#گندمزار_طلایی
قسمت 198
سپهر رفت و من را با دنیایی از تردید ،تنهاگذاشت.
شب سختی بود .
تا صبح نتونستم بخوابم.
چه کار باید کنم ؟
واقعا گیج شده بودم.
نمی تونستم به سپهراعتماد کنم.
ولی دلم براش می تپید . مثل روزِ اولی که عاشقش شدم.
انگار همان روز بود برام .
تمامِ خاطراتِ خوشی که داشتیم.
جلوی چشمم رژه می رفت.
ولی وسط اون خاطرات خوش،به یاد اون دختر واون لحظه می افتادم .
تا صبح توی رختخوابم غلت زدم.
بعد از نماز صبح دست به دعا برداشتم:
خدایا کمکم کن.
آن روز مامان هم رفت برای تشییع جنازه عمه ومن هم بچه هارا نگه داشتم.
عصری بچه هارا بردم خونه مادر ملیحه چون او هنوز آنجا بود.
قرار بود ملیحه تابستان را کنار خانواده اش بماند .
بچه ها با میثم مشغول بازی شدند.
منو ملیحه هم روی تختی که توی حیاط بود نشستیم و مراقب بچه ها بودیم.
تمامِ ماجرای شب گذشته را برای ملیحه تعریف کردم .
_حالا نمی دونم چه کار کنم ملیحه ؟
_نگران نباش .
ولی عجله هم نکن .
فعلا که سپهر رفته . بابات هم که عزا داره .
ولی به نظر من خوب دقت کن.
_یعنی چی؟ به چی دقت کنم.؟
_ببین گندم جان یه کم به خودت فرصت بده شاید یه چیزهای دیگه ای هم برات روشن بشه.
_ملیحه تورو خدا اگه چیزی می دونی بگو.
_خودت باید بفهمی .
خودت باید چشمهات رو خوب باز کنی .
اتفاق های گذشته رو بررسی کن .
ببین کی چه جایگاهی داره.
من جای تو بودم به قادر هم فکر می کردم.
_چی می گی تو؟
اصلا نمی تونم بهش فکر کنم .
قادر اون کسی که من می خوام نیست.
_بعد سپهر هست؟
_نمی دونم .
من دوست دارم برم شهر زندگی کنم.
درسم را بخونم . پیشرفت کنم.
از طرفی هم من قبلا سپهر را دوست داشتم.😔
دستهام رو میان دست هاش گرفت و به چشمهام خیره شد وگفت:
_گندم عزیزم فقط چند روز به خودت فرصت بده .
به قادر فرصت بده .
زود تصمیم نگیر .
نمی فهمیدم چی می گه. ولی مطمئن بودم که ملیحه یه چیزهایی می دونه که نمی خواد بگه .
چرا؟🤔
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
#گندمزار_طلایی
قسمت 199
هر چه اصرار کردم چیزی نگفت.
اما مشخص بود که داره از قادر طرفداری می کنه .
حسابی گیج شده بودم.
آن شب مامان نیامد و تنها مونده بودم.
نمی دونستم چه کار کنم .بچه ها خیلی زود خوابیدند و من مثلِ بچگی هام از تنهایی می ترسیدم.
مرتب از پنجره حیاط را نگاه می کردم .
نه جرأت موندن توی اتاق را داشتم نه جرأتِ رفتن توی حیاط.
با شنیدنِ کوچک ترین صدا هم وحشت می کردم.
مستأصل شده بودم .
کنار پنجره ایستاده بودم .که صدای زنگ در بلند شد.
می ترسیدم برم در رو باز کنم .
چادرم رو سر کردم .
که دوباره زنگ در ورو زدند.
با ترس ولرز رفتم توی حیاط.
_کیه؟
_باز کن .
هنوز شک داشتم این صدای کی بود؟
که صدای آشنایی اومد.
_منم گندم جان مادر باز کن .
دلم قرص شد به این صدای آشنا که همیشه
برام مایه ی آرامش بود.
ودر روباز کردم .آنقدر ترسیده بودم که خودم رو توی بغلش پرتاب کردم.
واشکم جاری شد.😭
واو مهرنانه دست روی سرم می کشید و بوسه برسرم گذاشت.
ومن فقط به آعوش گرم ومادرانه اش چسبیده بودم.
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
دلنوشته 🌹
یارب
چو باشد خاطرت در یادم ای دوست
نگیرد این دلم رنگ غم ای دوست
کزان عشقی که افکندی به جانم
بسوزد تا ابد این جانم ای دوست
اللهم عجل لولیک الفرج 🌸
شبتون بهشت
التماس دعا 🌹
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
خدایا🌻🍃
سرآغازصبحمان را
با یاد و نام و امید تو
میگشاییم🌻🍃
پنجره های قلبمان را
عاشقانه بسویت بازمیکنیم
تانسیم رحمتت به آن بوزد🌻🍃
الهی به امید تو 💚
سلام صبحتون بخیر 🌹
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
╭━═━⊰🍃💔🍃⊱━═━╮
#حدیث_نور
💚 الله تعالی در حدیثی قدسی میفرماید: 💚
در حدیث قدسی آمده است که خداوند میفرماید: ای احمد همانا عبادت ده جزء است که نه جزء آن طلب روزی حلال است، پس چون خوراکی و نوشیدنی خود را پاک کردی در پناه و حمایت من هستی.
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
آیه 5 : 💠إِیَّاک نَعْبُدُ وَ إِیَّاک نَستعینُ💠
ترجمه : تنها تو را مى پرستیم و تنها از تو یارى می خواهیم.
#سوره_الفاتحه
#تفسیر_آیه5
انسان در پیشگاه خدا
اینجا سر آغازى است براى نیازهاى بنده و تقاضاهاى او از خدا، و در حقیقت لحن سخن از اینجا عوض مى شود، زیرا آیات قبل حمد و ثناى پروردگار و اظهار ایمان به ذات پاک او و اعتراف به روز قیامت بود.
اما از اینجا گوئى بنده با این پایه محکم عقیدتى و معرفت و شناخت پروردگار خود را در حضور او، و در برابر ذات پاکش مى بیند، او را مخاطب ساخته نخست از عبودیت خویش در برابر او، و سپس از امدادها و کمکهاى او سخن مى گوید تنها ترا مى پرستیم وتنها از تو یارى مى خواهیم)) (ایاک نعبد و ایاک نستعین ).
به تعبیر دیگر: هنگامى که مفاهیم آیات گذشته در جان انسان جاى گیرد، و اعماق وجودش به نور الله پرورش دهنده جهانیان روشن مى شود، و رحمت عام و خاص او و مالکیتش در روز جزا را درک مى کند، انسان به صورت یک فرد کامل از نظر عقیده در مى آید، این عقیده عمیق توحیدى نخستین ثمره اش از یکسو بنده خالص خدا بودن ، و از بندگى بتها و جباران و شهوات در آمدن ، و از سوى دیگر دست استمداد به ذات پاک او دراز کردن است .
در واقع آیات گذشته سخن از توحید ذات و صفات مى گفت و در اینجا سخن از توحید عبادت ، و توحید افعال است.
♦️تفسیر نمونه، ج اول، ص 68♦️
♻️ادامه تفسیر آیه 5 👇👇👇
توحید عبادت آنست که :
هیچکس و هیچ چیز را شایسته پرستش جز ذات خدا ندانیم تنها به فرمان او گردن نهیم ، تنها قوانین او را به رسمیت بشناسیم و از هر نوع بندگى و تسلیم در برابر غیر ذات پاک او بپرهیزیم .
توحید افعال آنست که :
تنها مؤ ثر حقیقى را در عالم او بدانیم (لا مؤ ثر فى الوجود الا الله ) نه اینکه عالم اسباب را انکار کنیم و به دنبال سبب نرویم بلکه معتقد باشیم که هر سببى هر تاءثیرى دارد، آن هم به فرمان خدا است ، او است که به آتش سوزندگى ، و به خورشید روشنائى و به آب حیاتبخشى داده است .
ثمره این عقیده آنست که انسان تنها متکى به الله خواهد بود، تنها قدرت و عظمت را مربوط به او مى داند، و غیر او در نظرش فانى ، زوال پذیر، و فاقد قدرت مى باشد.
تنها ذات الله قابل اعتماد و ستایش است ، و لیاقت این دارد که انسان او را تکیه گاه خود در همه چیز قرار دهد.
این تفکر و اعتقاد انسان را از همه کس و همه موجودات بریده و تنها به خدا پیوند مى دهد، حتى اگر به دنبال عالم اسباب مى رود نیز به فرمان او است یعنى در لابلاى اسباب ، قدرت خدا را که مسبب الاسباب است مشاهده مى کند.
این عقیده آن قدر روح انسانرا وسیع و افق فکر او را بالا مى برد که به بى نهایت و ابدیت مى پیوندد و از محیطهاى محدود آزاد و رها مى سازد.
♦️تفسیر نمونه، ج اول، ص 69♦️