✨﷽✨
✍امیرالمؤمنین (علیه السلام) میفرماید:
از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمودند:
آیا میخواهید شما را از زیرکترین آدمها
و احمقترین آنها باخبر کنم؟
گفتند: بله یا رسول الله(ص)
✅حضرت فرمودند:
زیرکترین آدمها کسی است که "از خودش
حساب بِکشد" و برای بعد از مرگ خود کار کند ؛
و احمقترین آدمها کسی است که از هوای نفس
تبعیت کند و فقط از خدا "آرزوهای خودش"
را بخواهد....
از حضرت پرسیدند: آن انسان زیرک چگونه
نفس خود را محاسبه میکند؟ حضرت فرمود:
آن مؤمن هر روز به نفس خود میگوید:ای نفس...
این روزی که گذشت دیگر برنمیگردد....امروز چه
کار کردهای؟؟؟ آیا حاجت کسی را برآورده کردی؟
🌹بعد از محاسبه اگر خواستی گناهان تو پاک
شود بر پیامبر و اهل بیت(علیهم السلام) صلوات و درود
بفرست.
📚تفسیر منسوب به امامحسنعسکری(ع)ص۳۸
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
نماز روز #پنج شنبه
آقا سید محمد رضی رضوی رحمة الله علیه نوه مرحوم سید مرتضی کشمیری رحمة الله علیه از قول پدرش سید محمد رحمة الله علیه نقل می کند:
این نماز برای قضای حوایج و ادای دیون و سایر امور مجرّب است و پدرم (سید مرتضی رحمة الله علیه) به آن بسیار سفارش می کرد.
ایشان صبح هر پنجشنبه، دخترانش را صدا می زد و آن ها را به خواندن این نماز امر می کرد. همسر آیت الله کشمیری رحمة الله علیه نقل کرده است:
هر گاه رزق جدیدی به ما می رسید، سید می فرمود: این از برکات نماز پنجشنبه است.1
کیفیت آن، بنابر نقل سید بن طاووس رحمة الله علیه در جمال الأسبوع این گونه است:
این نماز چهار رکعت است [دو نماز دو رکعتی] در رکعت اول، حمد و یازده بار سوره اخلاص، در رکعت دوم، حمد و بیست و یک بار سوره اخلاص، در رکعت سوم، حمد و سی و یک بار سوره اخلاص و در رکعت چهارم، حمد و چهل و یک بار سوره اخلاص. پس از سلامِ رکعت چهارم، پنجاه و یک بار سوره اخلاص خوانده می شود و نیز پنجاه و یک بار «اللّهُمَّ صلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ»؛ سپس به سجده می رود و در این حال، صد بار می گوید: «یا الله» و هر چه می خواهد از خدا درخواست می کند.2
مرحوم سید بن طاووس رحمة الله علیه در ادامه از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل می کند که هر کس این دعا و نماز را بخواند، چنانچه جابجایی کوه ها را از خدا بخواهد، محقق خواهد شد و اگر بارش باران را درخواست کند، خواهد بارید.3
پی نوشت ها:
1. ر.ک: آیات نور، زندگینامه آیت الله سید مرتضی کشمیری2، مؤسسه فرهنگی دارالهدی، ص 77.
2. جمال الاسبوع، ص 59.
3. اهل نظر توجه دارند که استجابت دعاها و برآورده شدن حاجات مشروط به شرایطی است که خلوص نیت و اعتماد به خداوند از مهم ترین آن هاست.
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
✍امام صادق علیه السلام
کسی که زمان خوابیدن صد مرتبه
استغفار کند گناهانش همچون
برگ درختان فرو میریزد و
صبح که بلند شود
گناهی برایش
نماند.
📚 مکارم الاخلاق ص ۶۱۰
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
داستان کوکانه😍🌹
برای کوچولو های نازنین👶🌺
ومامان های نازنین ☺️🌸
گلهای زیبا 🌸🌹
روزی روزگاری
دوتا گلِ زیبا که باهم دوست بودند.🌸🌹
کنارِ جاده ای زندگی می کردند .
روزی از روزها ان دو گلِ زیبا باهم دعوا کردند🙈
یاس گفت :تو من را به موش لو دادی😡
نیلوفر گفت:نه به خدا من این کار را نکردم😔🌺
انها یک روز باهم قهر بودند.
تا اینکه
درخت پیربه انها گفت:
برای من و درخت گیلاس هم یک همچین اتفاقی افتاد🌲🌳
من هم به او می گفتم :تو من را به موش کور لو دادی
ولی بعد فهمیدم
موش کور خودش مارا دیده و فهمیده😔
بعد از ان هیچ وقت باهم قهر نکردیم
وهمیشه باهم دوست بودیم
وشادِ شاد 😊
شماهم اشتباه کردید باهم قهر کردید.
قهر اصلا خوب نیست.
پس زود باهم اشتی کنید ☺️
گلها هم که از کار خودشان پشیمان بودند.
باهم اشتی کردند 😍🌸🌹
🌹نتیجه🌹
بچه ها اگر سه روز باهم قهر باشیم
دیگه به بهشت نمی ریم
پس همیشه باهم دوست باشیم 😍😊
http://eitaa.com/joinchat/3567124493Cb0735de9fc
@dastanhay
دوستان لینک کانالِ مارا برای دوستانتان بفرستید
ممنونم🌹🌹🌹🌹
#گندمزار_طلایی
قسمت 178
چشم هام رومالیدم و اطراف رو نگاه کردم .
توی اتاقم بودم و خبری از مادر بزرگ نبود.
دلم می خواست دوباره بخوابم وباز کنارش باشم.
آهی کشیدم و باز اون صحنه ها را توی ذهنم تجسم کردم.
چه حسِ خوبی بود.
و چه پارچه قشنگی .😊
سرو صدایی نمی اومد . رفتم پایین .
مامان تنها بود . سلام کردم وجوابم را داد.
_بابا کجاست؟
_رفته خونه عمه .
_چی خونه عمه⁉️😳
برای چی رفته اونجا ⁉️😡
_مثل اینکه عمه ات حالش خوب نیست.
محمد می خواست بره که باباهم باهاش رفت.
_اِی بابا 😡
اصلا حقشه عمه 😡
_نگو گندم جان .
گناه داره .اونم بنده خداست .
_مامان شما دیگه چرا ⁉️
کم بلا سرمون آورد.
_عیب نداره گذشته ها گذشته .
باید گذشت کرد .
با ناراحتی رفتم توی حیاط.
واز آب خنکِ حوض به صورتم زدم.
اول صبح بود ولی هوا گرم شده بود.
رفتم طرف اتاق آبجی فاطمه .
صدای بچه ها نمی اومد.
آرام در زدم .فاطمه در رو باز کرد.
رفتم تو.
چشمهاش نمناک بود.
_چی شده آبجی؟
_چیزی نیست .
_پس چرا گریه کردی؟
_گندم عمه حالش خیلی بده 😭
_اِی بابا
امروزمون شده عمه عمه عمه ..!
ولش کنید دیگه .
تازه از دستش راحت شدیم .
_نگو گندم حالش خیلی بده .
منم می خواستم برم .که محمد نگذاشت و گفت دفعه دیگه می برمت .
خیلی دلم شور می زنه .
بلند شدم و گفتم:
_نترس اون چیزیش نمی شه.
پاشو به فکر بچه هات باش.
بعد هم با ناراحتی رفتم بیرون.
بعد ازاون خواب خوبی که دیده بودم .
حالا حالم بد شده بود از شنیدن اسم عمه و یاد آوری خاطرات تلخی که از ش داشتم .
رفتم آشپزخونه و خودم رو مشغولِ درست کردنِ غذا کردم .که صدای در بلند شد.
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
#گندمزار_طلایی
قسمت 179
چادرم را سر کردم ورفتم در روباز کردم.
گلین خانم با لبخند جواب سلامم رو دادو یا الله گفت و وارد شد.
غم دنیا به دلم نشست . حالا اینو کجای دلم بگذارم توی این موقعیت.
انگار از زمین وآسمون داشت برام می بارید.
بعد از خوابی که دیده بودم منتظر خبرهای خوب وروز خوبی بودم.
ولی....😔
رفتم توی آشپزخونه چاره ای نبود باید چایی درست می کردم .
دلم نمی خواست برم اتاق .
کاش جایی داشتم وفرار می کردم از دست اینا .
تازه داشتم طعم خوشبختی را می کشیدم کنار بابا .
حالا اینا پیداشون شده.
چه کار باید می کردم .؟
عمداً توی آشپزخونه موندم.
که مامانم صدام کرد.
مجبور شدم چایی را توی استکان بریزم و ببرم.
نمی شد به گلین خانم مهربون و خوب ، کم محلی کرد.
نه نمی شد.
سینی رو برداشتم و رفتم .
گلین خانم خندید وبا دیدنم گفت:
_به به عحب چایی بخوریم ما امروز😊
لبخندِ زوری زدم و سینی رو جلوش گرفتم .
سینی رو از دستم گرفت وبعد، دستم.وگرفت وکنار خودش نشوند.
_عروس گلِ خودمی بیا کنارم ببینم😊
بعد هم پیشونیم رو بوسید و یه دفعه یه بقچه از کنارش برداشت گذاشت جلوی روم.
_بازش کن عزیزم. ناقابله 😊
سرم وپائین انداختم وگونه هام سرخ شد.
که خودش بقچه رو باز کرد.
که بادیدنِ پارچه پیرهنی که توش بود ، دهنم باز موند 😳
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون