eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.3هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
4.8هزار ویدیو
137 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
♻️ادامه تفسیر آیه 2 👇👇👇 8 - اين نكته نيز قابل توجه است كه بعضي عالم را به دو گونه تقسيم كرده اند: عالم كبير و عالم صغير، و منظورشان از عالم صغير وجود يك انسان است، چرا كه وجود يك انسان خود به تنهاي مجموعه اي است از نيروهاي مختلفي كه حاكم بر اين عالم بزرگ مي باشد، و در حقيقت انسان نمونه برداري از همه جهان است. آنچه سبب ميشود كه مخصوصا ما روي مفهوم وسيع عالم تكيه كنيم آن است كه بعد از جمله الحمد لله آمده در اين جمله همه حمد و ستايش را مخصوص خدا مي شمريم، سپس رب العالمين را به منزله دليلي بر آن ذكر ميكنيم، ميگويم: همه ستايشها مخصوص او است چرا كه هر كمالي و هر نعمتي و هر موهبتي كه در جهان وجود دارد مالك و صاحب و پروردگارش او مي باشد. ♦️تفسیر نمونه، ج اول، ص 57♦️
♻️ادامه تفسیر آیه 2 👇👇👇 - نويسنده تفسير المنار ميگويد : از جد ما امام صادق (عليه السلام) كه رضوان خدا بر او باد چنين نقل شده كه مراد از عالمين تنها انسانها هستند . سپس اضافه مى كند در قرآن نيز عالمين بهمين معنا آمده است مانند ليكون للعالمين نذيرا : خداوند قرآن را بر بنده اش فرستاد تا جهانيان را انذار كند ( سوره فرقان آيه ( 1 ) ولى اگر موارد استعمال عالمين را در قرآن در نظر بگيريم خواهيم ديد كه هر چند كلمه عالمين در بسيارى از آيات قرآن به معنى انسانها آمده است ولى در پاره اى از موارد معنى وسيعترى دارد ، و انسانها و موجودات ديگر جهان را در بر مى گيرد ، مانند فلله الحمد رب السموات و رب الارض رب العالمين : ستايش مخصوص خدا است كه مالك و پروردگار آسمانها و زمين ، مالك و پروردگار جهانيان است ( جاثيه آيه 36 ) . و مانند قال فرعون و ما رب العالمين قال رب السموات و الارض و ما بينهما : فرعون گفت پروردگار عالميان چيست ؟ موسى در پاسخ گفت پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان اين دو است ( آيه 23 و 24 سوره شعراء ) . جالب اينكه در روايتى كه صدوق در كتاب عيون الاخبار از على (عليه السلام) نقل كرده چنين مى خوانيم : كه امام (عليه السلام) در ضمن تفسير آيه الحمد لله رب العالمين فرمود : رب العالمين هم الجماعات ، من كل مخلوق من الجمادات و الحيوانات : رب العالمين اشاره به مجموع همه مخلوقات است اعم از موجودات اما اشتباه نشود كه در ميان اين روايات تضادي وجود ندارد، زيرا اگر چه كلمه عالمين مفهومش گسترده و وسيع است، ولي از آنجا كه گل سر سبد مجموعه موجودات جهان انسان مي باشد، گاهي انگشت مخصوصا روي او گذارده ميشود، و بقيه را تابع و در سايه او مي بيند، بنابر اين اگر در روايت امام سجادعليه السلام تفسير به انسانها شده بخاطر آن است كه هدف اصلي در اين مجموعه بزرگ انسانها هستند. ♦️تفسیر نمونه، ج اول، ص 56♦️
♻️ادامه تفسیر آیه 2 👇👇👇 نکته ها: 1 - خط سرخ بر همه رب النوع ها مطالعه تاريخ اديان و مذاهب نشان ميدهد كه منحرفان از خط توحيد راستين، همواره براي اين جهان رب النوع هاي قال بودند، سرچشمه اين تفكرغلط اين بوده كه گمان مي كردند هر يك از انواع موجودات نياز به رب النوع مستقلي دارد كه آن نوع را تربيت و رهبري كند، گويا خدا را كافي براي تربيت اين انواع نمي دانستند!. حتي براي اموري همانند عشق، عقل، تجارت، جنگ و شكار رب النوعي قال بودند، از جمله يونانيان دوازده خداي بزرگ(رب النوع) را پرستش مي كردند كه به پندار آنها بر فراز قله المپ بزم خداي دار ساخته، و هر يك مظهر يكي از صفات آدمي بودند!. در كلده پايتخت كشور آشور رب النوع آب، رب النوع ماه، رب النوع خورشيد و رب النوع زهره قال بودند، و هر كدام را بنامي مي ناميدند، و مافوق همه اينها ماردوك را رب الرباب مي شمردند. در روم نيز خدايان متعدد رواج داشت و بازار شرك و تعدد خدايان و ارباب انواع شايد از همه جا داغتر بود. آنها مجموع خدايان را به دو دسته تقسيم مي كردند: خدايان خانوادگي و خدايان حكومت، كه مردم زياد به آنها علاقه نشان نمي دادند چرا كه دل خوشي از حكومتشان نداشتند! عده اين خدايان فوق العاده زياد بود، زيرا هر يك از اين خدايان يك پست مخصوص داشت، و در امور محدودي مداخله مي كرد، تا آنجا كه در خانه داراي خداي مخصوص بود! بلكه پاشنه و آستانه خانه نيز هر يك رب النوعي داشتند! به گفته يكي از مورخان جاي تعجب نيست كه روميها 30 هزار خدا داشته باشند، آنچنانكه يكي از بزرگان آنها به شوخي گفته بود تعداد خدايان كشور ما به حدي است كه در معابر و محافل فراوانتر از افراد ملت ميباشند! از اين خدايان مي توان رب النوع كشاورزي، رب النوع آشپزخانه، و رب النوع انبار غذا، رب النوع خانه، رب النوع شعله گاز، رب النوع آتش، رب النوع ميوه ها، رب النوع درو، رب النوع درخت تاك، رب النوع جنگل، رب النوع حريق و رب النوع دروازه بزرگ رم و رب النوع آتشكده ملي را نام برد. كوتاه سخن اينكه بشر در گذشته با انواع خرافات دست به گريبان بوده است همانطور كه الان هم خرافات بسياري از آن عصر به يادگار مانده. در عصر نزول قرآن نيز بت هاي متعدد مورد پرستش و ستايش قرار داشته و شايد همه يا قسمتي از آنها جانشين رب النوع هاي پيشين بودند. از همه گذشته گاهي بشر را نيز عمل رب خود قرار مي دادند، چنانكه قرآن در نكوهش مردمي كه احبار (دانشمندان يهود) و رهبانان مردان و زنان تارك دنيا( را ارباب خود ميدانستند ميگويد اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله: آنها احبار و رهبان هايشان را ارباب بجاي خدا ميدانستند توبه. به هر حال از آنجا كه اين خرافات علاوه بر اينكه انسان را به انحطاط عقلي مي كشانيد، مايه تفرقه و تشتت و پراكندگي است، پيامبران الهي به مبارزه شديد با آن برخاستند، تا آنجا كه مي بينيم بعد از بسم الله نخستين آيه اي كه در قرآن نازل شده، در همين رابطه است الحمد لله رب العالمين همه ستايش ها مخصوص خداوندي است كه رب همه جهانيان است. و به اين ترتيب قرآن خط سرخي بر تمام رب النوع ها مي كشد و آنها را به وادي عدم - همانجا كه جاي اصلي شان است مي فرستد، و گلهاي توحيد و يگانگي و همبستگي و اتحاد را به جاي آن مي نشاند. قابل توجه اينكه همه مسلمانان موظفند در نمازهاي روزانه هر شبانه روزلاقل ده بار اين جمله را بخوانند و به سايه الله خداوند يگانه اي كه مالك و رب و سرپرست و پرورش دهنده همه موجودات است پناه برند، تا هرگز توحيد را فراموش نكنند و در بيراهه هاي شرك سرگردان نشوند. ♦️تفسیر نمونه، ج اول، ص 58 و 59♦️
♻️ادامه تفسیر آیه 2 👇👇👇 2- پرورش الهي راه خداشناسي : گرچه كلمه رب همانگونه كه گفتيم در اصل به معني مالك و صاحب است، ولي نه هر صاحبي، صاحبي كه عهده دار تربيت و پرورش مي باشد، و به همين جهت در فارسي به عنوان پروردگار ترجمه مي شود. دقت در سير تكاملي موجودات زنده، و تحول و دگرگوني هاي موجودات بي جان، و فراهم آمدن زمينه هاي تربيت موجودات، و ريزه كاري هاي كه در هر يك از اين قسمت ها نهفته شده است يكي از بهترين طرق خداشناسي است. هماهنگي هاي كه در ميان اعضا، بدن ماست كه غالبا بدون آگاهي ما بر قرار ميباشد، يكي از نمونه هاي زنده آن است. في المثل هنگامي كه حادثه مهمي در زندگي ما رخ مي دهد، و بايد با تمام توان در برابر آن بپاخيزيم، در يك لحظه كوتاه فرماني هماهنگ به تمام ارگانهاي بدن ما - به صورت ناآگاه - صادر مي شود، بلافاصله، ضربان قلب بالا مي رود، تنفس شديد مي شود، تمام نيروهاي بدن بسيج مي گردند، مواد غذاي و اكسيژن هوا از طريق خون به طور فراوان به تمام سلول ها مي رسند، اعصاب آماده كار، و عضلات آماده حركت بيشتر مي شوند، نيروي تحمل انسان بالا مي رود، احساس درد كمتر مي شود، خواب از چشم مي پرد، خستگي از اعضا، فرار ميكند، احساس گرسنگي به كلي فراموش مي شود. چه كسي اين هماهنگي عجيب را در اين لحظه حساس، با اين سرعت، در ميان تمام ذرات وجود انسان، ايجاد ميكند؟ آيا اين پرورش جز از ناحيه خداوند عالم و قادر ممكن است؟! آيات قرآن پر است از نمونه هاي اين پرورش الهي كه به خواست خدا هر كدام در جاي خود خواهد آمد و هر كدام دليل روشني براي شناخت خدا هستند. ♦️تفسیر نمونه، ج اول، ص 60♦️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان کوکانه😍🌹 برای کوچولو های نازنین👶🌺 ومامان های نازنین ☺️🌸
سلام امشب هم از داستان های محدثه جان داریم 👏👏👏😍😍
به نام خدای مهربون🌷🌷🌷 اتاق نامرتب😍😍 زهره وقتی ازمدرسه اومدبه مامانش سلام دادورفت تواتاقش کیفش 🎒👝رویه طرف انداخت ومانتوشلوارش روهم انداخت روی تخت 👕👕👕واومدنشست سرسفره 🍽🍽 مامانش گفت زهره جان امروزعصری خاله مریم اینامیخوان بیان خونمون👩👧👦اتاقت خیلی بهم ریخته ونامرتبه قبل ازاومدن خاله اینااتاقت روجمع وجورکن 😳😳زهره چشمی گفت ورفت تواتاقش تااومدوسایلش رومرتب کنه یادش افتاد الان داره کارتون موردعلاقه اش روپخش میکنه تلویزیون 🖥🖥روروشن کرد ونشست روی مبل تاکارتون روببینه کم کم چشمش گرم شد وهمونجاروی مبل خوابش برد😑😑یک دفعه زهره باصدای دخترخاله اش که داشت صداش میزدازخواب بیدارشد😳😳زهره ازدین خاله مریم ومرضیه دخترخاله اش وحسین کوچولو👼👼خیلی خوشحال وپریدبغل خاله وگفت وااای خاله جون چقدردلم براتون تنگ شده بود💜💜همه دورهم نشسته بودن وداشتن میوه میخوردن🍒🍐🍌🍓وصحبت میکردن که یه دفعه صدای گریه حسین کوچولوروشنیدن😭😭 صداازتواتاق زهره می اومدهمه رفتن تواتاق زهره که دیدن پای حسین کوچولورفته روی یکی ازاسباب بازیهایی که زمین اتاق بوده ودردگرفته وداره گریه میکنه😱😱زهره ازخاله اینا خیلی خجالت کشید🙊🙊🙈🙈که اتاقش انقدرنامرتب وبهم ریخته است وازاینکه به حرف مامان مهربونش گوش نکرده بود واتاقش روتمیزنکرده بودخیلی ناراحت بود 😒😒خاله مریم حسین کوچولوروبغل کرد واونم ساکت شد👶👶زهره سرش روانداخته بودپایین وچیزی نمی گفت 😅😅مرضیه گفت زهره جون ناراحت نباش من الان کمکت میکنم ودوتایی باهم اتاقت رومرتب میکنیم وشماهم قول بده که دیگه هیچوقت وسایلت روزمین نیدازی وسعی کنی همیشه اتاقت تمیز وپاکیزه باشه😍😍زهره هم گفت باشه🙏🙏ودوتایی باهم شروع کردن به جابجاکردن وسایل ومرتب کردن اتاق👌👌 (محدثه) https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت 182 نگاهِ متعجبانه ای بهش انداختم و گفتم: _ملیحه وقت گیر آوردی؟ من دارم دردِ دل می کنم . تو مثلا بااین حرفت ، می خوای منو گول بزنی😔 _نه به خدا 😳 راست می گم . _باشه حالا بگو ببینم. بعد هم روم و کردم طرفِ بچه ها. دخترها مثلِ یه مادر واقعی داشتند از میثم مراقبت می کردندو باهاش بازی می کردند. پیش خودم فکر کردم این وروجک ها حتما مادرهای خوبی می شن. واز حرکاتشون لبخند نشست روی لبم.😊 که با حرفِ ملیحه یه دفعه جا خوردم. _راستش نمی دونم گفتنش درسته یانه؟ من چند روز پیش سحر رو توی بازار دیدم. حالِ تورو می پرسید. _چی⁉️😳 حالِ منو برای چی؟ _نمی دونم راستش یه چیزهایی گفت که خیلی تعجب کردم. _چی شده ملیحه ؟ زودتر بگو ببینیم. _می گفت :بعد از رفتنِ از اینجا خیلی اتفاقها براشون افتاده . گندم باور نمی کنی. اصلا یه طورِ دیگه شده بود. باورم نمی شد این همون سحر باشه. خیلی تغییر کرده بود . مشتاق شدم به شنیدن. فقط به خاطرِ سحر که می دونستم زندگی سختی داشته . https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
قسمت 183 دستش را گرفتم و گفتم : _ملیحه چی به سرِ سحر اومده ؟ بگو تورو خدا. _خب دیگه صبر کن بگم . داشت خرید می کرد. ولی نه لباس واین چیزها. باور می کنی؟سبزی ومیوه .... می خرید. مثلِ من که رفته بودم برای خونه سبزی ومیوه بخرم. از راننده و خدمتکار هم خبری نبود. وقتی دیدمش اصلا باورم نشد. صداش کردم و رفتیم باهم یه گوشه نشستیم. اولش چشمهاش پر از اشک شد. وبعد یه لبخندِ مصلحتی زد و گفت: _می دونی ملیحه . ما روزهای سختی داشتیم. مخصوصا از وقتی مامانم از دنیا رفت. اوضاع بدتر شد. پدرم ویلای روستا رو فروخت و ما اومدیم شهر. ولی طولی نکشید که یه روز یه نفر اومد دم در و گفت :من این خونه را خریدم باید تا یه هفته دیگه تخلیه کنید. سپهر باهر بدبختی بود .پدرم روپیدا کرد و ازش گله کرد. اونم یه خونه کوچیک برامون گرفت وبه سپهر گفته بود :بهتره فکری برای خودتون بکنید. چون من می خوام همه چیز رو بفروشم وبرم خارج از کشور. خیلی سخت بود ملیحه. پدرم خیلی راحت مارو رها کردو رفت. بدون هیچ درآمدی. تا چند ماه خبری ازش نبود. ولی بالاخره یه روز وکیلش اومدو سند یه مغازه رو به سپهر داد ورفت. الان هم با درآمد مغازه که سپهر توش کار می کنه زندگی می کنیم. ذهنم پر از سؤال شد. سپهر مگه زن نداشت.؟ بعد چرا سحر حالِ منو پرسیده؟ ولی جرأت نمی کردم از ملیحه سؤال کنم که خودش ادامه داد... https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا