از فرزندانتان خشمگین می شوید چون انتظار و توقع بیهوده دارید
انتظار دارید فرزندتان حرف شما را بی چون و چرا گوش کند که مغایر با حقوق انسانیست
در حالی که شما خودتان به حرفهای درستی که به آن واقفید عمل نمی کنید.
#تربیت_فرزند
@asraredarun
والدین، وظیفه دارند «انتخاب کردن» را به فرزندانشان بیاموزند...
شما دائم برای فرزندتان تصمیم گیری نکنید، یا نظرتان را به او تحمیل نکنید. زیرا او باید در سالهای آینده، تصمیم ها و انتخاب های مهمی داشته باشد، مثل: انتخاب دوست، انتخاب رشته تحصیلی، انتخاب شغل، انتخاب همسر و...
البته کودک در سن زیر پنج سال، قدرت تصمیم گیری و انتخاب محدودی دارد... و اگر تعداد گزینه ها زیاد شود، او قدرت انتخاب کردن ندارد.
تعداد انتخابهای کودک را محدود کنید تا قدرت تصمیم گیری پیدا کند و انتخاب کردن را یاد بگیرد. مثلا باید در سن زیر پنج سال، دو گزینه به او پیشنهاد دهید تا بتواند یکی از آنها را انتخاب کند. به عنوان مثال، موقع رفتن به مهمانی، دو لباس مناسب مهمانی از کمد خارج کنید، تا او یکی را بتواند انتخاب کند.
#تفکر
تفکر عامل یادگیری است. مغز، ذهن، هوش، یادگیری، تفکر و تجربه با هم یک مجموعه می سازند. دیدید بچه ها چه قدر «چرا» می پرسند. این چراها در ذهن کودک است و علم هنوز نتوانسته کشف کند که چند تا چرا در ذهن کودک زیر سه سال وجود دارد. سرعت حرکت اطلاعات در واحد زمان در مغز کودک زیر سه سال را دانشمندان نتوانسته اند اندازه گیری کنند. علم در برابر عظمت ذهن نوزاد خیلی ناتوان است.
چراهای کودک سه ساله نباید به بیرون رخنه کند و پرسیده شود و پاسخ داده شود. چراهای ذهن کودک زیر سه سال ایجاد تفکر می کند. پشت سر این تفکر، تجربه شروع می شود و هوش افزایش می یابد.
چرا رودخانه از این ور به آن ور می رود؟ حاضرین: به علت شیب زمین
شیب چیه؟
حاضرین: سرازیری
سرازیری چیه؟
حاضرین: از بالا به پایین کج باشه،
کج یعنی چی؟
حاضرین: راست نباشه،
راست یعنی چی؟
من یک کودک زیر سه سال هستم و شما می خواهید با کلام این مفهوم را به من بفهمانید.
برای کودک سؤال ایجاد می شود. چرا رودخانه از این ور است؟ من میخوام برگردانمش از آن ور. بعد شروع می کنه به تجربه و نظریه پردازی و می خواد رودخانه را ببره آن ور، موفق نمی شه؛ نظریه ی دیگری می ده، نمی شه و مرتب نظریه به دنبالش ابطال نظریه. این میشه ورزش کردن با میدان های مغناطیسی، نرمش ذهنی، تقویت هوش. بنابراین هوش نتیجه ی فکر و تفکر است
عقل حاصل تجربه و بایگانی تجربه ها است. انسان عاقل کسی است که تجربه ی زیادی دارد. هر چه قدر تجربه ها در زمینه های مختلف بیشتر باشد، در آن زمینه ها هوش بالاتر می رود. این که ما چه قدر تجربه داشته باشیم مراتب مختلفی دارد مثل: ادراک، شعور، شناخت، خردمندی. این ها مراتب عقل هستند. بنابراین وقتی می گوییم عقل زیرمجموعه ی شناخت و خرد است به این دلیل است که عقل مراتب دارد و سطح پایین، متوسط و بالا دارد.
ما باید بچه هایمان را به بالاترین سطح عقل یعنی شناخت و خردمندی برسانیم. حال بررسی خواهیم کرد که چرا این اتفاق نمی افتد؟ این که ما بیاییم و همه ی زندگی را فقط صرف هوش کودک کنیم، جزء این که او را از لحاظ ذهنی نامتعادل کنیم کار دیگری نکرده ایم. اصل بر ذهن متعادل است. و در دل ذهن متعادل، هوش متعادل می آید.
هوش عقلانی یک عامل مهم است و ما بدون آن نمی توانیم زندگی کنیم هم چنین اگر هوش اقتصادی نداشته باشیم، زندگی اقتصادی خوبی نخواهیم داشت.خلاقیت، و معنویت و بقیه هوش های دیگر نیز بدون هوش عقلانی امکان ندارد. هوش خیلی با اهمیت است ولی یک جزء از یک مجموعه است به نام خردمندی و ذهن و جایگاه خودش را باید داشته باشد. در ادامه بررسی خواهیم کرد که چه کار کنیم تا بچه هایمان باهوش باشند و هوش عقلانی شان بالا برود.
#فرزندداری
نحوه برخورد با کودک غرغرو
🔸معمولا ما موقع برخورد با بچه غرغرو واکنش شدید نشون میدیم،مثلا میگیم: «بسه دیگه، غر نزن!» یا اینکه بدون هیچ حرفی فقط در یخچال رو محکم میبندیم یا با عصبانیت همون لیوانی رو که بچهمون از رنگ اون خوشش نمیاد جلوش میذاریم؛ اونم نه آروم، بلکه تقریبا لیوان رو روی میز میکوبیم که نشون بدیم چقدر از غرزدن بچه عصبانی هستیم😔
🔸یادتون باشه غرزدن بچهها دلایل علمی داره و اون میخواد با غرزدن کاری رو پیش ببره. فقط در این صورته که دیگه دلخور نمیشید و سعی میکنید با دلسوزی واکنش نشون بدید.
1⃣ بچه غرغرو به چیزی نیاز داره
🔸یکی از اصلیترین دلایل غرزدن بچهها درموندگی اوناست.وقتی اونا به چیزی نیاز دارند یا کمک میخوان، غرغر میکنن.گاهی حتی این غرزدن به گریه تبدیل میشه تا به شما بفهمونن که «دیگه نمیتونم مثل یه آدمبزرگ رفتار کنم.لطفا مثل یه بچه ازم مراقبت کن».
وقتی بچهها استرس دارن،گرسنه یا تشنهان،خسته شدن یا در موقعیتی قرار گرفتن که تغییری در روال روزمره زندگیشون ایجاد شده و صدای شیرین اونا تبدیل میشه به صدای بلند و لجبازی 😖
ادامه داره...
بالهای کودکتان را نبندید
وظیفه کودک نوپای شما در زندگی به دست آوردن حس استقلال است. بنابراین به او اجازه دهید تا عروسکهایش را سر جایشان بگذارد، بشقابش را از روی میز بردارد و خودش لباسهایش را بپوشد. سپردن مسئولیت به کودکان، اعتماد به نفس آنها و آسودگی خیال شما را تقویت میکند.
سعی نکنید همه چیز را درست کنید
به کودکان اجازه دهید تا راهحلهای خودشان را پیدا کنند. زمانی که شما از روی محبت، کودک خود را به اشتباه کوچکش آگاه میکنید، بدون اینکه به سرعت آن را اصلاح کنید، به او حس اعتماد به نفس و انعطافپذیری میدهید.
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
سلام 🌹
در خدمتتون هستم
با بحث مشاوره
در رابطه با 👇
✴️خانواده و مشکلات خانوادگی
✴️همسرداری
✴️سیاستهای زنانه
✴️تربیت فرزند
✴️ازدواج
✴️اصلاح تغذیه
✴️مسائل اعتقادی
(فرجامپور)
جهت تنظیم نوبت به ای دی زیر پیام بدید
👇👇
@asheqemola
مبحث نکات و سیاست های همسرداری و طب اسلامی را در این کانال پیگیر باشید👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
کانال فرم های مشاوره
https://eitaa.com/joinchat/3032088595Cbc12a9d09e
#نظر_شما
سلام
خدارو شکر که شما رو سر راهم قرار دادن
من خیییلی خییییلی مردد بودم که با مشاور صحبت کنم ، چون از یک طرف کاملا ناامید از بهبود و عوض شدن وضع موجود بودم ، و از طرفی دیگه میدونستم نمیشه برا مشکلاتم کاری کرد . از یک سو تو اشتباهات فکری که بر اثر افسردگی زیاد و سردیِ طبع برام پیش اومده بود ، مونده بودم و درباره همه بد فکر میکردم و اصلا اشتباه فکر میکردم ، اما بالاخره تصمیم گرفتم از یکی بپرسم ، فکر میکنم تو کانال تنهامسیری گفته بودن راهنما ، من از ایشون یکی از هزاران مشکلم رو پرسیدم ، گفتن پیشنهاد میدم با استاد فرجامپور صحبت کنید . من هم از اونجایی که کلی وسواس داشتم و قبلش از خدا خواسته بودم یه مشاور که بتونم بهش اعتماد کنم و مشکلم رو بگم بذاره سر راهم ، گفتم خوب مشکلم رو بگم .
شما با آرامش خودتون منو اصلا سرزنش نکردید و این برا من خیلی خوب بود ، به حرفای طولانیم گوش دادید و منو کاملا درک کردید و مهم تر از همه نظراتتون دینی بود ، یعنی برا من که مشکل دینی داشتم ، این آرامش بوجود اومد که شما حرف منو قبول میکنید و راه درست رو نشونم میدید . من رو اشتباهاتم پافشاری میکردم اما شما با صبر و آرامش منو به راه درست هدایت کردید ... 😭❤️ و بهم گفتید ناامید نباشم و برام از داستان های پیامبر ها گفتید ، من مشکل خودم ، خانواده ام ، ادمای اطرافم که باهاشون مشکل داشتم رو بهتون گفتم و شما برای تک تکشون منو راهنمایی کردید ، من تصمیاتی گرفته بودم که وقتی با شما حرف زدم کاملا منصرف شدم . بیشترین چیز امید به بهبودی بود که به من دادید و اینکه بهم گفتید فلان مشکل دردسرسازت که خیییلی در من بروز داشت به خاطر اون طبع سردم هست . با نسخه اصلاح طبعم ، به من خیلی کمک کردید ، من چند ماه تمام سعی کردم این ها رو رعایت کنم و خداروشکر خیلی خیلی وضعم بهتر شد ، و حتی بیشتر از اون زمانی که وقت گرفته بودم برام وقت گذاشتید . واقعا از مشاوره رفتاری ، اصلاح طبع ، اصلاح طرز تفکر ، اصلاح شیوه زندگی و... برای من استفاده کردید. وقتی بار دوم ازتون مشاوره گرفتم ، باز بدون سرزنش بهم گفتید که اشکال کارم کجاست ، و من هم همون چیزایی که دفعه قبل اصرار داشتم ، باز اصرار داشتم تا جاییکه برام مشکل بوجود اومده بود ، ولی دوباره ایندفعه چون خداروشکر طبع و حالم بهتر بود و همین طور نتیجه اشتباهاتم رو دیده بودم ، متوجه شدم که حرفاتون درسته .واقعا گاهی ادم در اثر افسردگی و غم زیاد و استرس نمیفهمه چی درسته چی نه . خدا وشکر الانم که دیگه مشکلم همش حل شد البته هنوز هم باید اصلاح طبعم رو انجام بدم . من از خدا ممنونم ، ازتون ممنونم سرکار خانم فرجامپور عزیز ، چقدر فرق هست بین معلم بد و معلم خوب ، استاد برای من معلم خوب بودن . 🌹🌹🌹🙏🏻🙏🏻😘😘😘😘
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
خدا را شکر🌺
هر چه هست لطف خداست🌺
لطفا معجزه اصلاح مزاج را دست کم نگیرید👌👆👆
التماس دعا🌺
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 📕 #داستـــــان #تاپــــروانگی🦋 #قسمـت_چـهارم ✍اخم جذابش می کرد و همانقدر ترسناک شای
💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
📕 #داستـــــان
#تاپــــروانگی🦋
#قسمـت_پـنـجـم
✍آن وقت ها انگار بیشتر شور جوانی داشت . با این که ذاتا محجوب و پر از صبر و آرامش بود اما یک وقت هایی هوس می کرد بچگی کند، مثلا لواشک بگذارد کف دستش و آنقدر لیس بزند تا تمام شود ،کاری که باعث شده بود ارشیا ماه اول زندگی مشترک سرش دعوا راه بیاندازد !
یا حتی سیب و خیار را بردارد و بی تکلف گاز بزند ولی از نظر همسرش بی کلاسی بود اگر دهانش قرچ قرچ می کرد ،باید مثل خانم ها میوه را پوست می گرفت و با آدابی خاص و همراه با کارد یا چنگال می خورد و هزار مورد دیگر که هنوز سر دل ریحانه گره شده بودند تمام خط و نشان های این چند سال !
هر چند در خلوت خودش هیچ مانعی نداشت اما کم کم به سبک ارشیا بار آمده بود .
گاهی دلش می خواست مثل همه ی زوج های جوان دست هم را بگیرند و بروند سینما ،گردش، پیاده روی، مسافرت و ...که هیچ وقت درست و حسابی پیش نیامده بود.شاید هم مشکل از خودش بود و شانس و اقبالی که هیچ وقت نداشت ...
آن اوایل ارشیا چند باری برای ماموریت به اروپا رفته بود اما ریحانه از رفتن امتناع می کرد .
شاید چون شبیه دخترهای هم سن و سالش خیلی علاقه ای به رفتن سفرهای خارجی نداشت . کارش با شمال و مشهد و اصفهان رفتن هم راه می افتاد،که البته مجال آن ها هم نبود..
برخلاف همسرش که حتما مارک دار و برند با ضمانت می خرید ، خودش دوست داشت توی بازارچه های سنتی تهران قدم بزند و لباس های سنتی و انگشترهای خوش رنگ بدل و شال ها و جوراب های جورواجور و بامزه بخرد،حتی از دست فروش ها !
یا دلش لک می زد دوتایی توی بازار تجریش با سبد حصیریش بروند و او تا می توانست سبزیجاتی بخرد که بوی زندگی می دادند و به آشپزی کردن وادارش می کردند ، تنها هنری که فکر می کرد دارد !
همسر مغرورش معمولا نمی گفت اما او می دانست که عاشق دستپختش است و قرمه سبزی و معجون مخصوص و مربای بهار نارنجش را بیشتر از هر چیزی دوست دارد . این ها را از عمق نگاه یخیش می خواند .
بعد از این همه باهم بودن، بهرحال بهتر از هر کسی می شناختش ...
شاید تنها دلخوشیِ ریحانه و عامل صبوری اش هم در این زندگی رفتار عادلانه ی ارشیا بود ... چون او با همه سرد برخورد می کرد ، همه حتی مادر و برادرش!
⇦نویسنده:الهام تیموری
⏪ #ادامہ_دارد....
@asraredarun
اسرار درون
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌼