#استاد_فاطمی_نیا
زندگی انسان در عالم برزخ
بستگی به اعمال و رفتار و
عـقاید خود انسـان دارد. از
#مومن واقـعی در آن عالم
بـه بهتـــرین وجه پذیـرایی
می شـــود و در عـالی ترین
لـذت ها و سـرورهـا به سـر
می برد
امـا خدای نکـرده اگر اعمال
و رفتار انسان، صحیح و بر
طبق موازین عقل و #شرع
نباشـد ، در رنـج و عذاب به
سر خـواهد برد .
هدایت شده از علیرضا پناهیان
📢 برنامه سخنرانی علیرضا پناهیان به مناسبت ایام فاطمیه در قم
🔸از یکشنبه ۶بهمن به مدت ۴شب
🔻ساعت ۱۸:۴۵ | هیئت محبین اهل بیت قم؛ مسجد مقدس جمکران
🔸از یکشنبه ۶بهمن به مدت ۴شب
🔻ساعت۲۰ | هیئت ثارالله؛ روبروی شبستان امام خمینی حرم حضرت معصومه(س)، حسینیه آیت الله مرعشی نجفی
#برنامه_سخنرانی
@Panahian_ir
#سلام_امام_زمانم
#جمعهها راهمه ازبس کهشمردم بی تو
بغض خود را وسط سینه فشردم بی تو
بسکههرجمعه #غروب آمدودلگیرمکرد
دل بهدریای غـم و غصه سپــردم بی تو
#بازبه_انتظار_تو_جمعه_غروب_میشود
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
#صلوات_بر_حضرت_زهرا_س
«اللّهمّ صلّ علی فاطمهٔ و أبیها و بعلها و بنیها و السّرّ المستودع فیها بعدد ما أحاط به علمک.»
«بارپروردگارا؛ درود فرست بر فاطمه و پدر بزرگوارش و همسر گرامیاش
و فرزندان عزیزش (و آن رازی که در وجود او به ودیعه نهادی).
به تعداد آنچه دانش تو بر آن احاطه دارد.»
#السلام_علیک_یا_فاطمه_الزهرا_س
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
#پروفایل
گـاهـی اگــر دعـایت مسـتجاب نشـد، بـرو و گــوشـه ای بشین و بگو
اللهُـمَّ اغـفِــر لِیَ الـذُنوبَ الّـتـی تَحـبِـسُ الـدُّعــا
#خدایا! ببخش آن گناهانم راکه دعایم را حبس کرده😞
#خدایا_دوستت_دارم
#التماس_دعا_برای_ظهور
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
#داستان_کودکانه
دریا🌹
باذوقِ کودکانه، پاهای برهنه اش را روی شن های داغِ ساحل گذاشت.
بادباک رنگارنگش را به آسمان فرستاد.
با سرعت شروع به دویدن کرد.
صدای خنده اش، در ساحلِ دریا پیچید.
از کنارِ هر کس می گذشت، برایش کف می زدند.. و شادی می کردند.
قطره آبی از آسمان، روی گونه سرخش نشست. صدای خنده اش بالاتر رفت.
چشم به آسمان دوخت. بادباکِ رنگانگش در کنارِ رنگین کمان، جای گرفته بود.
اینبار، پهنای صورتش را لبخند گرفت.
دلش می خواست خودش هم مثلِ بادبادکش پرواز کند و به رنگین کمان برسد.
پایش با آبِ دریا، تر شد. زیر پایش را نگاه کرد. ناگهان موجی زد و آب تا زانویش بالا آمد. صدای فریادِ شوقش به آسمان بلند شد. اما موجِ بعدی آب را تا زیر چانه اش بالا آورد. وحشت زده فریاد زد.
یکباره زیر پایش خالی شد. به آسمان نگاه کرد. بالا و بالاتر رفت. همراه بادبادک
بر روی رنگین کمان نشست.
زیر پایش دریا را دید. چقدر بزرگ و زیبا بود. با رنگین کمان همسفر بود.
خسته شد. سرش را روی رنگِ سبز بادبادک گذاشت. چشمانش را بست.
صدای مادر را شنید:" دریا جان، بیدار شو. وقتِ شامه"
چشمانش را گشود. دفتر نقاشی زیر سرش بود. مداد رنگی را برداشت.
اول یک دریاو.......
(فرجام پور)
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون