eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.2هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
4.8هزار ویدیو
137 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
پدران و مادران در تربیت فرزندان خود بسیار مؤثر هستند👏👏 و خانواده پایگاه اول تعلیم و تربیت و شکل گیری شخصیت انسان است،👌 اما نکته مهم این است که کدام رفتار والدین تأثیر بیشتری در سازندگی شخصیت فرزند دارد🤔 ♨️نصیحت کردن یکی از ابزارهای تربیتی است که شاید کم اثر ترین کار برای تربیت است که حتی گاهی اوقات آثار منفی هم به جا می گذارد. اینطور هم نیست که برای تربیت فرزندان، پدر و مادر اصلا دچار خطا و اشتباه نشوند و نیازی نیست که والدین برای تربیت فرزند حتما متخصص علوم تربیتی باشند.👌 🎊 همین که چند اصل ساده را به کار بگیرند فرزندان خوبی را تربیت می کنند.😍 🔹داشتن همه خوبی ها و فضایل و پرهیز از همه بدی ها و رذایل جایگاه بخصوصی در تربیت فرزندان ندارد و اینگونه نیست که هر کار خوبی، اثر خوب روی فرزندانمان بگذارد.✔️ 🎁اصلی ترین و اولین کار خوبی که پدر و مادر می توانند انجام دهند تا فرزندان خوبی تربیت کنند، 🔰 و کار خوب مؤثر برای تربیت فرزندان است.👏👏 🎁 صبر یعنی قدرت تحمل سختی ها و مشکلات ✨خداوند متعال هم در قرآن بارها به مسئله صبر و تحمل در مقابل شدائد حتی قبل از نماز اشاره کرده است.✨ 🦋 فرزندان صبر والدین خود را به خوبی درک می کنند 🔻 و هیچ عیبی مانند بی صبری نیست و هیچ خوبی مانند صبوری نیست👌👏 ⛔️ والدینی که صبوری نداشته باشند، فرزندان ضعیفی را تحویل جامعه می دهند.💯 ✍امیرالمومنین (ع) در کلامی می فرمایند: 🌷«مردم به مسئولین جامعه شبیه تر هستند تا پدر مادر خود..» مسئولین جامعه هم باید قدرت صبر و تحمل در برابر مشکلات جامعه را داشته باشند.👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام 🌹 در خدمتتون هستم با بحث مشاوره در رابطه با 👇 ✴️خانواده و مشکلات خانوادگی ✴️همسرداری ✴️سیاست‌های زنانه ✴️تربیت فرزند ✴️ازدواج ✴️اصلاح تغذیه ✴️مسائل اعتقادی (فرجام‌پور) جهت تنظیم نوبت به ای دی زیر پیام بدید 👇👇 @masoomi56 مبحث نکات و سیاست های همسرداری و طب اسلامی را در این کانال پیگیر باشید👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 کانال فرم های مشاوره https://eitaa.com/joinchat/3032088595Cbc12a9d09e
سلام ، استاد کامل به صحبتام گوش دادن و بادقت، راهنمایی های بسیار خوب و کاملی کردن ، ممنونم بابت صبر و حوصلشون، اینکه بسیار مهربان و صمیمی هستن وهمین باعث شد تا به نتایج خوبی برسیم واقعا ممنونم ازشون، خدا خیرشون بده💐 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸 خدا را شکر🌹 هر چه هست لطف خداست و بس🌹 التماس دعا🌺
از این تدریس جا نمونید⁉️⁉️👇👇👇👇👇 کلاس در حال ثبت نامه و به زودی ظرفیت تکمیل می‌شه 📣📣📣📣📣📣 عجله کنید📣📣📣
┄┅─✵🍃🌸﷽🌼🍃✵─┅┄ سلام رفقا ☺️✋ 💥 مژده مژده 💥 ⏳شمارش معکوس برای ثبت نام دوره ی جدید در آموزشگاه مجازی حیات برتر زیر نظرتشکیلات تنها مسیر آرامش شروع شد👏 با تدریس استاد فرجام‌پور 😍 🌾☘🌾☘🌾 ضمنا👇😍 با ثبت نام در دوره جدید لینک آموزشهای دو دوره‌ی قبلی (حیات برتر ورهایی از رنجها) به صورت رایگان در اختیارتون قرار داده میشه. هزینه هر ترم ۳ماهه ۲۰ هزار تومان است که افرادی که تازه ثبت نام می کنند برای هر سه ترم فقط ۲۰ هزار تومان پرداخت می کنند😍 مباحث آموزشگاه👇 🎈🎁🎈 برای همراهی و در کلاس جدید من اینجام😊👇 @masoomi56 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
📣📣📣📣📣📣 مژده مژده به خانم های گل🌹 بالاخره انتظار به سر اومد😍 کاربردی ترین گروه آموزشی ترک گناه 🌸 باتدریس خانم فرجام پور 🌸 ✨یکی از مشاوران خوب کشوردرزمینه: 👌خانواده،اصلاح تغذیه ومسائل اعتقادی 📣 یک فرصت استثنایی👏👏 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 https://eitaa.com/joinchat/2030764188C16c3023857
دوستان از تدریس جا نمونید تدریس رایگان 😍👏👏👏 به زودی تدریس خودشناسی داریم👆👆👆👏👏👏👏 حتما این بنر را در گروه ها و کانال هاتون بگذارید👏👏👏
لطفا بنر را درکانال ها و گروه هاتون بگذارید👆👆👆👆👆👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_صـد ✍اتوبوس به نجف نزدیک میشد وضربان قلب من تپش به تپ
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 ✍دلدادگانی که از همه جای دنیا به سمتِ منبعی معلوم میدویدند.. یکی برهنه.. دیگری با چند کودک.. آن یکی سینه کشان.. گروهی صلیب به گردن و تعدادی یهودی پوش.. ومن میماندم که حسین، امام شیعیان است یا پیشوایِ یهودیان و مسیحیان؟ انگار اشتباهی رخ داده بود و کسی باید یادآوریشان میکرد که حسین کیست.. گام به گام اهل عراق به استقبال میآمدند و قوت روزانه شان را دست و دلبازانه عرضه ی میهمانِ حسین میکردند.. و به چشم دیدم التماسهایِ پیرزنِ عرب را به زائران، برایِ پذیرایی در خانه اش.. این همه بی رنگی از کجا میآمد؟ چرا دنیا نمیخواست این اسلام را ببیند و محمد (ص) را خلاصه میکرد در پرچمی سیاه که سر میبرید و ظالمانه کودک میکشت؟! من خدا را در لباسِ مشکی رنگ زائران پاهایِ برهنه و تاول زده شان.. آذوقه های چیده شد در طبق اخلاصِ مهمان نوازانِ عرب و چایِ پررنگ و شیرین عراقی دیدم.. حقا که چای هایِ غلیظ و تیره رنگ اینجا دیار، طعم خدا میداد.. گاهی غرور بیخ گلویم را فشار میداد که ایرانیم. که این خاک امنیتش را بعد از خدا و صاحبش حسین، مدیونِ حسام و دوستانِ ایرانی اش است و چقدر قنج میرفتم دلم. امیرمهدی مدام از طریق تلفن جویایِ حال و موقیت مکانی مان بود و به دانیال فشار میآورد تا در موکبهایِ بعدی سوارِ ماشین بشویم، اما کو گوشِ شنوا.. شبها در موکبهایی که به وسیله ی کاروان شناسایی میشد اتراق میکردیم و بعد از کمی استراحت، راهِ رفتن پیش میگرفتیم. حال و هوای عجیبی همه را مست خود کرده بود. گاهی درد و تهوع بر معده ام چنگ میزد و من با تمام قدرت رو به رویش می ایستادم.. قصد من تسلیم و عقب نشینی نبود. و دانیال در این بین کلافه حرص میخورد ونگرانی خرجم میکرد. بالاخره بعد از سه روز انتظار، چشم مان به جمالِ تربت حسین (ع) روشن شد و نفس گرفتم عطر خاکش را.. در هتل مورد نظر اسکان داده شدیم و بعد از غسل زیارت عزم حرم کردیم. پا به زمین بیرونِ هتل که گذاشتم، زیارت را محال دیدم. مگر میشد از بین این همه پا، حتی چشمت به ضریحش روشن شود؟ دانیال از بین جمعیت دستم را کشید وگفت که به دنبالش بروم.. شاید بتواند مسیری برایِ زیارت بیابد. و منِ ناامید دست که هیچ، دل دادم به امیدِ راه یابیِ برادر.. روی به رویِ میدانی که یک مشک وسطش قرار داشت ایستادیم: اینجا کجاست؟؟ دانیال نگاهی به اطراف انداخت: میدون مشک.. حرم حضرت عباس اون طرفه.. نگاه کن.. عباس.. مردی که نمیتوانستم درکش کنم. اسمش که می آمد حسی از ترس و امنیت در وجودم میپیچید.. عینیت پیدا کردنِ واژه ی جذبه.. دانیال دستم را در مشتش گرفت و فشرد خیره به مشکِ پر آب، خواستِ دلم را به زبان آوردم: نمیشه یه جوری بریم تو حرم نه؟..خیلی شلوغه.. صدایش بلند شد: من میبرمت.. اما این رسمش نبودا بانو.. نفسم از شوق بند آمد به سمتش برگشتم امیرمهدیِ من بود با لباسی نیمه نظامی و موهایی بهم ریخته.. اینجا چقدر زود آرزوها برآورده میشد اشک امان را بریده بود و او با لبخند نگاهم میکرد قشنگ دقمون دادی تا رسیدی.. ⏪ ... 📝نویسنده:اسعد بلند دوست @asraredarun اسرار درون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا