eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.3هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
4.8هزار ویدیو
137 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹 سلام به شما سروران بزرگوار امید وارم اوقات خوشی داشته باشید🌹 از توجه شما سپاسگزارم . واز تمامِ کسانی که با نظرات وپیشنهاداتِ خود مارا یاری می کنند بی نهایت تشکرمی کنم 🌹 یه سخنی هم دارم با کوچولوهای نازنین 👶 از شما کوچولوهای گل که افتخار می دید و داستان های کانال را گوش می دید از زبان مامان مهربونتون ، تشکر می کنم. و روی ماهتون را می بوسم 😊 ببخشید اگر بعضی شبها داستان کودکانه نداریم. ان شاءالله سعی می کنم که حتما براتون داستان روزانه بنویسم. شما کوچولوهای گل هم با این دلهای پاک و کوچولوتون برام دعا کنید ☺️ و پیشنهاد می کنم عضو کانال پسرم بشید و داستان های محمد حسین را هم بخونید و براش دعا کنید . خدا همه ی شما کوچولو ها را خوشبخت وعاقبت بخیر کنه 🌹👌
نظر یه مامان مهربون ودختر گلشون 🌹👆
داستان کودکانه 🌹😍 برای کوچولو های نازنین 👶🌺 ومامان های مهربون 🌸☺️
علی و نقاشی قشنگش🌹 یکی بود یکی نبود علی کوچولو ومامان وبابا وخواهر کوچکش زهرا در یک شهر کوچک وقشنگ زندگی می کردند تابستان بود و مدرسه تعطیل بود ومامان که می دانست علی نقاشی را خیلی دوست دارد اورا به کلاس نقاشی برد 🎨 علی خیلی خوشحال بود وقتی وارد کلاس شد چند نفر دیگر هم امده بودند علی سلام داد وکنار یکی از بچه ها نشست وقتی استاد گفت وسایلتان را روی میز بگذارید علی با تعجب دید 😳 که احسان که کنارش نشسته یک دست ندارد وبا یک دست وسایلش را روی میز می گذارد احسان به علی لبخند زد و😊 بدون اینکه چیزی بگوید مشغول کار خودش شد وقتی استاد موضوع نقاشی را داد احسان به زیبایی نقاشی می کشید وبا یک دست خیلی خوب کار می کرد وعلی باتعجب نگاه می کرد وقتی به خانه امد به مامان گفت :مامان جان امروز دوستم توی کلاس یک دست نداشت ولی خیلی خوب نقاشی می کشید مامان که داشت به زهرا غذا می داد 👶 گفت:علی جان خداوند به هرکس توانایی هایی داده وهر کس باید بداند چه توانایی هایی دارد وبراساس ان کارهایش را انجام بدهد علی گفت: مامان جان یعنی چی؟ مامان گفت : ببین پسرم مثلا الان تو خودت می توانی خیلی از کارها را انجام دهی ولی زهرا که کوچک تر است هنوز غذایش راهم نمی تواند بخورد وباید من به او غذا بدهم یا مثلا بابا کارهای سنگین را می تواند انجام بدهد ولی من نمی توانم علی گفت:اهان مامان مثل غذا پختن که شما می توانید ومن نمی توانم مامان گفت :بله عزیزم فقط کافی است ما خودمان را بشناسیم وبدانیم توانایی چه کارهایی را داریم وبعد بهترین کارها را انتخاب کنیم علی گفت: بله مثل احسان درست است که بعضی از کارها را نمی تواند انجام بدهد اما نقاشی خوب می کشد مامان گفت :افرین پسرم شب که بابا امد علی ماجرا را برای بابا تعریف کرد ولی دیگر تعجب نمی کرد وگفت:باباجان چه قدر خوب است که احسان توانایی خودش راشناخته بابا گفت :بله پسرم وبهتر ازان این است که تو به این خوبی متوجه شدی😊 جلسه بعد که علی به کلاس نقاشی رفت دیگر از کارهای احسان تعجب نمی کرد وبا خوشرویی با احسان صحبت می کرد الان احسان وعلی دوستان خیلی خوبی هستند واحسان در یاد گیری نقاشی به علی کمک می کند وهر دو نقاشی های قشنگی می کشند https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
داستان داریم😊 چه داستان هایی😍🌹 کودکانه 🌺اموزنده خودم می نویسم . یه پسرِ خوبِ 10 ساله😍 منتظرتونم🌹 http://eitaa.com/joinchat/3567124493Cb0735de9fc @dastanhay
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ادامه داستان 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلنوشته 🌹 پروردگارا باز می آید شمیم ِ کوی یار گشت زهرا به کویش از زوار هم ملک هم جمله ی عرشیان هستند امشب گردِ حریم ِ یار کاش امشب من هم شوم زائر در میان عرشیان مستِ دیدار دستِ من نیست این دلم دیوانه وار باز می گوید که خواهم کربلای یار اللهم عجل لولیک الفرج🌸 شبتون بهشت کربلا روزیتان التماس دعا 🌹 https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا