هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
recording-20200421-174822.mp3
زمان:
حجم:
1.8M
🌺 ما باید از زندگی مون لذت ببریم
✅ بهشت مال کسانی هست که توی زندگیشون خیلی لذت بردند...
🔥 جهنم مال کسانی هست که در دنیا خیلی سختی کشیدند...
حاج آقا حسینی
❤️ @IslamlifeStyles
#ذکری_فوق_العاده
شخصی از حضرت آیت الله #بهجت پرسید :🌺
نماز برایم مانند جریمه دادن است چه کنم ؟
ایشان فرمودند : زیاد بگویید :
وَ رَبُکَ الغَنیُّ ذوالرّحمه – سورۀ انعام،آیۀ 133
« و پروردگار تو بی نیاز و رحمتگر است »
📚 گوهرهای حکیمانه،ص17
#واقعا_چقدر_توبه_مهم_است
🔻آیتالله #بهجت قدسسره:
همین توبه باعث میشود که اینهمه بلاهایی که بر سر شیعه آمده است، که واقعاً بیسابقه است، و بلاهای دیگری که تا قبل از ظهور آن حضرت میآید، از سر شیعه رفع گردد.
📚(درمحضربهجت، ج۲، ص۱۰۹)
ツ
🌷آیت الله بهـجت قدس سـره:
چه قــدر حضرت امام زمان علیه
السلام #مــهربان است به کسانی
که اسـمش را می برند و صدایش
می زنند و از او استغاثه می کنند
از پدر و مادر هم به آنها مهربانتر
است.
✨﷽✨
🔴چهار چیز در گناه که بدتر از خود گناه است
✍پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله:
چهار چیز در گناه وجود دارد که از خود گناه
بدتر است :
1.کوچک شمردن گناه : یعنی وقتی به نامحرم نگاه شهوت آلود میکنی به خودت بگویی : اینکه چیز مهمی نیست ، زنا که نکردیم ، قتل که نکردیم.
2.افتخار کردن به گناه : مثلا خاطره ی خلافکاریهای خودت را با افتخار تعریف کنی که بله زمانیکه فلان جا بودم و فلان پست را داشتم چقدر اختلاس کردم و هیچکس هم نفهمید
3.شادمانی کردن به گناه : یعنی بعداز گناه خوشحالی کردن یعنی مثلا بگویی عجب کلاهی سرش گذاشتم ، کیف کردم.
4.اصرار برگناه : مثلا بگویی خوب کردم زدم ، بازهم میزنم ! خوب کردم رشوه گرفتم بازم میگیرم ، خوب کردم مواد فروختم بازم میفروشم تازه راه و چاهش را بلد شده ام .
📚مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج11 ص 349
هدایت شده از علیرضا پناهیان
7.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 بچهها را با این روش تربیتی ضعیف و وابسته نکنید!
#تصویری
@Panahian_ir
#داستان-کودکانه
مادر🌹
هلیا دست مادر را گرفته بود. با خوشحالی پاهایش را در چمن ها می زد. سر و صدای بچه ها می آمد. مادر گفت:
-رسیدیم. هلیا بدو تاب بازی.
هلیا دستش را از دست مادر بیرون کشید. با سرعت به طرف تاب رفت. دختری که روی تاب بود، خندید و پایین آمد. هلیا سوار تاب شد. مادر او را هل داد. هلیا بلند می گفت:
-محکم تر. محکم تر.
مادر محکم تر تاب می داد. هلیا چشمانش رابسته بود و بلند تر می خندید.
وقتی به بالاترین نقطه رسید، چشمانش را باز کرد. از روی تخت پایبن افتاد. اتاق تاریک بود. مادر نبود. بغض کرد. بعد شروع کرد به گریه کردن. مادر بزرگ، به اتاق آمد. او را بغل گرفت.
هلیا می گفت:
-مامان، مامان،
مادر بزرگ او را بوسید و گفت:
-قربونت بشم، خواب مامانت رو دیدی.
الهی فدات بشم. مامانت میاد. زود هم میاد.
ولی هلیا فقط گریه می کرد.
-من مامانم رو می خوام. شما همه اش می گی میاد. پس چرا نمیاد.
مادر بزرگ اشک های او را پاک کرد و گفت:
-می خوای مامان رو ببینی؟
-آره می خوام.
مادر بزرگ او را بغل کرد و از اتاق بیرون رفت.
روی مبل جلوی تلویزیون نشاند. پدر بزرگ با لیوان شربت آمد و کنار هلیا نشست. او را بغل کرد و لیوان را به لب هایش نزدیک کرد و گفت:
-بخور دخترم. مامان اگر ببینه غصه می خوری ناراحت می شه.
هلیا کمی شربت خورد و گفت:
-نه نمی خوام مامان ناراحت بشه.
مادر بزرگ تلویزیون را روشن کرد.
هلیا مادرش را روی تخت بیمارستان دید. به دهانش ماسک زده بودند.
پدر با همان لباس پزشکی مخصوص، کنار تخت او بود.
پدر گفت:
-خانم دکتر، می خوای با هلیا صحبت کنی؟
مادر سرفه کرد.
بعد ماسک را برداشت. به هلیا نگاه کرد. لبخند زد:
-صدایش را صاف کرد و گفت:
-هلیا جان، دوستت دارم. زود برمی گردم. فقط قول بده غصه نخوری.
دوباره سرفه کرد. پدر ماسک را برایش زد و گفت:
- ان شاءالله این بیماری زودتر تموم بشه و شما هم خوب خوب می شی، بر می گردیم پیش هلیا.
مادر بیشتر سرفه کرد.
مادر بزرگ فیلم را همان جا نگه داشت.
هلیا نگاهش فقط به عکس مادرش در تلویزیون بود.
مادر بزرگ و پدر بزرگ، آهسته اشک ریختند.
(فرجام پور)
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
دلنوشته🌹
می شود امشب مرا مهمان کنی
یک نظر بر این دلِ ویران کنی
مثلِ هرشب مست ومدهوشم به ذکر
سر به مُهرم تا خطا جبران کنی
(فرجام پور)
شبتون بهشت
دلتون آرام
لبتون خندون🌹
اللهم عجل لولیک الفرج🌺
شبتون بهشت
در پناه خدا
التماس دعا
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون