eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.5هزار دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
4.6هزار ویدیو
137 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
💢اگر فرزندتان برای انجام مسئولیت هایش با شما بحث می کند : به‌ عنوان مثال زمانی که بر سر انجام ندادن تکالیف با شما بحث می‌کند، به جای اینکه بگویید: «همین حالا برو و تکالیفت را انجام بده» این جمله را به کار ببرید: «اول چه کاری دوست داری انجام بدهی، اتاقت را مرتب کنی یا تکالیفت را انجام دهی؟» اگر فرزندتان به شما گفت: «هیچ‌کدام» خودتان را نبازید و پاسخ دهید: «این جزء انتخاب‌های تو نیست. فقط می‌توانی یکی از آن دو مورد را انتخاب کنی.» فراموش نکنید حتی اگر یک سوم از خواسته شما توسط فرزندتان انجام شد ، به او بازخورد مثبت بدهید .
💢فرزند مثبت می خواهید؟ خودتان مثبت باشید... اولین گام این است که در گفتگوی روزانه‌تان از کلمات و جملات مثبت استفاده کنید: ➖ به‌طور مثال به‌جای ”خسته نباشید“ بگوئید: ”شاداب باشید، خدا قوت“. ➖ وقتی کسی از شما می‌پرسد اوضاع و احوال زندگی‌تان چطور است؟ بگوئید: بسیار خوب، عالی است! اجازه دهید این جملات ملکه ذهن شما و فرزندتان شود. وقتی فرزندتان در حال یادگیری زبان است و این جملات مثبت را از زبان شما می‌شنود، مسلماً همان‌ها را وارد دایره لغت خویش می‌سازد. ➖ در مقابل سئوال: حالت چطور است؟ بگوئید عالیم و به فرزندتان نیز آموزش بدهید که در پاسخ به این سئوال بگوئید: عالیم. @asraredarun
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
10.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 ✍ یادمان داده‌ای؛ از هیچ چیز نترسیم! اما راستش را بگوییم؛ گاهی می‌ترسیم! نکند کودکانه‌هایمان، دستمان را از دستِ شما، جدا کند... و برگردیم به قبل از روزی که نداشتیم‌تان! 💌گوشه‌ای از صدها پیام‌ تبریکی که به مناسبت روز گرامیداشت مقام معلم در شبکه‌های اجتماعی مختلف، از سوی شما مخاطبان عزیز، به دستمان رسیده‌است... ※ ویژه گرامیداشت آپارات | یوتیوب @Ostad_Shojae
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
🔹 #او_را ... ۴۱ شب مرجانو راضی کردم و با زور بدمش خونمون دوست نداشتم تنها باشم در و دیوار اتاق مث
🔹 ... ۴۲ چشماشو خون گرفته بود😰 داد زد : باز کن در این خراب شده رو😡 با ترس درو باز کردم، از توی حیاط داد و هوارش بلند شد... -ترنم... چه خبره تو این خراب شده😡 چه غلطی داری میکنی تو؟؟ رفتم طرفش قبل اینکه بخوام چیزی بگم هلم داد تو خونه و اومد تو! -چرا لال شدی؟؟ این عوضی کی بود اومد تو؟؟😡 -عرشیا... -زهر مار... مرض کوفت میگم این کی بود؟؟😤 -داداش مرجانه -باشه،من خرم😡 مرجان و میلاد بدو بدو اومدن سمت ما. چشم عرشیا که به میلاد افتاد،خیز برداشت طرفش و یقشو گرفت میلاد هلش داد و باهم درگیر شدن دست و پام یخ زده بود. مرجان داشت سکته میکرد و سعی داشت جلوی عرشیا رو بگیره. سر و صورت هردوشون خونی شده بود😰 تمام توانمو جمع کردم و داد زدم -عرشیاااااا گمشوووو بیرووووون😡 یه دفعه هردوشون وایسادن، عرشیا همینطور که نفس نفس میزد اومد سمتم.... -من پدر تو رو در میارم... حالا به من خیانت میکنی دختره ی... دستمو بردم بالا،میخواستم بزنم تو گوشش که دستمو تو هوا گرفت و پیچوند... دادم رفت هوا😖 -نکن😭 شکست😫 میلاد اومد طرفمون و دستمو از دست عرشیا کشید بیرون. -نشنیدی چی گفت؟؟😡 گفت گمشو بیرون! هررررری!! عرشیا مثل یه گرگ زخمی نگام کرد و با چشماش برام خط و نشون کشید، یه نگاهم به میلاد انداخت -حساب تو هم بمونه سرفرصت شازده! اینو گفت و رفت...! قلبم داشت از دهنم میزد بیرون همونجا نشستم و زدم زیر گریه😭 روم نمیشد تو چشمای مرجان و میلاد نگاه کنم. نیم ساعتی سه تامون ساکت نشستیم. با شرمندگی ازشون معذرت خواهی کردم و هرچی از دهنم درمیومد به عرشیا گفتم. میلاد و مرجان سعی کردن ارومم کنن، اصرار کردن باهاشون برم بیرون،اما قبول نکردم و ازشون خداحافظی کردم. با رفتنشون دوباره نشستم و تا میتونستم گریه کردم. دلم میخواست عرشیا رو بکشم دیگه حالم ازش بهم میخورد... "محدثه افشاری" @asraredarun اسرار درون
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
🔹 #او_را ... ۴۲ چشماشو خون گرفته بود😰 داد زد : باز کن در این خراب شده رو😡 با ترس درو باز کردم، ا
🔹 ... ۴۳ تا عصر هیچ خبری از عرشیا نبود، اما از عصر زنگ زدناش شروع شد... سه چهار بار اول محل ندادم اما ترسیدم بازم پاشه بیاد ، این بار که زنگ زد جوابشو دادم -‌الو -چرا این کارو با من کردی؟؟ -ببر صداتو عرشیا... تو آبروی منو بردی...😡 -ترنم تو به من خیانت کردی!! من احمقو بگو اومده بودم که ببرمت بیرون باهم صبحونه بخوریم... -نه نه نه....😤نکردم تو اصلا امون ندادی من حرف بزنم اون پسر داداش مرجان بود،اومده بود دنبال مرجان -دروغ میگی😠 پس چرا هرچی زنگ میزدم جواب نمیدادی گوشیتو؟؟ اگه ریگی تو کفشت نبود چرا اینقدر ترسیده بودی؟؟؟ -قیافه تو رو هرکی میدید میترسید😡 کار داشتم گوشیم سایلنت بود اصلا دوست نداشتم جواب بدم خوبه؟؟😡 -پاشو لباساتو بپوش میام دنبالت میریم حرف میزنیم -عرشیا این طرفا پیدات شه زنگ میزنم پلیس!! دیگه نمیخوام ریختتو ببینم! نمیخوام حالم ازت بهم میخوره😠 -خفه شو... مگه چیکار کردم که حالت از من بهم میخوره؟؟ گفتم حاضر شو میام دنبالت... -عرشیا نمیخوام ببینمت بفهم!! ‌دیگه بمیری هم برام مهم نیست!! -همین؟؟ به جایی رسیدیم که بمیرمم برات مهم نیست؟؟ -اره.همین! -باشه خانوم...باشه خداحافظ... گوشیو قطع کردم و رو سایلنت گذاشتم خودمم یه مسکن خوردم و رفتم تو تخت😴 ساعت هشت،نه شب بود که با صدای مامان از خواب بیدار شدم -ترنم خوابی؟؟😕 -سلام.از مطب اومدین بالاخره😒 -پاشو.پاشو بیا شام بخوریم -باشه،برید الان میام بلند شدم و رفتم یه دوش سریع گرفتم و اومدم سراغ گوشی. چقدر بهم زنگ زدن! پنج تاش از مرجان بود و ده تاش از علیرضا. میخواستم به مرجان زنگ بزنم که علیرضا زنگ زد. -الو؟ -الو ترنم خانوم کجایی؟؟؟ پاشو بیا بیمارستان عرشیا اصلا حالش خوب نیست... دکترا گفتن ممکنه دیگه زنده نمونه...! "محدثه افشاری" @asraredarun اسرار درون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💖✵─┅┄ اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالی بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان سلام صبحتون بخیر🌹 @asraredarun ┄┅─✵💖✵─┅┄
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨امام حسن مجتبی علیه‌السلام فرمودند: فرمود: هر کسي که خداوند را عبادت و اطاعت کند، خداي متعال همه چيزها را مطيع او گرداند.✨ @asraredarun ‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦✺💠✺✦۞✦┄
🌸 ای نگاه کرمت کارگشای همه خلق گاه گاهی به نگاهی دل ما را بنواز @asraredarun ✲🕊✲🕊✲🕊✲🕊✲