به شرط اینکه حتما از متخصص
و مشاور کمک بگیرید
و تا جاییکه می تونید
به خدا و اهل بیت نزدیک تر بشید
و تا جاییکه می تونید مبارزه با هوای نفس داشته باشید،
این دشمن پلید و فریبکار درونی 😈
🔺تمام دلایل #خیانت
را در دوره مرور می کنیم
و برای هر کدام
راهکار مناسب داریم
ان شاءالله این دوره را از دست ندید
خیانت فقط یکی از سر فصل های دوره است
💞کلی ایده ناب دلبری کردن
و همسرداری
و سیاستهای بی نظیر کلامی و رفتاری توی دوره داریم
که بهتون قول میدم با شرکت در این دوره
از تمام دوره های همسر داری و نظیرش بی نیاز باشید
به تمام معنا اینجا
#بیمه_عمر
در این زمینه خواهید شد🤗
#تخفیف_ویژه و #عیدی
فقط تا پایان شهریور👏👏🌺🌺
جا نمونید
حتما دوستان تون را هم دعوت کنید تا از زندگی لذت بیشتری ببرند👏👏
ادمین ثبت نام 👇
@asheqemola
۷۵)
#تینا
#قسمت_۷۵
من حرفهای تازهای میشنیدم که تا آن روز نمیدانستم.
صدای گریهاش که بند آمد، ادامه داد:
- فقط خوشحال بودم که محمود برای من میشه. فقط همین. بیخبر از اینکه، نه جسمش و نه روحش متعلق به من نبود. من با کمال خودخواهی، حتی ذرهای هم به اون زنِ بیچاره و بچهاش فکر نکردم. خودم رو صاحب مردی میدونستم که حقم نبود. پدرم با ناراحتی، فقط توی محضر حاضر شد و بعد با اخم به لبهای خندانم نگاه کرد و رفت.
من به خونهای که خودم از قبل خریده بودم رفتم. نه جشنی، نه لباسی، نه مهمونی، نه دعای خیر پدر و مادر، نه لبخندی بر لب دامادم.
او هم حال خوشی نداشت. برعکس من که احساس میکردم روی ابرها سوارم و توی آسمون پرواز میکنم.
با خوشحالی لباسهای داخل چمدانم رو توی کمد جابهجا کردم و به آشپزخانه رفتم. بلند بلند صحبت میکردم و میخندیدم ولی محمود، گرفته و نگران روی مبل نشسته بود، طوری که شک کردم حتی حرفهام رو شنیده باشه.
به طرفش رفتم و روبروش نشستم. توی چشمهاش خیره شدم و پرسیدم:
- چی شده؟ اتفاقی افتاده؟ نکنه از ازدواج با من پشیمونی؟
کلافه دستی به صورتش کشید:
- نه! پشیمون نیستم؛ ولی باید درک کنی که توی این خونه باید تنها بمونی چون نمیتونم زیاد پیشت باشم. الان هم باید برم چون قراره برامون مهمون بیاد.
به همین راحتی رفت و تنهام گذاشت.
تازه فهمیدم که اول بدبختیمه.
اول تنهاییهای شبانه و ترس و نگرانی. دزدکی به دیدنم میاومد و حتی نمیتونستیم مثل بقیه عروس و دامادها به ماه عسل و مسافرت و گردش بریم. حتی توی شرکت هم باید مثل غریبه رفتار میکردیم تا کسی خبر به گوش زنش نرسونه.
اینقدر این وضعیت آزارم داد که دیگه شرکت نرفتم ولی خونه موندن، حالم رو بدتر کرد.
احساس میکردم در و دیوار بهم فشار میارند.
شبها یا خوابم نمیبرد یا کابوس میدیدم.
خیلی زود پشیمون شدم. خیلی زود.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
۷۶)
#تینا
#قسمت_۷۶
همیشه تنها بودم. وقتی هم که کنارم بود، نگرانی و استرس رو تو وجودش حس میکردم. سعی داشت که لبخند بزنه و خودش رو شاد نشون بده ولی میفهمیدم که داره عذاب میکشه.
خیلی فکر کردم. هر شب تا صبح فکر و خیال به حال خودم رهام نمیکرد. این زندگی، اون چیزی که من میخواستم، نبود. از طرفی هم یکی دو تا از دوستام، که در جریان بودند، برام از مریضی مادرم و سکته کردن پدرم خبر آوردند. دلم براشون پر میزد اما جرات رفتن نداشتم.
بالاخره، تصمیم گرفتم حرفام رو به محمود بگم.
باید تمومش میکردیم.
هیچکدوم کنار هم آرامش نداشتیم. حتی چند بار از دست رفتارش کلافه شدم و با هم دعوای حسابی کردیم.
هر بار میگفت
"همینی که هست باید تحمل کنی. من زنم رو دوست دارم. خودت خواستی و اصرار کردی. منم بیشتر از این نمیتونم. باید زندگیم رو حفظ کنم."
و من هر بار بیشتر و بیشتر خودم رو لعنت میکردم، با این اشتباه بزرگی که مرتکب شدم.
بالاخره تصمیم خودم رو گرفتم. منم دوست داشتم مثل بقیه مهمونی برم، با همسرم خرید کنم، دستش رو بگیرم و به همه فامیل نشونش بدم. همیشه کنارم باشه و احساس تنهایی نکنم.
ولی نبود، هیچکدوم از اینا نبود. فقط تنهایی بود و درد و رنج. حتی خانوادهام رو هم از دست دادم.
یک شب تا صبح با خودم کلنجار رفتم و کلمات و جملهها رو مرور کردم، تا وقتی که اومد. چند روز یک بار، به بهونه اضافهکاری و چیزهای دیگه، خونه نمیرفت و میاومد پیش من.
تازه باید خیلی مراقب رفتارم بودم، با کوچکترین بهونه، من رو رها میکرد و میرفت.
اون روز عصر هم وقتی اومد، اخمهاش توی هم بود.
از دعوای دفعه قبل، هنوز دلخور بود. دیگه سعی نکردم منتکشی کنم. بدون هیچ حرفی، خشک و جدی، روبروش نشستم و گفتم:
- دیگه خسته شدم. باید جدا بشیم.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی!✨🌙
🕯در سکوت شب
ذهنمان را آرام کن
و ما را در پناه خودت🦋🌻
به دور از هیاهوی این جهان بدار…
┄┅─✵💝✵─┅┄
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490