سلام عزیزان
شبتون بخیر🌺
بابت اشتباهی که در پارت گذاری رمان پیش امده
از همگی عذر خواهی می کنم
ممنونم از همراهی و توجه شما خوبان🌹
بهترین ها را برایتان آرزو می کنم 🌺
💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
#فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا
#قسمت_هـشـتم
✍باید دل به دریا میزدم دانیال خیلی پاکتر از اخبار عثمان بود اصلا شاید برادرم وارد این گروه نشده و تنها تشابهی اسمی بوداما این پیش فرض نگرانترم میکرد اگر به این گروه ملحق نشده،پس کجاست؟چه بلایی سرش آمده؟نکند که چند روزی در کابوس و افکار مختلف دست و پا زدم و جز تماس های گاه و بیگاه عثمان؛کسی سراغم را نگرفت، حتی مادر
و بیچاره مادرکه در برزخی از نگرانی و گریه زانو بغل گرفته بود، به امید خبری از دردانه ی تازه مسلمان شده اش؛که تا اطلاع ثانوی ناامیدش کردم و او روزش را تا به شب در آغوش خدایش،دانه های تسبیح را ورق میزد
و چقدر ترحم برانگیز بود پدری مست که حتی نبود پسرش را نمیفهمید!شاید هم اصلا،هیچ وقت نمیدانست که دو فرزند دارد و یا از احکام سازمانی اش؛عدم علاقه به جگرگوشه ها بود. نمیدانم،اما هر چه که بود،یک عمر یتیمی در عین پدر داری را یادمان داد!
تصمیم را گرفتم.و هروز دور از چشم عثمان به امید دیدن سخنرانیِ تبلیغ گونه ی داعش،خیابانها را وجب به وجب مرور میکردم. هر کجا که پیدایشان میشد،من هم بودم. با دقت و گوشی تیز و چاشنی از سوالاتی مشتاق نما،محضِ پهن کردن تور و صید برادر.
هروز متحیرتر از روز قبل میشدم مسلمانان چه دروغ های زیبایی بلد بودن دروغهایی بزرگ از جنس بهشت و رستگاری چقدر ساده بودن انسان هایی که گول میخوردند. روزانه در نقاط مختلف شهر،کشور و شاید هم جهان؛افراد متعددی به تبلیغ و افسانه سرایی برای یارگیری در جبهه داعش میپرداختند.تبلیغاتی که از مبارزه با ظلمِ شیعه و رستگاری در بهشت شروع میشد و به پرداختِ مبالغ هنگفت در حسابهای بانکیِ سربازان داوطلب ختم میشد.و این وسط من بودم و سوالی بزرگ. که اسلام علیه اسلام؟مسلمانان دیوانه بودند.از طریق اینترنت و دوستانم در دیگر کشورها متوجه شدم که مرز تبلیغشان،گسترده از شهر کوچک من در آلمان است و تمرکز اصلی شان برای جمع آوری نیرو در کشورهای فرانسه،کانادا،آمریکا،آلمان و دیگر کشورهای غربی و اروپایی است.که تماما با کمک خودِ دولتها انجام میشد. و باز چرایی بزرگ؟
در این میان تماسهای گاه و بیگاه عثمانِ ذاتا نگران که همه شان،به رد تماس دچار می شدند، کلافه ام میکرد.
بیچاره عثمان، که انگار نافش را با نگرانی بریده بودند و این خوبی و توجه بیش حد،او را ترسوتر جلوه میداد...اما در این بین فقط دانیال مهمترین ادم زندگیم بود و من داشته هایم آنقدر کم بود که تمام نداشته هایم را برای داشتنش خرجش کنم...
به شدت پیگیر بودم چون به زودی یک دختر مبارز و داعشی نام میگرفتم
مدام در سخنرانی هایشان شرکت میکردم مقابله با ظلم و اعتلای احکام پاک رسول الله...از بین بردن رافضی ها و احکام و مقدساتِ دروغگین و خرافه پرستی هایشان..برقرار حکومت واحد اسلامی مگر عقاید دیگر،حق زندگی نداشتند؟یعنی همه باید مسلمان،آنهم به سبک داعشی باشند؟
🌿🌺🌿🌺🌿
✍و برشورهایشان را میخواند زندگی راحت برای زنان استفاده از تخصص و دانش داشتنن مقام و مرتبه در حکومت داعش...پرداخت حقوق داشتن خانه های بزرگ بدون واریز حتی یک ریال.آب و برق و داروی رایگان...امنیت و آسایش همه و همه برای زنان در صورت پیوستن به داعش..چرا؟ چه دلیلی وجود داشت؟ این همه امکانات و تسهیلات در مقابل چه امتیازی؟
در ظاهر همه چیز عالی بود بهترین امکانات،و مبارزه برای آرمانهایی والا و انسان دوستانه،آزادی و مذهب که فاکتور آخری برایم بی ارزش ترین مورد ممکن بود مذهب، مزحکترین واژه
با این حال،بوی خوبی از این همه دست و دلبازی به مشام نمیرسید همه چیز،بیش از حد ممکن غریب و نامانوس بود.اما در برابر،تنها انگیزه ی نفس کشیدنم،مهم نبود...
باید بیشتر میفهمیدم...مبارزه با چه؟
اسم شیعه را سرچ کردم فقط عکسها و تصاویری ویدئویی از قمه کشیدن به سر و زنجیرِ تیغ دار زدن بر بدن و پشت،آنهم در مراسم عزاداری به نام عاشورا...خون و خون و خون بیچاره کودکانش که با چشمان گریان مجبور به تحمل دردِ برش در سر بودند.
یعنی خانواده ما در ایران به این شکل عزاداری میکردند؟یعنی این بریدگی های ،در بدن پدرو مادر من هم بود؟ اما هیچ گاه مادر اینچنین رفتاری هایی از خود نشان نمیداد...
درد و خون ریزی،محض همدردی با مردی در هزار و چهارصد سال پیش؟
انگار فراموش کردم که مادر یک مسلمان ترسوست در اسلام بزدلها مهربانند و فقط گریه می کنند در مقابل،شجاعتشان جان میگیرند و خون میریزند عجب دینی ست،"اسلام"
هر چه بیشتر تحقیق میکردم،به اسلامی وحشی تر میرسیدم....
چند روزی بود که هیچ تماسی از عثمان نداشتم وتقریبا در آن تجهیز اطلاعاتی؛مردی با این نام را از یاد برده بودم.روز و شب کتاب میخواندم و سرچ میکردم و در جمع سخنرانی و جلساتشان شرکت میکردم...
⏪ #ادامہ_دارد...
💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
#فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا
#قسمت_نــهـم
✍هرروز دندان تیزتر میکردم برای دریدنِ مردی مسلمان که ته مانده آرامشم را به گندآب اعتقادات اسلامی اش هدایت کرده بود.
آن صبح مانند دفعات قبل از خانه تا محل اجتماعشان را قدم میزدم که کسی را در نزدیکم حس کردم
چندمتر بیشتر به محل تجمع نمانده بود که ناگهان به عقب کشیده شدم.
از بچگی بدم می آمد کسی،بی هوا مرا به سمت خودش بکشد.
عصبی و ترسیده به عقب برگشتم.عثمان بود!برزخی و خشمگین:میخوام باهات حرف بزنم
و من پیشگویی کردم متن نصیحت هایش را: نمیام..برو پی کارت و او متفاوت تر:کار مهمی دارم..بچه بازی رو بذار کنار با نگاهی سرد بازوم را از دستش بیرون کشیدم و به طرف محل اجتماع رفتم.چند ثانیه بعد دستی محکم بازویم را فشرد و متوقفم کردخبرای جدید از دانیال دارم..میل خودته بای رفت و من منجمد شدم.عین آدم برفی هایِ محکوم به بی حرکتی! با گامهای تند به سمتش دویدم و صدایش زدم..عثمان..صبرکن.
درست روبه رویش نشسته بودم،روی یکی از میزها در محل کارش.سرش پایین بود و مدام با فنجان قهوه اش بازی میکرد.
استرس،مزه ی دهانم را تلختر از قهوه ی ترک،تحویلم میداد لب باز کرد اما هیستریک:میفهمی داری چیکار میکنی؟وقتی جواب تماسهام و ندادی،فهمیدم یه چیزی تو اون کله کوچیکت میگذره چندین بار وقتی پدرت از خونه میزد بیرون،زنگ درتون رو زدم هربار مادرت گفت نیستی نزدیکه یه ماه کارم شده کشیک کشیدن جلوی خونتون و تعقیبت میدونم کجاها میری با کیا رفت و آمد داری اما اشتباهه. بفهم..اشتباه چرا ادای کورا رو درمیاری؟که چی برادرتو پیدا کنی؟ کدوم۸ برادر؟منظورت یه جلاده بی همه چیزه؟
داد زدم خفه شو توئه عوضی حق نداری راجع به دانیال اینطوری حرف بزنی و بلند شدم...
به صدایی محکم جواب داد:بشین سرجات این عثمانِ ترسو و مهربان چند وقت پیش نبود.خیره نگاهش کردم.
و او قاطع اما به نرمی گفت: فردا یه مهمون داری از ترکیه میاد خبرای جالبی از الهه ی عشق و دوستیت داره!فردا راس ساعت ۱۰ صبح اینجا باش بعد هر گوری خواستی برو... داعش…النصر..طالبان..جیش العدل میبینی توام مثه من یه مسلمون وحشی هستی البته اگه یادت باشه من از نوع ترسوشم و تو و خوونوادت مسلمونای شجاع و خونخوار.
🌿💐🌿💐🌿
✍راستی یه نصیحت،وقتی مبارز شدی،هیچ دامادی رو شب عروسیش، بی عروس نکن
حرفهایش سنگین بود..اشک ریختم اما رفتم مهمان فردا چه کسی بود؟یعنی از دانیال چه اخباری داشت که عثمان این چنین مرا به رگباره ناملایمتی اش بست.دلم برای عثمان تنگ شده بود همان عثمان ترسو و پر عاطفه
مدام قدم میزدم و تمام حرفهایش را مرور میکردم و تنها به یک اسم میرسیدم..دانیال..دانیال..دانیال..
آن شب با بی خوابی،هم خواب شدم خاطراتِ برادر بود و شوخی هایِ پر زندگی اش صبح زودتر از موعد برخاستم یخ زده بودم و میلرزیدم این مهمان چه چیزی برای گفتن داشت؟؟
آماده شدم و جلوی آینه ایستادم... حسی از رفتن منصرفم میکرد افکاری افسار گسیخته چنگ میزد بر پیکره ی ذهنیاتم اما باید میرفتم
چند قدم مانده به محل قرار میخِ زمین شدم دندانهایم بهم میخورد.آن روز هوا،فراتر از توانِ این کره ی خاکی سرد بود یا؟
نفس تازه کردم و وارد شدم...
عثمان به استقبالم آمد آرام ومهربان اما پر از طعنه:ترسیدی؟! نترس ترسناکتر از گروهی که میخوای مبارزش بشی،نیست.میزی را نشانم داد و زنی سر خمیده که پشتش به من بود...
بازهم باران و شیشه های خیس
زل زده به زن،بی حرکت ایستادم:این زن کیه؟و عثمان فهمید حالِ نزارم را،
نمیدانم چرا،اما حس کسی را داشتم که برای شناسایی عزیزش، پشت در سرد خانه،میلرزد عثمان تا کنار میز،تقریبا مرا با خود میکشید،آخه سنگ شده بودند این پاهای لعنتی زن ایستاد دختری جوان با چهره ایی شرقی و زیبا موهایی بلند،و چشم و ابرویی مشکی،درست به تیرگی روزهایی که سپری میکردم
من رو به روی دختر
و عثمان سربه زیر،مشغوله بازی با فنجان قهوه اش؛کنارمان نشسته بود چقدر زمان،کِش می آمد دختر خوب براندازم کرد سیره سیر لبخند نشست کنار لبش،اما قشنگ نبود. طعنه اش را میشد مزه مزه کرد
صدای عثمان سکوتم را بهم زد:سارا.. اگه حالتون خوب نیست بقیه اشو بذاریم برای یه روز دیگه با تکان سر مخالفتم را اعلام کردم
دختر آرامشی عصبی داشت:بار سفر بستم..و عجب سوپرایزی بود رفتیم مرز از اونجا با ماشینها و آدمهای مختلف که همه مرد بودن به مسیرمون ادامه میدادیم مسیری که نمیدونستم تهش به کجا میرسه و تمام سوالهام از دانیال بی جواب میموند ترسیده بودم،چون نه اون جاده ی خاکی و جنگ زده شبیه مکانهای توریستی بود نه اون مردهای ریش بلند و بد هیبت شبیه توریست.میدونستم جای خوبی نمیریم و این حس با وجود دانیال حتی یک لحظه هم راحتم نمیذاشت
⏪ #ادامہ_دارد...
┄┅─✵💝✵─┅┄
الهـــی
به نام تو که
بی نیازترین تنهایی...
با تکیه بر
لطف و مهربانی ات
روزمان را آغاز می کنیم:
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
سلاااام
الهی به امیدتو
صبحتون بخیر💖
@asraredarun
┄┅─✵💝✵─┅┄
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#حدیث_نور
✨حضرت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودند:
به هر كس، راستگويى در گفتار، انصاف در رفتار، نيكى به والدين و صله رحم الهام شود، اجلش به تأخير مى افتد، روزيش زياد مى گردد، از عقلش بهره مند مى شود و هنگام سئوال [مأموران الهى] پاسخ لازم به او تلقين مى گردد.✨
@asraredarun
┄✦۞✦✺💠✺✦۞✦┄
#یا_مهــدے❤
کم کم دلم از این و از آن سیر میشود
باچشم مهربان تو تسخیر میشود
این خوابها که همسفر هر شب من است
یک روز مو به مو همه تعبیر میشود
فرصت گذشت وقت زیادی نمانده است
تعجیل کن عزیز دلم دیر میشود😔🙏
خدایا برسان مهدی موعودت را...😔
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@asraredarun
❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
4_5967639363079637584.mp3
11.1M
#خانواده_آسمانی ۳۳
🌌جهانی که خداوند آن را ریاضی خلق کرده است می گوید؛
🔅برای هر نیاز جسمِ انسان، باید مناسبترین پاسخ از طرف خداوندی که خالق انسان است داده شود،
مانند آب که پاسخیست به نیاز تشنگی بدن.
طبق این قانون،
🔅برای نیازهای روحِ انسان نیز مناسبترین پاسخ داده شده است که باید به آن برسد.
مقصود از آن #نیاز و #پاسخ چیست؟
#استاد_شجاعی 🎤
#حجتالسلام_فرحزاد
@Ostad_Shojae
🔴چاقی موجب پير شدن مغز می شود!
✍️ چاقی سبب پیری زودرس مغز شده و مغز افراد چاق نسبت به هم سن و سالان لاغر ۱۰ سال پیرتر است. چاقی همچنین موجب دیابت، مرگ زودرس و کاهش عمر میشود.
@asraredarun
🔆💠🔅💠﷽💠🔅
💠🔅💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅
🔅
✍چند چيز موجب زيادى حافظه است
⚜🍂خوردن عسل
⚜🍂خوردن كندر
⚜🍂مسواك نمودن
⚜🍂 خواندن قرآن
⚜🍂حجامت كردن
⚜🍂خوردن كرفس
⚜🍂گرفتن ناخنها در روز دوشنبه
⚜🍂زعفران و سعد و عسل را با هم
🔴چند چيز باعث كمى #حافظه مى شود
⚜🍂خوردن سيب ترش
⚜🍂خوردن گشنيز
⚜🍂 خوردن پنير
⚜🍂خوردن نيم خورده موش
⚜🍂بول كردن در آب ايستاده
⚜🍂خواندن روى سنگ قبرها
⚜🍂راه رفتن ميان دو زن
⚜🍂 حجامت كردن در جاى گودى پشت سر
🔅@asraredarun
💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅💠🔅
🔆💠🔅💠🔅💠🔅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥چگونه فرزند صبور میشود؟
✍چرا جوانان امروز ضعیف شدهاند؟
🔺اين كليپ را انتشار دهید تا به هموطنامون خدمتی كرده باشيم🔻
📚حکیم خیراندیش
@asraredarun
🔆💠🔅💠﷽💠🔅
💠🔅💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅
🔅
✅ سویق چیست؟
✍سویق یک روش طبخ نباتات به خصوص غلات و حبوبات است که کیفیت مواد غذایی را تا بالاترین حد ممکن نگهداری می کند. در این روش آرد ماده ی غذایی تفت داده می شود. بیان تفاوت بین سویق نخود و آرد نخودچی این برتری را واضح تر نشان می دهد. برای تهیه آرد نخودچی باید ابتدا نخود را چند مرحله خیساند یا پخت و آب آن را تخلیه کرد و سپس آن را تفت داد و آسیاب کرد. در فرآیند پخت با آب، ارزش غذایی ماده ی جامد در آب تخلیه می شود. این اتفاق در فرآورده های حیوانی حدود 50درصد است.
به همین خاطر ارزش گوشت و آبگوشت تقریباً باهم برابر است. اما در فرآورده های گیاهی درصد بالایی از ارزش غذایی در آب مطبوخ تخلیه می شود. از این رو است که در بسیاری از روش های تجویز دارو از عصاره جوشانده این فرآورده ها استفاده می شود. در تهیه نخودچی ارزش غذایی نخود در همان آبی است که پس از خیساندن یا طبخ دور ریخته می شود. اما برای تهیه ی سویق نخود، ابتدا باید نخود را تمیز و سپس آسیاب کرد و تفت داد. در این فرآیند ضمن حفظ ارزش غذایی، مزایای طبخ مثل آزاد شدن قند ها به آرد اضافه می شود. این مقایسه در مورد گندمک با سویق گندم و بقیه ی حبوبات و غلات صادق است. منابع معتبر علمی شیعه بالاترین درجه ی ارزش را به سویق داده اند. پیوندی ناگسستنی بین سویق و عالم وحی که هیچ کس غیر از معصوم قادر به درک آن نیست. شمردن سویق در رتبه ی خوراک انبیا و مرسلین گواهی دیگر بر اهمیت این ماده ی غذایی با ارزش است.
💥امام کاظم علیه السلام فرمودند: همانا سویق همراه با وحی از آسمان نازل شد. أَبو الْحَسَنِ مُوسَى ع یَقُولُ إِنَّمَا نَزَلَ السَّوِیقُ بِالْوَحْیِ مِنَ السَّمَاءِ
📚المحاسن ج2، ص488،
🔅@asraredarun
💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅💠🔅
🔆💠🔅💠🔅💠🔅
✅انجیر بخوریم
✍هر کمبود و ضعفی در بدن دارید با ۷ عدد انجیر درمان کنید
داخل یک لیوان حاوی نصف اب نصف گلاب حدود ۷ ساعت خیس کنید بخورید
@asraredarun
🔆💠🔅💠﷽💠🔅
💠🔅💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅
🔅
🔴 خوردن آب و مایعات به همراه غذا ممنوع
✍نوشیدن آب و مایعات به همراه غذا،
کبد چرب می آورد و معده را ضعیف می گرداند.
💢 امام رضا علیه السلام:
هرکس می خواهد معده اش، او را آزار ندهد، بر روی غذا آب نخورد تا هنگامی که غذاخوردن را به پایان ببرد. هرکس چنین کند، بدنش به رطوبت گراید، معده اش ضعیف می شود و رگ هایش نیروی غذا را به خود نمی گیرند؛ زیرا اگر پشت سر هم روی غذا آب ریخته شود، آن غذا در معده، نارس و بدگوارش می گردد.
📚 طب الرضا علیه السلام، ص 35
✅ خوردن مایعات به همراه غذا، شیرابه غذا را از بین برده، غذا در معده می گندد و خلط صالح تولید نشده، سبب انواع امراض در بدن انسان می شود.
💥پس چه زمانی آب بخوریم؟
نیم ساعت قبل غذا تا یک و نیم ساعت بعد غذا. در این فاصله زمانی مایعات نخورید.
@asraredarun
🔅
💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅💠🔅
🔆💠🔅💠🔅💠🔅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 آتروفی یا کوچک شدن کلیه ها
🔺اين كليپ را انتشار دهید تا به هموطنامون خدمتی كرده باشيم🔻
📚حکیم خیراندیش
@asraredarun
27.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺 دلایل کاهش توجه همسران به یکدیگر
🔴 #استاد_تراشیون
@asraredarun
🔴 #قِلِقهای_قاشقی
💠 اگر مجبور باشید ساعتی در کنار یک #دیوانهی خطرناک سر کنید یقیناً در این مدت قلق او را به دست میآورید تا در امان باشید. به فرض اگر #قاشق شما به ته بشقاب بخورد و با صدای آن، عصبانی میشود مواظب خواهید بود تا قاشق شما به ته بشقاب نخورد.
💠 از مهمترین #اصول در جلوگیری از دعوا، عصبانیت و #بدزبانی همسر این است که #قِلِق همسرتان را بشناسید و بهانهی #عصبانیت و بدزبانی او را ایجاد نکنید.
💠 لازمهی اینکار، شناخت #توقّعات و گلایههای #پرتکرار ولو بیجای همسر است. تا با مدیریت رفتار و گفتار خود، فضای خانه را از تشنّج دور نگه دارید.
💠 و البته نتیجهی این مراقبت و مدیریت که نوعی #مبارزه با هوای نفس است، کسب محبوبیت برای شماست و به تدریج صفات ناپسند همسرتان اصلاح خواهد شد.
@asraredarun
🔴 #فرمول_زیبای_قرآنی
💠 با همسرم آیهی هفتم سوره ابراهیم علیهالسلام را میخواندیم:
«وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِى لَشَدِيدٌ»(و به یادآورید هنگامى را که پروردگارتان اعلام کرد اگر شکرگزارى کنيد، نعمتم را بر شما میافزایم و اگر ناسپاسى کنيد، مجازاتم شديد است!)
💠 به #همسرم گفتم پس اگر بخواهم کاری کنم که خوبیهای شما بیشتر شود باید از خدا بابت نعمتهایی که از طریق شما به من داده تشکّر کنم و اگر بخواهم با نق زدن و توقّعات زیاد، #ناسپاسی کنم طبق فرمایش قرآن وضعیت زندگیمان عذابآور خواهد شد.
💠 با هم قرار گذاشتیم چند دقیقه به نوبت این فرمول را #اجرا کنیم:
خدایا شکر که همسرم #مهربان است! خدایا ممنونتم که همسرم مودّب است! الحمدلله که همسرم #سالم است و درگیر بیماری نیست! خدایا شکرت که همسرم بچهها را خوب تربیت میکند! الحمدلله که همسرم آبروی مرا #حفظ میکند! خدایا سپاس که همسرم بیکار نیست! خدایا ممنونتم که توان جسمی به همسرم دادی تا برای همسر و فرزندانش #آشپزی کند! خدایا شکر که پاهای سالم به همسرم دادی تا برای خرید و امور خانه بتواند رفت و آمد کند! الحمدلله که به من #چشم دادی تا از دیدن همسرم لذّت ببرم! الهی شکر که راهنماییام کردی تا به نعمتهایی که از طریق همسرم به من عطا کردی توجّه کنم! خدایا...
💠 اقرار میکنم بعد چند دقیقه، دلم چنان #لطیف و رقیق شد که اشک شوق، اشک خجالت از خدا بر گونههایم سرازیر گشت و لذّت #مناجات با خدا را چشیدم.
💠 فقط پنج دقیقه در روز این فرمول زیبا را #تمرین کنید!
@asraredarun
🔴 #خاموش_کنیم
💠 بسیاری از همسران در همه حال یک عامل #خطرناک و برهمزننده روابط را با خود حمل میکنند. خیلی از ما وقتمان را در دنیای #مجازی و پر هرج و مرج #تکنولوژی و شبکههای اجتماعی تلف میکنیم، بدون اینکه وقتی برای صمیمیتر کردن رابطه با همسرمان بگذاریم.
💠 #موبایلتان را خاموش کنید، #تلویزیون را از برق بکشید و سعی کنید برای همسرتان وقت بگذارید.
@asraredarun
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 تفاوت اقتدار مرد با غرور و تکبّر
🔴 #استاد_عباسی
@asraredarun
I ♥️ U
#دلبرانه😍💖
دوست داشتن تو ❣
چنان حسی به من میدهد که ❣
غذا به گرسنه ❣
شعر به شاعر ❣
و آب به کویر😍😘💕❣💕
@asraredarun
┄┅─✵💞✵─┅┄
هدایت شده از فرم های مشاوره استاد فرجام پور
#مشاوره_رایگان
سلام علیکم شبتون بخیر.
بنده مادر یک دختر 17 ساله هستم که دخترم از وقتی مدرسه ها آنلاین شد همش تو خونه س قبلا هم بیرون نمیرفت فقط مدرسه می رفت ولی این یکسال ونیم که تو خونه بوده فقط تو اتاق هستش زیاد نمیاد بیرون حرف نمیزنه وقتی خونه پدر ومادر هم تو شهرستان هست بریم باهم بحث میکنیم تا قبول میکنه خودش میگه از درون داغونم دوست ندارم برم بیرون حرفی بزنم من که مادرش هستم صحبت کردن در حد غذا خوردن که میاد سرسفره ومیره یه ماه پیش داروی گیاهی مثل بادرنجبویه و ُاُستخدوس و بابونه هرز گاهی شب دم میکنه میخوره ولی چند روز پیش گفت میخوام نوبت روانپزشک بگیرم برم من گه اعتراض کردم گفت من خودم درونم را میدونم چیه خیلی نگران هستم از دوسال پیش هم قسمتی از موهای سرش سفید شده اصلا حوصله نداره یه خواهر کوچکتر داره 6سالش هست تا میره اتاق یا دست میزنه به کتاب هاش داد میزنه سرش یا خودمون میایم حرفی بزنیم پرخاش میکنه خیلی نگرانم البته در بچگی که 7سال داشت من بخاطر بیماری پسرم که بزرگتر از خودش مجبور میشدم تنها بزارم وانموقع هم خیلی بهم وابسته بود ولی مجبور بودیم چون پسرم شیمی درمانی میشد وشرایط خیلی سخت بود و دخترم مجبور بود سازش کنه ولی هرچی میخوام بهش نزدیک بشم میگه دیگه نمیشه منظورش آینه آنوقت رهام کردین خیلی نگرانم حتی یه بار که گفتم تو چته چرا اینطور میکنی گفت من به خودکشی فکر میکنم شما میگی چته. اجرتون با سیدالشهدا. یاعلی
#پاسخ
سلام علیکم و رحمت الله
سپاسگزارم از شما مادر دغدغهمند که مشکل فرزندتون را با ما در میان گذاشتید.
باید بدانید که متاسفانه افسردگی در میان جوان و نوجوان شایع است.
مخصوصا با توجه به سبک زندگی و تغذیه، در عصر حاضر.
در این دوران به خاطر به هم ریختگی هورمون ها و مزاج، و البته درگیری های ذهنی که دارند،
احساس پوچی و حقارت دارند.
بیانگیزه و بدخلق میشوند.
گوشهگیر و منزوی هستند.
از سر و صدا و شلوغی فراری هستند.
از ظاهر خودشان بیزارند و.....
که تا حدودی طبیعی است.
اما زمانی که از خودکشی صحبت میکنند، باید قضیه را جدی بگیرید و به فکر درمانش باشید.
🔸بهترین راهکارها👇
🔺حتما سعی کنید رابطه خوبی با او برقرار کنید.
🔺اجازه ندهید ساعتهای زیادی را تنها باشد. با هر ترفندی شده او را به جمع خانواده وارد کنید.
🔺به او مسیولیت هایی بدهید که در توانش باشد.
🔺نوجوان و جوان، دوست دارند که دیده شوند، پس او را با مشورت کردن و نظر خواهی و دادن مسئولیت در منزل ببینید.
🔺اگر کاری هر چند کوچک انجام داد، تشویثش کنید.
🔺دقت کنید که در چه زمینهای علاقه و استعداد دارد. در همان مسیر هدایتش کنید.
🔺و حتما او را تشویق به فعالیت اجتماعی کنید.
مثل فعالیت در کارهای فرهنگی، بسیج و مسجد و..
🔺سعی کنید دوستان خوبی برایش بیابید.
🔺سخن آخر و البته سخن اول،
حتما باید با یک مشاور در تماس باشد.
توصیه میکنم از مشاورین متخصص طب و تغذیه کمک بگیرید و اصلاح مزاجش را جدی بگیرید.
صرفا با خوردن چند دمنوش، آن هم سر خود، نتیجه مطلوب به دست نمیآید.
ان شاءالله موفق باشید🌹
#مشاور_خانواده
#تربیت_فرزند
#همسرداری
#سیاست_های زنانه
#ازدواج
#اصلاح_مزاج
#احکام خاص بانوان
#مسایل اعتقادی
(فرجامپور)
آی دی ارسال سوالات و نوبت دهی مشاوره تلفنی
@masoomi56
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
هدایت شده از فرم های مشاوره استاد فرجام پور
#نظر_شما
سلام خانم فرجامپور عزیز
ممنون بابت حال خوب الانم که باعثش شما هستین
همینجور هرروز حرفای شما رو مرور میکنم تاخدای نکرده به حال چند روز پیشم برنگردم
به همسرم و بچه هام شوخی میکنم سعی میکنم بخندونمشون که ان شا ء الله جبران گذشته باشه
به نظر من دعاهای شما خیلی تاثیر داره
فقط نمازهام هم اول بتونم بخونم و همینطور سر نماز حواسم هم پرت نشه عالی میشه 🙂
هیچی ارزش قهر و خودخوری و ناامیدی رو نداره
واقعا ممنونم 😊
ان شاء الله خودتون و خانواده تون عاقبت بخیر بشین💗
خدا را شکر 😊🌹