#فرشته_کویر
#فصل_دوم
#قسمت_34
و بعد با لبخند به فرهاد نگاه کرد و گفت:
_البته یه دوستِ خوب که چند سالی از هم دور بودیم.
فرهاد جان از خاطراتت که چیزی به ما نگفتی ولی امروز که اینجایی میخوام برای بچهها یه خاطره خوب بسازی
باید با ما فوتبال بازی کنی
آخه تیمهامون جور نبود و بازیمون خوب نشد
_آخه دیگه خیلی مزاحمتون شدم بهتره برم .
_ای بابا قدیم ا اینقدر تعارفی نبودی
ول کن این حرفها رو
یه امروز را با ما باش
_چشم هرچی شما امر بفرمایید
فرشته متعجب از رفتارهای فرزاد و اصرارش برای ماندن فرهاد بود.
و هر چه وجودِ فرهاد را کنارِ خودش بیشتر حس میکرد.
گذشته برایش نمایانتر می شد.
میترسید از اینکه آن حسِ عاشقانه سالها پیش دوباره به سراغش بیاید و او را درتصمیمش متزلزل کند اما انگار فایدهای نداشت و همه چیز دست به دست هم داده بود تا او دوباره به زندگی برگردد و فرهاد بعد از سالها رنج وسختی آن روز کنارِ خانواده آنها یک روزِ شاد را تجربه میکرد.
بچه ها از بودنش خوشحال بودند و مخصوصا حسین که مجذوب اخلاقِ خوشِش شده بود.
که یکباره مادرش را صدا زد: مامان جان ما با عمو فرهاد میریم کنارِ رودخانه .
وقتی فرشته برگشت، دید حسین و طاهره دستِ فرهاد را گرفتند.
و فرزاد هم دستِ دختران خودش را گرفته و با هم به طرفِ رودخانه میروند.
ناگهان دلش فرو ریخت و گفت:
_وای اگر بچهها بهش علاقه پیدا کنند من جوابِ علی را چی بدم؟!
_مادر جان تو داری بیخودی خودت را اذیت می کنی .
ببین چقدر خوشحالند
مگر تو خوشحالیشون را نمیخوای؟!
این مدت که پدرشان رفته
فقط تو ماتم گرفتی و این دوتا طفلِ معصوم غصه خوردند.
واقعا علی خدا بیامرز اینو می خواست؟!
فکر نمیکنی تو خیلی خود خواهی؟!
این بچهها حقِ زندگی دارند.
برادرت هم مگه چقدر توان داره؟!
مرتب باید غصه شما را بخوره .
نگاه به ظاهرش نکن
من میدونم بچهام چه غمی توی دلشه
فرشته جان مادر من نمیگم کاری را که دوست نداری انجام بده نه ولی حداقل به دیگران هم فکر کن.
همین فرهادِ طفل معصوم من که از دلش خبر ندارم .
ولی دارم میبینم چطوری برات بال بال می زنه .
خوب حدِاقل یه فرصت بهش بده .
یه کم در موردش فکر کن.
خدای نا کرده فردا که موهات سفید شد و تنها ماندی حسرتِ این روزها را نخوری.
و فرشته دیگر جوابی نداشت.
در آن هوای خنکِ پائیزی کنارِ آن امامزاده و رودخانه کوچک، فرشته به حرفهای مادرش میاندیشید و با خود مرور میکرد.
خاطراتِ آن سالهایی که دل به فرهاد بسته بود و دعای شب و روزش رسیدن به او بود.
ولی آن موقع شرایط فرق داشت.
آیا الان هم ، با گذشتِ این سالها با سختیهایی که فرهاد کشیده و قضیه اعتیادش وغیره..
آیا باز هم می توان عاشقِ او شد؟!
آیا میتوان با داشتنِ دو فرزند ویادِ علی در سینه ،
عشق را دوباره تجربه کرد؟!
اینها حرفِ دل فرشته بود که توان گفتنش را نداشت و سخت عذابش میداد.
شاید لازم بود دوباره فکرکند و از طرفی وصیت و اصرارِ علی روزهای آخر برای ازدواجِ مجددش.
کدام راه درست بود و چه باید میکرد؟!
درسته فرهاد از خودش خیلی گفته بود.
ولی فرشته هنوز سؤالهای زیادی در موردش در ذهن داشت .
شاید زمانی فقط چهره زیبای فرهاد، او را جذب کرده بود و سالها کودکانه عاشقش بود ولی الان بعد ازگذشتنِ این سالها، که تجربه های زندگی او را پخته بود و مادرِ دوفرزند بود.
دو امانت از علی باید عاقلانه فکر کند و عاقلانه تصمیم بگیرد .
چه باید کند؟!
آیا الان حقش نبود به پاسِ دینداری و ایمان و پاکدامنیش،
بعد از زندگی با یک رزمنده، پرستاری از یک جانباز، و تحملِ شهادتش،
الان دیگر یک زندگی به دلخواهش داشته باشد؟!
آیا فرزندانش حقِ داشتنِ یک پدرِ دیگر را نداشتند؟!
آیا فرزندانش حقِ شاد بودن نداشتند؟!
همه این افکار ذهنِ فرشته را درگیر کرده بود و کلافه و سر درگم
آرزو می کرد
"کاش هیچ وقت فرهاد برنگشته بود"
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#نظر_شما
#مشاوره_تلفنی
سلام و عرض ادب واحترام
ضمن عرض تشکر از خانم فرجام پور عزیز که با مشاوره خوب و منطقی باعث شدن هم بتونم با مشکلم روبرو بشم و باهاش به طور منطقی مبارزه کنم، من سال ها بود زندگی رو برای خودم جهنم کرده بودم که نکنه تو محل بپیچه که عروس فلانی این رفتار رو با پدر شوهر و مادر شوهرش کرد، همیشه خواستم براشون کم نزارم و این باعث شده بود که دیگه بچه هامم داشتم به خاطر احترام بیش از حد زجر میدادم و همچنان میخواستم بی احترامی نکنم، و این سکوت رو به بچه ها هم یاد میدادم، خدا خیرتون بده که با چند تا راه کار ساده باعث شد هم احترام ها بجا باشه و هم اینکه منم طعم واقعی زندگی رو بچشم، هرچند هنوز اونطور که باید نتونستم همه ی گفته ها رو عملی کنم اما کم کم انجام خواهم داد
باتشکر از وقتی که در اختیارم گذاشتید ممنونم🌷🌷🌷
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
خدا را شکر🌺
هر چه هست لطف خداست🌺
آی دی منشی جهت هماهنگی مشاوره👇
@asheqemola
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
سیاستهای زنانه بلد نیستی🤔⁉️
بیا اینجا تا یادت بدم
چطور زندگی را به کام خودت و همسرت عسل کنی😍
آموزش سیاستهای زنانه #رایگان👏👇
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
همین امشب وارد بشید و از ادمین #هدیه🎁
بگیرید👏👏
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
فقط یک زحمت هم بکشید
بنر ما را توی گروه ها و کانال هاتون بگذارید
و
برای دوستانتون بفرستید👏
اسکرین بگیرید و برای ادمین بفرستید👇
@asheqemola
ببینیم چه می کنید😉👌
انچه بر خود می پسندی بر دیگران هم بپسند👏
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
آغاز سخن یاد خدا باید کرد
خود را به امید او رها باید کرد
ای با تو شروع کارها زیباتر
آغاز سخن تو را صدا باید کرد
الهی به امید تو💚
سلام امام زمانم❤️
سلام صبحتون پر نور🌹
✾ ✾ ✾ ══════💚══
#حدیث_غدیر
✨امام صادق علیه السلام فرمودند:
به خدا قسم اگر مردم فضيلت واقعي «روز غدير» را مي شناختند، فرشتگان روزي ده بار با آنان مصافحه مي كردند و بخششهاي خدابه كسي كه آن روز را شناخته، قابل شمارش نيست.✨
#فقط_حیدر_امیرالمؤمنین_است
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💝✵─┅┄
#انگیزشی💪
زندگی مثل یه پل قدیمیه..
به این فکر نکن که اگه تنها ازش بگذری دیرتر خراب میشه...
به این فکر کن که اگه افتادی یکی باشه که دستت رو بگیره...
الهی به امید خودت❤️
الهی شکر، الحمدلله رب العالمین🌺
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
@ostad_shojaeفرماندهای در اوج ناز.mp3
زمان:
حجم:
7.38M
به سربازیِ امام مهدی علیهالسلام فکر هم نکن!
امام سرباز نمیخواد، جانشین میخواد!
#پادکست_روز
#استاد_شجاعی | #استاد_عالی
@ostad_shojae |montazer.ir
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
سلام علیکم و رحمت الله 💐
امیدوارم حال و احوالتون خوب خوب باشه.
مسئله مهمی که این روزها همگی درگیرش هستیم،
مسیله انتخابات ریاست جمهوریه
🍃خداوند رییس جمهور شهیدمان و همراهانشون را رحمت کند💐
بعد از سالها تازه مردم ما داشتند طعم آرامش را می چشیدند
و تازه داشت کشور ما سر و سامان می گرفت.
ولی خب ...
بماند