#داستان_کودکانه
دوستی 🌹
دوستی سگ گله و اسب پرسرعت
به نام خدا
روزی روزگاری در ده کوچکی چوپانی زندگی مکرد
چوپان 450 تا گوسفند و 123تا بز داشت
1یک روز یکیاز بزغالهها به نزدیکی غار گرگ رفت
گرگ میخواست خربزه بخورد
وقتی بزغاله رادید خربزه را در رود خانه انداخت🌎
بعد به بز غاله گفت من گرگ گیاه خوارهستم🍄
اسب که داشت از انجامی گذشت 🐴
انهارادید وقتی گرگ رفتت دیگش را اماده کند اسب پیش بز رفت🐐🐎
وگفت اون به تو دروغ گفته است 😟
سوارشو🦄
بزغاله پشت اسب سوارشد🐐
اسب با سرعت نور او را به گله رساند🐑 چوپان از این ماجرا خبر نداشت اون داشت خواب میدید😮
خواب میدید گوشت مرغ میخورد🐔
سگ گله تشکر کرد و دوستی سگ🐩واسب 🐎شکل گرفت
محمد حسین دری
پایان
@dastanhay_mohamadhisyn
#گندمزار_طلایی
قسمت 152
با تعحب برگشتم ونگاهش کردم.
لبخندی روی لبهاش بود.
می خواستم بازوم رو از توی دستش بیرون بکشم.
که صدای جیغِ مامانم بلند شد.
هردو به طرفش برگشتیم.
که یک آن دیدم مامان روی زمین افتاد.
هردو به طرفش دویدیم و آبجی وآقا محمد هم از خانه بیرون آمدند.
سرِ مامان را بلند کردم و توی بغلم گرفتم .
و باصدای بلند صداش می کردم.
دیگه حواسم به آن غریبه نبود که محمد فریاد زد.
_یا امام هشتم !
دایی😳
نفهمیدم منظورش چیه؟
همان طور که ابجی با لیوانِ آب قند میامد .
از صدای محمد اونم جیغ زد:
_بابا 😳
با تعجب نگاه کردم .
بابا !
یعنی چی؟
بابا داشت با لبخند نگاهم می کردم.
وآرام بیخِ گوشم گفت:
_گندم طلایی من 😊
باورم نمی شد .
مات مونده بودم که لیوان اب قند رو از ابجی گرفت و به لبهای مامان نزدیکش کردو آروم صداش کرد:
_زینبِ من !
تورو خدا بخور !
توی صداش چی بود که همه مون را سحر کرده بود .
چه کار باید می کردم؟
نمی دونم . فقط حس کردم خودم هم دارم از حال می رم.
مامان آرو م آروم چشمهاش رو باز کرد.
یه دفعه زد زیرِ گریه 😭
سرش را به سینه ام چسبوندم و بدونِ مقدمه با هاش همراه شدم .
محمد وبابا دیده بوسی واحوالپرسی می کردند.
دخترها را بغل کرده بود و می بوسید .
وآبجی فاطمه ایستاده اشک می ریخت.
بعد از این همه سال .
این همه تنهایی وبدبختی .
لال شده بودم .
که دستش را آورد آروم روی دستم گذاشت.
_خیلی دلم براتون تنگ شده بود.
دیگه طاقت نیاوردم و روی دستش افتادم.
دستش رو می بوسیدم واشک می ریختم .😭
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
#گندمزار_طلایی
قسمت 153
سالها بود که محروم بودم از این دستهای مردونه .
از حمایتش و از محبتش.
واومدنش فقط وفقط یه معجزه بود .
وقتی که ناامید شده بودم از حمایت سپهر.
وهمه بهش احتیاج داشتیم.
که خدای مهربون بهمون برش گردوند.
دست برسرم کشید وروی سرم رو بوسید.
بلند شدم و به چشمهای خیسش نگاه کردم.
صدای یا الله بلند شد.
تازه یادم افتاد که درِ حیاط بازه .
ازجا پا شدیم ورفتیم داخل تا چادر بپوشیم.
با صدای بفرمای بابا ، چند مرد با جعبه شیرینی وارد شدند.
مامان بیرون رفت وتعارفشون کرد وداخل اومدند.
و محمد شروع به پذیرایی کرد.
وما فقط ساکت بودیم ومنتظر .
که یکیشون شروع کرد به صحبت:
_باید ببخشید که سرزده اومدیم.
قراربود ماقبل از اومدنِ علی اقا بهتون خبر بدیم .
ولی علی آقا طاقت نیاوردو گفت باید خودم هم بیام .
این شد که باهم اومدیم .
هنوز سر در نمی آوردیم جریان چیه؟
طاقت نیاوردم وپرسیدم:
_ببخشید یعنی چی؟
از کجا؟
بابام کجا بوده؟
بابا یه لبخندِ تلخی زد وسرش رو پایین انداخت.
احساس کردم که از حرفهام غمگین شد.
ولی چرا ؟
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
دلنوشته 🌹
یا رب
تورا من باتمامِ جان ستایم
تو جانی و منم جانان ستایم
همه هستیم اگر بر باد رفته
توهستیِ منی، من ان ستایم
اللهم عجل لولیک الفرج🌸
شبتون بهشت
التماس دعا🌸
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالیُ بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
سلام صبحتون بخیر 🌹
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
╭━═━⊰🍃💔🍃⊱━═━╮
#حدیث_نور
💚امام موسی کاظم علیه السلام فرمودند:💚
فاطمه علیها السلام بانوی بسیار راست گویی است که او را به شهادت رسانده اند.
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
⚖️هر کالایی بر اساس واحد مخصوص آن، وزن می شود و واحد هر چیزی با دیگری فرق دارد⚖️
⚖️آهن .. با تن وزن می شود⚖️
⚖️میوه .. با کیلو⚖️
⚖️طلا .. با گرم⚖️
⚖️الماس .. با قیراط⚖️
اما اعمال آخرت .. 📿✨👈 با ذره 👉✨📿
🌺 "فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ . وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ" (زلزله:۷-۸)
«پس هرکس به اندازه ذره غباری کار نیک کرده باشد آن را خواهد دید (و پاداشش را خواهد گرفت). و هرکس به اندازه ذره غباری کار بد کرده باشد آن را خواهد دید (و سزای آن را خواهد چشید)».
🔺بدانید که کالای خداوند گرانبها است .. چرا که کالای خداوند، بهشت است..
و مسابقه دهندگان باید برای به دست آوردن آن با هم مسابقه دهند و بر یکدیگر پیشی گیرند.
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
💠مشتاقان زیارت امام زمان عج
⚪️حضرت آیت الله العظمی بهجت(ره) به مشتاقان رؤیت امام زمان(عج) می گفتند:
▫️ توسلات خود را عمیق کنید و به خواندن بسیار دعای فرج و ذکر صلوات و تشرف به مسجد جمکران و خواندن نماز توسل به حضرت را دستور می دادند.
▫️برای جلب محبت امام زمان(عج) ذکر صلوات خیلی مؤثر است.
〰〰〰〰〰〰〰〰
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون