چند #تکنیک عالی😍👏👇
اگر چنانچه همسر انسان
❤️همراه
💜 هم گام
💚هم هدف
💘و هم سنگر باشد
پیشرفت خیلی سرعت خواهد گرفت 👏
👈این یک اصل است.
یک اصل مهم دیگه😍👇
💞زوجهایی که در انجام کارهای منزل به یکدیگر کمک میکنند، در زندگی مشترک خوشبخت هستند.😍
و نسبت به بقیهی زوجها شادتر زندگی کرده و محبوبیتشان روز به روز بیشتر میشود.💞
پس👇
گاه با ابراز این جمله که:
"میخواهم کمکت کنم"
و یا اینکه:
"الان چه کاری از دستم برمیآید؟"
محبت و عشق را به همسر خود هدیه دهید!🎁💞
یک اصل مهم دیگه😍👇
✍هیچ موقع زمان دعواهای زناشویی، حرفهایی نزنید که راه برگشت خود را ببندید.❌
👈 آدمها را در این مواقع میتوان شناخت.
✅ همیشه موقع بحث و جدل جانب احتیاط را رعایت کنید و به این فکر کنید که ممکن است
🔺حرفهایتان آنقدر آثار مخربی به بار آورد که تا سالیان سال از ذهن همسرتان پاک نشود؛❌
پس با درایت و خردمندانه رفتار کنید.👌
یک اصل مهم دیگه😍👇
🤔اگر میبینید همسرتان خانوادهاش را ترجیح میدهد یا دوستانش را
👈یعنی خانواده یا دوستانش بیشتر از شما حس قدرت و مورد نیاز بودن او را ارضا میکنند 👌
👈بگذارید حس قدرت او از جانب شما ارضا شود و نیاز به دیگران نباشد🤗👏
دقت کردید
با رعایت کردن همین چند نکته و اصل هر چند
کوچک ، اما مهم
می تونید زندگی تون را عسل کنید😍👏
پس تلاش کنید💪👏
4.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 برخی از رفتارهای زن که نقش اقتدارشکنانه برای مرد دارد!
🔴 #دکتر_حبشی
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💞✵─┅┄
#دلبرانه😍💞
✩ִֶָ صدایٺ...
✩ִֶָ عاشقانهٺرین ملودیدنیاسٺ،
✩ִֶָ وقٺی ڪہ با شب بخیر هایٺ
✩ִֶָ نوازش میڪنی گوش هایم را!🩷
شبٺبخیـر_دلبــرم🌙❤️
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💞✵─┅┄
۲۲۷)
#تینا
#قسمت_۲۲۷
ساعتی به درس و مشق گذشت. حواسم جای دیگری بود و خیلی تمرکز نداشتم. تمام سعیم را می کردم، تا آن دو را از خودم نا امید نکنم.
ولی مگر می شد. این اتفاق هایی که پشت سر هم افتاد، تحلیل و پذیرفتنش برایم سخت بود.
صدای زنگ تلفن خانه بلند شد و خانم محمدی گوشی را برداشت. با شنیدن صدای پدرش، نا خدا گاه صدایش را بالا برد:
-وای باباجان قربونتون برم. چقدر دلم تنگ شده. الهی فداتون بشم. پس کِی چشممون به چهره نورانی تون منور می شه. وای بابا جان، طاقت نمیارم. همین الان هم کلی اذیت شدم.
صدایش را پایین آورد و ادامه داد:
-الان نمی شه، ولی امروز خیلی دلم تنگتون شده.
کاش بودید و دلم کمی قرار می گرفت.
از لحن کلامش متعجب بودم. در دلم حسرت خوردم. من حتی نتوانستم یک بار هم با پدر یا مادرم، به این راحتی صحبت کنم. همیشه حرف ها و غصه هایم در دلم می مانَد. آهی کشیدم و خودم را با درس مشغول نشان دادم.
تلفنش را که قطع کرد، خوشحال و پر انرژی به سمتمان برگشت:
-وای خدا را شکر، چقدر دلم براش تنگ شده. حد اقل صداش رو شنیدم. خب درس تعطیل، می خوام شادیم رو با شما تقسیم می کنم.
پس بیایبد از خاطرات خوبمون تعریف کنیم.
مخصوصا خنده دارهاش.
قبلش یه خبر خوش بدم، نه نمی گم. باید صبر کنید. می خوام غافلگیر بشید.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
۲۲۸)
#تینا
#قسمت_۲۲۸
ریحانه با شوق شروع کرد به تعریف کردنِ خاطراتش با امیر و شیطنت هایشان.
می خندیدم؛ ولی در دلم آشوب و نگرانی بود.
شاید حتی نمی توانستم، ماجراهایی را که می گفت، تصور کنم. بالاخره هوا تاریک شد و وقت نماز. همه وضو گرفتیم و به نماز ایستادیم.
هنوز الفاظ را به درستی بلد نبودم. هم رنج می بردم و هم شرمنده بودم. ریحانه عمدا بلند می خواند تا من تکرار کنم. بعد از نماز، حس خوبی داشتم. با اینکه مثل آن ها لذت نبردم، ولی خوب بود، خیلی خوب.
هنوز خنکای مزه نمازخواندن، در دلم بود، که صدای زنگ در بلند شد. دیدنِ ساحل، با آن حجاب و چادرِ خوش دوختش، به خنکای دلم افزود.
خودم را به آغوشش سپردم و تا می توانستم، بوسیدمش. متعجب از حرکاتم، با صدای بلند می خندید. بالاخره نشستیم. خانم محمدی و ریحانه سر به سرم گذاشتند و کلی خندیدیم. با وجود ساحل، گویی گمشده ام را یافته باشم، از ته دل می خندیدم. کنارش نشستم و دستش را محکم گرفتم. خیره رفتار و حرکاتش بودم. کلی از خانم محمدی تشکر کردم. بابتِ دعوت کردنِ او.
مرضیه خانم هم مادرانه، محبت می کرد و برایمان از خاطرات جوانی اش می گفت.
بعد از خوردن شام خوشمزه ای که واقعا با اشتها خوردم، کمک کردم و ظرف ها را با ریحانه شستیم. دور هم نشستیم. مرضیه خانم، بافتنی اش را دست گرفت و مشغول شد. با تعجب به دستش نگاه کردم. خندید:
-فکر کنم به بافتنی علاقه داری!
-خیلی قشنگه، چی می بافید؟
-کارها سفارشیه. یه سری کار نوزاد سفارش گرفتم ، برای سیسمونی.
-وای، یعنی برای دیگران می بافید؟
-بله عزیزم. من تقریبا همیشه، یه فعالیت اقتصادی دارم. هیچ وقت بی کار نبودم. حتی اون موقع که شاغل بودم. اصلا بی کاری رو دوست ندارم.
-چقدر خوب.
-دخترم، بی کاری هزار تا آفت داره.
بهتره ما خانم ها هم همیشه مشغول باشیم. البته اگر کاری باشه که توی خونه انجام بدیم بهتره.
هم سرگرمیم، هم کمک خرجی، یا بهتر بگم، در آمد داشته باشیم. الان که خیلی راحت می تونیم، هنرهامون رو توی فضای مجازی به فروش برسونیم. منم عکس نمونه کارهام رو توی فضای مجازی، در کانالم و گروه های مختلف ارائه می دم. همیشه کلی مشتری دارم.
با تعجب نگاهش کردم. "یعنی، مرضیه خانم هم در فضای مجازی فعاله؟" فکر می کردم، اصلا طرف فضای مجازی هم نمی رود.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490