۳۱)
#تینا
#قسمت_۳۱
دوباره به تخته خیره شدم. کلمهای که رنگی و درشت نوشته شده بود و من سخت محتاجش بودم: "آرامش"
نفس عمیقی کشیدم و به یاد پرهام افتادم. فقط به خاطرِ داشتنِ آرامش بود که با او دوست شده بودم. کنارش که بودم حرفهای قشنگ میزد و مرا به رویای باغِ آرزوها میبرد.
چنان چربزبانی میکرد که خودم را با او خوشبختترین میدیدم. چون پروانهای که در باغی پر از گلهای رنگارنگ میچرخد و از هر گلی که میخواهد بهره میبرد. چقدر برای خودم رویاپردازی کردم.
آهی کشیدم که ریحانه با آرنج به پهلویم زد.
- باز کجا رفتی؟
چشمهایم را باز و بسته کردم که با تعجب یک جفت چشم مشکی را روبرویم دیدم. متعجب نگاهش کردم که لبخند زد.
- فکر کنم شما حسابی ذهنت درگیره این سوال شده که حواست به ما نیست.
خجالت زده سر به زیر انداختم.
ریحانه زود گفت:
- نه خانم محمدی، تینا حواسش هست.
فکر کنم جواب رو پیدا کرده.
به من نگاه کرد و با چشم اشاره کرد که چیزی بگویم ولی من همچنان ساکت بودم.
خانم محمدی گفت:
- اشکال نداره بذار بیشتر فکر کنه.
از ما دور شد و کنار تخته ایستاد.
رو به همه کرد.
- خب فرصت تمومه. لطفا همه حواسها جمع باشه. میخوام یکی یکی جواب بدید.
رو به تخته کرد و با صدای بلند سوال را خواند:
- به نظر شما، راهِ رسیدن به آرامش چیه؟
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
۳۲)
#تینا
#قسمت_۳۲
چند نفر دست بلند کردند و خانم محمدی یکی یکی اجازه داد و بچهها نظراتشان را گفتند و او همه را پای تخته یادداشت کرد. نه رد کرد و نه تایید.
من فقط گوش میدادم و ناخنم را در دهانم میجویدم. چند دقیقهای به بحث و نظر دادن گذشت. وقتی تقریبا همه نظراتشان را گفتند، خانم محمدی گفت:
- دلم میخواد روی جواب این سوال بیشتر فکر کنید و دفعه بعد همه با جوابهای کامل بیاید. خانمهایی که امروز ساکت بودند، حواسم بهتون بود. حتما جلسه بعد جوابها رو مکتوب برام بیارید.
سر به زیر انداختم و چیزی نگفتم. بعد از مدتها تنها کلاسی بود که با دقت به حرفهای معلم گوش میدادم. نمیتوانستم به خودم دروغ بگویم. حرفهایش برایم جذاب بود و من را به فکر فرو برد. تا پایان وقت مدرسه به سوالش فکر کردم. بعد از مدرسه با ریحانه بیرون آمدیم. خواستم خداحافظی کنم که گفت:
- میری خونه دیگه؟
- تا ببینم.
- تینا! خواهش میکنم بیخیالِ این پسره شو. بذار منم یه نفس راحت بکشم.
- نگران نباش. فقط میخوام ببینمش.
- وای تینا!
دستم را به نشانه خداحافظی تکان دادم و به چشمهای نگرانش لبخند زدم.
پشت به او کردم و راه افتادم که بازویم کشیده شد.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
سه تکنیک #سیاست_زنانه👌
خدا را شکر 🌹
برای دریافت این صوت کلمه
سیاست زنانه
را برای ادمین بفرستید👇
@asheqemola
بله
البته تا پایان امشب بود
ولی تا فردا شب تمدید می کنم
نذری اربعین ابا عبدالله🏴
فقط تا پایان فردا شب #تخفیف_ویژه
داریم
سلامگلم
ممنون از همراهی تون💐
هزینه این دوره
بسیار ناچیزه نسبت به سر فصل ها
و
دوره های دیگری که در ایتا هست
سعی کردیم
مناسب باشه
تا بتونید به راحتی استفاده کنید
واقعا همه خانم ها به این دوره جامع و کامل نیاز دارند✅
بیشتر مشگلات زناشویی
حتی
خیانت ها
ریشه در ندانستن این سیاستهاست
و نشناختن توانایی هاتون
پس
مواظب باشید جا نمونید👌
سلام علیکم وقت بخیر
گلم این دوره را نمیشه با دوره دیگه ایه مقایسه کرد❌
در این دوره
سیاستهای زنانه تدریس میشه
برمبنای👇
شخصیت شناسی
انسان شناسی
زبان عشق
رنگ های مورد علاقه هر طبع و مزاج
تفاوتهای زن و مرد
نیازهای زن و مرد
اتاق خواب و انجام زناشویی اصولی
کلی ایده ناب دلبری کردن
که
هم از نظر روانشناسی،
هم از نظر شرعی
و
هم شخصیت شناسی
طراحی شده✅
مطالب کاملا علمی و دقیقه👌
توصیه می کنم به هیچ وجه از دست ندید✅
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
نظرات، پیشنهادات و سوالهاتون را می تونید برای ادمین بفرستید👇
@asheqemola
یا ناشناس 👇
لطفا، سوالات، نظرات و پیشنهاداتتون را برام ناشناس بفرستید✅
لینک ناشناس👇👇👇
https://harfeto.timefriend.net/16819268027013