😍رابطه یعنی من فردی را انتخاب میکنم که به او محبت کنم، باری را از روی دوشش بردارم، حالش را خوب کنم.
😌اگر هر دو طرف این تعریف را بدانند و باور داشته باشند زندگی عالی خواهد شد. 😍💞
🔝پس این تعریف لغوی رابطه بود.
◀️رابطه ی عاطفی غذای روح است
و تنهایی برای خداست و ما به رابطه نیاز است.
۸،
❓رابطه ی عاطفی چیست؟
❤️ در آن سهم قابل توجهی از #عاطفه وجود داشته باشد.
🔽ما یک
🔸 رابطه ی مبادله ای داریم
🔸یک رابطه ی عاطفی
🔽رابطه مبادله ای
✔️رابطه دو تا شریک، مدیر و کارمند،
مالک و مستاجر
🔚یک چیزی را در اختیارت قرار داده و شما بهای آن را میپردازی
۹،
🔽رابطه عاطفی💞
🔙رابطه ای است که در آن سهم عاطفه زیاد است و سهم مبادله در آن کم است.
☑️در رابطه عاطفی چرتکه انداختن نیست،
دهندگی و گیرندگی وجود دارد.
اما مفهوم آن این نیست و سهم عاطفه در آن زیاد است .
✔️فقط هم رابطه عاطفی بین همسران نیست،
میتواند بین
دو دوست باشد،
یا بین پدر و پسر یا...
۱۰،
ادامه دارد✅
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
خب چطور بود⁉️
خسته که نشدید⁉️😊
اگر ادامه اش براتون مهمه
ما هستیم💪
را برای ادمین بفرستید👇
@asheqemola
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
سلام عزیزان عیدتون مبارک💥💥💥 #عیدی🎁🎁🎁 باز هم براتون عیدی دارم😍👏👏 مخصوص دختر خانمها👰♀ #دوره_ا
احسنت به این مادرهای عزیز و دغدغه مند👏
مادرهای عزیز درس و مشق و کنکور سرجاش
اما اموختن مهارت های زندگی بر فرزندان دلبندتان واجبه
اگر مثل این مادر عزیز آینده و سرنوشت دخترخانم هاتون براتون مهمه
حتما این دوره را براشون تهیه کنید✅
بر همه دخترخانم ها واجبه که دوره را شرکت کنند✅✅✅✅
حتی مادرها باید شرکت کنند تا بتونن مثل یک مشاور کارکشته کنار فرزندانشون باشند تا انها انتحاب درستی انجام بدن
و زندگی سعادتمند داشته باشند
اگر خوشبختی بچه هاتون براتون مهمه
عجله کنید 👏👏👏
ادمین ثبت نام 👇
@asheqemola
بهترین هدیه روز دختر😍🎁👆
تقریبا هر هفته
چند مورد مشاوره ازدواج دارم
که واقعا جای تاسفه که این دخترخانم های عزیز
با تمام استرس و دغدغه ای که برای انتخاب همسر و رو در رویی با خواستگار دارند
اصلا مهارتی نیاموختند❌
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
سلام عزیزان عیدتون مبارک💥💥💥 #عیدی🎁🎁🎁 باز هم براتون عیدی دارم😍👏👏 مخصوص دختر خانمها👰♀ #دوره_ا
اینجا هستم👆✅
تا کمک تون کنم که ان شاءالله سعادتمند بشید
زندگی و سرنوشت ما را انتخابهای ما می سازند✅
خیلی خیلی این قضیه را جدی بگیرید✅
با هزینه خیلی ناچیز می تونید کلی اطلاعات کسب کنید
و از مشاوره و همراهی مستقیم بنده هم استفاده کنید👏
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
سلام عزیزان عیدتون مبارک💥💥💥 #عیدی🎁🎁🎁 باز هم براتون عیدی دارم😍👏👏 مخصوص دختر خانمها👰♀ #دوره_ا
🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁
هزینه این دوره
برابر با یک ساعت مشاوره است
که اگر باز هم براتون سنگینه
می تونید در دو قسط پرداخت کنید
کلمه
قسطی
را برای ادمین بفرستید👇
@asheqemola
تا راهنمایی تون کنه
حتی اگر
می خواهید سر ماه پرداخت کنید
حتما
ثبت نام تون را قطعی کنید
و بقیه را سر ماه پرداخت کنید
این هم عیدی ما به شما عزیزان😊👆🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁
#فرشته_کویر
#قسمت_43
_فرشته مادر قابلت رو نداره؛
وبعد کادو را به فرشته داد:
_بازش کن عزیزم .
سوغاتِ مشهده تبرکش کردم برات .
وفرشته تشکر کردوکادو را باز کرد .
یک چادر نمازِ گلدارِ قشنگ ؛ که عطر وبوی حرم می داد.
شاید این چند وقت؛ این زیباترین حسی بودکه تجربه کرده بود.
بعداز چند وقت بالاخره لبخند روی لباش نشست .
وبا خوشحالی نفسِ عمیقی کشید .
وتمامِ آن رایحه ی دل انگیز را به تک تک سلولهای بدنش هدیه کرد.
چقدر دلش هوای زیارت کرد.
وچقدر به وجد آمد ازاین سوغاتی خوش عطر .واز خانم رسولی تشکر کرد.
_به به فرشته خانم بالاخره نمردیم
لبخند شمارا هم دیدیم چه عجب!
صدای فاطمه بود که باشیطنت نگاهش می کرد.
_دخترم همیشه خوش اخلاقه فاطمه ..
_بله ولی امروز به برکت امام رضا برای ما هم خندید .
ومامان گفت:
_آخه فرشته خیلی زیارت رو دوست داره..متاسفانه این چند سال هم اصلا فرصت پیش نیومده بریم.
_کاری نداره که ان شاءالله که جمعه شب که خانه ماهستید ؛ یه برنامه برای جمعه می ذاریم .همین نزدیکیها یه امامزاده داریم ؛ ناهار برمی داریم می ریم هم فاله هم تماشا....
آن شب فرشته سرِ سجاده نمازِ شبش
باز با خدای مهربون خلوت کرده بود
خیلی دلش میخواست آن چادر نمازِ سوغاتی را سرش کند؛ ولی نمیتوانست
چادر را برداشت مرتب میبوئید ولی نمیدانست باید چه کار کند؟
همه چیز دست به دستِ هم داده بود تا فرشته سرنوشتی غیر از آنی که برای خودش تصور میکرد داشته باشد.
و آن شب این سوغاتی حسِ خوبی برایش به ارمغان آورده بود
"خدایا! چه کار کنم ؟
من که از اول خودم رو به خودت سپردم .یعنی تو هم اینو میخوای؟"
نمازش که تمام شد.
تسبیحش را برداشت و به دیوار تکیه داد.که نگاهش به زیرِ تخت چرخید .
کتاب؟این چه کتابیه؟!
کتاب را از زیر تخت بیرون کشید .
کتابِ زهره .
آئینِ همسر داری.
با خودش فکر کرد "امشب باید تکلیفِ خودم رو روشن کنم .
باید یه کاری بکنم .من حتما گرفتارِ یه عشقِ یه طرفه شدم .اگه فرهاد منو میخواست ؛این چند سال یه جوری بهم فهمونده بود؛ ولی اون خواب؛ اون استخاره خدایا! پس اون وعدهای که دادی اون چی؟!"
(دل و عقلش با هم در ستیز بودند)
دیگر کلافه از این همه ستیزه
کتاب را باز کرد برای فرار از این برزخ پناه برد به خواندنِ کتاب.
صدای اذان صبح بلند شد و فرشته غرق در خواندنِ کتاب بود .
بلند شد و برای نماز صبح آماده شد و بعد از نماز؛تصمیمِ نهایی را باید میگرفت.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#فرشته_کویر
#قسمت_44
نمازش تمام شد .سر به سجده گذاشت .
باید از این برزخ نجات پیدا میکرد.
دیگر تحمل این هم درد را نداشت .
هم خودش در عذاب بود.
هم رفتارش اطرافیان را آزار میداد.
نگاهِ نگرانِ مامان.
وبابا که دیگر کمتر صحبت میکرد.
یعنی این فرشته بود که خودش را از جلوی چشمِ اهلِ خانه تا میتوانست دور میکرد و به اتاقش پناه می برد.
حالا فرزاد خیلی نگران و پر استرس نگاهش میکرد.
دیگر از آن فرشته ی شاد و پر جنب وجوش خبری نبود .
خانواده علی هم که روی خوشی از فرشته ندیده بودند.
و ازهمه بدتر علی که با هزار امید میآمدو فرشته کلامی بااو صحبت نمیکرد. وحتی نگاهی هم به او نمی انداخت.
و خودش که از همه داغونتربود.
امروز دیگر باید تصمیم نهایی را میگرفت .دیگر بس است.
خودش هم کلافه شده بود و دیگر تحمل این وضعیت را نداشت .سر از سجده شکر برداشت و تسبیح به دست گرفت.
و بعداز ذکر گفتن دوباره به سجده رفت.
"خدایا! من به تو اطمینان دارم .
من خودم رو به تو سپردم .
می دونم هرچه برام رقم بزنی حتما به نفعمه .من رضایتت را میخوام .
من شادی و رضایتِ مامان و بابام رو میخوام .نمی خوام از دستم ناراضی باشند.خدایا! فقط به خاطر تو؛ از امروز تمامِ عشقِ چند ساله ام رو از دلم بیرون میریزم .راضی میشم به رضایِ تو.
خدایا! من که از وقتی خودم رو شناختم رضای تو برام از هر چیزی مهمتر بوده .
امروز هم به خاطرِ رضای تو عشقِ فرهاد رو از دلم بیرون میریزم .خیلی سخته.
ولی من میتونم حتمامیتونم؛
بدتر از همه دردم را به کسی هم نمیتونم بگم.خدایا! خودت همدمم باش
خودت دلداریم بده .جز تو کسی رو ندارم.خدایا! بیکسم کمکم کن .
به دادم برس. تا بتونم از پسش بر بیام" و سر سجده اشک ریخت و اشک ریخت
وقتی سر از سجده برداشت
سبک شده بود سبکِ سبک.
"خدایا! شکرت ممنونم که همیشه هستی
ولی حکمتِ اون خواب و اون استخاره را نمیدونم هنوز.کاش حکمتش رو بهم میفهموندی.کاش میدونستم.
چرا بهم وعده دادی و حالا یه سرنوشتِ دیگه برام رقم زدی.کاش میدونستم خدا"
آنقدر گرمِ مناجات بود که حسابِ ساعت از دستش در رفته بود که مامان صداش کرد.
_فرشته مادر بیداری؟بیا صبحونه حاضره .
به پنجره نگاه کرد.
هوا روشن شده بود باز هم یک شبِ دیگر تا صبح نخوابیده بود ولی حالِ خوبی داشت .
چون آن شب را تا صبح با خدای مهربان بود و حالا سبکبال و آماده برای یک زندگی جدید .
پس باید دوباره همان فرشته شاد و خوش اخلاق شود.
"خدایا! خودت همه چیز و درست کن
کمکم کن خدا جون"
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490