eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.3هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
4.8هزار ویدیو
137 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️این کار شما یعنی 👇 تشکر از زحماتی که برای زندگی مشترکتان می‌کشد و آمدن پا به پای او در مشکلات و سختی‌ها. 💞
❤️در اینجا بعد مالی قضیه مطرح نیست👇 بلکه ‌اهمیتی که شما برای همسرتان قایل می شوید زندگی شما را پایدارتر خواهد کرد💞
❤️همیشه بین خودتان مسائل مالی را اولویت دوم قرار دهید و مهر و محبت را هدف اصلی قراردهید.💞👏 ‌‌‌ ‌
بارها و بارها در مشاوره ها شاهد بودیم که خانمها به شدت شاکی هستند از همسرانی که روی درآمد خانم حساب می کنند❌ و اصلا او را شریک در زندگی نمی دانند🤔
🍃حتما حواس تان باشد اگر زن درآمدی دارد، وظیفه تامین نیازهای زندگی را ندارد. پس زحماتش را نا دیده نگیرید و حتما قدردان زحماتشان باشید✅
🍃به ویژه که زن در منزل هم وظایف زیادی از جمله همسرداری مراقبت و تربیت فرزندان و آشپزی و رسیدگی به امور منزل و نظافت و شست‌وشو و... دارد.
🙍‍♂آقای محترم لطفا مراقب خانمت باش و حواست به زحماتش باشد. محبت کردن و زبان خوش شماست که به او انرژی بیشتر می دهد💪🍃
البته در دین ما بسیار سفارش شده که به زنان محبت کنید چون مهم ترین نیاز زن "محبت" است او شریک زندگی شماست. پس حواس‌تان باشد👌✅
6.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آقایون هم باید خودشون و برا خانوماشون زینت بدن! این فقط برا خانوما واجب نیست. http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 ┄┅─✵💞✵─┅┄
😍💞 همین که میخندی😍 دوباره دلم ضعف میرود دوباره واژه ها صف میکشند برای سرودنت برای بوسیدنت😘 دوباره بیچاره ات میشوم دوباره عاشقت ...!❤️ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۳۱۹) صدای گرمش گوشم را نوازش کرد: -سلام خانمی، خوبی؟ -سلام، ممنون. -چقدر خوب، همیشه مختصر و مفید. گوشه لبم را زیر دندان گرفتم. خندید و گفت: -اون چه کاریه؟ صدبار گفتم از این کارها نکن. خب بگو ببینم آماده ای؟ با دستپاچگی گفتم: -بله، آماده ام. دوباره خندید: -پس لطفا در رو باز کن. چشمانم گرد شد: -وای! پشت در هستین؟ با صدای بلند و کش دار گفت: -بله. نفهمیدم تماس را چطور قطع کردم. سریع چادرم را روی سرم کشیدم و به طرف حیاط دویدم. وقتی گوشی به دست پشت در دیدمش، سرم را زیر انداختم و سلام کردم. خندید و سر تا پایم را نگاه کرد جوابم را داد: -سلام خانمی، ولی فکر کنم درباز کن رو برای باز کردن در اختراع کردند. تا خانمِ زیبا و ذوق زده ای مثل شما، پابرهنه نیاد در رو باز کنه. نگاهی به پاهای برهنه ام انداختم. احساس کردم گونه هایم داغ شد لبم را زیر دندان گرفتم. با اخم نگاهم کرد و گفت: -چند بار بگم این کار رو نکن؟ آرزو کردم زمین دهان باز کند و فرو بروم با این همه اشتباهی که می کردم. لبخند زد و دستش را دراز کرد. دست لرزانم را جلو بردم. دستم را فشرد: -خوبی؟ نگفتم که ناراحت بشی. حالا اگر دوست داری تعارفم کن بیام داخل. با صدای بلند گفتم: -وای! خاک برسرم، ببخشید. بفرمایید. باز اخم کرد و گفت: -تینا! دیگه اینجوری حرف نزن. همان طور که دستم را می فشرد داخل شد. دستم را رها کرد و یااللهی گفت و به سمت در ورودی ساختمان رفت. ایستادم و از پشت سر، نگاهش کردم. دستم را بالا آوردم. هنوز گرمی دستش را حس می کردم. نفس عمیقی کشیدم و خدا را به خاطرش شکر گفتم. نگاهم کرد و گفت: -خانم شما خیال داری با پای برهنه همون جا بمونی؟ لبخند زدم و نزدیکش شدم. پدر به استقبالش آمد. به گرمی در آغوشش گرفت و رویش را بوسید. چقدر خوشحال بودم که پدرم، مرد مرا تایید کرده و دوستش دارد. 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490