هدایت شده از علیرضا پناهیان
🔸مدرسه باید محلّ «آموختن زندگی» باشد
🔸برای رسیدن بچهها به «تجربۀ زندگی خوب» چه نکاتی باید در خانه و مدرسه، رعایت شود؟
📌 گفتگو با اولیاء در آستانۀ سال تحصیلی جدید
🔻 مسئولان مدرسه باید مدرسه را محلّ تجربههای مهمی قرار بدهند که در زندگی بهکار میآید. نباید مدرسه را صرفاً محلّی برای دریافت چند آگاهی در موضوعات مختلف تلقّی کرد. وقتی امتحانها، حافظهمحور باشند مدرسه چیزی جز دریافت دیتا (آگاهی) نخواهد داشت.
🔻 بخشی از تجربۀ زندگی در خانه است و بخش دیگری در مدرسه. وقتی مدرسه محلّ تجربۀ زندگی و خصوصاً تجربۀ زندگی جمعی است، چند ویژگی، خیلی اهمیت پیدا میکند:
۱. هماهنگی بین خانه و مدرسه باید باشد تا بچه «دو هوائه» نشود. مثلاً اگر مدرسه به «ادب» اهمیت میدهد، بچه ببیند در خانه هم به ادب، اهمیت داده میشود. این هماهنگی مخصوصاً برای دوران ابتدایی خیلی برای بچهها مفید و مهم است.
۲. استقلال بچهها را به رسمیت بشناسیم. کرامت نفس و عزت بچه از همین سنین پایهگذاری میشود. در خانه و مدرسه هیچوقت بچه نباید تحقیر بشود، نباید مقایسه بشود، نباید قضاوتِ بد بشود، نباید ترسانده بشود، نباید زیادی تشویق بشود.
۳. بچه در بدو ورود به مدرسه کمکم باید یک حقیقت را بپذیرد و آن اختلافی است که بین انسانها وجود دارد و اینکه آدمها با هم فرق میکنند. زود دیگران را محکوم نکنیم، زود از دیگران تقدیر نکنیم؛ تفاوت بین انسانها را به رسمیت بشناسیم.
۴. کلیّت دنیا و مسیر زندگی برای بچهها «زیبا» ترسیم بشود؛ این کارِ تربیت را آسان میکند. وقتی پدر و مادر، پیش بچه شروع کنند به درد دل و سیاهنماییِ دنیا، این تأثیر عمیقی روی بچه دارد. اینکه خیلی از جوانها دیر ازدواج میکنند، یک دلیلش همین درد دلهای بیجا و دلخوریهایی است که پدر و مادر پیش بچهها ابراز کردهاند.
👤علیرضا پناهیان
🚩 در جمع اولیاء و خانوادهها- ۹۹.۵.۲۸
👈🏻 متن کامل:
📎 Panahian.ir/post/6460
@Panahian_ir
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
5.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هدایت شده از علیرضا پناهیان
📌برنامه سخنرانی علیرضا پناهیان در دهه اول محرم۹۹
🔻مهمترین راه پیشگیری از سقوط انسان و نابودی جامعه
🔸هیئت میثاق با شهدا؛ ساعت ۲۱:۱۰
🔸 خ امام خمینی، نرسیده به میدان حر، دانشگاه امام علی(ع)
🔻ظهور، نتیجۀ یک محرم خوب
🔸هیئت محبین حضرت زهرا(س)؛ ساعت ۷صبح
🔸شهرک غرب، بلوار دریا، خ رامشه، توحید پنجم
🔻مکتب سردار سلیمانی
🔸هیئت ام ابیها، ساعت ۱۸:۳۰
🔸عدم اعلان آدرس جلسه به دلیل محدودیت مکان.
🔻پخش زنده همۀ جلسات از:
👈🏼 صوتی:
📎 aparat.com/panahian_Audio/live
👈🏼 تصویری:
📎 instagram.com/Panahian.ir_live
@Panahian_ir
#شب_اول_محرم
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
بر دیدهی از غمِ ترِ مسلم صلوات
بر دخترِ غم پرورِ مسلم صلوات
بر بی کسیِ محمّد و اِبراهیم
بر لالههای پرپرِ مسلم صلوات
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
#داستان-کودکانه
تولد🌹
مادر سفره را پهن کرد. پدر با نان تازه وارد شد.
امین دست و رویش را شست و کنار سفره نشست.
زینب ظرف عسل را در سفره گذاشت.
مادر استکان های چای را به دستشان داد و گفت:"امروز که همه خانه هستیم، بهتره که به کوه برویم."
پدر لقمه نان را در دهان گذاشت و بعد از خوردن گفت:" فکر خوبیه. کوهنوردی خستگی یک هفته را از تن مان در می آورد."
زینب خندید و گفت:" من عروسکم را هم می آورم."
امین چایش را خورد و گفت:" پس من می روم حاضر بشوم."
مادر برای جمع کردن وسایل به آشپزخانه رفت. زینب سفره را جمع کرد و به کمک مادر رفت.
پدر به پارکینگ رفت تا اتومبیل را آماده کند.
امین در کمد را باز کرد. لباس ها خوشحال شدند و خندیدند. هر کدام خودش را جلوتر می کشید تا او را انتخاب کنید.
اما امین فقط نگاه می کرد.
بعد از چند دقیقه در کمد را بست و کشو را باز کرد.
لباس های کشو خوشحال شدند. یکی یکی خودشان را تکان می دادند. تا امین انتخابشان کند.
امین تیشرت را برداشت. تیشرت خوشحال شد. به بقیه لباس ها نگاه کرد و با خوشحالی برایشان دست تکان داد.
امین تیشرت را جلوی خودش گرفت و در آینه نگاه کرد. کمی مکث کرد و گفت:
" نه تو خوب نیستی. به درد امروزم نمی خوری."
بعد آن را در کشو گذاشت. تیشرت با ناراحتی سر جایش ماند.
امین دوباره در کمد را باز کرد. به لباس ها نگاه کرد. باز لباس ها خوشحال شدند و خودشان را تکان دادند. امین پیرهن آستین بلندش را برداشت.
پیرهن با خوشحالی از بقیه لباس ها خدا حافطی کرد. امین آن را هم جلوی آینه نگاه کرد و گفت:" نه تو هم مناسب امروز نیستی می خواهم ورزش کنم. "
پیرهن را سر جایش گذاشت و گفت:
" وای خدا چه کار کنم. چی بپوشم که راحت و خوب باشد و بتوانم کوهنوردی کنم."
لباس ها به یکدیگر نگاه کردند. هیچ کدام مناسب نبود.
مادر امین را صدا زد:" پسرم حاضری؟"
امین با ناراحتی گفت:" نه، حاضر نیستم. نمی دانم کدام لباس مناسب است."
مادر وارد اتاق شد و گفت:" ولی من می دانم."
و با لبخند بسته ای را به امین داد.
او با خوشحالی بسته را گرفت و باز کرد.
یک دفعه با صدای بلند گفت:
"لباس ورزشی؟!"
مادر خندید و گفت:" جای این لباس در کمدت خالی بود. مبارک باشد"
امین تشکر کرد.
پدر امین را صدا زد و گفت:"
پسرم فعلا بیا به من کمک کن."
امین یک رگال خالی برداشت.
لباس ورزشی را در کمد آویزان کرد.
از اتاق بیرون رفت تا به پدر کمک کند.
لباس های داخل کمد، به لباس ورزشی نگاه کردند.
همه با هم گفتند:" خوش آمدی، تولدت مبارک."
لباس ورزشی لبخند زد و تشکر کرد.
( فرجام پور)
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
دلنوشته⚫️
باز هم پرچم سیاه بر در خانه ی ما
یاد روزهای غمت در دل و شمع عزا
باز بوی غربتت بر تمام لحظه ها
باز اشک ماتمت بارد از دیده ی ما
یاد تنهایی تو سوخته این سینه ها
باز صدای مادرت آمد از دشت بلا
یاد اشک زینبت دیده ها گریان کند
یاد پای دخترت کرده است غوغا به پا
طفل شش ماهه ولی، دل کبابم می کند
ناله های مادرش عالمی کرد غرق عزا
باز هم ذکر لبم نام زیبایت شده
تا که هستم، ذاکر و خادمم بهر شما
(فرجام پور)
اللهم عجل لولیک الفرج ⚫️
عزاداری هاتون قبول
شبتون بهشت ⚫️
التماس دعا
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
هدایت شده از خواهران سخنران تنهامسیری
مژده 💥💥💥💥
به دلیل تعطیلی مجالس و محافل،
به علت رعایت پروتکل های بهداشتی
✴️سخنرانان ما
در فضای مجازی
در خدمت شما هستند✅
✴️می توانید با تشکیل گروه های مذهبی خواهران،
از سخنرانان تنها مسیری در موضوعات مختلف بهره ببرید.
💥مبارزه با هوای نفس
💥خانواده متعالی
💥تربیت فرزند
💥همسرداری
💥موضوعات اجتماعی و سیاسی
💥 موضوعات مورد نیاز جوانان و نوجوانان
💥در خدمتتون هستیم ✅
📲برای دعوت از خواهران سخنران تنهامسیری لطفا وارد بشید:
https://eitaa.com/joinchat/2234777623C7380fa7929
@khaharanesokhanran