eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.6هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
4.5هزار ویدیو
133 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
بیشتر مشکلات خانوادگی به نداشتن "مهارت های کلامی" برمیگرده! @Ostad_Shojae
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
کی گفته گناهه؟.mp3
1.61M
  💥 کی گفته گناهه؟! • چیکار کردم مگه؟ بی نمازی کردم یا بی حیائی؟ یا از دیوار مردم بالا رفتم؟ ⚠️ یه کم زبونم تلخه، گناه که نکردم اخلاقم اینجوریه! @Ostad_Shojae
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
مظهر صبر.mp3
8.64M
☜ بعضی‌ها با یک مصیبت کوچک کلِ شیرازه ایمانشان از هم گسسته می‌شود! ☜ بعضی‌ها هم در دلِ مصیبت‌های بزرگ آنچنان رشد می‌کنند که رشک عالم و آدم را برمی‌انگیزند! 💥چه رازی در دلِ این واکنش‌های متفاوت نهفته است؟! اصلا فلسفه مصیبت‌ چیست و چرا سر راه ما قرار می‌گیرد؟ ⭐️ ویژه ولادت حضرت زینب سلام‌الله‌علیها @Ostad_Shojae
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
⭕️ پاساژ فروش زنان و دختران در اسرائیل غاصب این نتیجه نهایی گسترش بی حجابیست. 🔸کمی دورتر رو هم ببینیم....
وَقْتِۍبـٰاچٰادُر، شَـبیہِ‌مٰـادَرِسٰـآدٰاتْ‌میشوی نِـیٰازۍبِہ‌تَعریِـفْ‌اَزآن‌نِـیست...! دُختَرهَمِیـشِہ‌ نِگٰاهَـش‌مَعطـوفِ‌بِہ‌مٰادَر است یا حضرت مادر♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مادر که باشی بی خیال تر می شوی. بگذار پسرک، دیوان حافظ نازنینت را پاره کند بگذار تمام دستمال کاغذی ها را یکی یکی از جعبه بکشد بیرون. بگذار خوش باشد. خنده هایش را عشق است... . بگذار روی دیوار را خطخطی کند دیوار مهم تر است یا دل کوچکش؟ پس بخاطر دیوار، دلش را خطخطی نکن @asraredarun
کودکان نیاز به احساس امنیت و آرامش دارند مسولیت ایجاد یک محیط آرام در خانه به عهده والدین است. آنها در محیط آلوده به جنجال و تهدید و وحشت، لجباز و سرسخت می شوند.
خداگونه باشیم.. هر اندازه که برای کودک پناهگاه امن‌تر و مطمئن‌تری باشیم به همان اندازه کودک در آینده به خدای خود تکیه و اعتماد بیشتری خواهد داشت. ما حق نداریم به خاطر کم تحملی امروز، آغوش امن خدا را از آینده او برباییم...
وقتی لذت کاهش پیدا می کند، ما به جای این که گرسنگی ایجاد کنیم و فاصله را بیشتر کنیم، حجم غذا را بیشتر می کنیم، توهم مالکیت هم اضافه می شود، پول داریم می توانیم بخریم! چرا ما برای مهمان این همه غذا درست می کنیم؟ چون می خواهیم لذت ببرند! اما خیلی از مهمانی ها و عروسی ها از تنها چیزی که مهمان ها لذت نمی برند، غذا است.  ما با انباشت به مالکیت دامن می زنیم. ما با گرسنه نشدن و انباشت و لذت نبردن از غذا و بالا بردن حجم غذا و باز هم گرسنه نشدن در اثر حجم بالای غذا، در یک چرخه ی معیوب می افتیم و در نهایت مصرف را بالا می بریم. هدف هوش اقتصادی این است که این چرخه ی معیوب را از بین ببرد. که بدانیم هر چه خواسته را زیاد کنیم از آن طرف لذت کم می شود. ما تمام نیازهای کودک را می خواهیم با انباشت مادیت پاسخ بدهیم؛ چرا از لباس پوشیدن هایمان لذت نمی بیریم؟ چون کمدهایمان پر لباس است. ما در لایه های درونمان نیازهای دیگری داریم ولی در ظاهر زندگی انباشت ایجاد می کنیم، نیاز به احترام، به محبت، خلاقیت، امنیت و رشد فکری غیره داریم اما به آن ها دسترسی نداریم، مادیات را انبوه می کنیم و از زندگی لذت هم نمی بریم.  در این جا هم تعادل حرف اول را می زند. نیاییم از اون طرف بوم بیفتیم و بگیم حالا که هرچه فاصله ی بین خواست و خواسته بیشتر باشه لذت هم بیشتر است، پس از امروز یک هفته از خوردن خبری نیست!! نه حرف ما این نیست. حرف ما رعایت تعادل در هر زمینه است که با بالا رفتن شناخت به آن می رسیم.
چنانچه کودکی مورد بی توجهی قرار گیرد سعی می کند از طریق منفی کاری و لجبازی توجه دیگران را به خود جلب کند. مثلا جلوی تلویزیون می ایستد، هنگام صحبت کردن دیگران داد و بیداد می کند و موقع غذا خوردن از سر سفره بلند می شود. والدین هنگام مشاهده ی چنین رفتارهایی با بحث های طولانی، خواهش و یا حتی تنبیه به رفتار منفی کودک توجه می کنند و بدین ترتیب به تدریج کودک می آموزد که برای کسب توجه دست به این رفتارها بزند.
تفکر مالکیت و تفکر مادی ارزش ها را در زندگی کم رنگ و از بین می برد. مثال زنده ی این مطلب وقتی برای من پیش آمد که دوستی از زندگی یک باربر و زندگی یک خانواده به نسبت متمول را برایم تعریف کردند. زندگی آن آقای باربر مملو از احترام و دوست داشتن بود طوری که هر وقت دختر ایشان فیلم می گرفت به پدرش تلفن می کرد و خبر می داد که صبر می کنم تا تو بیایی با هم ببینیم و پدر با آغوش باز دعوت دختر را می پذیرفت. اما در زندگی آن خانواده متمول که هدیه ی تولد پسرش یک اتومبیل بود، داد و بیدادهای پسر سر پدرش تا چند خانه آنطرف تر به گوش می رسید. یک سؤال وجود دارد که همیشه از شما می شنوم و آن این که چرا این دوره ها و جلسات تاثیر گذار نیست؟ چرا این همه کلاس می بینیم ولی تغییر نمی کنیم؟ چرا این همه مطالعه تأثیری ندارد؟ چرا حتی عبادت های مان جواب نمی دهد؟ علتش این است که پایمان بسته است. تا مسئله مان را به طور ملموس (با مادیات) که از مبحث بعد واردش می شویم، تعریف نکنیم مشکلات حل نمی شود و امکان ندارد که هیچ دوره ای روی ما تغییر ایجاد کند حتی بعضی مواقع عذاب ما را بیشتر خواهد کرد. چون دوره را می گذرانیم و فشار رشد بیشتر می شود و از طرف دیگر هم که پایبندهایمان را محکم می کنیم. تنها راه نجات این است که اول، پایمان را از پابندها رها کنیم. بعد رشد. تا رها نشویم، رشدی در کار نیست. رهایی از پابندها و غرایز.