#سیاست_همسرانه
اگه با نظر همسرت مخالفی،ولی اجازه بده جملاتش رو تموم کنه!
از همون اول با #نه_گفتن جبهه نگیر.
بگو راجع به این موضوع فکر میکنیم
تا بدونه بی دلیل مخالفت نمیکنی💞
این شمایید که اقتدار و غرور مردونه شوهرتون رو شکل میدید
⬅️پس توی عصبانیت و خشم هر چی ساختیدرو لگد مال نکنید
✅چون معلوم نیست غرور یک مرد بعداز شکستن بازسازی بشه یا نه
@asraredarun
❅ঊঈ✿❀✿ঈঊ❅
#هردو_بدانید
#عاشقانه💞
💞 همسرتان وقتی بداند که دوستش دارید، سرحال میشود.
سرشار از این حس میشود که برایتان خاص و مهم است.
توجه، مراقبت و عشق شما برای او بهترین دارو است💖
💞آسانترین راه قدردانی
یک تشکر ساده است❤️
آسانترین راه عذرخواهی
عدم تکرار اشتباه قبلی است
و آسانترین راه ابرازِ
عشق و محبت و دوستی
به زبان آوردن آن است
قلب هاتون لبریز عشق و محبت ♥️
💞زوجین باید سعی کنند
هنگامی که بحث بینشان بالا میگیرد
کوتاه بیایند و این دلیل بر باخت نیست
اگر هرکدام در پی نشان دادن
قدرت کلامشان باشند زندگی از هم فرو میپاشد❤️
💞
👈 زن و شوهرهایی که در طول روز باهم گفتگومیکنند رابطه گرمتر و صمیمانهتری دارند. ضمن اینکه شناختشان از افکار و روحیات یکدیگر بیشتر شده و در مواجهه با مشکلات اتّحاد بیشتری برای حلّ مشکل یکدیگر خواهند داشت. همسران باید تلاش کنند هر روز بهانهای برای گفتگو پیدا کنند.
↫دقت کنید گفتگوی صمیمانه شما با غیبت، تهمت، سوءظن و دیگر صفات زشت اخلاقی، آلوده نگردد.👌
💞یادمون باشه؛ زندگی مشترک،مثل یک پل میمونه
پلی که پایههای آن روی دوش دو نفر، یعنی زن و شوهر بنا شده
اگه هر کدام از آنها در نیمهی راه جا خالی بدهند؛ این پل فرو میریزد!👌
@asraredarun
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بعضی وقتها کوتاه آمدن هم خودت را نجات میدهد هم دیگران را!
@asraredarun
#خانمانه
آقایون به دنبال همسری هستند که شخصیت زنانه اش شکل گرفته باشد، مهربان باشد، مرتبا داد نزند و از او ایراد نگیرد.
اکثر مردها در زندگی خود به دنبال "آرامش" هستند، می خواهند اوقات خوشی را داشته باشند و از زندگی لذت ببرند، بنابراین
خوش مشرب باشید، به سرعت عصبانی نشوید و داد و فریاد کردن را هم به کلی فراموش کنید.
@asraredarun
❅ঊঈ✿❀✿ঈঊ❅
#دلبرانه😍💖
دلبرجان
طُ تو قلبم تو مغزم تو زندگیم،
برای همیشه حَک شدی :)😍😘💕❣💕
@asraredarun
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 تنهایی از بدیهای خودت حرف نزن!
#استوری
@asraredarun
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
سلام 🌹
در خدمتتون هستم
با بحث مشاوره
در رابطه با 👇
✴️خانواده و مشکلات خانوادگی
✴️همسرداری
✴️سیاستهای زنانه
✴️تربیت فرزند
✴️ازدواج
✴️اصلاح تغذیه
✴️مسائل اعتقادی
(فرجامپور)
جهت تنظیم نوبت به ای دی زیر پیام بدید
👇👇
@asheqemola
مبحث نکات و سیاست های همسرداری و طب اسلامی را در این کانال پیگیر باشید👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
کانال فرم های مشاوره
https://eitaa.com/joinchat/3032088595Cbc12a9d09e
#نظر_شما
سلام علیکم مشاوره خانم فرجام پور عالی بود خیلی ممنونم ازاستاد ،،استاد خیلی مهربون وباآرامش جواب سوالات را دادند ونکاتی رو به من گوشزد
کردند که برای من تازگی داشت و تا الان کسی به من نگفته بود واقعا مطالب ایشون مفیدبود خداراشاکرم ....
خداوندبه ایشان وعزیزانشون سلامتی بده وعاقبتشون بخیر 🌹🌹
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
خدا را شکر🌹
هر چه هست لطف خداست🌺
التماس دعا🌹
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
🔹 #او_را ... ۴۹ سه روز تا عید مونده بود... هرچند واقعا حوصله مامان و بابا رو نداشتم، اما نمیتونستم
🔹 #او_را ... ۵۰
طبق عادت این روزا دم دمای ظهر چشمامو باز کردم!
خداروشکر که دو هفته ی آخر اسفند کلاسا لق و تقه وگرنه نمیدونم چجوری میخواستم به کلاسام برسم...!!
هنوز اثرات آرامبخش دیشب نپریده بود...
رفتم تو حموم
شاید دوش آب سرد میتونست یکم حالمو بهتر کنه!!🚿
خداروشکر دیگه عرشیا نه زنگ میزد و نه پیامی میداد...
تنها دلخوشیم همین بود!
دلم بدجوری گرفته بود...
یه ارایش ملایم کردم و
لباسامو پوشیدم،
میدونستم مرجان امشب میخواد بره پارتی و الان احتمالا آرایشگاهه!
پس باید تنهایی میرفتم بیرون...
دلم هوای بامو کرده بود!
ماشینو روشن کردم و منتظر شدم تا در باز شه
پامو گذاشتم رو گاز تا از در برم بیرون...
اما دیدن هیکل درشتی که راهمو سد کرد تمام بدنمو سِر کرد....
عرشیا😰
این چرا دست از سر من برنمیداشت😖
با دست اشاره کرد که پیاده شو!!
دست و پام یخ زده بود!😰
دوباره اشاره کرد، اما این بار با اخمی که تا حالا تو صورتش ندیده بودم...!
با دست لرزونم درو باز کردم و به زور از ماشین پیاده شدم...😣
نمیتونستم ترسمو قایم کنم،
میدونستم حتما مثل گچ سفید شدم!
اومد جلو و بازومو گرفت
-به به...
ترنم خانوم!
مشتاق دیدار😉
-چی میگی؟؟
چی میخوای؟؟
-عوض خوش آمد گوییته😕
-عرشیا من عجله دارم!
-باشه عزیزم
زیاد وقتتو نمیگیرم😉
دیروز خیلی منتظرت بودم
نیومدی!؟
-نکنه انتظار داشتی بیام؟؟😡
-اره خب😊
اخه میدونی...
حیفه!
بابات خیلی فرد محترمیه!
حیفه با آبروش بازی بشه!
به زور خودمو کنترل میکردم که از ترس گریه نکنم.
صدام در نمیومد
عرشیا بازومو بیشتر فشار داد...
قیافمو از شدت درد جمع کردم!
-نکن دستم شکست😣
-آخی...عزیزم...😚
دردت اومد؟
-عرشیا کارتو بگو! باید برم
-خیلی کار بدی کردی که با دل من بازی کردی ترنم خانوم!
خیلی کار بدی کردی....!
-من؟؟
من چیکار به تو داشتم؟؟
تو اصرار کردی باهم باشیم
من همون اولشم گفتم فقط یه مدت امتحانی!!
-مگه من بازیچه ی توام😡
غلط کردی امتحانی!!!😡
مگه برات کم گذاشتم؟؟
مگه من چم بود؟؟؟😡
-تو دیوونه ای عرشیا!!
دیوونه ای!!
کارات دست خودت نیست😠
منم ازت میترسم!
کنارت ارامش ندارم!
نمیخوام باهات باشم...
دستشو برد تو جیبش...
با دیدن چاقویی که آورد بالا تموم بدنم یخ زد...
نفسم به شماره افتاده بود...!
-نمیخوای؟؟
به جهنم...
نخواه...!
ولی با من نباشی،
با هیچچچچکس دیگه هم حق نداری باشی😡
یه لحظه هیچی نفهمیدم...
با دیدن خون روی چاقو جیغ زدم و افتادم زمین....!
"محدثه افشاری"
@asraredarun
اسرار درون