eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.3هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
4.8هزار ویدیو
137 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
🎥 🔴 مصرف ماست با به دلیل تشکیل رسوبات نامحلول، مولد تشکیل سنگ کلیه و مثانه است ! بعلاوه اسفناج گیاهی ست که تمام فلزات خاک را بسیار بیشتر از سایر گیاهان جذب میکند❗️ و تنها زمانی که در زمینهای پاک و بدون آلاینده کشت شود قابل خوردن است.
💁‍♀درمان‌فرورفتگی‌محل‌جوشها : 🔹 مالیدن روغن بنفشه شبانگاه 🔸روی خط روسری را ۱ الی ۲ مرحله زالو انداختن 👸درمان‌کک‌ومک ( علت آن غلظت خون است ) : 🔸 سرکه انگبین (۲ واحد عرق نعنا + ۲ واحد عسل + ۱ واحد سرکه انگور طبیعی ) یک سوم لیوان از این شربت ریخته و باقی را آب ریخته و شبها قبل از خواب میل شود . 🔹 خوردن گس مزه ها ( آب گوجه فرنگی ـ آب انار ) 🔸کم خوردن غذاهای سرخ کردنی 🔹 ۲ مرحله حجامت در بهار و ۱ بار حجامت در پاییز
🌿 درمان آفت دهان ✅ آفت دهان دو نوع است .آفت گرم که از شدت گرمی است که معمولا از گرمی زیاد خوردن یا طبع گرم فرد اتفاق می افتد . آفت سرد که از شدت سردی است که معمولا در افراد سردمزاج یا خوردن زیاد سردی ایجاد میشود . 1⃣ درمان آفت سرد :مزمزه عسل در دهان . 2⃣ درمان آفت گرم : مزمزه رب انار . 🔆 برخی افراد همیشه آفت میزنندکه معمولا از شدت گرمی است ؛ این افراد باید فصد زیر زبان انجام دهند یا حجامت زیر چانه* .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#مراقب_باش_نورت_خاموش_نشه❗️ . . 🍃استاد فاطمي نيا: سعي كنيد تا ميتوانيد نورهاي كسب شده را با گناه نكردن حفظ كنيد. اولياء الله كه به آن مقامات عاليه رسيدند در اثر حفظ همين انوار بوده است! . 🍃اگر كسي بتواند يك نور كه بوسیله عبادت كسب كرده است ، حفظ كند و با معاصي از بين نبرد ، آثار معنوي خاصي خواهد ديد و اميد است عاقبت بخير شود!
💎 جایگاه امربه‌معروف‌ونهی‌ازمنکر 🔻امام علی علیه‌السلام: وَ مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ كُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ، عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنْ الْمُنْكَرِ، إِلَّا كَنَفْثَةٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ ❗️ تمام اعمال نيك و حتى جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منكر همچون آب دهان است در برابر دريايى عميق و پهناور. 📚 حکمت ۳۷۴ نهج البلاغه
🍃سرلشکر قاسم سلیمانی : مجاهد یک ظواهری در ابعاد مختلف دارد پایه اول این صفات نماز است ، برادر عزیز شما نباید نافله شب را ترک کنید این یک صفایی دارد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از علیرضا پناهیان
6.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 روضه أميرالمؤمنين(ع)؛ به یاد حاج قاسم سلیمانی #روضه @Panahian_ir
داستان کودکانه😍🌹 برای کوچولو های نازنین👶🌺 ومامان های مهربون ☺️🌸
های_محمد حسین مادر بزرگ خوب🌸 محسن در صف نانوایی ایستاده بود. چند دقیقه بعد نوبت به او رسید . به نانوا سلام کرد وگفت :«لطفا دو نان ساده بدید .» نانوا هم جواب سلام او را داد و دو تا نان به او داد . محسن نان ها را گرفت و در زنبیل گذاشت ،و به سمت خانه حرکت کرد . در زد مادر بزرگ در را باز کرد. محسن با تعجب به او سلام کرد آخر قرار بود مادر بزرگ پس فردا بیاید . زنبیل را زمین گذاشت و به بقل مادر بزرگ پرید. مادر بزرگ گفت :«مادرت رفته مینا را از مدرسه بیاورد.» مینا خواهر بزرگتر محسن بود. محسن گفت :« من فکر کردم مادرم خانه است.» کمی مکث کرد و گفت :« مادرم ششما را تنها گذاشته و رفته می گویند خوب نیست مهمان را تنها گذاشت .» بعد به آشپز خانه رفت یک لیوان شربت خنک آورد وبه مادر بزرگ داد . مادر بزرگ آن را گرفت وروی میز گذاشت. محسن سریع دست مادر بزرگ را گرفت و بوسید . مادر بزرگ هم گفت :« دستت درد نکنه تشنه ام بود پسر خوب وبا ادب.» و اضافه کرد:«حالا به زیرزمین برو.» محسن با تعجب به مادر بزرگ نگاه کرد اما چیزی نگفت و به حرف مادر بزرگ گوش داد و به زیرزمین رفت . تعجب کرد . دو مرغ خوشگل آنجا بود . محسن یکی از آنها را بقل کرد و با خوشحالی به داخل دوید . مادر بزرگ نگاهی به محسن ومرغ کرد و با لبخندی گفت :«این ها جایزه ی حرف گوش کردنت.» محسن با مادر بزرگ کمی منچ بازی کرد تا مادر بیاید . مادر و خواهر کمی بعد از بازی آنها آمدند . مادر گفت : «سلام » بعد از چند دقییقه برای آنها شربت آورد و دید محسن و مینا داشتند با مرغ هایشان بازی می کنند . یک لیوان شربت به مینا و یک لیوان دیگر هم به محسن داد . و گفت :« بفرمایید شربت » و به محسن هم گفت :« پسرم دستت درد نکنه نان گرفتی » آنها مرغ ها را در قفسی گذاشتند و در زیرزمین بردند . بعد شربت خوردند و تاشب منچ بازی کردند. شب که شد پدر آمد . محسن آن را بغل کرد و بوسید پدر دستی به سر او کشید و مشمای بزرگ پسته ای را که در دست داشت به او داد. آنها دور هم نشستند وتا صبح پسته خوردند. (محمد حسین)😎 11 ساله @dastanhay
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا