آیه 2 : 💠الْحَمْدُ للَّهِ رَبّ الْعَالمین💠
ترجمه: ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است.
#سوره_الفاتحه
#تفسیر_آیه2
جهان غرق رحمت او است
بعد از بسم الله كه آغازگر سوره بود ، نخستين وظيفه بندگان آنست كه به ياد مبدء بزرگ عالم هستى و نعمتهاى بى پايانش بيفتند ، همان نعمتهاى فراوانى كه سراسر وجود ما را احاطه كرده و راهنماى ما در شناخت پروردگار و هم انگيزه ما در راه عبوديت است .
اينكه مى گوئيم : انگيزه ، به خاطر آنست كه هر انسانى به هنگامى كه نعمتى به او مى رسد فورا مى خواهد ، بخشنده نعمت را بشناسد ، و طبق فرمان فطرت به سپاسگزارى برخيزد و حق شكر او را ادا كند .
به همين جهت علماى علم كلام ( عقائد ) در نخستين بحث اين علم ، كه سخن از انگيزه هاى خداشناسى به ميان مى آيد وجوب شكر منعم را كه يك فرمان فطرى و عقلى است به عنوان انگيزه خداشناسى ، يادآور مى شوند .
و اينكه مى گوئيم : راهنماى ما در شناخت پروردگار نعمتهاى او است ، به خاطر آن است كه بهترين و جامعترين راه براى شناخت مبدء ، مطالعه در اسرار آفرينش و رازهاى خلقت و مخصوصا وجود نعمتها در رابطه با زندگى انسانها است .
به اين دو دليل سوره فاتحة الكتاب با اين جمله شروع مى شود ( الحمد لله رب العالمين ) .
♦️تفسیر نمونه، ج اول، ص 51♦️
♻️ادامه تفسیر آیه 2 👇👇👇
براى پى بردن به عمق و عظمت اين جمله لازم است ، به تفاوت ميان حمد و مدح و شكر و نتايج آن توجه شود :
1 - حمد در لغت عرب به معنى ستايش كردن در برابر كار يا صفت نيك اختيارى است ، يعنى هنگامى كه كسى آگاهانه كار خوبى انجام دهد ، و يا صفتى را براى خود برگزيند كه سرچشمه اعمال نيك اختيارى است ، ما او را حمد و ستايش مى گوئيم .
ولى مدح به معنى هر گونه ستايش است ، خواه در برابر يك امر اختيارى باشد يا غير اختيارى ، فى المثل تعريفى را كه از يك گوهر گرانبها مى كنيم ، عرب آنرا مدح مى نامد ، و به تعبير ديگر مفهوم مدح ، عام است در حالى كه مفهوم حمد خاص مى باشد .
ولى مفهوم شكر از همه اينها محدودتر است ، تنها در برابر نعمتهائى شكر و سپاس مى گوئيم كه از ديگرى با ميل و اراده او به ما رسيده است و اگر به اين نكته توجه كنيم كه الف و لام الحمد به اصطلاح الف و لام جنس است و در اينجا معنى عموميت را مى بخشد ، چنين نتيجه مى گيريم كه هر گونه حمد و ستايش مخصوص خداوندى است كه پروردگار جهانيان است .
حتى هر انسانى كه سرچشمه خير و بركتى است ، و هر پيامبر و رهبر الهى كه نور هدايت در دلها مى پاشد ، هر معلمى كه تعليم مى دهد ، هر شخص سخاوتمندى كه بخشش مى كند ، و هر طبيبى كه مرهمى بر زخم جانكاهى مى نهد ، ستايش آنها از ستايش خدا سرچشمه مى گيرد ، چرا كه همه اين مواهب در اصل از ناحيه ذات پاك او است ، و يا به تعبير ديگر حمد اينها ، حمد خدا ، و ستايش اينها ستايشى براى او است .
♦️تفسیر نمونه، ج اول، ص 52 و 53♦️
♻️ادامه تفسیر آیه 2 👇👇👇
و نيز اگر خورشيد نورافشانى مى كند ، ابرها باران مى بارند ، و زمين بركاتش را به ما تحويل مى دهد ، اينها نيز همه از ناحيه او است ، بنابر اين تمام حمدها به او بر مى گردد .
و به تعبير ديگر جمله الحمد لله رب العالمين ، اشاره اى است هم به توحيد ذات و هم صفات و هم افعال ( دقت كنيد ) .
2 - اصولا توصيف الله در اينجا به رب العالمين ، در واقع از قبيل ذكر دليل بعد از بيان مدعا است ، گوئى كسى سؤال مى كند چرا همه حمدها مخصوص خدا است ، در پاسخ گفته مى شود : براى اينكه او رب العالمين و پروردگار جهانيان است .
قرآن مجيد مى گويد الذى احسن كل شيىء خلقه : خداوند كسى است كه آفرينش هر چيزى را به بهترين صورت انجام داد ( سجده - 7 ) و نيز مى گويد : و ما من دابة فى الارض الا على الله رزقها : هر جنبنده اى در زمين است روزيش بر خدا است ( هود - 6 ) .
3 - از كلمه حمد اين نكته نيز به خوبى استفاده مى شود كه خداوند همه اين مواهب و نيكيها را با اراده و اختيار خود ، ايجاد كرده است ، بر ضد گفته آنان كه خدا را همانند خورشيد يك مبدء مجبور فيض بخش مى دانند .
4 - جالب اينكه حمد تنها در آغاز كار نيست ، بلكه پايان كارها نيز چنانكه قرآن به ما تعليم مى دهد با حمد خدا خواهد بود .
در مورد بهشتيان مى خوانيم دعواهم فيها سبحانك اللهم و تحيتهم فيها سلام و آخر دعواهم ان الحمد لله رب العالمين : سخن آنها در بهشت نخست منزه شمردن خداوند از هر عيب و نقص ، و تحيت آنها سلام ، و آخرين سخنشان الحمد لله رب العالمين است ( يونس - 10 ) .
♦️تفسیر نمونه ج اول ص 53 و 54♦️
♻️ادامه تفسیر آیه 2 👇👇👇
- اما كلمه رب در اصل به معنى مالك و صاحب چيزى است كه به تربيت و اصلاح آن مى پردازد و كلمه ربيبه كه به دختر همسر انسان گفته مى شود از همينجا گرفته شده است ، زيرا او هر چند از شوهر ديگرى است ولى زير نظر پدر خوانده اش پرورش مى يابد .
اين كلمه بطور مطلق تنها به خدا گفته مى شود ، و اگر به غير خدا اطلاق گردد حتما به صورت اضافه است مثلا مى گوئيم رب الدار ( صاحب خانه ) رب السفينة ( صاحب كشتى ) ( 1 ) .
در تفسير مجمع البيان معنى ديگرى نيز بر آن افزوده است و آن شخص بزرگى است كه فرمان او مطاع مى باشد ، اما بعيد نيست كه هر دو معنى بيك اصل باز گردد .
6 - كلمه عالمين جمع عالم است و عالم به معنى مجموعه اى است از موجودات مختلف كه داراى صفات مشترك و يا زمان و مكان مشترك هستند ، مثلا ميگوئيم عالم انسان و عالم حيوان و عالم گياه ، و يا مى گوئيم عالم شرق و عالم غرب عالم امروز و عالم ديروز ، بنابر اين عالم خود به تنهائى معنى جمعى دارد و هنگامى كه به صورت عالمين جمع بسته مى شود اشاره به تمام مجموعه هاى اين جهان است .
در اينجا اين سؤال پيش مى آيد كه جمع با ين معمولا براى جمع عاقل است در حاليكه همه عالمهاى اين جهان صاحبان عقل نيستند ، بهمين دليل بعضى از مفسران كلمه عالمين را در اينجا اشاره به گروهها و مجموعه هائى از صاحبان
عقل ميدانند مانند فرشتگان و انسانها و جن .
اين احتمال نيز وجود دارد كه اين جمع بخاطر تغليب باشد ( منظور از تغليب اين است كه مجموعه اى از صاحبان صفات مختلف را با وصف صنف برتر توصيف كنيم ) .
♦️تفسیر نمونه ج اول ص 54 و 55
♻️ادامه تفسیر آیه 2 👇👇👇
8 - اين نكته نيز قابل توجه است كه بعضي عالم را به دو گونه تقسيم كرده اند: عالم كبير و عالم صغير، و منظورشان از عالم صغير وجود يك انسان است، چرا كه وجود يك انسان خود به تنهاي مجموعه اي است از نيروهاي مختلفي كه حاكم بر اين عالم بزرگ مي باشد، و در حقيقت انسان نمونه برداري از همه جهان است.
آنچه سبب ميشود كه مخصوصا ما روي مفهوم وسيع عالم تكيه كنيم آن است كه بعد از جمله الحمد لله آمده در اين جمله همه حمد و ستايش را مخصوص خدا مي شمريم، سپس رب العالمين را به منزله دليلي بر آن ذكر ميكنيم، ميگويم: همه ستايشها مخصوص او است چرا كه هر كمالي و هر نعمتي و هر موهبتي كه در جهان وجود دارد مالك و صاحب و پروردگارش او مي باشد.
♦️تفسیر نمونه، ج اول، ص 57♦️
♻️ادامه تفسیر آیه 2 👇👇👇
- نويسنده تفسير المنار ميگويد : از جد ما امام صادق (عليه السلام) كه رضوان خدا بر او باد چنين نقل شده كه مراد از عالمين تنها انسانها هستند .
سپس اضافه مى كند در قرآن نيز عالمين بهمين معنا آمده است مانند ليكون للعالمين نذيرا : خداوند قرآن را بر بنده اش فرستاد تا جهانيان را انذار كند ( سوره فرقان آيه ( 1 )
ولى اگر موارد استعمال عالمين را در قرآن در نظر بگيريم خواهيم ديد كه هر چند كلمه عالمين در بسيارى از آيات قرآن به معنى انسانها آمده است ولى در پاره اى از موارد معنى وسيعترى دارد ، و انسانها و موجودات ديگر جهان را در بر مى گيرد ، مانند فلله الحمد رب السموات و رب الارض رب العالمين : ستايش مخصوص خدا است كه مالك و پروردگار آسمانها و زمين ، مالك و پروردگار جهانيان است ( جاثيه آيه 36 ) .
و مانند قال فرعون و ما رب العالمين قال رب السموات و الارض و ما بينهما : فرعون گفت پروردگار عالميان چيست ؟ موسى در پاسخ گفت پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان اين دو است ( آيه 23 و 24 سوره شعراء ) .
جالب اينكه در روايتى كه صدوق در كتاب عيون الاخبار از على (عليه السلام) نقل كرده چنين مى خوانيم : كه امام (عليه السلام) در ضمن تفسير آيه الحمد لله رب العالمين فرمود : رب العالمين هم الجماعات ، من كل مخلوق من الجمادات و الحيوانات : رب العالمين اشاره به مجموع همه مخلوقات است اعم از موجودات
اما اشتباه نشود كه در ميان اين روايات تضادي وجود ندارد، زيرا اگر چه كلمه عالمين مفهومش گسترده و وسيع است، ولي از آنجا كه گل سر سبد مجموعه موجودات جهان انسان مي باشد، گاهي انگشت مخصوصا روي او گذارده ميشود، و بقيه را تابع و در سايه او مي بيند، بنابر اين اگر در روايت امام سجادعليه السلام تفسير به انسانها شده بخاطر آن است كه هدف اصلي در اين مجموعه بزرگ انسانها هستند.
♦️تفسیر نمونه، ج اول، ص 56♦️
♻️ادامه تفسیر آیه 2 👇👇👇
نکته ها:
1 - خط سرخ بر همه رب النوع ها
مطالعه تاريخ اديان و مذاهب نشان ميدهد كه منحرفان از خط توحيد راستين، همواره براي اين جهان رب النوع هاي قال بودند، سرچشمه اين تفكرغلط اين بوده كه گمان مي كردند هر يك از انواع موجودات نياز به رب النوع مستقلي دارد كه آن نوع را تربيت و رهبري كند، گويا خدا را كافي براي تربيت اين انواع نمي دانستند!.
حتي براي اموري همانند عشق، عقل، تجارت، جنگ و شكار رب النوعي قال بودند، از جمله يونانيان دوازده خداي بزرگ(رب النوع) را پرستش مي كردند كه به پندار آنها بر فراز قله المپ بزم خداي دار ساخته، و هر يك مظهر يكي از صفات آدمي بودند!.
در كلده پايتخت كشور آشور رب النوع آب، رب النوع ماه، رب النوع خورشيد و رب النوع زهره قال بودند، و هر كدام را بنامي مي ناميدند، و مافوق همه اينها ماردوك را رب الرباب مي شمردند.
در روم نيز خدايان متعدد رواج داشت و بازار شرك و تعدد خدايان و ارباب انواع شايد از همه جا داغتر بود.
آنها مجموع خدايان را به دو دسته تقسيم مي كردند: خدايان خانوادگي و خدايان حكومت، كه مردم زياد به آنها علاقه نشان نمي دادند چرا كه دل خوشي از حكومتشان نداشتند!
عده اين خدايان فوق العاده زياد بود، زيرا هر يك از اين خدايان يك پست مخصوص داشت، و در امور محدودي مداخله مي كرد، تا آنجا كه در خانه داراي خداي مخصوص بود! بلكه پاشنه و آستانه خانه نيز هر يك رب النوعي داشتند! به گفته يكي از مورخان جاي تعجب نيست كه روميها 30 هزار خدا داشته باشند، آنچنانكه يكي از بزرگان آنها به شوخي گفته بود تعداد خدايان كشور ما به حدي است كه در معابر و محافل فراوانتر از افراد ملت ميباشند! از اين خدايان مي توان رب النوع كشاورزي، رب النوع آشپزخانه، و رب النوع انبار غذا، رب النوع خانه، رب النوع شعله گاز، رب النوع آتش، رب النوع ميوه ها، رب النوع درو، رب النوع درخت تاك، رب النوع جنگل، رب النوع حريق و رب النوع دروازه بزرگ رم و رب النوع آتشكده ملي را نام برد.
كوتاه سخن اينكه بشر در گذشته با انواع خرافات دست به گريبان بوده است همانطور كه الان هم خرافات بسياري از آن عصر به يادگار مانده.
در عصر نزول قرآن نيز بت هاي متعدد مورد پرستش و ستايش قرار داشته و شايد همه يا قسمتي از آنها جانشين رب النوع هاي پيشين بودند.
از همه گذشته گاهي بشر را نيز عمل رب خود قرار مي دادند، چنانكه قرآن در نكوهش مردمي كه احبار (دانشمندان يهود) و رهبانان مردان و زنان تارك دنيا( را ارباب خود ميدانستند ميگويد اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله: آنها احبار و رهبان هايشان را ارباب بجاي خدا ميدانستند توبه.
به هر حال از آنجا كه اين خرافات علاوه بر اينكه انسان را به انحطاط عقلي مي كشانيد، مايه تفرقه و تشتت و پراكندگي است، پيامبران الهي به مبارزه شديد با آن برخاستند، تا آنجا كه مي بينيم بعد از بسم الله نخستين آيه اي كه در قرآن نازل شده، در همين رابطه است الحمد لله رب العالمين همه ستايش ها مخصوص خداوندي است كه رب همه جهانيان است.
و به اين ترتيب قرآن خط سرخي بر تمام رب النوع ها مي كشد و آنها را به وادي عدم - همانجا كه جاي اصلي شان است مي فرستد، و گلهاي توحيد و يگانگي و همبستگي و اتحاد را به جاي آن مي نشاند.
قابل توجه اينكه همه مسلمانان موظفند در نمازهاي روزانه هر شبانه روزلاقل ده بار اين جمله را بخوانند و به سايه الله خداوند يگانه اي كه مالك و رب و سرپرست و پرورش دهنده همه موجودات است پناه برند، تا هرگز توحيد را فراموش نكنند و در بيراهه هاي شرك سرگردان نشوند.
♦️تفسیر نمونه، ج اول، ص 58 و 59♦️
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
♻️ادامه تفسیر آیه 2 👇👇👇
2- پرورش الهي راه خداشناسي :
گرچه كلمه رب همانگونه كه گفتيم در اصل به معني مالك و صاحب است، ولي نه هر صاحبي، صاحبي كه عهده دار تربيت و پرورش مي باشد، و به همين جهت در فارسي به عنوان پروردگار ترجمه مي شود.
دقت در سير تكاملي موجودات زنده، و تحول و دگرگوني هاي موجودات بي جان، و فراهم آمدن زمينه هاي تربيت موجودات، و ريزه كاري هاي كه در هر يك از اين قسمت ها نهفته شده است يكي از بهترين طرق خداشناسي است.
هماهنگي هاي كه در ميان اعضا، بدن ماست كه غالبا بدون آگاهي ما بر قرار ميباشد، يكي از نمونه هاي زنده آن است.
في المثل هنگامي كه حادثه مهمي در زندگي ما رخ مي دهد، و بايد با تمام توان در برابر آن بپاخيزيم، در يك لحظه كوتاه فرماني هماهنگ به تمام ارگانهاي بدن ما - به صورت ناآگاه - صادر مي شود، بلافاصله، ضربان قلب بالا مي رود، تنفس شديد مي شود، تمام نيروهاي بدن بسيج مي گردند، مواد غذاي و اكسيژن هوا از طريق خون به طور فراوان به تمام سلول ها مي رسند، اعصاب آماده كار، و عضلات آماده حركت بيشتر مي شوند، نيروي تحمل انسان بالا مي رود، احساس درد كمتر مي شود، خواب از چشم مي پرد، خستگي از اعضا، فرار ميكند، احساس گرسنگي به كلي فراموش مي شود.
چه كسي اين هماهنگي عجيب را در اين لحظه حساس، با اين سرعت، در ميان تمام ذرات وجود انسان، ايجاد ميكند؟ آيا اين پرورش جز از ناحيه خداوند عالم و قادر ممكن است؟! آيات قرآن پر است از نمونه هاي اين پرورش الهي كه به خواست خدا هر كدام در جاي خود خواهد آمد و هر كدام دليل روشني براي شناخت خدا هستند.
♦️تفسیر نمونه، ج اول، ص 60♦️
داستان کوکانه😍🌹
برای کوچولو های نازنین👶🌺
ومامان های نازنین ☺️🌸