eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.3هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
4.8هزار ویدیو
137 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ツ 🌷آیت الله سید علی قاضی(ره): زمانی برسد ڪه ما محـتاج گفـــتن یڪ لااله الاالله و محتاج گفتن یک استغـفرالله می شویم و دیگر به ما #فرصت نمیدهند مواظب از دست رفـــتن فــرصت ها باشیـــم.
↫✳️ غلبه صفرا 🖍صفرا ، ماده تلخ و مایل به زردی است که در تمامی بدن وجود دارد 🖌 زیادی آن در کیسه صفرا می ریزد و از کیسه صفرا به روده ها سرازیر می شود و به هضم غذا کمک می کند و باز جذب بدن می شود 🖋 اگر صفرا در بدن زیاد شود سبب عصبانیت و گرمی بدن می شود 🌸 مرکز اسلامی و سنتی🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان کودکانه😍🌹 برای کوچولو های نازنین👶🌺 ومامان های مهربون ☺️🌸
# داستان_کودکانه خواب شیرین🌹 همه جا تاریک بود. روپوشِ مدرسه تکانی خورد. خودش را از زیر میز بیرون کشید اما نتوانست بیرون بیاید. یکی از دکمه هایش به میز گیر کرده بود. بیشتر سعی کرد اما فایده ای نداشت. مقنعه هم خودش را از زیرِ بالش بیرون کشید و گفت : صبر کن تا کمکت کنم. مقعنه هرچه آستین لباس را کشید زورش نرسید تا مانتو را از زیر میز بیرون بکشد. شلوار از زیر کیف بیرون آمد و گفت:«صبر کن تا کمکت کنم!» مقنعه را محکم گرفت و گفت:«هروقت گفتم سه با تمام توانت مانتو را بکش.» شلوار شمرد:«یک، دو، سه!...حالا!» مقتعه و شلوار با تمام توان مانتو را کشیدند. ناگهان هر کدام به گوشه ای پرتاپ شد. مانتو خنده کنان فریاد زد:«من نجات پیدا کردم.» اما طولی نکشید خنده اش به گریه تبدیل شد. مقعنه و شلوار با تعجب نگاهش کردند و گفتند:«چه شده؟ چرا گریه می کنی؟» مانتو به یقه اش اشاره کرد و گفت:«دکمه ام! دکمۀ قشنگم کنده شد! همش تقصیر ملیکا است. ببین چه بلایی سرم آمد!» مقنعه غمگین گفت:«ببین چه بلایی سر من آورده؟ تمام تنم با لکه های شکلات خالخالی شده. دیگر رویم نمی شود به مقعنه ای دیگر سلام بدهم. مادر ملیکا تازه دیروز ما را شست و اتو زد اما هر کس مرا ببیند فکر می کند سال تا سال کسی مرا نمی شوید.» شلوار که تا آن وقت ساکت بود گفت:«یه نگاه به قد و قواره من بیندازید. تمام تنم پر از خط و چین است. نمی دانم چقدر باید او را تحمل کنیم تا یاد بگیرد ما را دوست داشته باشد و با ما مهربان باشد.» روپوشِ مدرسه گفت : حالا که ما را دوست ندارد بهتر است از اینجا برویم.» لباسهای داخلِ کمد از لای در سرک کشیدند و گفتند :ماهم با شما می آییم. همه لباسها راه افتادند. همه چروک، کثیف و نامرتب بودند. صبح ملیکا از خواب بیدار شد. هرچه این طرف و آن طرف را نگاه کرد لباس هایش را پیدا نکرد. زیر میز، توی کمد، حتی بالای کمدش را هم گشت اما خبری از آنها نبود که نبود. به آینه زل زد و گفت:«پس لباسهایم کجا هستند؟» صدایی توی گوشش پیچید:« لباس هایت برای همیشه ترا ترک کردند.» ملیکا با ناراحتی پرسید:«تو کی هستی؟ چرا باید لباس هایم مرا ترک کنند؟ من آنها را دوست داشتم.» آینه گفت:«به من نگاه کن!» ملیکا به آینه خیره شد. آینه 18 ساعت پیش را نشان داد. درست همان وقتی که ملیکا از مدرسه به خانه آمد. وقتی رفتار زشتش را دید شرمنده شد. گریه اش گرفت. گریه کنان پیش مادر دوید. فریاد زد:«مادرجان کمکم کن لباسهایم قهر کرده اند و برای همیشه مرا ترک کرده اند. حالا با چه لباسی به مدرسه بروم؟» مادر با تعجب گفت:«سلام دخترم! صبح بخیر!...آنها چرا باید ترکت کرده باشند؟» ملیکا سرش را پایین انداحت و گفت:«چون فکر کردند من آنها را دوست ندارم !» مادر دوباره پرسید:«چرا باید فکر کنند که آنها را دوست نداشتی؟» ملیکا صدای گریه اش بالاتر رفت و گفت:«من از آنها خوب مراقبت نکردم برای همین این فکر را کرده اند!» مادر گفت:«اگر پشیمان شده ای و قول بدهی از این به بعد مواظبشان باشی شاید برگردند.» ملیکا گفت:«قول می دهم!» مادر گفت:«به اتاقت برو شاید تا الان برگشته باشند. اما قبلش حتما دست و رویت را تمیز بشور.» ملیکا دست و رویش را شست و به اتاق رفت. با خوشحالی فریاد زد:«لباس هایم!...لباس هایم برگشته اند!» مادر به اتاق ملیکا رفت و گفت:«کو؟ کجا هستند؟» ملیکا با دست لباس ها را که تمیز و اتو شده به چوب لباسی آویز بودند نشان داد!» مادر گفت:«پس حالا با خیال راحت بیا و صبحانه ات را بخور تا دیرت نشده!» (فرجام پور) https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلنوشته 🌹 یارب چو باشد خاطرت در یادم ای دوست نگیرد این دلم رنگ غم ای دوست کزان عشقی که افکندی به جانم بسوزد تا ابد این جانم ای دوست (فرجام پور) اللهم عجل لولیک الفرج 🌸 شبتون بهشت التماس دعا 🌹 https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺 فروشگاه بزرگ #تنهامسیرآرامش ✅ با بیش از 120 نمایندگی فعال در سطح کشور ✅ قیمت های باورنکردنی ✅ این کیفیت با این قیمت تو کشور بی نظیره اومدیم تا قیمت ها رو تو بازار بشکنیم😊 قیمتا رو حسابی آوردیم پایین😊 💥 کافیه یک بار امتحان کنید.... ✅ بهترین عسل ها از دل طبیعت با برگه آزمایش ✅ بهترین روغن ها با برگه آزمایش ✅ بهترین سویق ها ✅ لوازم آرایشی و بهداشتی طبیعی ✅ انواع محصولات گیاهی ✅ عرقیجات و.... اصلا خودتون دیدن کنید 😊 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1168310289Ca218ef0b8a 📲 ادمین فروش محصولات: @sadattma 😊🌺 تنها مسیر آرامش رو با محصولات طبیعی تنهامسیری تجربه کنید
مژده 😍 مژده 😍 بالاخره انتظار به سر رسید 😊✅ آنچه منتظرش بودیم از راه رسید 😍 🌹لذت بندگی 🌹 چطوری بندگی کنیم 🤔 چطوری از بندگی لذت ببریم 🤔 اصلا رنج توی زندگی ماچه معنایی🤔 داره رنج چی هست⁉️ کجاست ⁉️ من که رنجی نمی بینم 😊 رسیدن به اینها و رسیدن به آرامش، فقط و فقط در دوره 🌹لذت بندگی 🌹 همه هستیم. شماهم دعوتی 👌 ارتباط مستقیم با استاد (فرجام پور) و فرصت شرکت کردن در بحث و گفتگو ✅ در کنار استاد از مشورت ها و راهنمایی هاشون هم استفاده کنید ✅ منتظریم🌹 در سه پیام رسان (ایتا، تلگرام، واتساپ) برای ثبت نام به آی دی زیر پیام بدید👇👇👇 @yasin_36 @MOSaferr1991 فرصت را از دست ندید 🌸 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون کانال استاد فرجام پور
لطفا زودتر اقدام کنید تا از کلاس جا نمونید 👆👆👆👆✅