این برای اون دانش‌آموزهایی که ۲۸‌ اسفند هم میان مدرسه😂 پ.ن: متاسفانه من خودم از اونهایی بودم که تا آخرین روزهای سال هم می‌رفتم مدرسه. یادمه یکی از معلم‌‌هامون یه بار خیلی حرصش دراومده بود که ما چند نفر رفتیم مدرسه و شروع کرد به درس دادن و گفت حالا که اومدید و به بقیه خیانت کردید، قشنگ درس بخونید تا جونتون دربیاد. برای درس نیومدید مگه؟! بزرگوار از درس‌دادن برای شکنجه و تنبیه ما استفاده کرد. بعد از اون روز تلخِ درسی بود که اولویت‌های زمانه‌ی خودمون رو تشخیص دادیم! [ @asraneh313 ]

به ما چه که شما هیزید؟! [ @asraneh313 ]

✍ مغزهای کوچک زنگ‌زده این جماعتی که امروز به خاطر حضور علی نصیریان در دیدار با رئیس‌جمهور به او حمله می‌کنند، همان زنگ‌زده‌هایی هستند که عدم حضور نصیریان در جشنواره فجر ۱۴۰۱ به علت کسالت را، به سود جنبش هرزگی مصادره کردند و برایش سوت و کف زدند. در مکتب این جماعت تا وقتی مورد احترام هستی که مثل آنها فکر کنی، مثل آنها عمل کنی، مثل آنها موضع بگیری و مثل آنها جفتک بیندازی. در مکتب اینها هنرمند کسی است که هنرش در لگد زدن به انقلاب خمینی و فحاشی به طرفداران خامنه‌ای باشد. اینها همان کسانی هستند که اوج هنرشان در مرکز نفرت نشان دادن ایران خلاصه می‌شود و آثار هنری‌شان چیزی جز القای سیاهی و فلاکت به مخاطبان نیست. و عجیب‌تر از همه آنکه اینان همان‌هایی هستند که حزب‌اللهی‌ها را و بسیجی‌ها را پیرو تفکر رادیکال می‌دانند که اهل گفت‌وگو نیستند؛ درحالیکه خودشان هنرمندان همکار خود را به خاطر گفت‌وگو با یک مسئول مورد تمسخر و دشنام قرار می‌دهند. کسانی که سیم‌خاردارهایی دور حلقه‌ی سیاه خود کشیده‌اند که هرکس پا از آن بیرون بگذارد در میدانِ مینِ فحش‌ها و استوری‌های آنها تکه و پاره می‌شود! قاب عکسِ نصیریان با رئیسی را جفا می‌دانند و قابِ عکسِ مورد پسندشان سلفی با سفیر انگلیس و دوست‌داران انگلیس است. و ما اما یادمان نمی‌رود همین‌هایی که امروز هنرمندان سینما را به خاطر دیدار با رئیسی مورد عنایت قرار می‌دهند خودشان روزگاری نه چندان دور، جایزه‌های فجرشان را به آن روحانیِ صبح‌جمعه‌ای تقدیم می‌کردند. ما یادمان نمی‌رود که مملکتِ روحانی‌زده‌ی امروز، مدیونِ حمایت‌های تمام‌قد همین جماعت از گفتمانی است که افتخارش بیشترین رشد شاخص فلاکت پس از انقلاب بود. ما یادمان نمی‌رود که اینها جماعت طلبکاری هستند که هیچ‌گاه پای اشتباهات خود نمی‌ایستند و با درآمد میلیاردی که از قِبَلِ ساختن فیلم‌های سیاه در جمهوری اسلامی به دست آورده‌اند بیشترین ضربه‌ها را به باورها و فرهنگ همین مردمی زده‌اند که اسمش لقلقله‌ی زبان‌شان برای بالا بردن فالوئرهایشان است. ◇◇◇ ✍ #تقی_شجاعی [‌ @asraneh313 ]

نوکریِ نوکرانِ حسین(ع)؛ که زنده به عشق اویند آرزوی ماست.🌹 ♡♡♡ 🍃بله،بابای من شهید شده بود و حالا مملکت دیگر بابای من را نداشت که به دردش بخورد. بابای من دیگر نبود که به بیتولمال دست نزند تا خدا عسبانی نشود.🍃 🍂حالا بابای من نیست که ببیند من از او بزرگتر شده‌ام و نوبت من است که لحظه‌ی تحویل سال بهش عیدی بدهم.🍂 ♡♡♡ عیدت مبارک بابایی که از کربلای ۴ برگشتی و به کربلای ۵ رفتی و دیگر هیچ‌وقت برنگشتی. عیدت مبارک که به من گفته بودی کربلا ۲۰ که شد تو را هم با خودم می‌برم. و من سال‌هاست در انتظار کربلای ۲۰ به سنگ مزارت که نام حسین‌ع بر آن حک شده خیره شده‌ام. [ @asraneh313 ]

#خاطره سیاست داخلی خانه‌ی ما این است که با توجه به شدت تحریم‌ها و فشار تورمی و مقاومتِ اقتصادی، زیاد دوروبر آجیل نپلکیم و سر و ته میهمان‌های نوروزی را با خرما و میوه هم بیاوریم. در این راستا امروز که از کنار آجیل‌فروشی رد می‌شدم و قیمت‌ها را نگاه می‌کردم؛ خواستم نیم کیلو از آن ارزان‌هایش که حاوی سه مغزِ نخود و بادام زمینی و بادام هوایی است بخرم و توی شب‌های ماه رمضان جهت خالی نبودن عریضه در کنار مناجات‌ها به تنهایی و دور از چشم میهمان‌ها نوش جان کنم. در حین تطابق قیمتها با موجودی حسابم بودم که ناگاه مردی جلویم قرمز شد و گفت: - آقا! یه کیلو برام آجیل از این چهارمغزها می‌خری؟! من بدبختم و فقیرم و گرسنه‌ام و پول خرید آجیل ندارم! نگاهی به آجیل چهار مغز و نگاهی به مرد سائل انداختم و توی اندیشه فرورفتم. لحظاتی بعد، از توی اندیشه بیرون آمدم و گفتم: - داداش! ما وقتی گرسنه می‌شویم نان سق می‌زنیم؛ نه پسته و گردو و بادام هندی و فندق. الان هم اینجا ایستاده بودم محض تفریح شب عید و الا اصلا ماه رمضان کی آجیل داده کی گرفته و کی خورده؟ از جلوی آجیل‌فروشی گذشتم و به سمت نانوایی که صفش شلوغ‌تر بود رهسپار شدم. هنوز چشمم دنبال نیم کیلو آجیل سه مغزی که برای مناجات نشان کرده بودم مانده و فکرم مشغول آن سائلِ لاکچری است که چشمش دنبال یک کیلو آجیل چهار مغز بود. ♤♤♤ ✍ #تقی_شجاعی [ @asraneh313 ]

دیدید ده ساله که رهبر تو نامگذاری سالها محور اصلی رو اقتصاد قرار داده؟ یکی می‌گفت چند سالی است که من هم برای زندگی خودم هر سال یک اسم و یک شعار میذارم که در طول سال بهش عمل کنم. و چند سالی است که شعارم رو ترک گناه قرار دادم. و چند سالی است که حساب‌کتاب می‌کنم می‌بینم که درجا زدم. یا وضعم بدتر شده. بعد می‌گفت به قول رهبر که میگه تو دهه ۹۰ تقریبا به هیچکدوم از شعارهای سالها عمل نشد؛ رئیس‌جمهورِ درونِ منم سال‌هاست به شعارِ دلم عمل نمیکنه. شاید باید یک انتخابات برای تغییر رئیس قوه‌ی مجریه‌ی دلم برگزار کنم. #ترک_گناه [ @asraneh313 ]

تغییر سال برای خیلی از ماها اینطوریه🚶‍♂ به هرحال عیدمون مبارک😍 [ @asraneh313 ]

خداحافظ ای داغِ بر گِل نشسته✋ #فرامرز_اصلانی [ @asraneh313 ]

✍ تلخیص داستان کوتاه "ویروس"؛ نوشته‌ی سید مهدی شجاعی از همان ابتدا هیچکس حضور خوک‌ها را در شهر جدی نگرفت. ولی ما اعلام خطر کردیم. وقتی سر و کله‌ی اولین خوک در شهر پیدا شد، عده‌ای هورا کشیدند، عده‌ای فقط تعجب کردند و عده‌ای سر تکان دادند. اولین خوک از میان خیابان‌ها و کوچه‌ها گذشت. به خانه‌ها سرک کشید و عده‌ای از بچه‌ها را دور خود جمع کرد. ما اعلام خطر کردیم. ولی صدایمان در میان هیاهوهای کسانی که با تمام قوا برای خوک‌ها هورا می‌کشیدند گم شد. رفته‌رفته حضور خوک‌ها در شهر عادی شد. هر کدام منطقه‌ای از شهر را تحت سیطره خود درآوردند و بچه‌های آن منطقه را به بازی گرفتند. آنها که از حضور خوک‌ها استقبال می‌کردند توجیهشان این بود که بچه‌ها سرگرم می‌شوند. ما متهم شدیم که با توسعه علم و جانورشناسی مخالفیم. عده‌ای گفتند: این اتفاقی است که در همه شهرهای دیگر هم افتاده و همین نشان می‌دهد که نباید خیلی احساس نگرانی کرد. خوک اگر بد بود که اینهمه مورد استقبال مردم شهرهای مختلف قرار نمی‌گرفت. ما در مقابل این استدلال سخیف گریه کردیم و پرسیدیم: شیوع یک آفت چگونه می‌تواند بر حقانیت آن دلالت کند؟ چندماه بعد ویروس خوکی در میان بچه‌های شهر شایع شد. دخترها به محض ابتلا به این ویروس، لباس‌هایشان را می‌کندند و در خیابان می‌دویدند. پسرها درست مثل خوک‌ها بر سر چهارراه‌ها قضا حاجت می‌کردند. هیچکس برای پیشگیری اقدامی نکرده بود. هیچکس برای درمان هم اقدامی نکرد. ما به خوک‌دارانی که خوک‌هایشان را در شهر ما رها کرده بودند اعلام جنگ کردیم. همه ما را برحذر داشتند و گفتند شکست قطعی است. در یک صبح سرد زمستانی، به مقر خوک‌داران یورش بردیم. با اولین شلیک، صدای ناله‌ی آشنا شنیدیم. دشمن، دورتادور خود، سنگری از آدم چیده بود؛ و آن آدم‌ها فرزندان ما بودند. 🍃🍃🍃 📚 برگرفته از کتاب: "کبریت کم‌خطر"؛ گزیده نثر و داستان طنز امروز [ @asraneh313 ]

تو سختی‌های زندگی مثل سازمان ملل باشید؛ ابراز تاسف کنید ولی زیاد حرص نخورید و خودتون رو درگیر جزئیات نکنید👌 [‌ @asraneh313 ]

✍ عادت می‌کنیم. به عبور کردن از آمار کشته‌های فلسطینیان در اخبار. به دیدن عکس آواره‌هایی که روی خرابه‌ها درحال خوردن افطار هستند. به دیدن مادران و کودکانی که زیر آوارِ روزمرگی دفن شده‌اند. عادت می‌کنیم به دیدن جوی خونِ جوشان در کوچه‌های غزه. از آغاز طوفان‌الاقصی تا به امروز، ۴۰ هزار نفر کشته شده‌اند و با مرگ خود، دردهای زندگیِ ۷۵‌ساله‌ی خود زیر آوارِ تجاوزاتِ قومِ نکبت را افطار کرده‌اند؛ و باقیمانده‌ی فلسطینیان باقیِ زندگی خود را هنوز روزه‌اند. رمضان برای فلسطینیان یک ماه نیست. یک عمر است. آنها ۷۵ سال است از چشیدنِ طعمِ یک زندگیِ خوش روزه گرفته‌اند. چه اهمیتی دارد خبرگزاری "الجزیره" خبر تجاوز به زنان فلسطینی در مقابل شوهران و فرزندانشان را حذف کند یا پخش؟ ما عادت کرده‌ایم به اینکه بی‌خیال رد شویم از کنار زنان و دختران فلسطینی که سال‌هاست حتی حسرت گلایه به زندگی زیر سایه‌ی گونه‌ی جهش‌یافته‌ی خوک‌های درنده‌ی اسرائیلی، در دلشان دلمه بسته است. ما عادت کرده‌ایم به پیروی از دینِ نوینِ انسانیتی که در آن، عافیتِ خودمان حرف اول را در جهان می‌زند. ما سرگرم تورم و قیمت دلار و سکه‌ و عدالت‌خواهی‌های خویش‌ایم و سهم‌مان از رمضان، شمردن روزهای روزه برای رسیدن به فطرِ خوردن است. آه ای ماه! این داغ‌های دلمه‌بسته در قلب‌های مظلومان کی سرد خواهد شد؟ بگو تا چند قرن دیگر باید "افتتاح" بخوانیم شب‌هایت را؛ تا فطرِ دیدنِ صاحبِ عصرِ حیرتِ انسان؟ خدای ماه! به تو شکایت می‌کنیم از درندگیِ دشمنان‌مان... و یتیمیِ روزهایمان... #غزه 🖤🖤🖤 ✍ #تقی_شجاعی [ @asraneh313 ]

سر زده خورشید از آن روی تو دست تمنای جهان سوی تو ماهِ خدا ماهِ تمامش تویی ماه شد ای ماه ثناگوی تو میلاد امام حسن مجتبی(ع) بر شما مبارک🌺 [ @asraneh313 ]