eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.7هزار دنبال‌کننده
15.5هزار عکس
4.5هزار ویدیو
133 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان کودکانه 😍🌹 برای کوچولو های نازنین 👶🌹 ومامان های مهربون ☺️🌸
_کودکانه 🌹(مهمترین ویژگی انسان) علی در باغ وحش🌹 علی بادوستانش در کوچه فوتبال بازی می کرد به انها خیلی خوش می گذشت و مرتب با صدای بلند می خندیدند😊 وقتی بازی تمام شد همگی حسابی خسته شده بودند علی هم خسته وگرسنه شده بود از بچه ها خداحافظی کرد اما موقع رفتن احمد گفت _علی فردا یادت نرود بعد از ظهر منتظر ت هستیم علی گفت _چشم حتما ولی فردا وقتی از مدرسه برگشت بابا از اداره امده بود . علی ازدیدن بابا خوشحال شد سلام داد وبه اغوش بابا پرید بابا هم باخوشحالی جواب ِ سلامش راداد وعلی را به اغوش گرفت وبوسید وگفت _علی جان ناهارت را بخور امروز قراراست با عمو اینا به باغ وحش برویم علی خوشحال شد وغذایش را خورد و اماده شد مامان وزهرا وبابا هم اماده بودند وقتی از در خانه بیرون رفتند یک دفعه علی یادش امد که به دوستانش قول داده بود امروز هم با انها فوتبال بازی کند گفت _باباجان من یادم رفته بود امروز به دوستانم قول دادم که باانها فوتبال بازی کنم _بله درسته پسرم ولی من هم به عمو اینا قول دادم الان هم انها منتظرِ ما هستند باید برویم علی ناراحت شد پدر نگاهی به او کردو گفت _علی جان ما نمی توانیم که دو کار را هم زمان انجام بدهیم خداوند در وجودِ ما خواسته هایی گذاشته که مجبوریم بینِ انها بهترینش را انتخاب کنیم وقتی به باغِ وحش رسیدند سینا وسهیل پسرهای عمو سعید با خوشحالی به طرفشان امدند وباهم مشغولِ بازدید از حیوانات شدند خیلی به انها خوش می گذشت کنار قفسِ شیرها که رسیدند علی بادقت نگاه می کرد یکی از انها خوابیده بود یکی از انها غذا می خورد وشیرِمادر با بچه هایش بازی می کرد علی باذوق انها را نگاه می کرد وسهیل وسینا هم مرتب انهارا به هم وبه زهرا نشان می دادند واز دیدن حرکاتِ انها تعجب می کردند بابا گفت _علی جان می بینی حیوانات هم یک خواسته هایی دارند ببین هرکدام مشغولِ کاری هستند علی گفت _یعنی انها مثل ما هستند بابا گفت _کامل که نه ولی ماهم یک خواسته هایی داریم فرقِ ما با حیوانات این است که ما می توانیم از بینِ خواسته هایمان بهترین را انتخاب کنیم ولی حیوانات نمی توانند همین موقع صدای گریه سینا بلند شد دستِ سینا لای نرده هاگیر کرده بود ووقتی دستش را بیرون اوردند از دستش خون می امد عمو دستِ سینا را گرفته بود ومی گفت _ باید سینارا به درمانگاه ببرم بابا گفت _علی جان این هم یک انتخاب است الان ما می توانیم انتخاب کنیم که اینجا بمانیم واز دیدنِ حیوانات لذت ببریم یا اینکه همراهِ عمو سینا را به درمانگاه ببریم چه کار کنیم⁉️ علی گفت _باید بهترین خواسته را انتخاب کنیم بهتراست با عمو اینا برویم بابا گفت _افرین پسرم پس زود راه بیفتیم وهمه باهم به درمانگاه رفتند دکتر دستِ سینا را دید ودارو زد وبست وگفت خدارا شکر طوری نیست زود خوب نی شود ان شب همه خانه عمو بودند وحال ِسیناهم بهتر شده بود وعلی خوشحال بود که با بودنش درکنارِ سینا باعثِ خوشحالیِ سینا شده است👌 https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
ادامه داستان 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلنوشته 🌹 معبودا باز شب آمد ومن پر زِ تمنا شده ام بر وصالت دل و جان بر کف و شیدا شده ام هرچه دارم همه را بهر شهادت بدهم تا بدانی که ندارم غم و لیلا شده ام تا شود مرغِ سحر نغمه زنان می شنود از دلم این همه آواز که شیدا شده ام هم نوا با در و دیوار و ملائک به سجود بر در میکده ات غرقِ تماشا شده ام اللهم عجل لولیک الفرج🌸 شبتون بهشت خانه دلتون گرم التماس دعا 🌹 https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💝✵─┅┄ خدایا به توکل به اسم اعظمت می گشایيم دفتر امـــروزمان را ... باشد ڪه در پایان روز مُهر تایید بندگی زینت بخش دفترم باشد ... الهی به امید تو💚 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🍃☀️بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ☀️🍃✨ درس بیست وچهارم روخوانی روانخوانی قرآن کریم وقف(1) همه می دانیم كه هر انسانى در هنگام صحبت كردن و یا خواندن عباراتى ناچار است براى نفس تازه كردن ، كلام خود را قطع و پس از تازه كردن نفس به صحبت یا خواندن خود ادامه دهد.این ایستادن و نفس تازه كردن را (وقف ) مى گویند.بـراى ایـنـكـه جـمله ما ناقص نباشد باید جاى مناسبى براى وقف كردن انتخاب كنیم . اگر جاى مناسبى براى وقف كردن انتخاب نكنیم بعضى وقتها معناى جمله عوض مى شود. براى اینكه خوب روشن شود كه چگونه وقف بیجا معناى كلمه را عوض مى كند، به این جمله توجه كنید.(بخشش لازم نیست اعدامش كنید)اگر بعد از كلمه (بخشش ) وقف كنیم معناى جمله چه مى شود؟ بله معناى آن این مى شود كه او را رها کنید برود. حال اگر بعد از كلمه (نیست ) وقف كنیم معناى آن چه مى شود؟ بله معناى آن مى شود كه او را بكشید. در خواندن قرآن باید جایى وقف كنیم كه معناى جمله تمام باشد؛ ولى از كجا بفهمیم كه جمله تمام شده است ؟ براى ما كه عربى نمى دانیم ، علامت هایى گذاشته اند تا بفهمیم كجا مى شود وقف كرد؛ ولى قبل از آشنایى با آن علامتها لازم است با شیوه هاى وقف كردن بر آخر كلمه ها آشنا شویم 🌹اللهم‌صل‌علی‌محمد‌آل‌محمد‌وعجل‌فرجهم🌹 أللَّھُـمَ عجِّلْ لِوَلیِڪْ الْفَرَج 🌟 https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون