۱۳۵)
#تینا
#قسمت_۱۳۵
گوشه خلوتی پیدا کردم و ایستادم؛ بی توجه به هیاهوی بچه ها و سرمای زمستان.
ریحانه خودش را رساند و کنارم ایستاد:
-ببینم تو تکلیف خودت رو هم نمی دونی؟
بالاخره، می خوای چه کار کنی؟
-هیچی، خودم یه فکری می کنم.
-تینا، دوباره حماقت نکن. تنهایی نمی تونی. بذار کمکت کنیم.
-نمی شه، اصلا ولش کن.
تا زنگ آخر صحبتی نکردم و در لاک خودم فرو رفتم. حتی جلوی چشم خانم محمدی هم ظاهر نشدم.
باید یک نقشه درست می کشیدم. از مدرسه بیرون آمدم که ریحانه دستم را گرفت:
-کجا؟ منم میام.
-کجا میای؟
-من همراهت هستم، تا زمانی که تکلیفت روشن بشه.
-تو رو خدا اذیت نکن. باید برم باهاش صحبت کنم. دیروز که نیومد، ولی امروز حتما میاد.
-خب، من که کاریت ندارم. فقط می خوام همراهت باشم.
با هم به طرف پارک رفتیم. روی نیمکت سرد، نشستیم. دستانم را بغل کردم.
ریحانه دستی به صورتش کشید:
-تینا، من می گم بیا یه نقشه خوب بکشیم.
مگه نمی گی که فکر کرده تو دارو می خوای؟
خب همین کار رو می کنیم. می گی دارو می خوام. وقتی آورد، زنگ می زنیم پلیس. اینطوری با مدرک دستگیرش می کنند.
نگاهی به گونه هایش که از سرما سرخ شده بود، انداختم:
-ولی اول باید مطمئن شم.
-از چی؟ تازه فکر کن اون به سینا دارو نفروخته، ولی این کاره که هست.
سرم را زیر انداختم، حق با او بود، ولی با همه این ها نمی تونستم. هنوز دلم با او بود.
با تمام اصراری که ریحانه داشت، ولی من هنوز تردید داشتم. شاید این مسئله هم دلیلی بود برای دیدنش. دیدن کسی که یک سال تمام، امید و آرزویم بود، نمی توانستم به این راحتی او را نادیده بگیرم.
سر به زیر با صحبت های ریحانه گوش می کردم که صدای موتورش را شنیدم.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
۱۳۶)
#تینا
#قسمت_۱۳۶
احساس کردم، قلبم به تپش افتاد. قدرت بلند کردن سرم را نداشتم. ریحانه از جا بلند شد و با دست به شانه ام زد:
-پاشو اومد.
و او از آشوب درونم خبری نداشت. چگونه می توانست بفهمد، در دلم چه غوغایی به پاست.
سرم را بلند کردم و چشمانم به قامت رعنایش، سوار بر موتور، افتاد. ناخداگاه لبخند روی لبانم نقش بست. که با دیدن اخم هایش، لبخندم خشک شد. دلم هری ریخت و حالم بد شد.
به گام هایش که حالا داشت نزدیک می شد، نگاه کردم. دستانم را در هم گره کردم.
صدایش قلبم را لرزاند:
-چی شده افتادی توی کار داروی تقلبی؟
نگاهی به دستانم انداخت.
-نکنه از تیغ زنی نتیجه نگرفتی. اینبار می خوای اینطوری خودت رو راحت کنی.
حرف هایش آتش به جانم می زد. دستم را مشت کردم، که دست ریحانه روی دستم نشست.
نگاهش کردم، سرش رو آرام تکان داد و لب زد:
-خودت رو کنترل کن. صبور باش.
پرهام پوزخندی زد:
-نگفتی، حالا چی می خوای؟
به ریحانه نگاه کردم و با زحمت لب زدم:
-دارو های بدن سازی.
با صدای بلند خندید:
-برای خودت، یا این دوست چادر شاخدوت؟
دندان هایم را روی هم فشردم و تمام توانم را جمع کردم:
-برای هر کی؟ فقط اگر داری برام بیار.
باز پوزخند زد:
-یه خورده قیمتش بالاست.
تا این را گفت، یاد پولی که قبلا داده بود افتادم.
سریع دست در کیفم کردم و پول ها را بیرون کشیدم.
دستم را جلو بردم:
-خودم می دونم گرونه. ولی فعلا این ها رو که قبلا جا گذاشتی بگیر. اون هم هر چقدر می شه بگو میارم.
دستش را جلو آورد و اسکناس ها را گرفت. توان نگاه کردن در چشمانش را نداشتم.
سر به زیر انداختم.
پفی کرد:
-باشه، هر طور راحتی. ولی این برای خودت بود. فردا که جنس رو آوردم، قیمتش رو هم می گم.
با سرعت روی موتورش پرید و رفت.
نفسم را بیرون دادم و روی نیمکت وا رفتم.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#نظر_شما
#مشاوره_تلفنی
سلام.انشالا خدا به خانم فرجامپور عزیز طول عمر و سلامتی بده
من با ایشون در مورد مشکلاتی که با پسرم داشتم صحبت کردم
خیلی با حوصله به صحبتهام گوش کردن و نکاتی که فرمودن برام کاربردی بود
و شکر خدا خیلی آروم شدم
هزینه شون هم که واقعا خیلی کم بود
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
خدا را شکر🌺
هر چه هست لطف خداست🌺
ای دی منشی جهت هماهنگی مشاوره تلفنی👇
@asheqemola
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
امشب این دلبرانه را برای همه دوستان تون بفرستید تا بیان اینجا و کلی مطلب عالی برای زندگی یاد بگیرند👏👏🌺🌺
حتما در ثوابش شریک خواهید بود🌹
┄┅─✵💖✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
سلام امام زمانم❤️
سلام صبحتون پر نور🌹
━═━⊰🍃✺﷽✺🍃⊱━═━
#حدیث_نور
💚 حضرت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودند:💚
مسلمان بر مسلمان پنج حق دارد:
وقتى ببيندش به او سلام كند و
وقتى بخواندش بپذيرد و
وقتى بيمار شد عيادتش كند و
وقتى بميرد جنازه اش را تشييع كند
و هرچه براى خويش بخواهد براى او بخواهد.
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💖✵─┅┄
#انگیزشی💪
ریشه که داشته باشی 👇
خم میشوی ؛ اما نمیشکنی.
موفقیت باید ،
ریشه در باورهات داشته باشد !
چیزی مثل یک اعتقاد...!👌
خدایا به امید خودت❤️
الهی شکر، الحمدلله رب العالمین🌺
┏━✨🌼🌹🌼✨━┓
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ایران_زیبا
♦️پاییز رنگارنگ ایران را در قاب تصویر ببینید
الهی شکر به خاطر این همه زیبایی😍💐
┏━✨🌼🌹🌼✨━┓
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
قبول دارین یه خیال راحت از همه چیز دلچسب تره ؟ ...🍃
┏━✨🌼🌹🌼✨━┓
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#رسیدن به #لذت_بندگی
و #برنامه_ترک_گناه 121
🔹🔻🌹🌺🌷
#مبارزه_با_راحت_طلبی 41
"بپذیر و راحت شو"
🔹یه شخصی خدمت امام زین العابدین علیه السلام نشسته بودن. حضرت بهشون نصایحی رو میفرمودن.
🌺فرمودن: اِتَّقِ اللّه َ و أجمِلْ في الطَّلَبِ ، و لا تَطلُبْ ما لَم يُخلَقْ...
اهل مبارزه با نفس و رعایت تقوا باش و تقاضاهای خودت رو مختصر کن و دنبال چیزی که هنوز خلق نشده نباش...
🔸فقالَ الرَّجلُ : و كيف يُطلَبُ ما لم يُخلَقْ ؟
اون مرد گفت: چطور ممکنه آدم دنبال چیزی بره که هنوز خلق نشده؟!
💖فقال : مَن طَلَبَ الغِنى و الأموالَ و السَّعَةَ في الدنيا فإنّما يَطلُبُ ذلكَ لِلرّاحَةِ ، و الراحَةُ لَم تُخلَقْ في الدنيا و لا لِأهلِ الدنيا ، إنّما خُلِقَتِ الراحةُ في الجَنَّةِ و لِأهلِ الجَنَّةِ .
🌷حضرت فرمود: کسی که ثروت و مال و وسعت در دنیا میخواد، در واقع داره "راحتی" رو طلب میکنه.
و راحتی نه در دنیا خلق نشده و نه برای اهل دنیا. راحتی "فقط در بهشت خلق شده و برای اهل بهشت..."
🖲جالبه حضرت نمیفرماید که راحتی فقط برای مومن نیست. بلکه میفرماید "راحتی برای هیچ کس نیست".
⭕️راحتی رو بی خیال شو.
🔸برای اهل دنیا که صبح تا شب سرشون توی دنیا هست راحتی نیست چه برسه به کسی که اهل دنیا هم نیست.
⛔️هر راحتی در دنیا یه زخمی بهت میزنه!
آقا ناراحت میشی این حرفا رو میشنوی؟😒
اشکال نداره بذار ناراحت بشی.☺️👌
در نرو ازش!
⭕️آدم که نباید انقدر لوس باشه. بشین یکمی هم ناراحتی بکش!😒
بشنو که باور کنی. در نرو ازش.... هیچی گیرت نمیاد!
✅ ✔️ بپذیر خلاص کن روحت رو...
🔸وقتی پذیرفتی یه اتفاق بزرگ و زیبا برات می افته: دیگه از هیچی ناراحت نمیشی.....
چقدر قشنگ میشه زندگیت؟
😊
🌹 هر ناراحتی پیش اومد میگی: دنیاس دیگه...
☺️
چقدر روحت بزرگ میشه....
🔸به آرامش میرسی...
┏━✨🌼🌹🌼✨━┓
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
رسیدن به #لذت_بندگی
و #برنامه_ترک_گناه 122
⭕️🌹🔹🔻🌷
#مبارزه_با_راحت_طلبی 42
"قواعد دنیا"
🔹آدم نباید ناراحت بشه. مگه میشه که یه نفر "آدم" باشه اما ناراحت بشه؟😒
🔴یه استاد اخلاقی بود میفرمود مگه اونایی که ناراحت میشن دین هم دارن؟!😒
🔻بعضیا وقتی ناراحت میشن، عصبانی میشن!
🔻بعضیا وقتی ناراحت میشن، افسرده میشن و...
یعنی چی ناراحتی؟!😒
دنیاس دیگه.
ناراحتی نداره.
🔹بعضی روایات هست که خیلی آدم رو آروم میکنه و باعث میشه که دیگه آدم ناراحت نشه.
⭕️مثلا میفرماید: هیچ "زیردستی" نیست که به "بالادست" خودش ظلم نکنه.👌
بفرما تحویل بگیر!
👈همه ی کسانی که مدیر هستن و زیر دست دارن دقت کنن به این کلام حضرت و خودشون رو آماده کنن برای اینکه زیردستاشون یا خانوادشون اذیتشون کنن.☺️
👥بهش میگی برو لیوان بیار، میره استکان میاره!
آخه تو چرا حرفمو درست گوش نمیدی؟😡
صبر کن عزیزم. آروم باش
⭕️ اصلا این قاعده هست توی دنیا.
☢️زیردستات عصبیت میکنن. تو مراقب باش که عصبی نشی.
🔸یا مثلا یه قاعده ی دیگه:
"شما به هر کسی محبت کنی، حتما از طرفش یه آزاری میبینی".
میگه بشکنه این دست که نمک نداره!😤
✅ عزیزم به دست شما ربطی نداره! این قاعده ی دنیاست.😊
یا میگه هرچی بهش خوبی کردم بدتر شد.😤
👌نه بزرگوار این قاعده ی بازیه.
یه وقت فکر نکنی دنیات رو میتونی مرتب کنی!
گوش کن دوباره:📣 راحتی اصلا خلق نشده توی دنیا...
💖فقط یه نکته بگم حال کنی:
✔️✔️✔️ اگه یه جایی یه راحتی هم بهت رسید بپر بالا و بگو خدا جونم شکررررر😍😊
┏━✨🌼🌹🌼✨━┓
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
۱۳۸)
#تینا
#قسمت_۱۳۸
با شنیدن صدای خانم محمدی، جا خوردم:
-بچه ها بیاین بالا هوا سرده.
با دست پاچگی سلام و احوالپرسی کردیم و سوار شدیم.
با دیدن چهره در همش، نگران شدم.
سوالی به ریحانه نگاه کردم که شانه ای بالا انداخت و رو به او گفت:
-خیلی ممنون، لطف کردید حسابی یخ کرده بودیم.
و او بدون جواب دادن، سرعتش را بیشتر کرد.
متعجب به یکدیگر نگاه کردیم و هر دو ساکت نشستیم.
با تعجب دیدم که به سمت خانه شان می رود.
تا خواستم اعتراض کنم، با لحنی قاطع گفت:
-به خانواده هاتون گفتم. با هر دوتون کار دارم.
تا زمانی که به اتاقش رفتیم ساکت بودیم. کسی در خانه نبود.
هر دو گوشه ای نشستیم و او بی معطلی و بدون صحبتی، برایمان غذا آورد.
هر چند به راحتی از گلویم پایین نمی رفت، ولی ناچار کمی خوردم. دیدن چنین حالتی از او، برای هر دویمان عجیب و باور نکردنی بود.
هر چند سعی می کرد، لبخند بزند و مهربان باشد، ولی ناراحتی از چهره اش کامل مشخص بود.
بعد از غذا منتظر نشستیم که با سینی چای وارد شد و روبرویمان نشست.
نگاهی به هر دویمان کرد وگفت:
-خب؟!
ریحانه گفت:
-چی؟
-خب، تعریف کنید. توی این سرما توی پارک چه کار می کردید؟
-کار خاصی نمی کردیم.
-ریحانه از شما توقع نداشتم. لطفا جواب سوالم را بده. شما دوتا به جای اینکه برید خونه هاتون، رفتید پارک؟! چرا؟ اونجا چه خبر بود؟
ریحانه زیر چشمی به من نگاه کرد و لبش را گزید.
سرم را پایین انداختم و با ناخن های دستم بازی کردم.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
۱۳۷)
#تینا
#قسمت_۱۳۷
ریحانه هراسان کنارم نشست و دستم را گرفت:
-چی شد؟ تینا خوبی؟
فقط توانستم پلک بزنم، به معنای اینکه خوبم.
ولی خوب نبودم. دوباره شکستم، داغون شدم، خرد شدم.
قطره های اشکی که روی گونه ام چکید، نشان از شکستنِ دلم بود.
آغوش گرم ریحانه، بدنِ سردم را در بر گرفت.
بی پروا، صدایم را رها کردم و زار زدم.
گویی تمام توانم را در گفتنِ کلماتم به او، از دست داده بودم.
ریحانه، مادرانه نوازشم می کرد و من ناله زدم:
-دیدی چطوری باهام حرف زد؟ انگار نه انگار من همون تینا جانش بودم. دیدی چطور مثل یک غریبه، با من رفتار کرد. من رو با یه مشتری معمولی فرق نگذاشت. دیدی چطور به من طعنه زد؟ چرا؟ چرا؟
-عزیزم خودت رو اذیت نکن. این آدم ارزشش رو نداره. قوی باش. پاشو بریم تا سرما نخوردی.
بازویم را گرفت و بلندم کرد. دستمالی از کیفش در آورد و به دستم داد:
-تینا جان، صبور باش.
اشک هایم را پاک کردم و بر دلم لعنت فرستادم که به این مردِ بی عاطفه دل بستم.
با قدم های لرزان دنبال ریحانه راه افتادم.
جلوی اشک هایم را نمی توانستم بگیرم.
مثل مادری فرزند مرده، دلم لرزان و اشکم روان بود.
دلداری های ریحانه نیز اثری نداشت.
از پارک که خارج شدیم، اتومبیلی جلوی پایمان ترمز زد.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💝✵─┅┄
خدایا
آغازی که تو
صاحبش نباشی
چه امیدیست به پایانش؟
پس با نام تو
آغاز می کنم روزم را
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
الهی به امید تو💚
سلام امام زمانم❤️
سلام صبحتون پر نور🌺
━═━⊰🍃✺﷽✺🍃⊱━═━
#حدیث_نور
💚 امام علی علیهالسلام فرمودند:💚
از حقوق واجب خدا بر بندگان، خيرخواهى به اندازۀ توان، و يارى كردن يكديگر براى برپايى حق در ميان خود است.
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💝✵─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼ســـلام
🍃صبحتون بهترین
🌼و خوشرنگ ترین صبح دنیا
💞روز و روزگارتان شاد
☀️صبحتون بی نظیر
┏━✨🌼🌹🌼✨━┓
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی زود لبخند میزنی و میگی...
این بیشتر از اون چیزی بود که من براش دعا کردم🕯☘
┏━✨🌼🌹🌼✨━┓
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
#همسرداری💞 #سیاستهای_زنانه_۷۲😍👏 رازهایی درباره مردان که باید هر خانمی بداند👌 روشهای جلب محبت همس
#همسرداری💞
#سیاستهای_زنانه_۷۳😍👏
رازهایی درباره مردان که باید هر خانمی بداند👌
روشهای جلب محبت همسر🤗👇
🔺یکی از نیازهای مردان 🙍♂
نیاز به توجه است.
در این جلسه چند نکته اساسی و از مصادیق توجه کردن می باشد👇
از مصادیق توجه به مرد و حساب کردن او،
نظرخواهی
از او در برخی امورِ شخصی خودتان است. مثل پختن غذا
و پوشیدن لباس و ...
🔺 اما خانمها میگویند وقتی از همسرمان سوال میکنیم مثلا ظهر برات چی درست کنم؟ و یا
چه لباسی دوست داری بپوشم؟
انگار سختترین سوال دنیا را از ایشان پرسیدهایم و معمولا طفره میروند
و میگویند هرچه میل خودت است انجام بده!☹️
راه حل این قضیه این است 😉👇
🙍♂مردها گاهی از جواب دادن به سوال کلی و مبهم فرار میکنند.
👈 اما اگر آنها را در
شرایط انتخاب
قرار دهید مثلا ،
بگویید امروز قیمه درست کنم یا ماکارونی؟
لباس قرمز را بپوشم یا سفید؟
جواب دادن برایشان راحت میشود.😍👏
🧕خانم عزیز،
دادن پاسخ به سوالهای کلی، برای اقایان سخت است👌
پس بهتر است آنها را بین دو انتخاب مختار کنید تا راحت تر، پاسخ دهند.
از آقایان کارهای سخت نخواهید😉👌
اقایان محترم
توجه کردن یکی از نیازهای زنان است🧕
اما مصداقش اینچنین است👇
توجه همراه با محبت💞
👈 زنان بهدنبال توجه مردان هستند و دوست دارند مركز توجه شریكشان قرار بگیرند.
👈بیتوجهی حتی بیشتر از كتك و آزار و اذیتهای فیزیكی میتواند زن را نسبت به مرد سرد كند.