#حدیث
هر که به خانواده اش #نیکی کند، خداوند بر عمرش میافزاید.
📓میزان الحکمه جلد ۵ ص ۱۰۱
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
اعمال شب و روز عرفه 👆
التماس دعا🌹
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
#داستان_کودکانه
درد سر🌹
نام واقعی من پویا است، اما همه به من می گویند،"دردسر"
حتی پدر و مادرم.
ماجرا از روزی شروع شد که قرار بود با معلم مدرسه و بچه ها به گردش علمی برویم. آن هم در جنگل. از ذوق تا صبح خوابم نبرد. البته کمی هم سرما خوردگی داشتم. مادر برایم شیر گرم آورد. سفارش کرد که حتما بخورم. من حتی از بوی شیر هم بدم می آید.
وقتی از اتاق بیرون رفت، لیوان شیر را پای گلدان ریختم.
صبح زود مادر و پدر من را به مدرسه بردند. مادر برایم کلی غذا و خوراکی گذاشت. خیلی هم سفارش کرد تا مواظب خودم باشم. لباس گرم تنم کرد. دستمال تمیز در جیبم گذاشت.
پدر کنار گوشم گفت"خواهش می کنم، به کسی و چیزی آسیب نزن. آبروی ما رو حفظ کن"
از حرفش چیزی نفهمیدم.
خوشحال و خندان سوار اتوبوس شدم. دیدم که مادر و پدر با معلم صحبت می کنند. بی خیال به بچه هایی نگاه کردم که هر کدام با کوله های سنگین وارد اتوبوس می شدند.
سینا تا من را دید، دستش را تکان داد و گفت" آی پویا، خوب شد اومدی."
زود خودش را رساند و کنارم نشست. دستش را مشت کرد و به دست مشت شده من زد. هر دو خندیدیم. از شیشه اتوبوس برای خانواده ها دست تکان دادیم.
اتوبوس راه افتاد. معلم شروع به صحبت کرد. اما ما هیچ چیز نمی فهمیدیم. با هم از خوراکی هایی که در کوله داشتیم صحبت می کردیم. او از دست پخت مادرش و خوراکی هایش می گفت. وقتی از چیپس های مادرش تعریف کرد، عصبانی شدم. باید به او نشان می دادم که دست پخت مادرم بهتر است. خانم معلم در آخر اتوبوس، هنوز داشت صحبت می کرد که کوله ام را برداشتم.
ظرف بزرگ پلاستیکی را برداشتم. خانم معلم با صدای بلند گفت:
" پویا لطفا بشین و گوش کن. توی اتوبوس این قدر تکان نخور."
همان موقع اتوبوس تکان سختی خورد. نزدیک بود روی زمین بیفتم. اما باید دست پخت مادرم را به سینا نشان می دادم. درِ ظرف پلاستیکی را باز کردم. ناگهان اتوبوس تکان سخت تری خورد. ظرف از دستم پرتاب شد. نتوانستم آن را بگیرم. چشمانم را بستم.
با صدای جیغ خانم معلم چشمانم را باز کردم. باورم نمی شد. تمام سر و صورت و لباس خانم معلم با سوپِ رشته یکی شده بود.
فقط دهانش پیدا بود که فریاد می زد:
"درد سر"
(فرجامپور)
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
دلنوشته🌹
کاش چشمم در هوایت خیس و بارانی شود
قطره ها غوغا کند تا دل به سامانی شود
کاش یادت مرحمی بر زخم بدخیمم شود
یا که بغضم بشکند دردم به درمانی شود
کاش یک لحظه نظر بر حال ویرانم کنی
تا که بر احوال دل شاید که احسانی شود
کاش امشب تا سحر تنها مرا یادم کنی
بر سر سجاده ام باشم که امکانی شود
ای که اذنت بر قرارم می کند ای مهربان
یک اشارت کافی است تا عشق قربانی شود
(فرجام پور)
اللهم عجل لولیک الفرج🌺
شبتون بهشت
دلتون خوش
التماس دعا🌺
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
┄┅─✵💝✵─┅┄
بنام و با توکل به
اسم اعظمت
میگشاییم دفتر
امروزمان را
ان شاالله در پایان روز
مُهر تایید
بندگی زینت
دفترمان باشد
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
سلام صبح بخیر🌹
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
┄┅─✵💝✵─┅┄
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#حدیث_نور
✨امام علی علیهالسلام فرمودند:
گروه هايى به سوى بهشت برين (از ديگران) پيشى گرفتند كه بيش از ديگران اهل روزه، نماز، حج و عمره نبودند، بلكه آنان در موعظه هاى الهى تعقل كردند.✨
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
┄✦۞✦✺💠✺✦۞✦┄
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
بیا که بی تو
نه سحـر را طاقتی است
و نه صبـح را صداقتی؛
که سحـر،
به شبنم لطف تو بیدار میشود
و صبح،
به سلام تو از جا برمیخیزد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#صبحتون_مهدوے 🌼 🍃
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون