف اش. ناخن انگشت اشاره ام را انداختم رو پوست نارنگی. بوی نارنگی پخش شد تو صورتم. نفس عمیقی کشیدم. بعد دو دل نگاهش کردم. هنوز نخورده به فکر تمام شدنش بودم. حیف‌ام می‌آمد بخورم‌اش. تا جلو دهانم بردم و برگرداندم. نگاه کردم به بچه ها. عینهو خودم نارنگی را سبک و سنگین می‌کردند. انگار منتظر بودند نفر آخر باشند. برای لحظه ای احساس کردم خواب می‌بینم. نارنگی را آهسته فشار دادم. زل زدم به رنگ‌هایش. انگار تو عمرم چیزی به آن زیبایی ندیده بودم. یکهو با دندان افتادم به جانش. پوست و گوشت را یک‌جا جویدم؛ عینهو سيب .... □□□ همه مان را تپاندند تو هفت تا اتوبوس. دست بسته؛ با چشم‌های باز. بعد با یک دسته نگهبان مسلح و راننده‌های سبیل از بنا گوش در رفته راهی‌مان کردند به جایی که فقط خودشان می‌دانستند. دلم پر از آشوب بود. هم خوشحال بودم هم ناراحت. با خودم گفتم - دوباره خودت را بسیار به خدا ... فقط به خدا .... خیلی زود فهمیدیم که اتوبوس‌ها راهی اردوگاه هستند. کدام اردوگاه خدا عالم بود. ساعت‌ها پشت سر هم می‌گذشت. کند و آزاردهنده. خشکی صندلی‌ها پاهایم را بی‌حس کرده بود. طناب‌ها مچ دست‌هایم را می‌سابیدند. مغزم پر شده بود از سوزش و فکر. سعی کردم چرتی بزنم. وقت خوبی بود برای خواب. این طوری چند ساعتی از دنیای اسارت بیرون می‌رفتم. اما نتوانستم. انگار روحم را هم اسیر کرده بودند. پیش خودم فکر کردم: - آیا توانسته ام با این مقاومت امتحانی هر چند کوچک را به خوبی به پایان برسانم؟ یکی از نگهبانها خم شد رو سرم. بدون آن که نگاهش کنم زل زدم به دست‌هایم. طناب زخمشان کرده بود. سعی کردم برای هزارمین بار اردوگاه را تو ذهنم به تصویر بکشم. بازداشتگاه استخبارات و زندان الرشید جلو نگاهم ظاهر شد. چشم هایم را محکم بستم تا تصاویر را محو کنم. دیدن تصویر آنها هم پشتم را می لرزاند - نه... مطمئن هستم تو اردوگاه راحت تر هستیم. از کجا معلوم؟ شاید صلیب سرخ هم سراغمان آمد... گرسنگی معده ام را سوراخ کرده بود. ظهر را پشت سر گذاشته بودیم. طولانی شدن راه عصبانی ام کرده بود. احساس خستگی می کردم. اما خوابم نمی‌برد. پاهایم به دو کنده بیجان می‌ماند. کوبیدمشان به پشتی صندلی جلویی. دو نگهبان عقب دویدند طرفم. به پاهایم نگاه کردم. چند فحش عربی به نافم بستند و رفتند. سر جایشان ایستادند. جاده تمامی نداشت. راننده پا گذاشته بود رو پدال گاز. چهره اش عصبی بود. ولی دهانش از لمباندن نمی افتاد. سر تا پا چشم شده بودم و نگاهش می‌کردم. تو خودش بود. با یک سبقت اشتباه مرگ رو شاخمان بود. خورشید غروب کرده بود که رسیدیم به اردوگاه تکریت در استان صلاح الدین. همان جایی که صدام به دنیا آمده بود. •┈••✾○✾••┈• ادامه دارد
قسمت اول شروع فروپاشی پروژه سوریه سازی ایران با بازداشت جاسوسه پیر و شاه مهره سازمان سیا اگر نام پیرزن حاضر در عکس مبادله جاسوسان آمریکای را در اینترنت سرچ کنید به عبارت زیر می‌رسید... (از نحوه فعالیت‌ها و سوابق فخرالسادات معینی اطلاعات بیشتری در دست نیست.) گویا این شهروند آمریکایی 70 ساله ایرانی الاصل در زمان بحبوحه انقلاب به آمریکا سفر کرده و تابعیت آنجا را می‌گیرد. اطلاعات دقیقی از نحوه ارتباط این فرد با سازمان سیا منتشر نشده است ولی آن چیزی که عیان است این جاسوس پیر از دو سال پیش از یکی از کشور های همسایه به صورت قانونی وارد ایران شده و به عنوان یک پیرزن ایرانی دور از وطن که به عشق سابق خود یعنی ایران رسیده شروع به فعالیت های جاسوسی در این پوشش می‌کند. از وی هیچ گونه سابقه یا ارتباطی با سازمان های اطلاعاتی غربی وجود نداشته و استخدام او سالها پیش در سطوح بسیار بالا سازمان سیا انجام شده بود، به همین دلیل آمریکایی ها به شدت سعی کرده بودند که به هیچ وجه در تور جاسوسان و نفوذی های ایران در سازمان سیا نیفتد و تعداد بسیار کمی از حضور چنین جاسوسی خبر داشتند چه برسد به دانستن کد عملیاتی یا اسم رمز این فرد. به همین دلیل نیز ماموریت بسیار بزرگ و مهمی در نهایت پیچیدگی و مخفی‌کاری برای او تعریف شد. براساس اطلاعات افشا شده در یک قلم او مسؤل ارتباط با چند صد تروریست یا اراذل و اوباش دوره دیده بود که وظیفه تامین و انتقال سلاح برای آنان را بر عهده داشته است. گروه اندیشکده اسما👇 https://eitaa.com/joinchat/3091333131C5875b040aa
شکست سوریه سازی ایران : بدون شک اگر لطف خدا نبود و این ابرجاسوس به صورت اتفاقی بازداشت نشده بود سال گذشته حداقل شاهد چند صد عملیات ترور و کشتار مردم بیگناه ایران توسط تروریست‌ ها بودیم که همین پیرزن برنامه ریزی کرده بود که برخی از این عملیات ها را با لباس بسیج و سپاه و تیپ های معروف شده به لباس شخصی انجام گیرد و بعد از آن تصاویر آنها در تمام رسانه های دنیا به صورت مستمر منتشر شده و فشار رسانه ای بسیار شدید علیه کشور ایجاد شود که نتیجه آن ریزش بخشی از مردم جامعه ایران بود. قرار بود این عملیات های ترور، بمب گذاری و کشتار از سطوح پایین و تعداد کم شروع شود و پیش از آنکه دستگاه های اطلاعاتی کشور به خودش بیاید و بخواهد بیانیه ای منتشر کند ، جنایت بعدی در یک شهر دیگر رقم بخورد. این سلسله جنایت ها و کشتارها، بعد از آنکه در کل ایران گسترش یافت، به صورت ناگهانی بر روی دو یا سه قوم ایرانی به صورت ویژه آغاز شود و اینگونه بیان شود که حاکمیت دارد از این اقوام انتقام می‌گیرد. در مرحله بعدی عملیات اصلی سوریه سازی ایران آغاز می شود (ماموریت رسمی این جاسوس پیر) و هسته های تروریستی تربیت یافته توسط تیم اطلاعاتی پنهان سیا و این فرد به همراه ورود سایر گروه های تروریستی و تجزیه طلب ها از نقاط مختلف به یکی از شهر های مرزی ایران وارد و اعلام آغاز قیام سراسری انجام شود. نتيجه زحمات یک دهه سیا به این خانم سپرده و در اینجا سناریو به اوج خودش می‌رسد. وی مامور تدارکات این قیام در این شهر بود که بعد از آن قرار بود در شهرهای دیگر نیز این اتفاق بیفتد و سپس به مرور این فشارها به همراه کشته سازی افزایش بیابد که یا به یک جنگ داخلی ختم شده و یا جمهوری اسلامی تسلیم شده و تغییر رفتار دهد. برنامه بر این بود که غرب برای راستی سنجی تغییر رفتار حاکمیت ایران از مهره های غربگدا و جاسوس های سیاسی مشهور خود در قامت سیاسیون دولت قبلی به عنوان رهبر قیام زن زندگی آزادی استفاده کنند. متاسفانه با زیرکی فردی که قرار بود به عنوان سید محرومان جدید و رهبر انقلاب زن زندگی آزادی معرفی شود، وی در موعد مقرر به خاطر هشدار هایی که به وی داده شد وارد صحنه نمی‌شود(اینبار جستی ملخک) به گفته خودش وقتی پیرزن اعتراف می‌کند، صدها تیم عملیاتی تروریستی در داخل ایران شناسایی و رهبران آنان در تور اطلاعاتی سازمان های اطلاعاتی ایران می افتند. در تمام این مراحل این فرد با پوشش های عجیب و غریب به صورت غیر مستقیم با رهبر هسته های گروه های تروریستی در ارتباط بوده، بدون آنکه آنها حتی بدانند با یک پیرزن در ارتباط هستند. درواقع لطفی که خدا به ایران و ایرانیان داشت این بود که این پیرزن به ظاهر ساده بیگناه به طور کاملا اتفاقی در خودرویی که در حال جابجایی سلاح بود بازداشت می‌شود. ادامه دارد... گروه اندیشکده اسما👇 https://eitaa.com/joinchat/3091333131C5875b040aa لینک گروه اندیشکده اسما جهت چت وتبادل اطلاعات ... لطفا دوستان خود را دعوت کنید🌹 کانال اندیشکده اسما در ایتا👇 @asmaandishkade گروهاندیشکده اسما در بله👇 ble.ir/join/YzBkN2ExM2
شکست سوریه سازی ایران : نکته بسیار مهم دیگر که درواقع لطف دیگر خدا بود، این بود که این فرد توسط یکی از ارگان های کمتر شناخته شده و دارای رتبه اطلاعات _عملیاتی بسیار پایین تر از وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه بازداشت می‌شود. به این ترتیب تا ماه ها سازمان های اطلاعاتی غربی از بازداشت وی خبر نداشتند زیرا هرچه تلاش می‌کردند مهره های نفوذی آنان در ارگان های مختلف خبری از رویت این فرد نمی دادند و در آن سازمانی که این فرد بازداشت شده بود، جاسوسی از سوی دستگاه های اطلاعاتی غربی وجود نداشت. در نهایت سازمان های اطلاعاتی غربی بعد از جست‌وجو فراوان به این نتیجه رسیده بودند که این فرد به‌طور تصادفی کشته شده و به علت نبود هویت مشخص سقط شدنش بازتاب اطلاعاتی نداشته است. از طرف دیگر این فرد تا مدت ها پس از بازداشت سکوت کرده و نقش یک پیرزن کم حافظه ساده لوح را بازی میکرده اما با زرنگی بازجو و با هماهنگی قاضی، وی به دستگاه قضایی تحویل داده نمی‌شود تا بازداشت وی آشکار نشود. از طرف دیگر در این مدت که این پیرزن سکوت کرده بود و طبیعتا زیرمجموعه های عملیاتی تحت رصد او لو نرفته بود و عملیات های تدارکاتی اولیه و پروژه های تشدید آشوب زمانبندی شده با موفقیت در حال اجرا بود و به همین دلیل فرضیه بازداشت وی روز به روز ضعیف تر میشد.(خصوصا بعد از یک کشته سازی در اهواز) پیرزن بعد از مدتی می‌بیند که خبری از تغییر وضعیت وی نشده و از سوی دیگر به او تلقین می‌کنند که عملیات بیرون شکست خورده و هیچکس برایش مهم نیست که چه بلایی به سر وی آمده است و همه اربابان اطلاعاتی وی فکر می‌کنند او سقط شده است. بعد از آن(شگرد بچه های داخل) مقاومت پیرزن شکسته و شروع به اعتراف می‌کند.‌(از زمان شروع دبستان😂) و اینجا بازی زیبا یا جنگ بسیار بزرگ اطلاعاتی سازمان های اطلاعاتی ایران با سازمان های اطلاعاتی دشمن آغاز می‌شود. سازمانی که وی را بازداشت کرده بود بعد از شنیدن اعترافات وی با یک دنیا اطلاعات ناب روبرو می‌شود که حتی بررسی آنها ماه ها زمان می برد و سرعت کار به شدت با اهمیت بود. با تقسیم کار بین سازمان های امنیتی و نظامی ایران بیش از چند صد تیم عملیاتی تروریستی، افراد جاسوس و نفوذی های رده بالا در بدنه مدیریتی، منابع تامین و توزیع سلاح در خارج از مرزها و در داخل لو می رود و هر سازمان به سراغ بخشی از این نقشه بسیار خطرناک می‌رود. بنا به اعتراف این فرد ،سازمان سیا از یک دهه قبل یک تشکیلات مجزا و مخفی با همکاری نزدیک سازمان های اطلاعاتی غربی و کشورهای عربی تشکیل می‌دهد ، یک بخش مجزا و کاملا مستقل که برای اجرای عملیات نقطه صفر در ایران تشکیل شده بود. این مجموعه به شدت محرمانه بدون هیچ ارتباطی با سایر بخش های جاسوسی و خرابکاری روتین سازمان های اطلاعاتی، سعی می‌کند افراد مورد نیاز را شناسایی کرده و با آنها ارتباط گرفته سپس بخش عملیاتی را برای آموزش به خارج از کشور برده و سپس بعد از آموزش و تشکیل ساختار ها و هسته های اطلاعاتی به داخل کشور منتقل کند. این افراد با تاکید دستور داشتند که به هیچ وجه وارد هیچ فعالیت ضدحاکمیتی نشده و حتی برای سران اصلی این زیرمجموعه ها نقش های رسانه ای و مدیریتی انقلابی نیز در نظر گرفته بودند. در یک مثال یکی از سران اصلی که قرار بود در فاز دوم بعدی انقلاب شهر ها به نوعی با یک شوی رسانه ای توبه کرده و به مردم عادی بپیوندد جزو امنیتی های شناخته شده رسانه ای بود که سالها در بدنه دولت قبل فعالیت داشته است. گروه اندیشکده اسما👇 https://eitaa.com/joinchat/3091333131C5875b040aa لینک گروه اندیشکده اسما جهت چت وتبادل اطلاعات ... لطفا دوستان خود را دعوت کنید🌹 کانال اندیشکده اسما در ایتا👇 @asmaandishkade گروهاندیشکده اسما در بله👇 ble.ir/join/YzBkN2ExM2
شکست سوریه سازی ایران : این جا شاهد یکی از شاهکار های نیروهای امنیتی و اطلاعاتی کشور هستیم که در طی چندین ماه با سناریو سازی های مختلف باعث شدند این افراد یا گروه ها تحت ضربه بروند و تا لحظه آخر نیز سازمان سیا حتی شک نکرد این جاسوس پیر عامل نشت اطلاعات بوده و دستور لغو سایر عملیات ها و نجات یا فرار رهبران اصلی این برنامه را نداده بود. بالاتر عرض کردم این خانم دو سال پیش از یکی از کشورهای همسایه وارد ایران شده بود. بخشی از سگ کشی های تروریست های شمال عراق به دلیل افشا اطلاعات سران اصلی گروه های تروریستی و هسته های خاموش توسط این خانم بود این عملیات ها در پوشش عملیات های دیگر حذف بزهای کوهی و تروریست های کردستان عراق انجام شد تا شکی برای لو رفتن هدف های اصلی ایران ایجاد نکند. حجم ضربه بسیار بیشتر و سنگین تر از این چند خط است که امیدوارم ارگان های امنیتی ایران بعدا بیشتر افشاگری کنند. محض اطلاع دوستان این پیرزن می‌تواند سوژه ساخت چندین فیلم و سریال شود. به قدری بازداشت این فرد مهم بود و اطلاعاتی که داده شده اهمیت داشته که حتی بخش هایی از طالبان که قرار بود جزوی از این برنامه باشند نیز لو رفته و رهبران طالبان مجبور به همکاری ایران شده و این افراد دستگیر یا خنثی شده اند. بلاخره بعد از همکاری و تخلیه کامل این پیرزن ، وی در بهار امسال به عنوان یکی از دستگیر شدگان مرتبط با آشوب های سال گذشته معرفی شد و اطلاعات آن به آمریکایی ها رسید. آنها از روز اول تلاش بسیاری را برای آزادی این فرد انجام دادند زیرا هنوز نمی‌دانستند این فرد به چه میزان از اطلاعات را لو داده و برایشان بسیار اهمیت داشت که وی را نجات بدهند به نحوی که حتی کارشناسان زیادی معترف هستند که بقیه جاسوس های تبادلی بهانه ای برای آزادی این فرد بودند و بیش از 1.5 میلیارد دلار برای آزادی وی از سوی آمریکا پرداخت شده است. این پیرزن کسی نیست جز فخرالسادات معینی که به گفته خودش : (روزی که من صحبت کردم، صدها نفر از کسانی که در اربیل، ترکیه، باکو، هرات، کابل و پاکستان آموزش دیده بودند، دستگیر یا کشته شدند. ده ها مقر امنیتی منهدم شد. ده ها گروه مسلح تروریستی بازداشت یا نابود و منحل شدند. هزاران تن سلاح از مقر آنها کشف و ضبط شد. طالبان مجبور به همکاری با ایران شد... و پایتخت های منطقه گیج شدند... سرویس های اطلاعاتی ناتو سرگردان شدند و رهبران دشمنان ایران از قدرت اطلاعاتی ایران متحیر شدند.) همانطور که پیش از این خواندید، این خانم از دو سال قبل وارد ایران شده بود و خزعبلاتی به اسم خیزش مردمی بخاطر 30 سانت پارچه روی سر یا سقط شدن مهسا کومله و.... همگی ساخته و پرداخته رسانه های غربی و مزدوران داخلی آنها است که توانست بخشی از جامعه را فریب دهد و بر اساس گزارش صندوق بین‌المللی پول اغتشاشات سال گذشته باعث تاثیر بسیار منفی بر اقتصاد کلان ایران شد و تولید ناخالص داخلی ایران حداقل ۱% کاهش یافت. مهرماه ١۴٠٢ میلاد رضایی برگرفته از کانال پارتیزان گروه اندیشکده اسما👇 https://eitaa.com/joinchat/3091333131C5875b040aa لینک گروه اندیشکده اسما جهت چت وتبادل اطلاعات ... لطفا دوستان خود را دعوت کنید🌹 کانال اندیشکده اسما در ایتا👇 @asmaandishkade گروهاندیشکده اسما در بله👇 ble.ir/join/YzBkN2ExM2
حکومت اسلامی(۱۸) امیرالمؤمنین علیه السلام در ادامه از تجار می گوید و می فرماید: - ثم استوص بالتجار و ذوی الصناعات سپس سفارش مرا به بازرگانان و صاحبان صنایع بپذیر - و أوض بهم خیرا و آنها را به نیکوکاری سفارش کن - المقیم منها و المضطرب بماله کسانی که در مصر سکونت دارند یا در حال رفت و آمدند - و المترفق ببدنه کسانی که با نیروی جسمی خود کار می کنند یعنی سرمایه ی آنها جسمشان است - فإنهم مواد المنافع چرا که آنها منابع اصلی منفعت اند - و أسباب المرافق و عامل پدید آمدن رفاه هستند - و جلابها من المباعد و المطارح و جلب می کنند آن وسایل و منافع را از جاه های دور و دشوار - فی برک و بحرک از خشکی و دریا - و سهلک و جبلک از راه های هموار(دشت) و راه های کوهستانی - و حیث لا یلتئم الناس لمواضعها و جاهای سختی که مردم در آنجا زندگی نمی کنند - و لا یجترثون علیها و یا جرات رفتن به آنجا ندارند - فإنهم سلم و لا تخاف بائقته بازرگانان مردمی آرام و سالم اند اند و از ماجراجویی و ستیزه جویی آنها ترسی نیست - و صلح لا تخشی غائلته و همیشه دنبال آشتی و صلح اند و ترسی از فتنه گری آنها نیست - و تفقد أمورهم بحضرتک و در کار آنها حضورا بیندیش در شهر - و فی حواشی بلادک و یا در حاشیه ی سرزمین تو - و اعلم أن فی کثیر منهم ضیفا فاحشا و شحا قبیحا و احتکار للمنافع با همه ی این توضیحات بدان در میان بازرگانان، انسان های تنگ نظر و بد معامله و بخیل و کسانی که احتکار می کنند بخاطر منفعت خود وجود دارند - و تحکما فی البیاعات در بیع بعضی آنها زورگو اند - و ذلک باب مضرة للعامة همه ی اینها(تنگ نظر، بعد معامله، بخیل، احتکار، زورگو) مضرت برای عامه است(همه را دچار ضرر می کند و جامعه را درگیر خود می کند) - و عیب علی الولاء اقتصاد اگر چنین متشنج باشد، علاوه بر اینکه بر عموم ضرر دارد، برای حکمران هم عیب است - فامنع من الاحتکار پس جلوی احتکار را بگیر - فإن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم منع منه که رسول خدا از احتکار منع کرد - و لیکن البیع بیعت سمحا بموازین عدل و بایستی خرید و فروش در جامعه ی اسلامی با سادگی و بدون فراز و نشیب و با معیار های عادلانه انجام شود - و أسعار لا تجحف بالفریقین من البائع و المبتاع و قیمت هایی که به هر دو طرف(فروشند و خریدار) ضرر نرساند ‌- فمن قارف حکرة بعد نهیک إیاه فنکل به پس هر کسی را که تو از احتکار منع کردی، احتکار کرد به او کیفر بده و تادیبش کن - و عاقبت فی غیر اسراف و اما در این کیفر زیاده روی نکن گروه اندیشکده اسما👇 https://eitaa.com/joinchat/3091333131C5875b040aa لینک گروه اندیشکده اسما جهت چت وتبادل اطلاعات ... لطفا دوستان خود را دعوت کنید🌹 کانال اندیشکده اسما در ایتا👇 @asmaandishkade گروهاندیشکده اسما در بله👇 ble.ir/join/YzBkN2ExM2
برهان سبر و تقسیم برخی از علمای شیعه برای بیان علت غیبت حضرت حجت علیه السلام، از برهان سبر و تقسیم استفاده کرده اند؛ به این صورت که تمام فرض ها و احتمالات را مطرح نموده و از بین تمام فرض های طرح شده تنها یک احتمال را به واقع نزدیک دیده اند و باقی آنها را با استدلال کنار گذاشته اند. امام کاظم علیه السلام در پاسخ به فردی که گفت: «فَقُلْتُ لَهُ يَا غُلَامُ مِمَّنِ الْمَعْصِيَةُ» گناه از چه کسی صادر می شود؟ از همین برهان استفاده می برد و می فرماید: «إِنَّ السَّيِّئَاتِ لَا تَخْلُو مِنْ إِحْدَى ثَلَاثٍ- إِمَّا أَنْ تَكُونَ مِنَ اللَّهِ وَ لَيْسَتْ مِنْهُ- فَلَا يَنْبَغِي لِلرَّبِّ أَنْ يُعَذِّبَ الْعَبْدَ عَلَى مَا لَا يَرْتَكِبُ- وَ إِمَّا أَنْ تَكُونَ مِنْهُ وَ مِنَ الْعَبْدِ وَ لَيْسَتْ كَذَلِكَ- فَلَا يَنْبَغِي لِلشَّرِيكِ الْقَوِيِّ أَنْ يَظْلِمَ الشَّرِيكَ الضَّعِيفَ- وَ إِمَّا أَنْ تَكُونَ مِنَ الْعَبْدِ وَ هِيَ مِنْهُ» ارتکاب گناهان از سه حال خارج نیست: یا از خداوند سر می زند و هرگز چنین چیزی نیست و اصلا شایسته پروردگار نیست که بنده را به خاطر گناهی که نکرده عذاب کند؛ و یا از خدا و بنده هر دو با هم سر می زند، که چنین نیست زیرا شایسته نباشد که شریک قوی به شریک ضعیف ستم کند؛ و یا اینکه از بنده سر می زند که همین طور هم هست. محقق طوسی از طریق همین برهان می گوید: و أما سبب غيبته فلا يجوز أن يكون من الله سبحانه و لا منه كما عرفت فيكون معي المكلفين، و هو الخوف الغالب و عدم التمكين و الظهور يجب عند زوال السبب اما سبب غيبت امام دوازدهم، پس جايز نيست كه از جانب خداي سبحان و يا از جانب خود آن حضرت باشد؛ بلكه - همانگونه كه شناختي، - از مردم و مكلفين است و آن خوف غالب و تمكين نداشتن مردم از امام است و هر موقع اين سبب زايل شود يعني مردم تمكين و اطاعت از امام نمايند ظهور واجب مي‌شود. شیخ طوسی به همین سبب می گوید: و أما ما روي من الأخبار من امتحان الشيعة في حال الغيبة و صعوبة الأمر عليهم و اختبارهم للصبر عليه فالوجه فيها الإخبار عما يتفق من ذلك من الصعوبة و المشاق لا أن الله تعالى غيب الإمام ليكون ذلك و كيف يريد الله ذلك و ما ينال المؤمنين من جهة الظالمين ظلم منهم لهم و معصية و الله تعالى لا يريد ذلك بل سبب الغيبة هو الخوف على ما قلناه اخباري كه دال بر امتحان شيعه در زمان غيبت و دشواري كار بر ايشان و آزمايش صبر آنان بر غيبت است، صرفاً خبر دادن از سختي‌هاي ايشان است، نه اين كه خداوند متعال امام عليه السلام را غايب نموده تا اين كه مردم را امتحان كند و چگونه خداوند چنين چيزي را اراده كند در حالي كه لازمه آن، ظلم و معصيتي است كه از جانب ستمكاران بر مؤمنان مي‌رود و خداي متعال اين را نمي خواهد بلكه سبب غيبت همان ترسي است كه گفته ايم گروه اندیشکده اسما👇 https://eitaa.com/joinchat/3091333131C5875b040aa لینک گروه اندیشکده اسما جهت چت وتبادل اطلاعات ... لطفا دوستان خود را دعوت کنید🌹 کانال اندیشکده اسما در ایتا👇 @asmaandishkade گروهاندیشکده اسما در بله👇 ble.ir/join/YzBkN2ExM2
حکومت اسلامی(۱۹) امیرالمؤمنین علیه السلام در ادامه از طبقه ی محرومین می گوید و می فرماید: - ثم الله الله فی الطبقة السفلی من الذین لا حیلة لهم خدا را در نظر بگیر، خدا را در نظر بگیر در مورد طبقه ی محرومین که چاره ای ندارند "حیلة" یعنی راه برون رفت ندارند - من المساکین و المحتاجین و أهل البؤسی و الزمنی از مسکین و مجتاجین و بدبختان و کسانی که قدرت حرکت ندارند(بی پولی باعث شده که کاری نمی توانند انجام بدهند) - فإن فی هذه الطبقة قانعا و معترا پس محروم بر دو نوع هستند: بعضی قانع اند(آبرو دارند و دست به سوی هیچ کس دراز نمی کنند) و بعضی دست به تکدی گری می زنند - و حفظ الله ما استحفظک من حقه فیهم برای خداوند محافظ کن آن حقی را که خداوند برای این طبقه برای تو مشخص کرده(حق این طبقه را که خدا مشخص کرده رعایت کن) "استحفظ" یعنی از تو خواسته - و اجعل لهم قسما من بیت مالک و یک قسمی از بیت المال(ردیف بودجه) را برای آنها قرار بده - و قسما من غلات صوافی الإسلام فی کلد بلد و علاوه بر بخش بیت المال، بخشی از غله های زمین های غنیمتی اسلام در هر سرزمینی را - فإن للأقصی منهم مثل الذی للأدنی برای دور ترین آنها همان حقی است که برای نزدیک ترین آنها است(دوری باعث نشود که آنها را نادیده بگیری و به آنها رسیدگی نکنی) - و کل قد استرعیت حقه و هر کسی حقی دارد - و لا یشغلنک عنهم بطر و مبادا سرمستی به قدرت تو را مشغول کند و از آنها بگذری - فإنک لا تعذر یضییع التافه لإحکامک الکثیر المهم بخاطر اینکه هرگز زیادی کار های مهم نمی تواند عذر برای فراموشی کار های کوچیک باشد - فلا تشخص همک عنهم پس همت خود را در پرداختن به آنها دریغ مدار - و لا تصغر خذک لهم و رویت را از آنان برندار ‌- و تفقد أمور من لا یصل إلیک منهم و خود تو پی گیری کن کسانی که دستشان به تو نمی رسد - ممن تفتحمه العیون مخصوصا دنبال کسانی برو که به چشم نمی آیند - و تحقره الرجال و یا با آنها تحقیر آمیز برخورد شده است - ففرع لأولئک ثقتک من أهل الخشیة و التواضع در اطراف خود از کسانی که اهل خشوع و تواضع اند برای آنها انتخاب کن - فلیرفع إلیک أمورهم تا مسائل آنها را به تو برساند و گزارش کند - ثم اعمل فیهم بالإعذار إلی الله سبحانه یوم تلقاه و بعد گزارش گیری در حل مشکلات آنها بگونه ای عمل کن تا در روزی که خدا را ملاقات می کنی عذر داشته باشی - قال هؤلاء من بین الرعیة أحوج إلی الإنصاف غیرهم ار بین مردم چنین آدم هایی محتاج تر اند به انصاف و عدالت از بقیه(باید به چنین افرادی نسبت به بقیه بیشتر توجه نشان دهی) - و کل فأعذر إلی الله فی تأدیة حقه إلیه و چنان باش كه براى يك يك آنان در پيشگاه خداوندى، در اداى حق ايشان، عذرى توانى داشت - و تعهد أهل الیتم و کسانی که بی سرپرست هستند(کسانی که سایه ای بر سر ندارند) - و ذوی الرقة فی السن و کسانی که سالخورده هستند - ممن لا حیلة له که چاره ای ندارند - و لا ینصب للمسألة نفسه و دست سوال پیش کسی دراز نکنند - و ذلک علی الولاة تقیل و آنچه سفارش کردم بر حاکمان سنگین است - و قد یخففه الله علی أقدام طلبوا العاقبة فصبروا أنفسهم حق سنگین است ولی خداوند سبک می کند برای کسانی که نفس خود را به صبر وادار می کنند - و وثقوا بصدق موعود الله لهم و به صدق وعده های خداوند متکی اند گروه اندیشکده اسما👇 https://eitaa.com/joinchat/3091333131C5875b040aa لینک گروه اندیشکده اسما جهت چت وتبادل اطلاعات ... لطفا دوستان خود را دعوت کنید🌹 کانال اندیشکده اسما در ایتا👇 @asmaandishkade گروهاندیشکده اسما در بله👇 ble.ir/join/YzBkN2ExM2
حکومت اسلامی(۲۰) امیرالمؤمنین علیه السلام در ادامه مطلب سابق می فرماید: - و اجعل لذوی الحاجات منک قسما تفرغ لهم فيه شخصک کسانی که احتیاج دارند بخشی از خودت را به آنان اختصاص بده - و تجلس لهم مجلسا عاما و در مجلس عمومی با آنها بنشین - فتتواضع فيه لله الذی خلقک پس تواضع کن در برابر خداوندی که تو را خلق کرده است - و تقعد عنهم جندک و دور کن از آنها جنود - و أعوانک من أحراسک و شرطک و اعوان و حارس ها(محافظان) و شرطه ها را - حتی یکلمک متکلمهم غیر متتعتع تا اینکه با تو هم کلام بشوند سخنگوی آنها، منتهی با اضطرار با تو سخن نکند - فإنی سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله یقول فی غیر موطن که از رسول الله فراوان شنیدم(نه فقط در یک موطن) - لن تقدس أمة لا یؤخذ للضعیف فیها حقه من القوی غیر متتعتع به رستگاری نمی رسد آن ملتی که حق ناتوانان را از زورمندان بدون هیچ نگرانی نگیرد(آن جامعه ای مدنظر پیامبر است که یک ناتوان به راحتی بتواند سخن بگوید و طالب حق خویش بشود) "غیر متتعتع" یعنی بدون ناراحتی و پریشانی و آن که دچار شک و پریشانی است که در کلام خویش از ترس دیدار لکنت دارد - ثم احتمل الخرق منهم و العی پس درشتی و سخنان ناهموار آنان را بر خود هموار کن - و نح عنهم الضیق و الأنف و تنگ نظری و خودبزرگ بینی را از خود دور ساز - یبسط الله علیک بذلک أکناف رحمة تا اینکه خداوند بخاطر این برخورد تو، درهای رحمت را به سویت بگشاید - و یوجب لک ثواب طاعته و علاوه بر در های رحمت، به تو ثواب نیز می دهد - و أعط ما أعطیت هنیئا و امنع فی إجمال و إعذار و آنچه که بر مردم می بخشی بر تو گوارا باشد؛ اما اگر از کسی می خواهی چیزی را محروم کنی با مهربانی و عذرخواهی همراه باشد. گروه اندیشکده اسما👇 https://eitaa.com/joinchat/3091333131C5875b040aa لینک گروه اندیشکده اسما جهت چت وتبادل اطلاعات ... لطفا دوستان خود را دعوت کنید🌹 کانال اندیشکده اسما در ایتا👇 @asmaandishkade گروهاندیشکده اسما در بله👇 ble.ir/join/YzBkN2ExM2
بیست گفتار در مورد حکومت اسلامی.pdf
729.4K
‌[بیست گفتار در مورد حکومت اسلامی] - ترجمه و شرح ساده برخی از لغات نامه ۵۳ نهج البلاغه گروه اندیشکده اسما👇 https://eitaa.com/joinchat/3091333131C5875b040aa لینک گروه اندیشکده اسما جهت چت وتبادل اطلاعات ... لطفا دوستان خود را دعوت کنید🌹 کانال اندیشکده اسما در ایتا👇 @asmaandishkade گروهاندیشکده اسما در بله👇 ble.ir/join/YzBkN2ExM2
💠 عیار شیعه ابن جهم گوید: به حضرت رضا عرضه داشتم: «فدایت شوم! دوست دارم بفهمم که من از نظر شما چگونه ام» فرمود: «ببین که من در نظر تو و در دل تو چگونه هستم.» گروه اندیشکده اسما👇 https://eitaa.com/joinchat/3091333131C5875b040aa لینک گروه اندیشکده اسما جهت چت وتبادل اطلاعات ... لطفا دوستان خود را دعوت کنید🌹 کانال اندیشکده اسما در ایتا👇 @asmaandishkade گروهاندیشکده اسما در بله👇 ble.ir/join/YzBkN2ExM2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کارشناس محترم دیشب به راحتی در شبکه ۴ گفت رهبر ایران چنگیز است و در کشور قانون وجود ندارد فقط حکم حاکم اصل است . 🔺این از صدا و سیما جمهوری اسلامی شبکه 4 پخش شد خدا وکیلی در نـــشرحداکــثــری کوتاهی نکنید .⭕ لطفا با ۱۶۲ تماس بگیرید و اعتراض کنید
🍂 🔻 مردی که خواب نمی‌دید/ ۱۵۵ خاطرات مهندس اسداله خالدی نوشته داود بختیاری ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ پنج شنبه نهم اسفند سال شصت و پنج بود. با ترمز اتوبوس در محوطه اردوگاه لرزان دست بردم طرف پرده. پر بود از نظامی‌های لباس لجنی. در دو صف ایستاده بودند. تو دست‌هایشان کابل و چماق و میلگرد بود. تمام جانم شروع کرد به لرزیدن. به سختی می‌توانستم رو صندلی بنشینم. دلم می‌خواست فرار کنم. لنگه پرده را ول کردم و همان طور بهت زده ماندم. با صدای بازشدن در ماشین سیخ ایستادم. انگار آمده بودند دنبال من. نگهبانها اولین نفر را از رو صندلی هل دادند پایین. دوباره پرده را کنار زدم. صف نظامی‌ها شکل تونل به خودش گرفته بود. همه بالای صد و نود قدشان بود. با هیکل‌های درشت و ورزیده. صورتشان به سگ هار می‌ماند. خون تو شقیقه هایم پر شد. داغ کردم. با فریاد دلخراش مچاله شدم تو خودم. لبم را زیر دندان گرفتم. لرزش چانه ام بیشتر شد و زل زدم به تونل. بیشتر از صد متر طول داشت. وحشت مثل جانوری موذی به جانم افتاد. خسته و درمانده افتادم رو صندلی. عرق از سر و صورتم فرو می‌ریخت. بچه ها را یکی یکی می‌انداختند بیرون. از شیشه جلو نگاه کردم به آسمان. میان رگه های کبود و قرمزرنگ، دست و پا می‌زد. فریاد کسی بلند شد. دلخراش و دردآلود. درد را تو خودم احساس کردم. رعشه گرفتم. چشم چرخاندم تو ماشین. بیشتر صندلی‌ها خالی شده بود. پیرمردی در ردیف آخر چمباتمه زده بود. بالای پنجاه و پنج سال سن داشت. اسمش رجب بود. بچه ها صدایش می‌زدند عمو رجب. قبل از ما اسیر شده بود. تو زندان الرشید همسایه مان بود. بعدها فهمیدم اهل قوچان است. آهسته صدایش زدم. نگاهم کرد. رنگ به صورت نداشت. سر تا پا خیس عرق بود. هی با کلاه بافتنی اش عرق روی پیشانی اش را می‌گرفت. چند دقیقه بعد فقط من و او تو اتوبوس مانده بودیم. فریادها به نعره تبدیل شده بود. نگهبان سرک کشید داخل ماشین. ناگهانی سکوتی سنگین فضای بسته را در خود فشرد. سکوتی که درونش پر بود از ترس. یکهو به خودم آمدم. - عجب...آرام باش داش اسدالله .... چرا این طور شدم. خونسرد خونسرد. انتظارمان طولانی شده بود. درونم مثل سیر و سرکه می‌جوشید. رو پا بند نمی‌شدم. تو راهرو اتوبوس راه افتادم. صدای داد و فریاد لحظه ای قطع نمی‌شد. - حتما بی خیال ما شده اند ... دو تا پیرمرد به چه دردشان می‌خورد ... شاید به خاطر پیریمان دلشان سوخته ... آخر خودشان هم پدر دارند ... از پشت بوته که عمل نیامده اند. با این فکر لحظه ای آرام گرفتم. نشستم رو یکی از صندلی ها. پرده را کنار زدم. نورافکن‌های محوطه روشن شده بود. تونل نظامی ها همچنان سر جایش بود. - نه بابا هنوز یک کمی معرفت دارند... خب آدم هستند دیگر. متوسل شدم به ائمه(ع). خواستم صدایم را خدا از دهان آنها بشنود. دستگیره با صدای خشکی چرخید. •┈••✾○✾••┈• ادامه دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 جمهوری اسلامی مستحکم ایستاده است ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 مردی که خواب نمی‌دید/ ۱۵۶ خاطرات مهندس اسداله خالدی نوشته داود بختیاری ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ دستگیره با صدای خشکی چرخید. نظامی‌ای پله ها را یکی کرد و پرید داخل راهرو. از جا بلند شدم. با دهان باز زل زدم به صورتش. چشم‌هایش برق می‌زدند. به بازجوها می‌ماند. - شماها پاسدار خمینی هستید؟ - نه سیدی با این جوابم یک قدم جلو برداشت. راست گفته بودم. ما که پاسدار نبودیم. - پس بسیجی هستید؟ - بله سیدی. با این جواب صورت سیاهش مچاله شد تو هم. رگ‌های گردنش زدند بیرون. مثل حیوانی وحشی و زخم خورده یکهو با صدای بلند خندید و گفت: - اینها لشکریان خمینی هستند؟ می‌خواهند با سربازهای صدام حسین بجنگند ... عجب .... دست انداخت به پیراهنم و کشید طرف در. عمو رجب هم دنبالم کشیده شد. بیرون که رفتیم نظامی‌ها زدند زیر خنده. انگار حرف‌های بازجو را شنیده بودند. دستمان انداختند و مسخره مان کردند. فهمیدم باید از تونل رد شویم. نگاه کردم به تونل. به تونل وحشت می‌ماند. هلم دادند جلو. پاهایم سنگین شده بود. انگار بهشان وزنه بسته بودند. پا تو تونل گذاشته بودم که کابل کشیده شد رو پشتم. شروع کردم به دویدن. چوب و میلگرد کوبیده شد به بازوهایم. سعی کردم جا خالی بدهم. پا انداختند لای پاهایم. کوبیده شدم رو زمین. کابل و چماق و میلگرد با هم رو تن‌ام نشست. هوار کشیدم و از جا کنده شدم. بارش کابل و میلگرد دوباره شروع شد. پا گذاشتم به دویدن. با پشت پای یکی از نظامی‌ها خیز برداشتم رو زمین. کف دست و زانوهایم کشیده شد رو سیمان. نگاه انداختم به ته تونل. به در ساختمانی ختم می‌شد. با هر بدبختی ای بود خودم را انداختم داخل ساختمان. سینه به زمین نداده بودم که از زمین کنده شدم. کشاندنم داخل اتاق بزرگ با چهار پنجره که میله جوش داده بودند جلویشان. پخش شدم رو زمین. به نعش سنگین شده ای می‌ماندم. بچه ها دوره‌ام کردند. فقط صدایشان را می شنیدم. نمی توانستم نگاهشان کنم. آه و ناله دلخراش بچه ها بلند بود. یک ساعتی همان طور ماندم. تکان می‌خوردم. دادم بلند می‌شد. بد جوری کوبیده شده بودم. دست و پاهایم ورم کرده بود. خون لخته شده بود زیر پوستم. صدای گریه غریبه‌ای بلند شد. سر چرخاندم به طرف صدا. نگهبان عراقی بود. با صدای کابل که به در آهنی آسایشگاه کوبیده می‌شد از خواب پریدم. بلند شدم به نماز. دور و برم را نگاه کردم. سطل پر بود از ادرار، سر ریز شده بود رو زمین سیمانی. سرم پر شد از بوی گند. خودم را کشیدم طرف دیوار. فریادم بلند شد. به یاد شب گذشته افتادم. کتک و بعد هم لقمه ای نان و جرعه ای آب. معده ام پر شده بود از درد. چشمم افتاد به پنجره ها. صبح شده بود. فریاد نگهبان بلند شد. - خدایا... چی می‌شد صبح را نمی‌دیدم؟... این صبح چه قدر سیاه است... - آمار ... آمار . با کابلی که به بدن‌های مجروحمان کوبیده می‌شد به صف شدیم تو حیاط. هوا سوز داشت. سرما تا مغز استخوانم فرو می رفت. رعشه گرفته بودم. دندان‌هایم را فشار دادم رو هم. با شنیدن اسمم نالیدم - نعم .... نگاه کردم به محوطه جلو در. ساختمان پر بود از چماق‌های خرد شده. نگهبان فریاد کشید و پا تند کرد طرفم. سرم را انداختم پایین. این قانون اسارت بود. چنان به آن عادت کردم که حتی روز آزادی هم سرم پایین بود. یکهو آسمان ترکید. رعد و برق چنگ انداخت به جانش. قطره‌های درشت باران ریختند رو سرمان. در یک چشم بهم زدن خیس شدیم. دستور دادند لخت شویم. بعد راهی‌مان کردند طرف حمام. نگاهم به آسمان و رعد و برق اش بود. می توانست جزغاله مان کند. به یاد سفری که با خانواده ام به سوریه و لبنان رفته بودیم افتادم. همین باران سیل آسا را در آن جا دیده بودیم. داخل حمام‌ها شدیم. لخت مادرزاد زیر دوش ایستادیم. آب یخ سرازیر شد رو سر و بدنمان. ضربه کابل هم همراهش بود. برای چند لحظه نفس‌ام بند آمد. خون تو رگه‌ایم منجمد شد. کشیدنم بیرون. پنج نفر بعدی رفتند زیر دوش. لباس پوشیده نشاندمان وسط محوطه. بعد یکجا بردنمان به طرف آسایشگاه جدید. •┈••✾○✾••┈• ادامه دارد
نمی‌شناسیم اهالی خانه را اما حرف زیاد دارند و درد هم از صبرِ جانباز مهرِ مادر اشکِ خواهر شاید هم همراهی عاشقانهٔ همسر هر چه هست درد است و عشق دردی که عاشقانه میخرند... فراموششان نکنیم صبح‌تان بخیر👋 مهرتان تابنده 👋 ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📳 دستآوردهای سفر استانی رئیس‌جمهور به نصف جهان    گروه اندیشکده اسما👇 https://eitaa.com/joinchat/3091333131C5875b040aa لینک گروه اندیشکده اسما جهت چت وتبادل اطلاعات ... لطفا دوستان خود را دعوت کنید🌹 کانال اندیشکده اسما در ایتا👇 @asmaandishkade گروهاندیشکده اسما در بله👇 ble.ir/join/YzBkN2ExM2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ پهلوون😍 حاج قاسم گروه اندیشکده اسما👇 https://eitaa.com/joinchat/3091333131C5875b040aa لینک گروه اندیشکده اسما جهت چت وتبادل اطلاعات ... لطفا دوستان خود را دعوت کنید🌹 کانال اندیشکده اسما در ایتا👇 @asmaandishkade گروهاندیشکده اسما در بله👇 ble.ir/join/YzBkN2ExM2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یاد باد آن روزگاران یاد باد نوحه خوانی در زیر بمباران هوایی دشمن 🔰مداح:حاج صادق آهنگران 🔰زمان: اسفند ماه ۱۳۶۳ 🔰مکان:منطقه عملیاتی بدر گروه اندیشکده اسما👇 https://eitaa.com/joinchat/3091333131C5875b040aa لینک گروه اندیشکده اسما جهت چت وتبادل اطلاعات ... لطفا دوستان خود را دعوت کنید🌹 کانال اندیشکده اسما در ایتا👇 @asmaandishkade گروهاندیشکده اسما در بله👇 