رسیدن به #لذت_بندگی
و #برنامه_ترک_گناه 148
🔹✦🌺•┈•✾🖲🔸
#مبارزه_با_راحت_طلبی 68
استاد پناهیان:
🔴 یه جریان رسانه ای نامردی داره توقعات مردم رو بی جهت می بره بالا.
آستانه ی تحمل رو میاره پایین.
❌ احساس حق رو الکی داره افزایش میده!
😒
من یکی از کشورهای اروپایی رفته بودم. موقع غروب شد. این رفیقمون گفت
فلانی زود باش سوار ماشین شو، داره غروب میشه!😧
گفتم غروب بشه. مگه چیه؟! ☺️
گفت: اینجا غروب به بعد دیگه امنیت نیست.
طرف میاد چراغای ماشینت رو باز میکنه و برمیداره میره
شمام حق نداری بهش حرفی بزنی وگرنه اسلحه رو میذاره روی شقیقه ت!❌
🔪🔫
اونجا به اندازه ی یه درصد کشور ما امنیت ندارن
اما به اندازه ی یه درصد مردم ما غر نمیزنن!😒
💢💢💢
⭕️خیلی فرهنگ بدی داریم. شما برو ببین چینی ها چجوری دارن زندگی میکنن.
بعد میگن رشد اقتصادی چین!
🔻خب کم میخورن.
😒
🔹یه زمانی رفته بودم عسلویه، یه کارگر کره ای اونجا بود. همون اول صبح ساندویچش رو بسته بود به کمرش و رفت بالا.
گفت من کم میخورم که هی نخوام برم دستشویی!
👈میره از صبح تا بعد از ظهر کار میکنه بدون اینکه بیاد پایین و وقت تلف کنه.
بعد آماده میشه برای شیفت شب.
⛔️اما کارگر ایرانیه، میره بالا بعد ساعت 9 میاد پایین چایی میخوره. ساعت یازده دوباره میاد پایین برای دستشویی
😒
بعد ساعت یک میاد دوباره ناهار بخوره و...
💢اونجا کره ای ها به ما میخندن!
میگن شما چقدر مفت خورید!
☢️فرانسوی ها هم توی اون یکی پروژه همینجوری بودن!
راحت طلبی خییییلی مزخرفه...
فرهنگ ما رو به گند کشیده....
😒
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
رسیدن به #لذت_بندگی
و #برنامه_ترک_گناه 147
🔹✦🌺•┈•✾🖲🔸
#مبارزه_با_راحت_طلبی 67
🌺 طبیعتا مومن فقط کیف میکنه حرف اون دنیا رو بزنه.
حالا ما اینجا توی تلگرام حرف اهل بیت رو میزنیم و لذت میبریم.
✅ ان شالله اون دنیا در مجلس خود اهل بیت علیهم السلام دور هم بشینیم و کیف کنیم!😊💖
🔸توی زیارتنامه ی امام رضا چی میخونی؟
وَ اجْمَعْ بَیْنِی وَ بَیْنَ أَوْلِیَائِی
🌹 💕 خدایا حرم خیلی کیف میده
وقتی امام رضا رو زیارت میکنم ... چقدر خوبه...
😍اما خدایا خیییلی بهتر و باحال تره که بیام پیش اولیای خودت بشینم...
😊بیام کنار خود امام رضا....
⛔️ خیلیا وقتی میرن حرم برای زیارت، خودشون رو بدبخت میدونن که حالا اومدن زیارت.
لازم نکرده که خودت رو بدبخت بدونی که حالا رفتی زیارت کیف کنی.😒
نه!
🌺 کیف کن که اونجایی
و خودت رو خوشبخت تر فرض کن وقتی که بری پیش خود اهل بیت...👌✅
👈این یعنی زیارت درست و حسابی.
💖 زمان ظهور حضرت مهدی علیه السلام هم شما باید دوست داشته باشی که بری اون دنیا.
👈فقط با معرفت نه به خاطر بدبختی!
پس یادمون باشه که توی دنیا برای خودمون حق راحتی قائل نشیم.
چون توی دنیا این خبرا نیست.
🔻 خیلی فرهنگ راحت طلبی، فرهنگ زشتی هست که متاسفانه توی جامعه ی ما شدید شده.
✅ استاد پناهیان میفرمودن:
من توی خیلی از کشورهای دنیا رفتم. تحمل کردن مشکلات توی اکثر کشورهای دنیا
🔴 خییییلی بهتر از کشور ماست.
⛔️ بنده اعتقاد قطعی دارم که یک شبکه ی مافیایی در رسانه های عمومی
داره سعی میکنه راحت طلبی و غر زدن رو در مردم ما نهادینه کنه...
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
💥زنگ اخلاق😍💥👏👏
💥آموزش خود کنترلی با بحث تقوا
💥آموزش رعایت آداب در برابر معلم
برای کلاس های دوم و سوم
💥آموزش هدف خلقت، رشد کردن و پروانه شدن
بوسیله داستان 👇
"اگر دوست نداری می توانی کرم بمانی "
نویسنده، کبری فرجام پور
چاپ، منتظران منجی
و
😍خاطره گویی👏
برای کلاس های اول و دوم و سوم.
داستان و نقاشی داستان ، برای کلاس اول
توسط
خانم فرجام پور
نویسنده، مشاور خانواده و تربیتی و مدرس قرآن و سبک زندگی دینی،
#ادبستان_نور_کوثر
#شهریار
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
۳۵۷)
#تینا
#قسمت_۳۵۷
دلم از حرفش آشوب شد. نگاهم در چشمانش ثابت ماند:
-سعید جان، یعنی چی؟
سرش را زیر انداخت و دستش را روی صورتش کشید:
-هیچی؟ اصلا نمی خواد جواب بدی.
-آخه یه حرفی زدی، نگرانم کردی.
به سمتم برگشت و لبخند زورکی زد:
-ببخش تینا جان منظوری نداشتم.
فقط می خواستم دلم آروم بگیره. آخه اون پسره یه حرف هایی زد، نگرانم کرد.
با یادآوری پرهام سرم را زیر انداختم. این کابوس لعنتی تمامی نداشت. تا کی باید تاوان اشتباهم را بپردازم؟ دلم آشوب شد. دندان هایم بی اختیار به هم سایید و دوباره ناخن هایم را در هم فرو بردم. دلم می خواست زمین دهان باز کند و مرا ببلعد. شاید از این اوضاع نجات پیدا کنم.
آشفتگی ام را که دید، دستش را روی دستانم گذاشت:
-نکن تینا، این چه کاریه؟ ببخش نمی خواستم ناراحتت کنم.
وقتی سکوتم را دید، در صورتم خم شد:
-خواهش می کنم بخند. خودت می دونی که نمی تونم ناراحتیت رو ببینم.
نمی خواستم اذیت کنم، ولی نمی توانستم، ناراحتی ام را نشان ندهم.
همانطور سر به زیر بودم که از جا بلند شد و روی زمین، جلویم نشست. هر دو دستم را در دستانش گرفت:
-تینا جان، بهم حق بده. بحث یک عمر زندگیه. خودت هم می دونی آرامش و خوشی تو برام از هر چیزی مهم تره. من با چشم باز تو رو انتخاب کردم. برای یک عمر زندگی خوب.
فقط خواستم دلم بعد از حرف های اون پسره آروم بگیره. اگر یک ذره، حتی یک ذره، توی عشقت با من تردید داری، همین الان بگی. ولی مثل اینکه اشتباه کردم.
خم شد توی صورتم:
- با این قهرت فهمیدم که خیلی دوستم داری.
درسته؟
خنده اش باعث شد، لبخند روی لبم بنشیند.
خنده اش بلند تر شد:
-خیالم راحت شد. تو بهترینی تینا جان.
نفس عمیقی کشید و بلند شد. دستم را کشید:
-خب بهتره زودتر بریم، الان همه منتظر مایند.
چشمی گفتم و بلند شدم.
موقع بیرون رفتم دوباره ایستاد و نگاهم کرد:
-بهت قول می دم تا آخر عمرم، هیچ وقت حرفی نزنم که ناراحت بشی. تو هم قول بده همیشه خوشحال باشی.
چشمانم را محکم باز و بسته کردم. در دلم آرزو کردم که هیچ وقت دیگر نام و یادی از پرهام در زندگی ام نباشد.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
۳۵۸)
#تینا
#قسمت_۳۵۸
چند روزِ باقی مانده به سرعت گذشت. چند روزی که همراه شد با تلاش و زحمات خانواده ام. و البته زحمات سعید، که دیگر بودنش در کنارم را فقط و فقط معجزه خدای مهربان می دانستم. هر شب در خلوتم با خدای خوبم، به خاطر حضورش در زندگیم، شکر می کردم. من (تینا) که روزی (دخترک تنهایی) بودم، هرگز فکر نمی کردم که روی خوشبختی و آرامش را ببینم. چون از محبت و رحمت خدایم غافل بودم. ولی فهمیدم هر چقدر هم گناهکار باشیم و عصیان کنیم، در مقام توبه که قرار بگیریم و پشیمان باشیم، خدای مهربان می بخشد. خودش فرموده(ان الله یغفر الذنوب جمیعا)
به قول خانم محمدی"فقط کافیه، یک قدم به سمتش برگردی، خودش راه رو برات باز می کنه، چراغ هدایت را سر راهت می گذاره. از بس مهربونه"
کاش بتوانم شاکر این همه نعمت باشم.
قرآن را باز می کنم. تا نیمه شبم را با نورش منور کنم. (ان مع العسر یسرا) با دیدن این آیه، لبخند به لبم می نشیند. دیگر خودم به عینه، مفهومش را در زندگی ام دیدم. وعده خدا حق است. خدایا شکرت. (همراه هر سختی آسانی است)
فقط کافی است، هنگامی که رنجی به ما می رسد، صبور باشیم و درصدد برطرف کردنش برآییم.
تا طلوع آفتاب سر سجاده قرآن به دست نشستم و غرق در دنیای بیکرانِ مفاهیم قرآنی شدم.
از کجا شروع کردم و به کجا رسیدم. هر چه دارم از کلام خداست.
به یاد آوردم اولین بار که در معنای آیه ای دقت کردم. با راهنمایی های خانم محمدی بود.
(الهه هواه...)
(کسانی که هوای نفس شون را خدای خود گرفتند).
همین مفهوم و همین آیه مرا به سمتِ تنها مسیر آرامش، هدایت کرد. آن قدر برایم جالب بود و تازگی داشت که تمام صوت های استاد پناهیان را در رابطه با این مفهوم گوش دادم. بارها و بارها.
حریص و کنجکاو شدم برای ادامه راه. همراه شدم با کانال استاد پناهیان و صوتهای روح بخشش.
هر بار بحثی در رابطه با دین شناسی و خودشناسی، و سبک زندگی سالم و دینی داشت،. که بی نهایت مورد احتیاجم بود.
آرامش امروزم را مدیون این مفاهیم هستم.
هوا که روشن شد، صدای پرنده ها از روی شاخه های گل حیاط، به گوشم رسید. کلام خدا را بوسیدم و روی میز گذاشتم. سجاده را جمع کردم.
بیداری بین الطلوعین را فقط برای تدبر در کلام خدا قرار داده بودم.
نفس عمیقی کشیدم و خدا را شکر کردم برای هزارمین بار.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490