دلنوشته 🌹
نبارد بر دلم جز مهرِ یزدان
که باشم از عطایش شاد و خندان
بچرخد این فلک هر دم به سویی
بُود چرخش برایم مهرِ گردان
(فرجام پور)
اللهم عجل لولیک الفرج🌹
در پناه خدای مهربون
شاد وخندان باشید
شبتون بهشت 🌹
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
💢 اعترافات مهم و دردناک عراقچی بعد از 6 سال از بین بردن مهم ترین سرمایه های کشور....
معاون سیاسی وزیر امور خارجه:
🔹یکی از درسهایی که ما از مسئله برجام گرفتیم، این است که نتیجه این توافق و پایبندی به آن، ظاهراً اعمال تحریمهای جدید بود.
🔹دیگر درسی که گرفتیم این است که #مقاومت، بیش از تمایل برای همکاری جواب میدهد.
🔹اروپا نشان داده یا نمیتواند یا نمیخواهد در برابر تسلط آمریکا به سیستم مالی (آنها) مقاومت کند.
🔹نمیخواهیم دوباره بر سر برجام مذاکره کنیم؛ درباره برنامه موشکی خود به هیچوجه مذاکره نمیکنیم.
fna.ir/ddp6y3
🚩 @IslamLifeStyles
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
☑️بهترین راه تبلیغ کانال و محصولات شما با توجه به محدودیت های ایجاد شده برای شبکه های اجتماعی ، #کانال_خبر_فوری_قم در ایتا میباشد که بیش از ۱۰ هزار نفر ، عضو این کانال هستند.
🔻هم اکنون به این جمع بپیوندید👇👇
☑️اولین و بزرگترین کانال خبری قم👇
http://eitaa.com/joinchat/1031798786C1a8f8517c9
#سلام_امام_زمانم 💖
مَهدیِ فاطمه!
برام سخته که برات گریه میکنم،
برا ظهورت #دعا میکنم، اما کسی به فکرت نیست!
همه غرق زندگی شدن 😔
برای #ظهور، در قنوتمان دعا کنیم ❤
تعجیل در ظهور گل نرگس صلوات
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
هدایت شده از رِسـانـه طَـریـقُ الْـحَـقْ🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❓ میخوای بنده کی بشی؟
🔊 استاد پناهیان
🌺🍃🌺🍃
👌چرا هر چه ایمان افزایش می یابد، انسان شادتر وآرام تر می شود؟
💕🍃💕🍃
✅داشتن خدا یعنی داشتن حداقل بخشی از قدرت واسماءخدا
💕🍃💕🍃
💟اینکه در روایات آمده، هر چه ایمان افزایش یابد، شخص شادتر وآرام تر می شود،به این دلیل است که وقتی ایمان هست،الله هست وجایی که الله باشد،رحمت،رحمانیت ومغفرت نیز همراه آن است.
#استادمحمدشجاعی
💕🍃💕🍃
👌تا به حال به این موضوع فکر کردی که چقدر رحیم هستی؟
🌺ویا چقدر ستار و پوشش دهنده عیوب دیگران ؟
💕ویا چقدر بخشنده ومهربان هستی؟......
✴️ویا به عبارتی دیگه
💕چقدر شبیه خدا شدی؟💕
سلام دوستان
آدینتون بخیر و نیکی🌹
روی صفات خدا که در ما دمیده حتما
فکر کنید.
اصلا یک تکلیف👇👇👇
از امروز در رفتارهامون بیشتر دقت کنیم✅
چقدر به آن آدمی که خدا می پسنده نزدیک هستیم؟؟
بیایید به زندگی هامون رنگ خدایی بزنیم 👌
صبغه الله ✅
رنگ خدا ✅
چقدر زندگی زیبا می شه 😊👌
از همین الان منتظر نظراتتون هستم 👌
السابقون السابقون
اولئک المقربون ✅
سوره واقعه
راستی هرشب سوره واقعه را قرائت می کنید ؟
حتما که اینطوره👌
و حتما آثار و برکاتش را در زندگی مشاهده فرمودید ✅
ان شاءالله زندگی هاتون سرشار از خیر و برکت و الطاف خداوندی باشه 🌹
برنامه های کانال👇👇👇👇
روزهای فرد
💥مباحث استاد پناهیان
این دوره
از خانه تا خدا ✅
روزهای فرد
💥نکات همسرداری و طب اسلامی✅
جمعه
💥نکات اخلاقی
و پاسخ به سؤالات شما بزرگواران ✅
منتظر نظرات سازنده تون هستم
البته
هر شب
💥داستان کودکانه و دو قسمت رمان و دلنوشته 👌
تقدیم نگاه مهربانتان 🌹
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷 ✨افوض امری الی الله انّ الله بصیر بالعباد✨ #خانواده_متعال
ریپلی به قسمت اول
خانواده متعالی 🌹👆👆👆
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
#یک ایه_یک تذکر سلام دوستان🌸 وقتتون بخیر وشادی🌹 شهادت دردانه امام حسین(علیه السلام )را خدمتتون ت
ریپلی به اولین
#یک آیه_یک تذکر 🌹🌹🌹👆👆👆
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
🌺اوج لذت🌺 قسمت اول شب سردی بود همین طورکه داشتم می پیچیدم سمت کوچه مون چشمم افتاد به حمید .این مو
ریپلی به قسمت اول
داستان اوج لذت 👆👆👆🌹
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
سوره مبارک حمد👆👆👆
ریپلی به تفسیر سوره مبارکه حمد 👆👆👆🌹
ریپلی به قسمت اول رمان زیبای
دستان سرد 👆👆🌹
هدیه به نگاه مهربانتان
البته قابل ذکر است که
هر گونه کپی و فروارد رمان و داستان های کودکانه و دلنوشته ها بدون هماهنگی
اشکال شرعی دارد ❌
سپاسگزارم از حضورتان
و توجه شما بزرگواران
منتظر نظرات سازنده شما بزرگواران هستم 🌹
هدایت شده از علیرضا پناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 تحلیل علیرضا پناهیان از پیام رهبر انقلاب درباره سهمیهبندی سوخت
➕ راه اصلی پیشرفت کشور
#تصویری
@Panahian_ir
داستان کودکانه😍🌹
برای کوچولو های نازنین👶🌺
ومامان های مهربون ☺️🌸
#داستان_ کودکانه
جعبه شیرینی🌹
مادر با صدای آرامی، محمد را صدا زد. محمد، غلتی زد و پتو را روی سرش کشید. مادر به این کارش خندید وگفت:" یادته دیشب گفتم زود بخواب. الان دیگه وقتِ خواب نیست. پدر تا نیم ساعتِ دیگه، می رسه. باید آماده بشیم."
بعد از اتاق بیرون رفت.
صدای خنده های سمانه، خانه را پر کرده بود. محمد زیر پتو چشم هایش را باز کرد. همیشه برای رفتنِ به خانه مادربزرگ ذوق داشت. روزهای عید و تعطیلی هم که دیگر نمی شد از رفتنِ آنجا چشم پوشی کرد. چون همه بچه ها بودند. با ذوقی که به دلش افتاد، لبخند زد و از جا بلند شد. دست ورویش را شست وبه آشپزخانه رفت.
سمانه لباس قشنگی پوشیده بود. مرتب هم شیرین زبانی می کرد. مادر مشغول شستنِ ظرف ها بود.
محمد سلام کرد و پشت میزصبحانه نشست. مادر چای خوشرنگ و تازه دم را جلویش گذاشت. دستِ سمانه را گرفت وگفت:"بریم موهای دختر قشنگم را شونه کنم و ببندم." محمد زود صبحانه خورد و به اتاق رفت. لباس هایش را پوشید که صدای باز شدن در را شنید. پدر با جعبه شیرینی وارد شد. سمانه جلو دوید سلام کرد. پدر سمانه را بغل کرد و بوسید.
محمد آماده از اتاق بیرون رفت و سلام داد.
پدر جوابش را داد و گفت:"به به ! چه خوشتیپ شدی. خب مثلِ اینکه همه آماده اند. پس زودتر راه بیفتیم."
همه که سوار اتومبیل شدند. پدر جعبه شیرینی را به دست محمد داد.
خانه مادر بزرگ زیاد دور نبود.
وقتی رسیدند، اتومبیل ِ عمو هم جلوی در بود. محمد ذوق زده پیاده شد. امروز می توانست با بچه ها کلی بازی کند.
درِ حیاط که باز شد، دوقلو های عمو(سعیدو وحید ) را در حال توپ بازی دید. آن ها باصدای بلند سلام دادند.
محمد با خوشحالی نزدیک رفت. سعید توپ را با پا زد.
محمد به سمتِ توپ دوید. پایش را که بلند کرد. جعبه شیرینی از دستش افتاد. و شیرینی ها روی زمین ریخت.
محمد با ناراحتی روی زمین نشست و گفت":ببخشید بابا جون "
بچه ها دور محمد را گرفتند.
پدر جلو آمد و گفت :" اشکال نداره. دوباره شیرینی می خریم. ولی کاش کمی دقت می کردی."
صدای مادربزرگ از ایوان خانه به گوش رسید." نمی خواد شیرینی بخرید. خودم شیرینی پختم."
همه از شنیدن این حرف خوشحال شدند.
محمد با کمک مادر شیرینی های ریخته شده را جمع کرد.
چند ساعت بعد، همه دور سفره ناهار جمع شدند. مادربزرگ آبگوشت خوشمزه ای پخته بود. همه با لذت خوردند.
بعد از ناهار، مادر بزرگ، جعبه شیرینی دستپختش را آورد. همه شیرینی برداشتند. به همراه شربت آلبالوی خوشمزه. که مادر بزرگ از آلبالوهای درختِ حیاط درست کرده بود.
محمد لیوان در دستش بود که مادر بزرگ با سینی که در آن کادو گذاشته بود به طرف محمد رفت و گفت:"امروز روزتولدِ پیامبر خداست. منم برای پسرم که هم نام رسول خداست کادو گرفتم. البته اخلاقِ خوب و محمدی هم داره. محمد جان مبارکت باشه"
همه دست زدند و تبریک گفتند.
محمد خیلی خوشحال شد. از آن به بعد سعی می کرد که اخلاق محمدی داشته باشد.
و روزِ تولد رسول خدا منتظرِ کادوی مادربزرگ بود.
(فرجام پور)
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
دلنوشته 🌹
ندارم در خورِ یارم بجز یک جانِ ناقابل
که گر امضا کند نذرم؛وجودم هم شود شامل
دعا کردم پذیرا باشد آخر تحفه از من
اگر این قسمتم باشد به دیدارش شوم نائل
(فرجام پور)
اللهم عجل لولیک الفرج 🌹
شبتون بهشت
دلتون ارام
خانه هاتون گرم
حاجاتتون روا
التماس دعا 🌹
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون