💞تفریحات مختلف را با هم تجربه کنید. سعی کنید بیشتر در اجتماع و کنار هم حاضر باشید،
قرار بگذارید وقتی با هم بیرون میروید برنامهای برای شاد کردن هم داشته باشید...🥰😉
آقای محترم👇
اگر همسرت رو به همراه خانواده ات مسافرت بردی،
باید بیشتر بهش توجه کنی
🔺هر چقدر هم که با خانواده شما راحت باشه
به طور مستقیم به تو وابسته است و به توجهات نیاز داره👌
حتما دقت کنید👆
در این مورد از سمت خانم ها در مشاوره ها،شکایت زیاد داریم✅👆
#دلبرانه😍💞
خواستَمبگَم 😍
چقَدرقَشنگهکهِمَن"؏ـِشْق"رو
با آدم ِدُرستیمِثلِتـُو
تجربهکَردَم💞
بِمونیٖ براٰم بِهترینَم :))❤️
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
۲۴۷)
#تینا
#قسمت_۲۴۷
مشتاقانه چشم دوختم در نگاهش، همانطور با لبخند نگاهم کرد:
-تینا جان، سعی می کنم چیزی نگم، ولی دلم می خواد خودت بشینی و به زندگیت و اعمالت فکر کنی. دلم می خواد خودت دلیل ناآرامی خودت و تشنج خانواده ات را پیدا کنی. البته همه مون باید این کار رو کنیم. البته برای تمرکز ذهنت هم راهکار دارم.
این بار ریحانه با تعجب گفت:
-ماشاءالله منم دیگه موندم. شما این همه اطلاعات رو از کجا آوردید. یعنی این همه مطالعه دارید کنار درس هاتون؟
-مطالعه که بله باید همیشه باشه. ولی من به یک منبع دیگه هم وصل شدم.
لبخندی زد و منتظر نگاهمون کرد.
من و ریحانه، با تعجب به هم نگاه کردیم. ولی ساحل لبخند به لب و آرام نگاه می کرد.
سخت مشتاق بودم که سر از این راز در بیاورم.
خانم محمدی با همان چهره خندانش گفت:
-زیاد خودتون رو ادیت نکنید. این راز رو فردا براتون می گم. البته بنا به دلایلی امشب نمی شه.
اصرارهای ریحانه فایده ای نکرد. بالاخره تسلیم شدیم. منتظر شدیم تا بحث را ادامه دهد.
با دیدن چهره منتظر ما، اشاره به ساعت کرد:
-تا اذان صبح وقت زیادی نمونده. خب بحث رنج ها رو جمع بندی کنیم. تا به بحث آرامش برسیم.
پس ما چند نوع رنج داریم؟
ریحانه سریع گفت:
-دو نوع بود دیگه. خوب و بد. خوب رو برای رضای خدا انتخاب می کنیم. رنج بد رو هم که معمولا خودمون باعث بوجود اومدنش هستیم.
وقتی چهره متعجب من را دید، ادامه داد:
-اصلا مثال می زنم. همان رنج بیدار شدن از خواب برای نماز خوندن، می شه رنج خوب. رنجِ اطاعت از دستور پدر و مادر، رنجِ درس خوندن. رنجِ روزه گرفتن و خیلی رنج های خوب دیگه که خودمون انتخاب می کنیم تا خدا ازمون راصی بشه رشد کنیم.
رو به خانم محمدی کرد:
-درسته خانم؟ البته رنج های بد رو خودتون مثال بزنید.
-بله درسته. رنج بد، مثل رنجی که در اثر گناه کردن یا اشتباه کردن برامون بوجود میاد.
نا خدا گاه نگاهم روی جای بخیه های دستم سُر خورد. یاد بیمارستان و رنج هایی که کشیدم در ذهنم شکل گرفت. بعد از مدت ها یاد خوابم افتادم.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
۲۴۸)
#تینا
#قسمت_۲۴۸
چهره های وحشتناکی که در خوابم در حال عذاب شدن بودند، جلوی چشمم نقش بستند. دستم را روی دهانم گذاشتم. یاد مهتاب افتادم، گرفتار بود. داشت مرا با خود به پایین می کشید.
نمی دانم ساحل در چهره ام چه دید که دستم را گرفت و تکانم داد:
-تینا، چی شده؟ چرا این طوری شدی؟
جلوی اشک هایم را نتوانستم بگیرم. با نگرانی گفت:
-چی شد؟ از چی ناراحت شدی؟
نتوانستم چیزی بگویم. فقط از ته دل اشک می ریختم.
در آغوش گرمش احساس بهتری داشتم. انگار تمام آن صحنه ها جلوی چشمم بود و انگار همان موقع اتفاق می افتاد. خانم محمدی لیوان شربت گلاب را نزدیک آورد:
-فکر نمی کردم از حرف هام به هم بریزی. ببخش عزیزم، منظوری نداشتم. خودم هم همیشه به رنج های زندگیم فکر می کنم تا ببینم علتش چیه. به جای شکایت کردن از خدا، سعی می کنم به خودم بپردازم و علت ها رو در زندگیم جستجو کنم تا اگر در توانم بود حل و فصل شون کنم.
لیوان را به لبم چسباند و با اصرارش، چند جرعه نوشیدم. برای اینکه همه را از نگرانی نجات دهم. نفس عمیقی کشیدم و بعد از کمی مکث گفتم:
-به خاطر صحبت های شما نیست. مرتب یاد گذشته می افتم و خاطرات تلخم. یاد خواب های وحشتناکم افتادم. خیلی ترستناک بود.
-خب برای ما هم بگو عزیزم تا سبک بشی.
خودت رو اذیت نکن.
دوباره نفس عمیقی کشیدم. ساحل دستم را آرام فشار داد و پلک هایش را روی هم فشرد. ریحانه نزدیک تر شد:
-من ترسو نیستما، ولی اگه خیلی وحشتناکه بی خیال شیم.
خانم محمدی با لبخند گفت:
-می گه خواب، واقعیت که نداره. پس جای ترس و نگرانی نیست.
رو به من کرد:
-بگو ببینم چی باعث شده اینقدر یک دفعه به هم بریزی.
سرم را تکان دادم. شاید با تعریف کردن این خواب های وحشتناک، برای همیشه سبک شوم و دیگر از به یاد آوریشان اذیت نشوم. حتما خانم محمدی مثل همیشه راهکاری برایم دارد.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#نظر_شما
#مشاوره_تلفنی
من سه سالی هست که برای حل مشکلم با ایشون در ارتباط هستم
در واقع وقتی به تنگنا میرسم و هیچکسرو محرم اسرار زندگیم نمیدونم فقط با ایشون تماس گرفتم یا خدمتشون پیام دادم
ایشون هم واقعا خواهرانه و به طریقی که مورد ضایت خداست بندهرو راهنمایی کردن
راهکارهای خوبشون اول باعث آرامش درونیم شد و باعث شده بهتر بتونم هم با مشکلم کناربیام هم جوری ادامه بدم که انشاءالله حل بشه هر چند که زمانبره ولی با توکل بر خدا امیدوارم به نتیجه برسم.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
خدا را شکر🌺
هر چه هست لطف خداست🌺
ان شاءالله آرامش سهم قلب مهربانتان باشد
ای دی منشی جهت هماهنگی مشاوره👇
@asheqemola
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رازهایی در مورد مردان که باید شما خانمها بدانید👇
میدونی چرا بعضی خانمها همسرشان را مثل موم توی چنگشون دارند🤔⁉️
بزن روی لینک زیر👇 و #رایگان سیاست زنانه یاد بگیر😉👌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
ما کلی رمان و پیام های انگیزشی مفید داریم😉👏👏
لطفا همگی همت کنید و این بنر را برای دوستان تون بفرستید👏👆
و در عسل شدن زندگی انها سهیم باشید👏
اجر همگی با خدای مهربان💐
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
چه زيباست صبح،
وقتی روی لبهايمان
ذكر مهربانی به شكوفه مینشيند
❤️و با عشق، روزمان آغاز میشود
🏳خدايا...
روزمان را سرشار از آرامش
عشق و محبت کن🌸
سلام امام زمانم ❤️
سلاااام
الهی به امیدتو
صبحتون بخیر💖
━═━⊰🍃✺﷽✺🍃⊱━═━
#حدیث_نور
💚 حضرت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودند:💚
يا على دانشمند سه نشانه دارد: راستگويى، حرام گريزى و فروتنى در برابر همه مردم.
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💝✵─┅┄
#انگیزشی💪
❣از درخت بیاموزیم...
برای بعضی ها باید ریشه بود تا امید
به زندگی را به آنها بدهیم...
برای بعضی ها باید تنه بود تا
تکیه گاه آنها باشیم...
برای بعضی ها باید شاخ و برگ بود
تا عیب های آنها را بپوشانیم...
برای بعضی ها باید میوه بود تا طعم
زندگی کردن را به آنها بیاموزیم
نه زنده ماندن را ...
الهی به امید خودت❤️
الهی شکر، الحمدلله ربالعالمین🌺
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
مباحث و اموزش های رایگان کانال👇
◀️شخصیت شناسی
◀️قسمت اول رمان سالها در انتظار یار
◀️تربیت فرزند
◀️ترک گناه
◀️نماز مودبانه
◀️همسرداری، تفاوتها و نیازها
⬅️قسمت اول رمان فرشته کویر
◀️قسمت اول رمان تینا
◀️ابتدای مینی ارتباط موفق
◀️ابتدای مینی دوره سیاستهای زنانه
🎁کتاب تفاوتهای زن و مرد
🎁کتاب استغفارات امیرالمومنین
التماس دعا🌹
دوستان جدید خوش امدید🌹🌹
می تونید از مباحث رایگان کانال استفاده کنید👆
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
#همسرداری💞 #سیاستهای_زنانه_۱۱۴😍👏 رازهایی درباره مردان که باید هر خانمی بداند👌 روشهای جلب محبت هم
#همسرداری💞
#سیاستهای_زنانه_۱۱۵😍👏
رازهایی درباره مردان که باید هر خانمی بداند👌
روشهای جلب محبت همسر🤗👇
❤️خانم عزیز
آقای محترم
لطفا دقت کنید👇
👈بیان عشق به اندازه خود عشق مهمه
آدما به بیان کردن و بیان شدن احتیاج دارن...
💖به عزیزانتان بگویید: "دوستت دارم"❤️
یک نکته مهم دیگه👇
💞 هرچقدر هم که با همسرتون صمیمی و راحت هستید،
ولی سعی کنید یه سری احترامها را همیشه حفظ کنید!
❤️صمیمیت جای خود
😌احترام هم جای خود
👈 مثلا اگر طوری نشستید که پشتتون به همسرتون بود یه عذرخواهی بکنید!👌
👈 یا وقتی میخواهید چیزی به دستش بدهید از کلمهی "بفرمایید" استفاده کنید!👏
👈 اگر کاری ولو کوچک مثل دادن قاشق به دستتان، انجام داد از او با یک کلمهی "ممنونم" تشکر کنید!👏
👈 یا وقتی صداتون کرد از کلمه
"جانم و..." استفاده کنید!❤️
❤️خانم با #سیاست👇
💌جملات اقتدار دهنده که مرد رو جادو میــکنه و بی تاب دیدن زنش 👇
🌷 بهت افتخار میکنم
🌷 به وجودت می بالم
🌷 باعث افتخارمه که همسر توام
🌷 چشم
🌷 سرور
🌷 آقای من
🌷 مرد قدرتمند من
🌷 تو چقدر زور داری ماشاالله
🌷 تکیه گاهم
🌷 تنها پناهم
🌷 امیدم
از این کلمات جادویی حتما استفاده کنید👏
این نکته را هم اقایون محترم دقت کنید👇
👈زمانیکه همسرتان از دست شما ناراحت است شک نکنید که او میپندارد شما دوستش ندارید❌
💕 سوخت یک زن همیشه عشق است💞
هرزمان به وی عشق ومحبت دادید همواره سرحال شادوپر انرژی می باشد😍💪
از گفتن کلمات عاشقانه دریغ نکنید❌
که در مورد خانم ها معجزه می کند💥👏
#دلبرانه😍💞
تو رو داشتن یعنی؛
آغوش خدا رو همراه داشتن
تو رو داشتن یعنی✨
یه معجزه وسط ناامیدی😍
تو رو داشتن یعنی✨
یه گوشهی دنج واسه رفع خستگی💞
تو رو داشتن یعنی✨
یه نقطه امن وسط بی پناهی
یعنی عمر دوباره، جونِ اضافه♥️
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
۲۴۹)
#تینا
#قسمت_۲۴۹
دستان ساحل را محکم فشار دادم و شمرده شمرده، خواب هایم را تعریف کردم. اشک چشمانم مرا همراهی می کرد. نگاه متعجب و نگران و البته وحشت زده ریحانه را در تمام مدت روی خودم حس می کردم. با یاد آوری چهره های حیوانات انسان نما، نا خداگاه به آغوش ساحل پناه بردم. دست نوازش بر سرم کشید و گونه ام را بوسید:
-قربونت برم، چی کشیدی تو؟ چرا غصه هات رو تو خودت نگه می داری؟ مگه من مردم؟ با من حرف بزن. دردت به جونم.
قطرات اشکش را با پشت دست پاک کرد.
خانم محمدی با دقت گوش می داد. ماجرای خوابِ مهتاب را که تعریف کردم، به فکر فرو رفت.
ساحل مرا نوازشم می کرد و ریحانه در بهت بود.
خانم محمدی بعد از کمی تفکر گفت:
-حتما وقتی بابا برگشت، درباره خواب هایی که دیدی باهاشون صحبت می کنم. ولی به نظرم، خواب اولت که یک هشدار بوده، تا راه درست رو بشناسی. اما مهتاب!، نمی تونم چیزی بگم. اما به نظرم بهتره الان که یادش افتادیم براش فاتحه بخونیم و از خدا براش رحمت و بخشش بخوایم. مرگش دردناک بود و همه ما رو ناراحت کرد.
مشغول خواندن فاتحه شدیم. ریحانه دستش را بالا برد:
-خانم اجازه، من واقعا ترسیدم. شاید اگه من بودم توی خواب سکته می کردم. ولی یعنی چی که هشدار بوده؟
خانم محمدی لبخند زد:
-عزیزم، ترس نداره. تینا باید خیلی خدا رو شکر کنه که راه رو بهش نشون دادند.
با ناراحتی گفتم:
-آخه من که چیزی نفهمیدم. یعنی چی؟ یعنی سرم باید چه جوری به سنگ بخوره، که بفهمم؟
جلوی گریه ام را نتوانستم بگیرم. حالتی در دلم بوجود آمده بود که برایم تازگی داشت. یک حس جدید، یک خنکی که همراه با نگرانی بود. تمام گذشته ام جلوی چشمم رژه می رفت و همه چیز به خواب هایم ختم می شد.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
۲۵۰)
#تینا
#قسمت_۲۵۰
خانم محمدی با مهربانی گفت:
-تینا جان، حالت رو درک می کنم. منم توی نوجوونی، یه مدت سر دوراهی بودم. هر چند که پدرم راهنمای خوبی برام بود و مامان مرضیه همراه خوبی، ولی دلم می خواست خودم به واقعیت برسم. یه حس غریبی داشتم. دنبال یه گمشده بودم. کلی کتاب می خوندم. یه عالمه سوال می پرسیدم. دلم می خواست تکه های پازلی که توی مغزم از هم پاشیده بود رو خودم پیدا کنم و کنار هم بگذارم. گیج و سر درگم بودم.
همون موقع منم خواب های زیادی می دیدم که حقیقتا هم راهنماییم می کردند. ولی دلم کامل آروم نمی گرفت. حالا برای تو که اول راهی، حتما سخت تره. ولی نگران نباش، خدا خودش هوات رو داره. اول باید از تصمیمی که گرفتی مطمئن بشی. بعد می بینی که راه ها یکی یکی جلوی پات باز می شه.
ریحانه پفی کرد:
-وای من که سر در نیوردم. گیج شدم. پس چرا من خواب نمی بینم؟
-خب عزیزم برای تو پیش نیومده که توی دوراهی بمونی. پذیرفتی و راه خودت رو می ری.
-اصلا تا حالا به راهی که میرم شک نکردم.
خب از اول هم همین بوده. حالا می گید من اشتباه کردم؟
-نه عزیزم، چرا اشتباه؟ فقط هر کس شخصیت خودش رو داره. همه که مثل هم نیستند. طبیعتا راه های هدایت هم متفاوته. خب خدا برای هر کس مناسب خودش راه هدایت قرار می ده.
بعد خندید:
-تو هم که ماشاءالله در راه هدایت هستی.
ساحل صدایش در آمد:
-آره بابا اصلا به نظر من خدای مهربون نمی گذاره کسی توی راه هدایت نباشه. حتما همه رو به راه میاره. حالا یکی دیرتر میاد یکی زودتر.
خانم محمدی گفت:
-درسته، ولی به نظر من هرکس تا خودش نخواد، نمی شه. و من مطمئنم خدای مهربون، مسیر زندگی هر کس رو طوری مقدر می کنه که ما خودمون به سمتش برگردیم. یعنی اجباری نیست. ( یهدی من یشاء)( هرکس که بخواهد هدایتش می کند) خواست خود ما خیلی مهمه.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#نظر_شما
#مشاوره_تلفنی
سلام.انشالا خدا به خانم فرجامپور عزیز طول عمر و سلامتی بده
من با ایشون در مورد مشکلاتی که با پسرم داشتم صحبت کردم
خیلی با حوصله به صحبتهام گوش کردن و نکاتی که فرمودن برام کاربردی بود
و شکر خدا خیلی آروم شدم
هزینه شون هم که واقعا خیلی کم بود
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
خدا را شکر🌺
هر چه هست لطف خداست🌺
ای دی منشی جهت هماهنگی مشاوره تلفنی👇
@asheqemola
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
آغاز سخن یاد خدا باید کرد
خود را به امید او رها باید کرد
ای با تو شروع کارها زیباتر
آغاز سخن تو را صدا باید کرد
الهی به امید تو💚
سلام امام زمانم❤️
سلام صبحتون پر نور🌹
━═━⊰🍃✺﷽✺🍃⊱━═━
#حدیث_نور
💚 امام علی علیهالسلام فرمودند:💚
سخاوت و شجاعت خصلتهاى والايى هستند كه خداوند سبحان آن دو را در وجود هركس كه دوستش داشته و او را آزموده باشد مىگذارد.
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💝✵─┅┄
#انگیزشی💪
🍃 آهسته حرکت کردن
یا اشتباه کردن مهم نیست❌
مهم این است که شما همیشه
جلوتر از کسانی هستید
که هرگز حرکت نمی کنند..👏
الهی به امید خودت❤️
الهی شکر، الحمدلله رب العالمین🌺
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490