eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.2هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
4.8هزار ویدیو
137 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
#عناصر_انتظار #جلسه_سوم 🔷خب وقتى که ما عالمانه، موضوع مهدويت رو و منجى رو، براى خودمون تحليل نکردي
❌سومين اثر منفي که نگاه عاميانه به موضوع مهدویت داره اینه که عامل رخوت میشه! ❌عامل ترک وظايف منتظران ميشه. ❌عامل نشناختن وظيفه ميشه توسط منتظران. 💢و اين خيلى بد هست که ما يه آهى...! بکشيم... ان شاءالله آقا بياد، بعد زندگى خودمون رو درست نمی کنیم می گیم آقا میاد درست میشه. در زندگى ما هيچ تغييرى ايجاد نمیکنه منتظر بودنمون! ⭕️❌⭕️
و مهم ترين اثر منفيش اين هست، منتظرانى که عاميانه به موضوع منجى و مهدويت نگاه مى کنند؛ کارشون به اين انحراف ها کشيده شده! ❌پس فردا، اينا اولين دشمنان خود آقا امام زمان خواهند بود!!! 🔴⛔️🔴
🔺در روايت داريم ؛بعضى ها ميان جلوى حضرت مى ايستند ميگن آقا ايشونه؟!! نخير! ايشون امام زمان نيست!😳 🔴ايشون نمیتونه فرزند پيغمبر باشه! چرا؟! 🔻چون يه تصور خيالى داشته! بعد وجود واقعى نازنين آقا امام زمان "عليه السلام" رو مى بينه ، 🔴باهاش مخالفت مى کنه!
نه تنها کسانى که "نگاه عاميانه" دارند و بعد تو اين "نگاه عاميانه" تسلط پيدا کردند 🔶 و بعد تو اين "نگاه عاميانه" رگ هاى انحراف مشاهده میشه ؛ اين ها به درد حضرت نمى خورند ؛ 🔴🔴 حضرت تشريف فرما بشند اين ها مخالفت مى کنند! نه يه چيزايى هم از قبل مى دونستند، ديگه خودشون رو صاحب ادعا مى دونند!!!َ
نه آقا، ما مى دونيم! ما کلى ياابن الحسن مى گفتيم! 🔻حالا ما تشخيص میديم ،که ايشون ،ياابن الحسن هست يا نه! روايتش هست بعضى از مدعيان انتظار،الان چون نگاه غلط دارند! بعدا نمى تونند با آقا کنار بيان . 🔶آقا ما منتظر تو نبوديم! خب تو اشتباه مى کردى؛ تو بايد ذهنت رو درست مى کردى؛ عالمانه تر به قصه نگاه مى کردى... والسلام علیکم و رحمة الله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
https://eitaa.com/joinchat/2685403270Cea4b9e1a48 👆👆👆👆👆 آموزش اصول و تکنیک های داستان نویسی توسط استاد علی کشاورز به صورت رایگان🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
🎇 رمان شب #بدون_تو_هرگز 12 💮💖💮 "رحمت خدا" 🔸 مادرم بعد کلی دل دل کردن، حرف پدرم رو گفت ... بیشتر
🌠 رمان شب ۱۳ 🌷 عین پاکی... 🔹 بعد از تولد زینب و بی حرمتی ای که از طرف خانواده خودم بهم شده بود، علی همه رو بیرون کرد ... ⭕️ حتی اجازه نداد مادرم ازم مراقبت کنه! اصرارهای مادر علی هم فایده ای نداشت... 🔸خودش توی خونه ایستاد ... تک تک کارها رو به تنهایی انجام می داد ... مثل یه پرستار ... و گاهی کارگر دم دستم بود ... تا تکان می خوردم از خواب می پرید ... 🔸 اونقدر که از خودم خجالت می کشیدم ...😢 🔸اونقدر روش فشار بود که نشسته ... پشت میز کوچیک و ساده طلبگیش، خوابش می برد ... بعد از اینکه حالم خوب شد ... با اون حجم درس و کار ... بازم دست بردار نبود ... 🔹اون روز ... همون جا توی در ایستادم ... فقط نگاهش می کردم ... با اون دست های زخم و پوست کن شده داشت کهنه های زینب رو می شست ... دیگه دلم طاقت نیاورد ... 🔹همین طور که سر تشت نشسته بود... با چشم های پر اشک رفتم نشستم کنارش ... چشمش که بهم افتاد، لبخندش کور شد ... - چی شده؟ ... چرا گریه می کنی؟ ...🙄 🔹تا اینو گفت خم شدم و دست های خیسش رو بوسیدم ... خودش رو کشید کنار ... - چی کار می کنی هانیه؟ دست هام نجسه! 🔸 نمی تونستم جلوی اشک هام رو بگیرم ... مثل سیل از چشمم پایین می اومد ... - تو عین طهارتی علی ... عین طهارت ... هر چی بهت بخوره پاک میشه ... آب هم اگه نجس بشه توی دست تو پاک میشه ... 😭 🔸من گریه می کردم ... علی متحیر، سعی در آروم کردن من داشت... اما هیچ چیز حریف اشک های من نمی شد... 📝رمان بدون تو هرگز (نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی)🥀 @asraredarun اسرار درون
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
🌠 رمان شب #بدون_تو_هرگز ۱۳ 🌷 عین پاکی... 🔹 بعد از تولد زینب و بی حرمتی ای که از طرف خانواده خودم
رمان شب 14 "عشق تحصیل"😌 🔷 یه بار زینب، شش هفت ماهه بود، علی رفته بود بیرون، داشتم تند تند همه چیز رو تمییز می کردم که تا نیومدنش همه جا برق بزنه😍 🔸 نشستم روی زمین، پشت میز کوچیک چوبیش ...📚 چشمم که به کتاب هاش افتاد، یاد گذشته افتادم 😌 عشق کتاب و دفتر و گچ خوردن های پای تخته ... توی افکار خودم غرق شده بودم که یهو دیدم خم شده بالای سرم ... حسابی از دیدنش جا خوردم و ترسیدم ... چنان از جا پریدم که محکم سرم خورد توی صورتش !!! 🔸حالش که بهتر شد با خنده گفت ... عجب غرقی شده بودی... نیم ساعت بیشتر بالای سرت ایستاده بودم 😊 منم با دل شکسته ... همه داستان رو براش تعریف کردم... چهره اش رفت توی هم ... همین طور که زینب توی بغلش بود و داشت باهاش بازی می کرد ... یه نیم نگاهی بهم انداخت ... 🔸 چرا زودتر نگفتی؟ ... من فکر می کردم خودت درس رو ول کردی ...🙄 یهو حالتش جدی شد ... سکوت عمیقی کرد ... - می خوای بازم درس بخونی؟ ☺️ 🔸 از خوشحالی گریه ام گرفته بود ... باورم نمی شد ... یه لحظه به خودم اومدم ... - اما من بچه دارم ؛ زینب رو چی کارش کنم؟🙄 - نگران زینب نباش، اگه بخوای کمکت می کنم.👌🏼 🔸ایستاده توی در آشپزخونه، ماتم برد ... چیزهایی رو که می شنیدم باور نمی کردم ... گریه ام گرفته بود ... برگشتم توی آشپزخونه که علی اشکم رو نبینه ... 🔸 علی همون طور با زینب بازی می کرد و صدای خنده های زینب، کل خونه رو برداشته بود . 🔷خودش پیگیر کارهای من شد ... بعد از 3 سال ... پرونده ها رو هم که پدرم سوزونده بود ... کلی دوندگی کرد تا سوابقم رو از ته بایگانی آموزش و پرورش منطقه در آورد. مدرسه بزرگسالان ثبت نامم کرد ... 💢اما باد، خبرها رو به گوش پدرم رسوند ... هانیه داره برمی گرده مدرسه!!! 📝رمان بدون تو هرگز (نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی)🥀 @asraredarun اسرار درون
سلام 🌹 در خدمتتون هستم با بحث مشاوره در رابطه با 👇 ✴️خانواده و مشکلات خانوادگی ✴️همسرداری ✴️سیاست‌های زنانه ✴️تربیت فرزند ✴️ازدواج ✴️اصلاح تغذیه ✴️مسائل اعتقادی (فرجام‌پور) جهت تنظیم نوبت به ای دی زیر پیام بدید 👇👇 @masoomi56 مبحث نکات و سیاست های همسرداری و طب اسلامی را در این کانال پیگیر باشید👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 کانال فرم های مشاوره https://eitaa.com/joinchat/3032088595Cbc12a9d09e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا