🍃یک دقیقه سکوت...
بخاطر خجالت کشیدن مردی که درامدش کفاف زندگیشو نمی دادچه برسد به خرید عید و پای رفتن به خونه رو نداشت
🍂یک دقیقه سکوت...
بخاطر شرمندگی مردی که لباس چروکیده دست دوم رو بنام جنس خارجی تن بچش کرد برویش خندید و در خفا اشک ریخت
🍃یک دقیقه سکوت...
بخاطر زنی که با شرافت تمام غرورش را زیر پا گذاشت و خونه تکونی دیگران رو انجام داد و خانم خونه اربابی کرد براش ولی تسلیم هیچ نامردی نشد
🍂یک دقیقه سکوت...
بخاطر تبسم مصنوعی بر کنج لب زنی که چرخ کرده سنگدونی مرغ رو بجای گوشت چرخ کرده بخورد بچه در ارزوی کبابش داد
🍃یک دقیقه سکوت...
بخاطر مستاجری که سر درد رو بهونه کرد و دستمال بر سر بست و پتو بر سر کشید و گریه کرد برای عید که صاحبخونه در قبال اجاره های عقب افتاده جوابش کرده بود
🍂یک دقیقه سکوت...
بخاطر بچه ای که خجالت کشید و تو کوچه نیومد و با حسرت از لای در همبازی های لباس نو بر تن رو دید زد زیر گریه
🍃یک دقیقه سکوت....
به خاطر انسانیت که این روزا مرده ولی تو میتونی اونو زنده کنی...
✅خدایا این روزا هوای خیلیارو داشته باش
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
💎 تدبیر امام صادق (علیهالسّلام) در زمان تنگدستی برای گشایش مالی
🔅 امام صادق(ع) به فرزند خود محمّد فرمود:
فرزندم! از آن خرجى، چقدر اضافه آمده است؟
عرض كرد: چهل دينار.
🔅 فرمود: برو و آنها را صدقه بده.
عرض كرد: فقط همين چهل دينار باقى مانده است.
🔅 حضرت فرمود: آنها را صدقه بده؛ زيرا خداوند عزّوجلّ عوضش را مى دهد.
🔅 مگر نمى دانى كه هر چيزى كليدى دارد و كليد روزى، صدقه دادن است، پس آن چهل دينار را صدقه بده.
🔅 محمّد چنين كرد، و ده روز بيشتر بر امام صادق (علیهالسّلام) نگذشت كه از جايى چهارهزار دينار به ايشان رسيد
🔅 سپس فرمود: ای پسرم ما در راه خدا چهل دینار بخشیدیم و خداوند به ما چهار هزار دینار بخشید.
📚 كافی، ج۴، ص۱۰
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
🚩 اعمال شب سيزدهم رجب :
آغاز شبهاى بيض [يعنى شبهاى روشن و تابناك كه عبارتند از شبهاى سيزدهم، چهاردهم و پانزدهم ماه] است و در آن سه عمل مستحب است:
اوّل: غسل كردن
دوم: چهار ركعت نماز بخواند، در هر ركعت يك بار سوره «حمد» و بيست وپنج بار سوره توحيد
سوم: دو ركعت نماز، كه در اعمال شب سيزدهم رجب و شعبان بيان شد، در هر ركعت پس از سوره «حمد» سوره هاى «يس» و«تبارك الّذى بيده الملك»و«قل هو اللّه احد»را بخواند.
و در شب چهاردهم: چهار رکعت یعنی دو نماز دورکعتی به همان کیفیّت و در شب پانزدهم شش رکعت به سه سلام به همان کیفیّت .
از حضرت صادق علیه السلام روایت است که هر کس این اعمال را انجام دهد همه فضایل این سه ماه را دریابد و همه گناهانش غیر از شرک آمرزیده شود.
و در شرح "دعای مجير" بيان شد، كه هر كه آن را در ايام البيض ماه رمضان بخواند، گناهانش آمرزيده میشود هرچند به تعداد قطرات باران، و برگ درختان، و ريگ بيابان باشد.
#مفاتيح_الجنان
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
#یا_صاحب_الزمان_عج
دست مرا گرفتیـد تا یادتان بمانم
از روی خاکــ بردید تا اوج آسـمانم
گویند امام هر عصر "بابای مهربان" استـــ
روز پـدر مبارکـــ بابای مهربانم...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🍃🌸🍃
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
1_55922196.mp3
زمان:
حجم:
22.95M
حاج محمود کریمی
به مناسبت میلاد امیر المؤمنین 🌹
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
هدایت شده از علیرضا پناهیان
9.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 دِلبَــرترینِ عالَـم
🌸 میلاد امیرالمومنین(ع) مبارک.
#تصویری
@Panahian_ir
داستان کوکانه😍🌹
برای کوچولو های نازنین👶🌺
ومامان های مهربون ☺️🌸
#داستان_کودکانه
نقاشی هایی قشنگ🌹
یکی بود یکی نبود
علی کوچولو ومامان وبابا وخواهر کوچکش زهرا
در یک شهر کوچک وقشنگ زندگی می کردند
تابستان بود و مدرسه تعطیل بود
ومامان که می دانست علی
نقاشی را خیلی دوست دارد
اورا به کلاس نقاشی برد 🎨
علی خیلی خوشحال بود
وقتی وارد کلاس شد
چند نفر دیگر هم امده بودند
علی سلام داد وکنار یکی از بچه ها نشست
وقتی استاد گفت وسایلتان را روی میز بگذارید
علی با تعجب دید 😳
که احسان که کنارش نشسته
یک دست ندارد
وبا یک دست وسایلش را روی میز می گذارد
احسان به علی لبخند زد و😊
بدون اینکه چیزی بگوید
مشغول کار خودش شد
وقتی استاد موضوع نقاشی را داد
احسان به زیبایی نقاشی می کشید
وبا یک دست خیلی خوب کار می کرد
وعلی باتعجب نگاه می کرد
وقتی به خانه امد
به مامان گفت :مامان جان
امروز دوستم توی کلاس یک دست نداشت
ولی خیلی خوب نقاشی می کشید
مامان که داشت به زهرا غذا می داد 👶
گفت:علی جان
خداوند به هرکس توانایی هایی داده
وهر کس باید بداند چه توانایی هایی دارد
وبراساس ان کارهایش را انجام بدهد
علی گفت:
مامان جان یعنی چی؟
مامان گفت :
ببین پسرم مثلا الان تو خودت می توانی خیلی از کارها را انجام دهی
ولی زهرا که کوچک تر است
هنوز غذایش راهم نمی تواند بخورد وباید من به او غذا بدهم
یا مثلا بابا کارهای سنگین را می تواند انجام بدهد
ولی من نمی توانم
علی گفت:اهان مامان مثل غذا پختن که شما می توانید ومن نمی توانم
مامان گفت :بله عزیزم
فقط کافی است ما خودمان را بشناسیم
وبدانیم توانایی چه کارهایی را داریم
وبعد بهترین کارها را انتخاب کنیم
علی گفت:
بله مثل احسان درست است که بعضی از کارها را نمی تواند انجام بدهد اما نقاشی خوب می کشد
مامان گفت :افرین پسرم
شب که بابا امد
علی ماجرا را برای بابا تعریف کرد
ولی دیگر تعجب نمی کرد
وگفت:باباجان چه قدر خوب است که احسان توانایی خودش راشناخته
بابا گفت :بله پسرم
وبهتر ازان این است که تو به این خوبی متوجه شدی😊
جلسه بعد که علی به کلاس نقاشی رفت
دیگر از کارهای احسان تعجب نمی کرد
وبا خوشرویی با احسان صحبت می کرد
الان احسان وعلی دوستان خیلی خوبی هستند
واحسان در یاد گیری نقاشی به علی کمک می کند
وهر دو نقاشی های قشنگی می کشند😍
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون