↫💠یبوست
اساس یبوست از غلبه سوداست.
1-تعدیل مزاج کنید.
2-داروی سودابر
3-داروی مرکب 9
4-داروی ملین بسفایج
5-خوردن روزانه 7 عدد انجیر
6-خوردن روزانه 7 عدد الو
7-خوردن دو تا سه قاشق روزانه از مخلوط زنیان+گردو پودر شده
8-خوردن غذاهای گرم و ملین
9-کاهش سردیها
10-چرب کردن شکم،زیرشکم، مقعد با روغن های گرم
11-تزریق داروی جامع امام رضا ع+عسل در مقعد حداقل سه روز
12-استفاده از شربت خاکشیر+ اب گرم
13-دمنوش سنا+ گل سرخ هفته ای دو لیوان
14-خوردن گوشت گاو، غذاهای سرد و فست فودی، اماده،نوشابه،سس و...ممنوع
🎁علائم زير ممكن است همراه با يبوست وجود داشته باشد؛
✅احساس پري در مقعد
✅احساس نفخ وگاز
✅ احساس نياز به دفع فوري مدفوع اما عدم توانايي در دفع كامل
✅درد شكم و گرفتگي عضلات شكم
✅تهوع
۱. اصلاح غذایی طبق نظرات طب اسلامی
۲. سنای مکی وگلسرخ ( ممنوعیت برای زنان باردار) نوزادان طبق نظرحکیم
۳. بسفایج
۴. آلو
۵. انجیر ومشتقات آن
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
تذکر ؛
♦️یبوست عامل تحریک آپاندیس است.
♦️کم نمک شدن بدن موجب یبوست است.
♦️ یبوست عامل بواسیر وشقاق میشود.
♦️ مصرف برخی از داروهای شیمیایی موجب یبوست است .
♦️ داروها از جمله آنتیاسیدهای حاوی آلومینیوم، داروهای "مهار کننده های کانال کلسیم" مانند آدالات که از جمله برای درمان فشارخون بالا به کار میروند، آنتیهیستامینها یا داروهای ضدحساسیت، داروهای ضد افسردگی سهحلقهای مانند ایمیپرامین، داروهای مخدر مانند کدئین، داروهای ضد التهاب غیراستروییدی مانند آسپیرین، و غیره، داروهای ضدکولینرژیک و ضد پارکینسون
🌸 مرکز #طب_جامع اسلامی و سنتی🌸
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
↫☸شحم گاو و فواید فراوان آن:
✍از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله روایت شده است که:
((هر کس در بدنش لقمه ای از پیه گاو (شحم) را داخل کند به همان مقدار بیماری را خارج کرده است))
[کافی، ج 6، ص 311، ح 4]
📌روایت متعددی در این باره وجود دارد و میان مردم هم استفاده از پیه شایع بوده است.
☑️در بعضی از روایات گفته شده همان اندازه که پیه مصرف شده است هر نوع بیماری از بدن خارج میشود. البته این که کدام بیماری خارج میشود را باید تجربه کرد.
☑️و در برخی روایات دیگر اینگونه آمده که روغن پیه گاو چربی بد خون را از بدن خارج می کند و این تجربه شده است.
📚:حکیم ضیایی
🌸 مرکز #طب_اسلامی آیت الله #تبریزیان🌸
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
امام حسن مجتبی(ع) در مکاشفه به میرزای ایمانی فرمودند:
به مردم بگویید توبه کنند و برای تعجیل ظهور حضرت حجت دعا نمایند، چرا که دعا برای ظهور یک واجب عینی است. (صحیفة المهدیه ۵۱)
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
هدایت شده از علیرضا پناهیان
10.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 مژده! شما همین الان سرباز امام زمان(عج) هستید!
➕ دلایل
👈🏻 باور میکنید آرزوتون برآورده شد؟
#اربعین
@Panahian_ir
داستان کودکانه😍🌹
برای کوچولو های نازنین👶🌺
ومامان های مهربون ☺️🌸
به نام خدایی که افرید انسان
تا بگوید داستان😍😁
روزی وقتی دراتاقم مشق هایم را نوشتم📒وقتی داشتم از اتاقم خارج میشدم 🚪
دیدم زیر کمد انگار یک چیزی هستش😦
صدای ضعیفی شنیدم:کمکم کن
من جواب دادم : توکی هستی⁉️
باهمان صدای ضعیف جواب داد:
من کتاب کهنه ای 📚هستم
از وقتی پدرتوبه دنیاامده
من این جا هستم من کتاب پدر بزرگ توبودم وقتی پدر تو به دنیا آمد 😔
پدر بزرگ تو از خوش حالی مرا اینجا انداخت📚
من صد وبیست صفحه دارم
اما پدر بزرگِ تو تا صفحه 95 من را خوانده بود .📖
او می خواست ادامه من راهم بخواند.
تا روزی که پدرت به دنیا امد.
من دانش های زیادی در خود دارم.
من حرفهای کتاب را شنیدم.
ومشتاق شدم کتاب را بخوانم.
الان ان کتاب را تمام کرده ام.📘
ودر کتابخانه محل پیشِ دوستانش گذاشته ام.
تا دیگران نیز از علم وداتش او استفاده کنند.📙📘📗📕
پایان 🌸
محمد حسین دری 😎🌹
http://eitaa.com/joinchat/3567124493Cb0735de9fc
@dastanhay
دوستان لینک کانالِ مارا برای دوستانتان بفرستید
ممنونم🌹🌹🌹🌹
سلام دوستان وقتتون بخیر🌹
با عرض شرمندگی امشب رمان دستان سرد را نداریم🙈
با عرض معذرت قسمت های امشب آماده نشد 😔
در عوض یک داستان کواته زیبا براتون دارم 😍🌹
سپاسگزارم از بزرگواریتون که بنده را عفو فرمودید💐
ان شاءالله بهترین ها روزیتان باد 🌹
#داستان_کوتاه
پنجره🌹
کنارپنجره ایستاده بود و با حسرت خانه روبه رویی را نگاه می کرد.
آه از نهادش بلند شد. قطره های اشک بی اختیار از گوشه چشمانش سرازیر شد و دستِ نوازش بر گونه اش کشید.
قطره های اشک بر گونه هایش بوسه زدند و باریدند.
با روشن شدنِ چراغِ اتاقِ روبرویی، ناخودآگاه لبخند مهمانِ لبانش شد.
اما عمرِ لبخندش کوتاه بود. چون یکباره به یادِ برنامه امشب افتاد.
آهی کشید و به اشکهایش اجازه جاری شدن داد.
دلش می خواست فریاد بزند. طوری که صدایش به پنجره روبرویی برسد.
پنجره ای که در پشتش، پسری بود. که با قدبلند و صورتِ کشیده و چشم های رنگیَش، دلش را برده بود.
هر بار اورا می دید، تپش قلبش بیشتر می شد و رنگ از رخش می پرید. حرف زدن فراموشش می شد و خشکش می زد.
ولی هیچ وقت جرأت نکرده بود رازش را به او بگوید.
کاش امشب می شد از پشتِ این پنجره فریاد بزند و بگوید:"آیا مرا دوست داری؟"
ولی نه برای این کار هم دیر شده بود.
به ساعت نگاه کرد. فرصتی نداشت.
نه شاید هنوز هم دیر نشده بود. باید بگوید. باید رازش را برملا کند. شاید عشقش یک طرفه نباشد.
ولی چطوری؟
دوباره به ساعت نگاه کرد. کاش می شد کاری کرد. کاش!
اما نمی شد. این مدت همه خواستگارها را رد کرده بود. ولی دردانه خاله را نمی شد. بهانه ای برای رد کردنش نبود که خاله و مامان از کودکی نافِشان را به نام هم بریده بودند. هیچ عیبی نداشت. هیچ ایرادی نداشت. با اصرارهای خاله امشب قراره بله برون را گذاشته بودند.
باز خیره به پنجره روبرویی شد. انگار پرده اتاقِ تکان خورد. با خود گفت"
شاید اوهم به من فکر می کند؟ "
ولی همان موقع چراغِ اتاق خاموش شد.
ناامیدانه به خود گفت:
" نه امکان ندارد؛ دراین مدت به من توجه نکرده. خیالم باطل است. باید تمامش کنم و خودم را از این برزخ و این عذاب نجات دهم. به امید عشقی یک طرفه تا کِی بمانم؟ "
صدای زنگ در به گوشش رسید.
تمام امیدش ناامید شد.
باید همه ی آنچه را گذشته بود، همین جا کنارِ این پنچره دفن می کرد. تمام روزها و شب هایی که کنار این پنحره برای خودش رؤیا بافی کرده بود.
بایدتن می داد به سرنوشتی که دیگران برایش رقم زده بودند.
با چشمانی اشکبار و دستانی لرزان، آرام پرده را برای همیشه کشید. برای همیشه.
(فرجام پور)
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
دلنوشته 🌹
آمدم امشب که با یادت شده گریان دلم
در به در، در کوچه های بی کسی؛ حیران دلم
مثلِ هرشب؛بینوا در کوی وبرزن گشته ام
عاشقم؛ سرگشته ام؛مدهوش چون مستان دلم
کاش پایان آید این دردم؛ رسد روزی وصال
کزفراقت بی قرارم؛ می شود ویران دلم
اللهم عجل لولیک الفرج🌸
شبتون بهشت
ماندگار باشید وبرقرار
التماس دعا 🌹
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون