مشاور خانواده| خانم فرجامپور
#عناصر_انتظار #جلسه_دوم 💠امام زمان "عليه السلام" با مشکل فساد ، با مشکل x،z،y، چگونه برخورد مى کن
#عناصر_انتظار
#جلسه_سوم
🔷خب وقتى که ما عالمانه، موضوع مهدويت رو و منجى رو، براى خودمون تحليل نکرديم،
موجب میشه که به صورت يه امر خرافى باقى بمونه!
و نتونيم فرهنگ اصيل انتظار رو اشاعه بدیم.
🔴⛔️🔴
نتونيم ذهنها رو متوجهش بکنيم به صورت دقيق.
خيلي ها ديگه موضوع غير عقلانى منجى و مهدویت رو نمیپسندند.
طبيعتا ،دنيايى که داره با علم اداره میشه،
اين دنيا پذيرش يه موضوع غیرعقلانی رو نداره!
فقط بايد بريم تو تکیه ها، تو معابد،تو مساجد، به تلقى اين که اون ها خالى از علم فعاليت مى کنند؛ بريم سراغ موضوع منجى .
بیان موضوع مهدویت بدون تحلیل دقیق، آثار ديگه اى هم داره.
يکى ديگش اين هست که بسترى توليد میشه براى انحراف و بهره بردارى دشمنان ازموضوع مهدويت .
🔴رئيس طالبان هم يه دفعه اى مياد يه افاضه هايى مياد!
و کلى توجه به خودش جلب میکنه ؛که آقا!...من همون منجيم!!😳
من مقدمه ساز منجيم!
⚠️يکى دیگه از انحراف هايى که تو بحث منجى و بحث مهدويت هست
اينه که مردم رو "صرفا" تمرکز بدند رو بحث عاطفى با امام زمان"عليه السلام" صرفا!
⭕️❌⭕️
خوبه ها! اين رابطه عاطفى! ما دنبالشيم... ولى صرفا توجه بدند و بگویند، بهترين آدم ،کسيه که يه شب مخفيانه بره آقا رو يه جا ببينه!
‼️اين اغراقه!
از توش میتونه خيلى ضديت ها با امام زمان "عليه السلام" در بياد!
🚫"نگاه عاميانه" بستر انحراف ميشه .
بستر بهره بردارى دشمن ،از موضوع مهدويت ميشه!
❌سومين اثر منفي که نگاه عاميانه به موضوع مهدویت داره اینه که
عامل رخوت میشه!
❌عامل ترک وظايف منتظران ميشه.
❌عامل نشناختن وظيفه ميشه توسط منتظران.
💢و اين خيلى بد هست که ما يه آهى...! بکشيم... ان شاءالله آقا بياد،
بعد زندگى خودمون رو درست نمی کنیم می گیم آقا میاد درست میشه.
در زندگى ما هيچ تغييرى ايجاد نمیکنه منتظر بودنمون!
⭕️❌⭕️
و مهم ترين اثر منفيش اين هست،
منتظرانى که عاميانه به موضوع منجى و مهدويت نگاه مى کنند؛
کارشون به اين انحراف ها کشيده شده!
❌پس فردا، اينا اولين دشمنان خود آقا امام زمان خواهند بود!!!
🔴⛔️🔴
🔺در روايت داريم ؛بعضى ها ميان جلوى حضرت مى ايستند ميگن آقا ايشونه؟!!
نخير! ايشون امام زمان نيست!😳
🔴ايشون نمیتونه فرزند پيغمبر باشه!
چرا؟!
🔻چون يه تصور خيالى داشته!
بعد وجود واقعى نازنين آقا امام زمان "عليه السلام" رو مى بينه ،
🔴باهاش مخالفت مى کنه!
نه تنها کسانى که "نگاه عاميانه" دارند و بعد تو اين "نگاه عاميانه" تسلط پيدا کردند
🔶 و بعد تو اين "نگاه عاميانه" رگ هاى انحراف مشاهده میشه ؛
اين ها به درد حضرت نمى خورند ؛
🔴🔴
حضرت تشريف فرما بشند اين ها مخالفت مى کنند!
نه يه چيزايى هم از قبل مى دونستند،
ديگه خودشون رو صاحب ادعا مى دونند!!!َ
نه آقا، ما مى دونيم!
ما کلى ياابن الحسن مى گفتيم!
🔻حالا ما تشخيص میديم ،که ايشون ،ياابن الحسن هست يا نه!
روايتش هست بعضى از مدعيان انتظار،الان چون نگاه غلط دارند!
بعدا نمى تونند با آقا کنار بيان .
🔶آقا ما منتظر تو نبوديم!
خب تو اشتباه مى کردى؛
تو بايد ذهنت رو درست مى کردى؛
عالمانه تر به قصه نگاه مى کردى...
والسلام علیکم و رحمة الله
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
🎑 رمان شب #بدون_تو_هرگز 8 "خرید عروسی" 🔹 مادرم پشت گوشی با نگرانی تمام گفت: سلام علی آقا ... می خ
🌉 رمان شب
#بدون_تو_هرگز ۹
غذای مشترک 🍲
🔹اولین روز زندگی مشترک، بلند شدم تا غذا درست کنم.
من همیشه از ازدواج کردن می ترسیدم و فراری بودم
برای همین هر وقت اسم آموزش آشپزی وسط میومد از زیرش در می رفتم 😢
🔺 بالاخره یکی از معیارهای سنجش دخترها در اون زمان، بلد بودن آشپزی و هنر بود.
هر چند، روزهای آخر، چند نوع غذا از مادرم یاد گرفته بودم
اما از هر انگشتم، انگیزه و اعتماد به نفس می ریخت!😎
👌🏼 غذا تفریبا آماده شده بود که علی از مسجد برگشت.
بوی غذا کل خونه رو برداشته بود.
از در که اومد تو، یه نفس عمیق کشید؛
- به به، دستت درد نکنه 😊
عجب بویی راه انداختی ...
🔹با شنیدن این جمله، ژست هنرمندانه ای به خودم گرفتم!
انگار فتح الفتوح کرده بودم ...😎
رفتم سر خورشت و درش رو برداشتم.
آبش خوب جوشیده بود و حسابی جا افتاده بود.😋
قاشق رو کردم توش بچشم که؛
نفسم بند اومد...😰
نه به اون ژست گرفتن هام ،نه به این مزه غذا!
🔹 اولش نمکش اندازه بود اما حالا که جوشیده بود و جا افتاده بود ...شور شده بود!
🔹گریه م گرفت!😭
خاک بر سرت هانیه! مامان صد دفعه گفت بیا غذا پختن یاد بگیر...
و بعد ترس شدیدی به دلم افتاد😢
خدایا! حالا جواب علی رو چی بدم؟
پدرم هر دفعه اگه طعم غذا حتی یه کم ایراد داشت بیچاره بودیم!
- کمک می خوای هانیه خانم؟
با شنیدن صداش رشته افکارم پاره شد و بدجور ترسیدم!
قاشق توی یه دست، درب قابلمه توی دست دیگه!
همون طور غرق فکر و خیال خشکم زده بود!😓
با بغض گفتم ... نه علی آقا
برو بشین الان سفره رو می اندازم ...
🔹 یه کم چپ چپ و با تعجب بهم نگاه کرد ... منم با چشم های لرزان منتظر بودم از آشپزخونه بره بیرون ...
کاری داری علی جان؟
چیزی می خوای برات بیارم؟
با خودم گفتم نرم و مهربون برخورد کن، شاید بهت کمتر سخت گرفت...
- حالت خوبه؟😊
- آره، چطور مگه؟😢
- چرا شبیه آدمی هستی که می خواد گریه کنه ؟!🤔
🔹به زحمت خودم رو کنترل می کردم و با همون اعتماد به نفس فوق معرکه گفتم ... نه اصلا ...
من و گریه؟😏
🔹 تازه متوجه حالت من شد ... هنوز قاشق و در قابلمه توی دستم بود ...
اومد سمت گاز و یه نگاه به خورشت کرد ...
چیزی شده؟ به زحمت بغضم رو قورت دادم ...
قاشق رو از دستم گرفت ... خورشت رو که چشید، رنگ صورتم پرید ... با خودم گفتم: مردی هانیه ... کارت تمومه ...😭
📝رمان بدون تو هرگز (نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی)🥀
@asraredarun
اسرار درون
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
🌉 رمان شب #بدون_تو_هرگز ۹ غذای مشترک 🍲 🔹اولین روز زندگی مشترک، بلند شدم تا غذا درست کنم. من همیشه
🎑 رمان شب
#بدون_تو_هرگز ۱۰
دستپخت معرکه 👌🏼 🍲
🔹 علی چند لحظه مکث کرد ...
زل زد توی چشم هام ...
- واسه این ناراحتی و می خوای گریه کنی؟ ...😊
🔸دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم و زدم زیر گریه ... آره ... افتضاح شده ...😭
با صدای بلند زد زیر خنده ..😄
با صورت خیس، مات و مبهوت خنده هاش شده بودم.
رفت وسایل سفره رو برداشت و سفره رو انداخت.
🔸 غذا کشید و مشغول خوردن شد ...
یه طوری غذا می خورد که اگه یکی می دید فکر می کرد غذای بهشتیه !🙄
یه کم چپ چپ ... زیرچشمی بهش نگاه کردم.
می تونی بخوریش؟ ... خیلی شوره ها! نه؟! چطوری داری قورتش میدی؟🤔
🔸از هیجان پرسیدن من، دوباره خنده اش گرفت.
🔷گفت خیلی عادی ... همین طور که می بینی ... تازه خیلی هم عالی شده ... دستت درد نکنه ...😋😊
- مسخره ام می کنی؟ 😢
- نه به خدا ...
😕😣 چشم هام رو ریز کردم و به چپ چپ نگاه کردن ادامه دادم ...
جدی جدی داشت می خورد!😧
کم کم شجاعتم رو جمع کردم و یه کم برای خودم کشیدم ...
🔸گفتم شاید برنجم خیلی بی نمک شده، با هم بخوریم خوب میشه.
🔸 قاشق اول رو که توی دهنم گذاشتم ... غذا از دهنم پاشید بیرون ...
سریع خودم رو کنترل کردم!
و دوباره همون ژست معرکه ام رو گرفتم نه تنها برنجش بی نمک نبود که ... اصلا درست دم نکشیده بود!😞
مغزش خام بود ... دوباره چشم هام رو ریز کردم و زل زدم بهش ...
حتی سرش رو بالا نیاورد که منو ببینه.
🔷 مادر جان گفته بود بلد نیستی حتی املت درست کنی ... 🍳
سرش رو آورد بالا ... با محبت بهم نگاه می کرد ...
- برای بار اول، کارت عالی بود 👌
🔸اول از دست مادرم ناراحت شدم که اینطوری لوم داده بود ... 😞
اما بعد خیلی خجالت کشیدم ... شاید بشه گفت ،برای اولین بار، اون دختر جسور و سرسخت، داشت معنای خجالت کشیدن رو درک می کرد ...😓
📝رمان بدون تو هرگز (نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی)🥀
@asraredarun
اسرار درون
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
سلام 🌹
در خدمتتون هستم
با بحث مشاوره
در رابطه با 👇
✴️خانواده و مشکلات خانوادگی
✴️همسرداری
✴️سیاستهای زنانه
✴️تربیت فرزند
✴️ازدواج
✴️اصلاح تغذیه
✴️مسائل اعتقادی
(فرجامپور)
جهت تنظیم نوبت به ای دی زیر پیام بدید
👇👇
@masoomi56
مبحث نکات و سیاست های همسرداری و طب اسلامی را در این کانال پیگیر باشید👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
کانال فرم های مشاوره
https://eitaa.com/joinchat/3032088595Cbc12a9d09e