#آقایان_بخوانند
سوخت یک زن همیشه "عشق" است
هر زمان که به او عشق و محبت دادید همواره سرحال شاد و پر انرژی می باشد...
🍃🌸
#با_مرد_بچه_ننه_ازدواج_نکنید😑
▪️ظاهرا مرد است اما هنوز بدون اطلاع #مادرش قدم برنمیدارد.
▪️مدام در خدمت خانواده است و هر تصمیمی را قبل از گرفتن با آنها هماهنگ می کند. بدون #موافقت همه جانبه خانواده آب نمی خورد و در روز بارها گزارش کار به خانواده اش می دهد.
▪️چنین مردی اگرچه سعی دارد وانمود کند مرد #زندگی است و به خانواده اهمیت می دهد اما در واقع کودکی است در قالب یک #بزرگسال که هنوز نمی تواند مستقل تصمیم بگیرد و مستقل زندگی کند.
▪️او هر تصمیمی را باید از #فیلتر عقیده مادرش عبور دهد و اگر این زن میلی به وارد شدن شما به خانوادهشان نداشته باشد، ازدواجی هم در کار نخواهد بود.
▪️شاید شانس با شما یار باشد و به دل مادرش بنشینید اما باور کنید سایه این زن همیشه بر زندگیتان #سنگینی خواهد کرد. وابستگی مردها به مادرشان نهتنها بعد از ازدواج کمتر نمیشود بلکه میتواند زندگی را به میدان دعواهای #تمامنشدنی تبدیل کند.
🍃🌸
#خانومها_بخوانند
#ترفند_زنان_باهوش
❌هرگز در مورد مادر همسرتون چیزی بر زبان نیاورید❌
👈🏻مهم نیست که وی آدم بدی است یا آدم خوبی .
✅این #قانون طلایی را بیاد بسپارید که دهانتان را چفت کنید!
🔵این کاملا قابل پیش بینی است که شما به #دلایلی از مادر شوهرتان خاطره جالبی ندارید و می بینید که همسرتان یک روز در حال حرف زدن درباره وی است. اینکه چقدر زن شریف ، با ارزش و دارای فلان خصلتهاست. روز دیگر ببینید که #همسرتان مدام در حال بد و بیراه گفتن به وی می باشد!
🔵اینجا جایی است که ممکن است شما به اشتباه با #عصبانیت وی همراهی کنید و در نتیجه پرونده خود را باطل کنید! به هوش باشید . هرچه شد فقط #زبانتان را ببرید! او می تواند هرچه که می خواهد در مورد #مادرش بگوید . تعریف یا بد و بیراه ! به شما مربوط نیست!
❌سعی کنید #نظراتتان را برای دوستان یا کسان دیگری که با آنها نیز ارتباط عاطفی و روانی دارید نگه دارید و اعتماد داشته باشید که کار غلطی نمی کنید!
🍃🌸
مکث کردن را تمرین کن
وقتی شک داری
وقتی خستهای
وقتی عصبانی هستی
وقتی استرس داری
وقتی بی حوصلهای
مکث کن، سکوت کن و هیچ حرفی نزن و تصمیمی نگیر...
🍃🌸
#هردو_بخوانیم
🔵چه کسی به شما این اجازه را داده که میتوانید وارد #حریم شخصی همسرتان شوید و همه وسایل شخصی او را زیر و رو کنید؟
🔵 چرا فکر نمیکنید این یک رفتار کاملا #غیراخلاقی است.
به یاد داشته باشید که چنین رفتارهایی نه تنها او را #پنهانکارتر میکند بلکه کم کم چیزهایی را هم که به شما میگفت دیگر نمیگوید چرا که به شما #اعتماد ندارد و دیگر احساس امنیت نمیکند.
❌یادتان باشد او باشماست، دوستتان دارد اما به #حریم شخصی خودش نیاز دارد و شما باید به او #احترام بگذارید.
🍃🌸
#داستان_ کودکانه
تیرکمان🌹
صدای قُل قُلِ قابلمه غذا که روی چراغِ گوشه اتاق بود؛ در سر و صدای زهرا گم شد.
دامن مادرش را گرفته بود و می گفت:
_من عروسک می خوام.
مادر از دستش کلافه شد. نگاهی به دور و برش انداخت. درِ صندوق را باز کرد. روسری رنگ و رو رفته اش را بیرون آورد. از وسط گره زد. شبیه عروسک شد و به دستِ او داد. زهرا خندان، از جا بلند شد و به طرفِ دارا و نادر رفت. با صدای بلند و پشتِ سرِ هم می گفت:
_ منم عروسک دارم. منم عروسک دارم.
آن دو سرگرمِ تیله بازی بودند.
نادر گفت:
_باشه. برو کنار الان می بازم.
زهرا اخم هایش را در هم کرد. به طرفِ مادر دوید. مادر گفت
_ مواظب باش. الان به چراغ می خوری.
و او خودش را در بغل مادر انداخت.
مادر دستی به سرش کشید و گفت:
_بیا با هم بازی کنیم.
نادر، همه تیله ها را برداشت و گفت:
_ من بردم. من بردم.
دارا دستهایش را به زد و گفت:
_ باشه. حالا یه بازی دیگه.
نادر تیر وکمانش را از زیر متکا برداشت و گفت:
_ تازه! این هم امروز درست کردم.
دارا گفت:
_ چقدر قشنگه! می دی به من؟
نادر تیر کمان را پشتش گرفت و گفت:
_ یواش. مامانم نمی دونه. بفهمه دعوام می کنه.
دارا گفت:
_ خب یکی هم برای من درست کن.
دارا گفت:
_آخه دستکش پلاستیکی ندارم. امروز، شیشه چند تا ماشین را پاک کردم. یه خورده پول به مامانم دادم. بقیه اش را دستکش خریدم.
دارا سرش را پایین انداخت. لب هایش آویزان شد. اشکش را با پشتِ دست پاک کرد.
نادر نگاهی به او، و بعد به تیرکمان کرد و گفت:
_ باشه این برای تو. دوباره فردا بیشتر کار می کنم و دستکش می خرم.
هر دو خندیدند.
نادر گفت:
_" حالایه عکسِ یادگاری هم بندازیم.
بعد دمپایی را از گوشه اتاق برداشت.
آن را بالا برد.
دارا گفت:
_با این!
نادر خندید وگفت:
_ بله! مگه چه عیبی داره؟ مامانم تا حالا کلی با همین دمپایی سوسک و پشه کشته. حالا ما هم باهاش عکس می اندازیم. فقط اخم هات رو باز کن که عکسمون قشنگ بشه.
هر دو خندیدند و عکس دونفره انداختند.
(فرجام پور)
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
دلنوشته 🌹
باز پرده زد شب برزمین وآسمان
می دهد وعده ی وصل بر عاشقان
به چه زیباست این همه دلدادگی
با خدا باشی و حسِ بندگی
می شوم سرمست از ذکر ودعا
می نشینم بر سجاده با یادِ خدا
دل چه خرسند است و لب خندان
اشک اما از پس مژگان روان
این چه شوقی است که مَستم می کند
از خود بی خود اما مرا هستم می کند
کاش باشم دمادم در چنین عالم
دور باشم تا ابد از عالم و آدم
در آغوش گرمش دلم ماوی کند
لذت با حق بودن را نجوا کند
اللهم عجل لولیک الفرج🌸
شبتون پر از یادِ خدا
دلتون را بسپرید به خدا
آسوده بشید با یاد خدا
التماس دعا🌹
در پناه خدا
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
الهی...
تو را سپاس میگويم
از اينکه دوباره خورشيد مهرت
از پشت پرده ی
تاريکی و ظلمت طلوع کرد
و جلوه ی صبح را
بر دنيای کائنات گستراند
" سلام صبح عالیتان متعالی
┄http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
┅─✵💝✵─┅┄