فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از پروردگار مهربان میخواهم
امسالتان به قلم تدبیر آن نقاش
بى همتا چنان زیبا نقش بندد که طبیعت به تماشای شکوهش بایستد
🍃🌺عیدنوروز مبارک🌺🍃
💟 @asrar_movafaghiyat
🌱
برایتان آرزوهای ساده میکنم
آرزو میکنم صبح ها سر حوصله ملافههای سفید را مرتب کنی
پنجره اتاقت را باز کنی و هنگامی که چایت را مینوشی آفتاب روی گونهات برقصد
آرزو میکنم به کسی که دوستش داری بگویی، #دوستت_دارم
اگر نه امیدوارم قدرت این را داشته باشی که لبخندهای مصنوعی بزنی
آرزو میکنم کتاب های خوب بخوانی، آهنگهای خوب گوش کنی
عطرهای خوب ببویی
با آدمهای خوب حرف بزنی و فراموش نکنی که هیچ وقت دیر نیست
بودنِ چیزی که دوست داری باشی
❣سالی پُر از اتفاقات خوب...
پُر از سلامتی...
پُر از خوشحالی...
پُر از حس خوب و آرامش بدرقه راهتان در اول سال...!
سال نو مبارک 💐
💟 @asrare_movafaghiyat
امروز اولین روز فروردین است
🌸برایتان........
🌸ﻳﻚ ﺑﺎﻍ ﺳﻼﻡ ...
🌸ﻳﻚ ﺳﺒﺪ ﻣﺤﺒﺖ ...
🌸ﻳﻚ ﺩﻧﻴﺎ ﻋﺸﻖ ...
🌸ﻳﻚ ﻋﺎﻟﻢ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻲ ...
🌸ﻳﻚ ﺩﺷﺖ ﻻﻟﻪ ...
🌸ﻳﻚ ﺻﺤﺮﺍ ﻣﺴﺘﻲ
🌸ﻳﻚ ﻛﻮﻩ ﺩﻭﺳﺘﻲ ...
🌸ﻳﻚ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺳﺘﺎﺭﻩ ....
🌸ﻳﻚ ﺟﻬﺎﻥ ﺯﻳﺒﺎیی ...
🌸ﻳﻚ ﺩﺍﻣﻦ ﻧﻴﻚ ﻧﺎﻣﻲ ...
🌸ﻳﻚ ﻋﻤﺮ ﺳﺮﻓﺮﺍﺯﻱ ...
🌸ﻳﻚ ﺗﺒﺴﻢ ﻧﺎﺯ ...
🌸ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺧﻮﺍﻫﺎﻧﻢ ...
🌸ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﻬﻤﻮﻥ ﻫﻤﯿﺸﻪ
🌸ﺧﻮﻧﻪ ﺩﻟﺘﻮﻥ ﺑﺎﺷﻪ،،،،،
🌸بهارت پر از معجزه لبخند...
💟 @asrar_movafaghiyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح میخندد...
و باغ از نفس گرم بهار
میگشاید مژه و
میشکند مستی خواب..
#هوشنگ_ابتهاج
(بهار گیلان😍)
💟 @asrar_movafaghiyat
عابدی:
آدمِ سالم كيست؟
روان شناسی آنتروپولوژی
( مردم شناسی) ؛در جواب اين سوال میگوید:
آدم سالم، آدمی است كه با خودش
و با آدمهاى اطرافش در حال جنگ
و ستيز نيست، نتيجتاً حضورش
به آدم انرژى ميده!
بيشتر از اينكه انتقادگر باشه، مشوقه!
بيشتر از اينكه منفى باشه، مثبته!
بيشتر از اينكه متكبر باشه، متواضعه!
بيشتر از اينكه بخواد خودنمايى كنه،
دوست داره در يك فضاى اشتراكى،
ديگرانو ببينه و همينطور خودش ديده بشه!
با آدم سالم، شما بهترين بخش
وجودتون بيرون مياد،
آدم سالم زيباييهارو ميبينه و به زبون مياره!
آدم سالم خوش خلق هستش،
مزاح و طنز خوبى داره!
آدم سالم همونى هست كه ميبينى،
فى البداهه است!
خلاقيت داره،
برخوردش محترمانه است،
حرمت شما حفظ ميشه،
ميتونيد به او اعتماد كنيد،
احساس امنيت كنيد!
آدم سالم كنترل نياز نداره،
تحقير نياز نداره،
تسلط نياز نداره!
آدم سالم با مجموعه رفتارهاش به شما
احساسى رو ميده كه در حقيقت شما
خودت رو مثبت تر و بهتر از انچه که
هستی ببینی.
این آدمها را در گوشه ای از
زندگیتان حفظ کنید ...
💟 @asrar_movafaghiyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزگارت بر مراد,روزهایت شادِشاد
آسمانت بی غبار،سهم چشمانت بهار
قلبت از هر غصه دور،بزم عشقت پر سرور
بخت و تقدیرت قشنگ،عمر شیرینت بلند
سرنوشتت تابناک،جسم و روحت پاک پاک
اولین یکشنبه سال بخیر
💟 @asrar_movafaghiyat
میدونی موقع تولد وقتی خدا داشت بدرقمون میکرد چی گفت؟؟؟؟!!!!!!!
گفت داری به دنیایی میری که غرورت را میشکنن وبه احساس پاکت سیلی میزنن!!!!!!
نکنه ناراحت بشی....!!!!
من تو کوله پشتیت عشق گذاشتم.......
تا ببخشی!!!!!!
خنده گذاشتم........ تا بخندی!!!!!!!
اشک گذاشتم........ تا گریه کنی!!!!!!!
و
مرررررررگ گذاشتم........
تا بدونی دنیا ارزش بدی کردن نداره!!!!!!!!
پس خوب باش و خوبی کن !!!
💟 @asrar_movafaghiyat
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🍃🌼
🌸
✨ هدف ✨
می گویند تیمور لنگ مادر زادی لنگ بود و یک پایش کوتاه تر از دیگری بود. یک روز همۀ سرداران لشکرش را گرد تپۀ پوشیده از برف که بر فراز تپه، یک درخت بلوط وجود داشت، جهت مشخص نمودن جانشینش جمع کرد.
سردارانش گرد تپه حلقه زده بودند. تیمور گفت: همه تک تک به سمت درخت حرکت کنند و هرکس رد پایش یک خط راست باشه، جانشین من میشه.
همه این کارو کردند و به درخت رسیدند، اما وقتی به رد پای بجا مانده روی برف پشت سرشون نگاه می کردند، همه دیدند درسته که به درخت رسیدند ولی همه زیگزاگی و کج و معوج.
تا اینکه آخرین نفر خود تیمور لنگ به سمت درخت راه افتاد و در کمال تعجب با اینکه لنگ بود در یک خط راست به درخت رسید.
به نظر شما چرا تیمور نتونست جانشین خود را در اون روز برفی انتخاب کند؟
ایراد سردارانش چه بود که نتونستند مثل تیمور در یک خط راست حرکت کنند و جانشینش شوند؟
در قصۀ تیمور لنگ وقتی راوی علت را از خود تیمور جویا می شود، تیمور در پاسخ میگوید:
"هدف رسیدن به درخت بود، من هدف را نگاه می کردم و قدم برمیداشتم اما سپاهیانم پاهایشان را نگاه می کردند نه هدف را. تمرکز داشتن و هدف داشتن لازمه موفقیت است."
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
💟 @asrar_movafaghiyat
.
سلام به خدای " بهترین رفیق و مقصود "
سلام به صبح و طلوع آفتاب زندگی
سلام به تو دوست من ؛
ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺩﻣﻬﺎ
ﭼﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻋﺰﯾﺰﺗﺮﻧﺪ ؛
ﭼﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺩﻭﺳﺘﻨﺪ ؛
ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺏ ﺑﺴﺎﺯ .
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﺧﻮﺏ ﺑﺎﺵ
ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺭﻭﺯﯼ ﻫﺮﭼﻪ ﺑﻮﺩ
ﮔﺬﺍﺷﺘﯽ ﻭ ﺭﻓﺘﯽ؛
ﺩﺭ ﮐﻨﺞ ﻗﻠﺒﺸﺎﻥ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺎﺷﺪ،
ﺗﺎ ﻫﺮ اﺯ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﮐﺎﺵ ﺑﻮﺩ؛
ﻫﺮ از ﮔﺎﻫﯽ ﺩﺳﺖ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﻨﻨﺪ
ﻭ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺎﺷﯽ ؛
ﻫﺮاز ﮔﺎﻫﯽ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺷﻮﻧﺪ ...
ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ
ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ
ﻭﻟﯽ ...!
ﺗﻮ ﺧﻮﺏ ﺑﺎﺵ ،
ﺣﺘﯽ ﺑﺎ آنکه ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﺪ ﮐﺮﺩ ،
ﺭﻭﺯﯼ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﺪ ،
ﻫﻤﺎﻥ ﺳﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﮐﻢ ﻧﺒﻮﺩ .
سلام و صبح بخیر دوستان
صبحتون روشن و دلتون شاد و تنتون سالم
و روزگارتون بر وفق مراد
با آرزوی دوشنبه ای آرام و زیبا و پر نشاط و پر طراوت
💟 @asrar_movafaghiyat
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🍃🌼
🌸
✨ اطلاعات لطفا ✨
ما یکی از نخستین خانوادههایی در شهرمان بودیم که صاحب تلفن شدیم. آن موقع من حدوداً هشت ساله بودم.
یادم میآید که قاب برّاقی داشت و به دیوار نصب شده بود و گوشیاش به پهلوی قاب آویزان بود. من قدّم به تلفن نمیرسید اما همیشه وقتی مادرم با تلفن صحبت میکرد با شیفتگی به حرفهایش گوش میکردم.
بعد من پی بردم که یک جایی در داخل آن دستگاه، یک آدم شگفتانگیزی زندگی میکند به نام «اطلاعات لطفاً» که همه چیز را در مورد همه کس میداند. او شماره تلفن و نشانی همه را بلد بود.
نخستین تجربۀ شخصی من با «اطلاعات لطفاً» روزی بود که مادرم به خانۀ همسایهمان رفته بود. من در زیرزمین خانه با ابزارهای جعبه ابزارمان بازی میکردم که ناگهان با چکش بر روی انگشتم زدم.
درد وحشتناکی داشت اما گریه فایده نداشت چون کسی در خانه نبود که با من همدردی کند.
انگشتم را در دهانم میمکیدم و دور خانه راه میرفتم که ناگهان چشمم به تلفن افتاد. به سرعت یک چهارپایه از آشپزخانه آوردم و زیر تلفن گذاشتم و روی آن رفتم و گوشی را برداشتم و نزدیک گوشم بردم و توی گوشی گفتم «اطلاعات لطفاً»، چند ثانیه بعد صدایی در گوشم پیچید: «اطلاعات بفرمائید»
من در حالی که اشک از چشمانم میآمد گفتم: «انگشتم درد میکند»
«مادرت خانه نیست؟»
«هیچکس بجز من خانه نیست.»
«آیا خونریزی داری؟»
«نه، با چکش روی انگشتم زدم و خیلی درد میکند»
«آیا میتوانی درِ جایخیِ یخچال را باز کنی؟»
«بله، میتوانم»
«پس از آنجا کمی یخ بردار و روی انگشتت نگهدار»
بعد از آن روز، من برای هر کاری به «اطلاعات لطفاً» مراجعه میکردم. مثلاً موقع امتحانات در درسهای جغرافی و ریاضی به من کمک میکرد.
یک روز که قناریمان مرد و من خیلی ناراحت بودم دوباره سراغ «اطلاعات لطفاً» رفتم و ماجرا را برایش تعریف کردم.
او به حرفهایم گوش داد و با من همدردی کرد. به او گفتم: «چرا پرندهای که چنین زیبا میخواند و همۀ اهل خانه را شاد میکند باید گوشۀ قفس بیفتد و بمیرد؟»
او به من گفت «همیشه یادت باشد که دنیای دیگری هم برای آواز خواندن هست.»
من کمی تسکین یافتم. یک روز دیگر به او تلفن کردم و پرسیدم کلمۀ fix را چطور هجّی میکنند.
یکسال بعد از شهر کوچکمان به بوستن نقل مکان کردیم و من خیلی دلم برای دوستم تنگ شد. «اطلاعات لطفاً» متعلّق به همان تلفن دیواری قدیمی بود و من هیچگاه با تلفن جدیدی که روی میز خانهمان در بوستن بود تجربۀ مشابهی نداشتم.
من کمکم به سن نوجوانی رسیدم اما هرگز خاطرات آن مکالمات را فراموش نکردم. غالباً در لحظات تردید و سرگشتگی به یاد حس امنیت و آرامشی که از وجود دوست تلفنی داشتم میافتادم. راستی چقدر مهربان و صبور بود و برای یک پسربچه چقدر وقت میگذاشت.
چند سال بعد، در راه رفتن به دانشگاه، هواپیمایم در سیاتل برای نیم ساعت توقف کرد. من 15 دقیقه با خواهرم که در آن شهر زندگی میکرد، تلفنی حرف زدم و بعد از آن بدون آن که فکر کنم چکار دارم میکنم، تلفن اپراتور شهر کوچک دوران کودکی را گرفتم و گفتم «اطلاعات لطفاً».
به طرز معجزهآسایی همان صدای آشنا جواب داد: «اطلاعات بفرمائید.»
من بدون آن که از قبل فکرش را کرده باشم پرسیدم: «کلمۀ fix را چطور هجّی میکنند؟»
مدتی سکوت برقرار شد و سپس او گفت: «فکر میکنم انگشتت دیگر خوب شده باشد.»
من خیلی خندیدم و گفتم: «خودت هستی؟» و ادامه دادم «نمیدانم میدانی که در آن دوران چقدر برایم با ارزش بودی یا نه؟»
او گفت: «تو هم میدانی که تلفنهایت چقدر برایم با ارزش بودند؟»
من به او گفتم که در تمام این سالها بارها به یادش بودهام و از او اجازه خواستم که بار بعد که به ملاقات خواهرم آمدم دوباره با او تماس بگیرم.
او گفت: «حتماً این کار را بکن. اسم من ژوزف است»
سه ماه بعد به سیاتل برگشتم. تلفن کردم اما صدای دیگری پاسخ داد: «اطلاعات بفرمائید»
«میتوانم با ژوزف صحبت کنم؟»
«آیا دوستش هستید؟»
«بله، دوست قدیمی!»
«متأسفم که این مطلب را به شما میگویم. ژوزف این چند سال آخر به صورت نیمهوقت کار میکرد زیرا بیمار بود. او 5 هفته پیش در گذشت.»
قبل از این که تلفن را قطع کنم گفت: «شما گفتید دوست قدیمیاش هستید. آیا همان کسی هستید که با چکش روی انگشتتان زده بودید؟»
با تعجب گفتم: «بله!»
«ژوزف برای شما یک پیغام گذاشته است. او به من گفت اگر شما زنگ زدید آن را برایتان بخوانم.»
سپس چند لحظه طول کشید تا در پاکتی را باز کرد و گفت: «نوشته به او بگو دنیای دیگری هم برای آواز خواندن هست. خودش منظورم را میفهمد.»
من از او تشکر کردم و گوشی را گذاشتم.
✨هرگز تأثیری که ممکن است بر دیگران بگذارید را دست کم نگیرید.
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
💟 @asrar_movafaghiyat
🌸🌸🌸خيلی با آرامش و کند اين مطلب را بخوانید🌸🌸🌸
ثانيه به ثانيه عمر را با لذت سپری کن
در هر کار و هر حال
کار ، تفريح ،رانندگی ،آموختن، مطالعه، آشپزی،نظافت ، خوردن و آشاميدن، حرف زدن، سکوت و تفکر، مهمانی رفتن، نيايش و....
زندگی فقط در رسيدن به هدف خلاصه نشده
مابه اشتباه اينگونه ميانديشيم:
درسم تمام شود راحت شوم
غذايم را بپزم راحت شوم
اتاقم را تميز کنم راحت شوم
بالاخره رسيدم.... راحت شدم
اوه چه پروژه ای... تمام شود راحت شوم
تمام شود که چه شود؟
مادامی که زنده هستيم و زندگی ميکنم هيچ فعاليتی تمام شدنی نيست بلکه آغاز فعاليتی ديگر است....
پس چه بهتر که در حين انجام دادن هر کاری لذت بردن را فراموش نکنيم نه مانند يک ربات فقط به انجام دادن بپردازيم به تمام شدن و فارغ شدن....
حتی هنگاميکه دستها را ميشوييم نيز ميتوانيم بالذت اينکار را انجام دهيم
يکبار امتحان کنيد
آب چه زيبا آرام پوست دستتان را نوازش ميکند
به آب نگاه کنيد و لذت ببريد
وآنجاست که احساس خوب زندگی کم کم به سراغتان ميايد...
لذت باعث قدرتمند شدن ميشود به طرز باور نکردنی باعث بالا رفتن اعتماد به نفس ميشود...
لذت بردن هدف زندگی است
تا ميتوانی همه کارها را با لذت همراه کن... حتی نفس کشيدن که کمترين فعاليت توست...
🌸🌸🌸کتاب « اثر مرکب » اثر: دارن هاردي🌸🌸🌸🌸
💟 @asrar_movafaghiyat
هركسی در واقع انچه را كه با طبيعت او همگون است ميفهمد و ارج ميدهد.
كسی که مثبت اندیش است همه عالیها را جذب می کند، کسی كه سطحی است چيزهای سطحی را ميپسندد، كسی كه عامی است مسائل عاميانه را، كسی كه آشفته فكر است افكار مغشوش را، كسی كه ابله است مهملات را و هركس بيش از هر چيز، آثار و محصول خود را ميپسندد كه كاملا با او يكسان و هماهنگ است.
شما کدام هستید؟
💟 @asrar_movafaghiyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جول_اوستین:خودت باش
وقتی خود واقعیت باشی، قدرت بسیار بیشتری داری
نکته کلیدی اینجاست. وقتی خودت باشی، هیچکس نمیتونه شکستت بده
💟 @asrar_movafaghiyat
هر چیزی فرکانسی دارد.
هر لغت، صدا، رنگ، درخت، حیوان، گیاه، مواد معدنی و هر چیزی که فکرش را بکنید. هر شهر یا کشوری فرکانسی دارد. اجزا هوا، زمین، آتش، آب همگی دارای فرکانس مخصوص به خود هستند.
تندرستی، بیماری، ثروت، بی پولی، موفقیت و شکست نیز از این قانون مجزا نیستند. هر اتفاق، موقعیت و شرایطی نیز دارای فرکانس می باشد، حتی احساسات و افکار شما.
فرکانس واقعی احساس شما چیزی است که شما احساس میکنید و شما هر احساسی داشته باشید چیزهایی که در فرکانس مشابه با آن هست را جذب میکنید.
وقتی شاد هستید و دائما این احساس را دارید در این صورت فقط افراد شاد، شرایط خوب و اتفاقات خوب به سراغتان خواهند آمد.
اگر احساس استرس میکنید و دائما این حس را دارید در این صورت استرس بیشتری توسط افراد، شرایط و اتفاقات وارد زندگیتان خواهد شد./راندا برن
پ ن: هر چقدر برای همه مردم جهان خیر و سلامتی بخواهیم، فرکانس آن به خودمان برمیگرده و بالعکس!
💟 @asrar_movafaghiyat