ble.ir/join/YzBkN2ExM2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 ظهور و آسودگی برخی از روایات حاکی از امتحانات سخت و راه ناهموار در دوران حکومت امام زمان علیه السلام و آسودگی در زمان غیبت ایشان دارد. و آنچه که از آسایش و رفاه در دوران حکومت امام زمان علیه السلام گفته شده در حقیقت برآمده ی امتحانات سخت است. ۱. قِيلَ لِأَبِي جَعْفَرٍ اَلْبَاقِرِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِنَّ أَصْحَابَنَا بِالْكُوفَةِ جَمَاعَةٌ كَثِيرَةٌ فَلَوْ أَمَرْتَهُمْ لَأَطَاعُوكَ وَ اِتَّبَعُوكَ فَقَالَ يَجِيءُ أَحَدُهُمْ إِلَى كِيسِ أَخِيهِ فَيَأْخُذُ مِنْهُ حَاجَتَهُ فَقَالَ لاَ قَالَ فَهُمْ بِدِمَائِهِمْ أَبْخَلُ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اَلنَّاسَ فِي هُدْنَةٍ تناكحهم[نُنَاكِحُهُمْ]وَ توارثهم[نُوَارِثُهُمْ]وَ يقيم[نُقِيمُ]عَلَيْهِمُ اَلْحُدُودَ وَ تؤدى[نُؤَدِّي]أَمَانَاتِهِمْ حَتَّى إِذَا قَامَ اَلْقَائِمُ جَاءَتِ اَلْمُزَايَلَةُ وَ يَأْتِي اَلرَّجُلُ إِلَى كِيسِ أَخِيهِ فَيَأْخُذُ حَاجَتَهُ لاَ يَمْنَعُهُ . به امام باقر علیه السلام گفتند: یاران ما در کوفه گروهی بزرگند. اگر آنان را امر فرمان روایی از تو فرمان برند و پیروی کنند. فرمود: آیا چنین هست که کسی از آنان به جیب دیگری دست برد و نیاز خود را از آن بردارد؟ یکی گفت: نه. فرمود: پس آنان به جان خویش آزمندترند. سپس فرمود: مردم اکنون در آرامش هستند، با یکدیگر ازدواج می کنند، از همدیگر ارث می برند و بر آنان حدود اجرا می شود و امانت هایشان را بدیشان باز می گردانند. اما چون قائم قیام کند گسستن می‌آغازند. هم در آن زمان ممکن است مردی به سراغ جیب برادر خویش رود و نیاز خود را از آن بردارد و او منعش نکند(اختصاص ص 28) ۲. يَا ابْنَ أَرْطَاةَ كَيْفَ تَوَاسِيكُمْ قُلْتُ صَالِحٌ يَا أَبَا جَعْفَرٍ- قَالَ يُدْخِلُ أَحَدُكُمْ يَدَهُ فِي كِيسِ أَخِيهِ- فَيَأْخُذَ حَاجَتَهُ إِذَا احْتَاجَ إِلَيْهِ- قُلْتُ أَمَّا هَذَا فَلَا- فَقَالَ لَهُ لَوْ فَعَلْتُمْ مَا احْتَجْتُمْ. امام باقر فرمود: پسر ارطاه! مؤاسات شما با یک دیگر چگونه است. گفتم خوب است. فرمود: یکی از شما وقتی محتاج باشد دست خود را در جیب برادرش می کند و به قدر حاجت خود برمیدارد؟ گفتم تا این حد نیست. فرمود اگر این کار را بکنید نیازمند نخواهید شد(کشف الغمه ج ۲ ص ٣٦) ۳. عَنْ عَبْدِ اَلْمَلِكِ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ : قُمْتُ مِنْ عِنْدِ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَاعْتَمَدْتُ عَلَى يَدِي فَبَكَيْتُ وَ قُلْتُ كُنْتُ أَرْجُو أَنْ أُدْرِكَ هَذَا اَلْأَمْرَ وَ بِي قُوَّةٌ فَقَالَ أَ مَا تَرْضَوْنَ أَنَّ أَعْدَاءَكُمْ يَقْتُلُ بَعْضُهُمْ بَعْضَهَا وَ أَنْتُمْ آمِنُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّهُ لَوْ كَانَ ذَلِكَ أُعْطِيَ اَلرَّجُلُ مِنْكُمْ قُوَّةَ أَرْبَعِينَ رَجُلاً وَ جُعِلَتْ قُلُوبُكُمْ كَزُبَرِ اَلْحَدِيدِ لَوْ قَذَفَتْ بِهَا اَلْجِبَالَ لَفَلَقُوهَا وَ كُنْتُمْ قُوَّامَ اَلْأَرْضِ وَ خُزَّانَهَا عبد الملك بن أعين مى‌گويد: وقتى مى‌خواستم نزد امام باقر عليه السّلام برخيزم، بر دستهاى خود تكيه مى‌زدم [گريستم و] گفتم: اميد داشتم به اين امر (ديدار امام زمان-عليه السّلام-) را دريابم و نيرويى بيابم. حضرت فرمود: آيا راضى نمى‌شويد بعضى از دشمنانتان برخى ديگر را به قتل برسانند در حالى كه شما در خانه‌هايتان آسوده و در امانيد؟ اگر چنين نبود، به هر يك از شما قدرت چهل مرد عطا مى‌كردم و دلهايتان را همچون پاره‌هاى آهن محكم مى‌گرداندم كه اگر كوهها بر روى آن مى‌افتادند، از هم پاشيده مى‌شدند و شما مردان استوار زمين و خزينه‌داران آن بوديد(الخرائج و الجرائح ج ۱ ص ۵۷۲) ۴. إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا كَانَ عِنْدَهُ مِنْ ذَلِكَ شَيْ‏ءٌ يُنْفِقُهُ عَلَى عِيَالِهِ مَا شَاءَ ثُمَّ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ فَيَحْمِلُ إِلَيْهِ مَا عِنْدَهُ وَ مَا بَقِيَ مِنْ ذَلِكَ يَسْتَعِينُ بِهِ عَلَى أَمْرِهِ فَقَدْ أَدَّى مَا يَجِبُ عَلَيْهِ‏ امام صادق فرمود: همانا انسان مؤمن اگر چیزی از آن (مالی) داشته باشد، می تواند آن را به هر مقداری که می خواهد بر خانواده اش انفاق کند. سپس هرگاه قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف قیام کند، آن چه دارد باید در اختیار او قرار دهد و هر چه از آن باقی می ماند، برای امرار معاش خویش کمک می گیرد. و در این صورت آن چه را بر او واجب است ادا کرده است(تفسیر عیاشی ج ۲ ص ۸۷)
دختر شهید مدافع امنیت پوریا احمدی در دیداری که با رهبری داشتند با همون معصومیت بچگانه‌ش به حضرت آقا گفته «شما رفتید بهشت زهرا، اما سر مزار پدر من نرفتید!» آقا هم با لبخند به او گفتند حتما توفیق نداشتم و ان‌شاءالله اگر دوباره به آنجا رفتم می‌روم🥺😍
36.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| ✘ بسیاری از مشکلات روحی ما با اصلاح تغذیه درمان میشن! 🎤 منبع: جلسه ۷۸ کارگاه راه های مبارزه با غم