eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.6هزار دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
4.4هزار ویدیو
133 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 چرا باید به آینده ایران امیدوار باشیم؟! 🔹مردم! ما بنا نیست صدسال بگذرد تا به پیشرفت برسیم! ما روش تازه‌ای داریم! 🔹پیشرفت ما تا الآن، بر اساس روش تمدنی خودمان بوده؛ این نقطۀ امید ماست. 🔹ما در حال ساختن کشتی نوح خودمان هستیم! @Panahian_ir http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
یاد خدا ۴۲.mp3
14.01M
مجموعه ۴۲ | ※ مداومت در ذکر همیشه هم به نتیجه نمی‌رسد و قلب انسان را زنده و نورانی نمی‌کند! مشکل کجاست که ذکر (یاد) در این مواقع نتیجه نمی‌دهد؟ @ostad_shojae | montazer.ir http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام،،، سلام،،، هزاران سلام بر شما خوبان💐💐💐 الهی که حال دلتون خوب خوب خوب باشه و تنتون سلامت و البته در این ایام شب عیدی جیبهاتون و کارت بانکی هاتون پر از پول باشه💐💐💐 و الهی که هیچ سرپرست خانواده ای در این شب عیدی شرمنده اهل و عیال نشه
👩خانم های عزیز حتما حتما حتما حتما حواس‌تان به همسرانتان باشه و موقع خرید مراعاتشون را کنید طوری که هم غرور مردانه شان حفظ بشه و هم برق شوق و شادی و رضایت را در چشمان‌تون ببینه👌
🙎‍♂آقایان محترم، شرایط اقتصادی سخته، گرانی است، خرج و مخارج بالا رفته، و دخل و خرج شب عید به هم نمی خوره، همه اینها درست، اما سعی کنید با اخلاق خوب و حفظ خونسردی منطقی با خانم مشکلات را مطرح کنید و البته تا جاییکه براتون مقدوره نیازهای خانواده را رفع کنید. بالاخره شب عیده👌
👼اقا پسرها و دخترخانم های عزیز، شما هم حواس‌تون به پدر و غرور مردانه اش باشه👌 یه کم توقع ها را پایین بیارید. تا اخر سالی خدای ناکرده پدر شرمنده نشه.
👨‍👩‍👧‍👦توی خانواده از هر چیزی مهم تر وجود ارامشه داشتن صمیمیت، درک کردن یگدیگر، پس برای حفظ آرامش همگی تلاش کنید👏
یک سوال⁉️ تا حالا چند بهار از عمر شریفتان گذشته؟ برای هر عید چند دست لباس خریدید؟ الان چند دست لباس نو توی کمد اویزان دارید؟ لباسهای عید سالهای قبل؟
لطفا کمی تفکر🤔👆
🔸اگر خوب به دنیا و گذر عمر فکر کنیم، متوجه میشیم که این دنیا خیلی زودگذره این عید هم می آید و می‌گذرد الهی که با سلامتی و دل خوش بیاید و بگذرد✅ زندگی‌هاتون همیشه توام با ارامش و سلامتی باشد👏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸در مورد طبع و مزاج سودا صحبت کردیم‌ البته هر علمی مانند دریاست و تمامی نداره اینها فقط بخشی از این بحث بود که مختصر و مفید عرض کردم.
✴️راه درمان و اصلاح مزاج. دوستانی پیام دادند و راهکار درمانی خواستند‌ عزیزان دقت کنید اولا، برای دادن درمان و اصلاح مزاج باید ابتدا، طبع و مزاج با دقت بررسی شود.
🔺بدون داشتن اطلاعات دقیق، و بررسی وضعیت جسمانی و روحانی، اصلا نمیشه نسخه ای پیچید. البته بنده طبیب نیستم. در حال گذراندن دوره ها هستم و در حد اصلاح مزاج می تونم کمک تون کنم.
🔺که البته اگر طبیبی بدون دادن اصلاح مزاج و سفارش های تغذیه ای بخواد فوری دارو تجویز کنه باید به تخصصش شک کرد.
🔸چون در هر صورت ابتدا باید اصلاح مزاج انجام بدید و در مراحل بعد دارو مصرف کنید. چه بسا با اصلاح مزاج مشکل تون حل شود در حال تعادل مزاج، سلامتی هم خواهید داشت.
🔸پس ابتدا اصلاح سبک زندگی و تغذیه بعد طبیب و دارو اگر نیاز بود👌
🔸اما سفارش های کلی برای افراد سوداوی👇 لطفا از سرخ کردنی ها و فست فودها پرهیز کنید. مایعات و غذاهای آبکی را بیشتر کنید. مصرف روغن زیتون و شیره و سه شیره استفاده کنید. کشمش و مویز و دمنوش های گرم مثل دارچین و پرهیز از سردی ها داشته باشید
🔸حضور در فضاهای معنوی، مثل حرم و مزار شهدا و هیئت که بسیار تاثیر خوبی دارد. ان شاءالله همیشه سلامت و موفق باشید💐
🔸برای بررسی طبع و مزاج تان و دریافت مشاوره اصلاح مزاج با منشی‌مون هماهنگ کنید👇 @asheqemola
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روزهای گرم تابستان در این شهر جنوبی، آزار دهنده بود. ولی آن ها با شوق و ذوق مشغول به کار بودند. استاد تهرانی، گاهی سر می زد و روند کار را نظارت می کرد. کار کردن کنارِ محسن و هم اتاق شدن با او، با آن نجواهای شبانه، برای امید، ارمغانی از جنسِ آرامش، به همراه داشت. خوابِ راحت و عمیقی داشت که سالها برایش آرزو بود. دیگر از سردردهای عجیب و طولانی خبری نبود. با خوشحالی به پای سالمش با کمک عصا تکیه داد. فضای گلکاری و درختکاری محوطه را از چشم گذراند. روبه محسن کرد و گفت:" فردا دیگه از دستِ این گچِ سنگین راحت می شم." محسن لیوان آبمیوه را به دستش داد و گفت:" خدا را شکر. بله هر رنجی یه روزی تموم می شه. فقط باید صبور باشیم و امیدوار. حتما در پس هر رنجی حکمتی هست. ولی به نظرِ من خدا می خواد با این رنج ها ما رو امتحان کنه. راستش مامانم همیشه می گه(هر اتفاقی که می افته یه امتحانه باید حواسمون جمع باشه.) حتی شهادت بابا رو همیشه می گه یه امتحانه. گاهی حسرت می خورم که چقدر صبوره. چقدر راحت می پذیره. همین بیماری خودش رو؛ می گه یه امتحانه. گاهی انقدر با ما بگو و بخند می کنه که ماهم یادمون می ره بیماره. اصلا اهل شکایت و ناله کردن نیست. وای وای که چقدر دلم براش تنگ شده." امید به چهره محسن نگاه کرد. با تردید گفت:" راستش من فکر می کنم مادرم هنوز نتونسته واقعیت زندگیش را قبول کنه. می دونی اون روز توی بیمارستان، حرف هایی زد که تا حالا نگفته بود. خوب که فکر می کنم؛ می بینم دلیلِ بیشتر کارهاش همینه. همین که نتونسته با شرایط زندگیش کنار بیاد. همیشه استرس داره، گاهی قلبش اذیت می کنه احساس می کنم، آرام و قرار نداره. تا حالا این جوری به رفتارهاش نگاه نکرده بودم." آرام روی تخت نشست وگفت:" اگر ناراحت نمی شی می خوام چند تا سؤال ازت بپرسم.:" محسن لبخند زد و گفت:" در خدمتم مهندس.:" 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
امید دستانش را روی صورتش کشید و بعد از کمی مکث گفت:" راستش بعضی رفتارهاتون برام عجیبه." محسن خندید و گفت:" وای من عاشقِ چیزای عجیب و غریبم. چه جالب! بگو مهندس جان:" امید لبخندی زد. محسن همیشه با کوچک ترین سوژه لبخند را مهمان لبهایش می کرد. محسن کنارش نشست و گفت:" منتظرم؟" امید گفت:"راستش برام عجیبه، شماها هزار تا درد و بدبختی دارید. یعنی خدایی که می گی هست، این همه بدبختی ریخته روی سرتون، باز می شینید سر سجاده و نماز می خونید و دعا می کنید. باز می گید مهربونه و دوستش دارید. اصلا سر در نمیارم.؟" محسن دستش را روی پای امید گذاشت وگفت:" یه خورده توضیحش سخته. ولی اگر ناراحت نشی چند تا مثال بزنم که راحت تر متوجه بشی. می خوام از زندگی شخصیت مثال بزنم. ناراحت نمی شی که؟" امید گفت:" نه اصلا ناراحت نمی شم. فقط الان حسابی ذهنم مشغوله:" محسن دستاش را توی هم قفل کرد. به روبرو خیره شد و گفت:" ببخشید ولی برای اینکه بهتر متوجه بشی، مجبورم این مثال رو بزنم. البته اولش بگم که توی این مدت که با هم هستیم، خوب شناختمت. می دونم که چقدر باگذشت و مهربونی. توی رفاقت هم که ماشاءالله کم نمی ذاری. ولی من با اجازه ات، از تمامِ مسائل زندگیت تا حدودی خبر دارم.نه اینکه بخوام فضولی کنم، نه. فقط متوجه شدم. اینو گفتم که اگه مثالی زدم، پیش خودت نگی من از کجا می دونم. حله؟" امید نفس عمیقی کشید وگفت:" حله." 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490