eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.5هزار دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
4.4هزار ویدیو
133 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
‌‌‏پدري كه بي حوصله است، تنبيه گر است، از تهديد استفاده مي كند، و با مادر هماهنگ نيست: ترس و اضطراب دائمي و احساس حقارت را در فرزندش رشد مي دهد اين كودكان، سرشار از مشکلات روانی هستند. @asraredarun
كودك زير ٣ سال توانايي درك دو يا چند فرمان همزمان را ندارد. به همين دليل هر آموزشي بايد تنها با بازي كردن انجام شود. @asraredarun
یک سوال مهم؟ فرزندمان را چه زمانی از شیر بگیریم؟ چه سنی برای از شیر گرفتن مناسب است؟ در کتاب های پزشکی و همینطور متخصصان کودک می گویند ۲۴ ماهگی، یعنی دو سالگی بهترین زمان گرفتن از شیره. در متون سنتی ما گفته شده که حداقل ۲۱ ماه و حداکثر ۲۴ ماه. یعنی ۲۱ ماهگی زمان مناسب برای از شیر گرفتن است. دیگه خیلی یه مادر به بچش شیر بده ۲۴ ماهگی پایان شیر دادن است. ما یک ماه تا ۴۰ روز زمان می‌خواهیم برای از شیر گرفتن. حالا بچه ای که قراره در ۲۴ ماهگی از شیر گرفته بشه ما از ۲۴ ماهگی شروع نمی کنیم ،بلکه از ۲۲ ماهگی یا ۲۲ ماه و دو هفتگی شروع می کنیم. اگر می‌خواهیم ۲۱ ماهگی از شیر بگیریم، تقریباً از ۱۹ ماهگی شروع می کنیم بچه رو از شیر گرفتن. یک مژده‌ به مادرها بدم که همه ما از شش ماهگی بچمون از شیر گرفتیم، ولی خودمون خبر نداریم. وقتی که بچه در سن ۶ ماهگی، ۷ ماهگی تونست غذایی غیر از شیر بخوره، همونجا بچمون از شیر گرفتیم. در همون شش، هفت ماهگی با همون سوپ، فرنی، پوره و یا نانی که داشتیم به بچه می دادیم داشتیم یه چیزی را جایگزین شیر می کردیم به بچه می دادیم. ولی چون کم رنگ بود و اون شلوغ کاری از شیر گرفتن رو نداشت ما متوجه نشدیم.
🔰 چگونه بچه‌ها را به نماز علاقه مند کنیم؟ 🔻 نمازتان را قشنگ بخوانید. یک محل خاصی برای نمازتان داشته که معطر باشد. وقتی باحالِ شیرینِ می‌خوانید، همینطور که خدا خوشش می‌آید، بچه هم خوشش می‌آید، چون فطرت الهی دارد. اگر یک حرف تندی، اشتباهی به بچه‌ات زدی، صدایش کن و بگو من این رفتار را با شما کردم، متوجه شدم که اشتباه بود. من را حلال کن. طبیعتاً می‌گوید حلال کردم. شما بگویید نه. خدا هم باید من را حلال کند. دو رکعت نماز بخوان و از خدا بخواه که خدا من را ببخشد. میدانی بچه چه می‌گوید؟ پیش خودش می‌گوید: «زنده باد نماز». 🔹اما اگر نکردی، شیطان می‌رود در ذهنش می‌گوید، ببین بابایت ۵۰ سال نماز می‌خواند اما حق تو را ضایع کرده. حالا هم که فهمیده، به روی خودش نمی‌آورد! تو هم ۵۰ سال نماز بخوانی بعدش می‌شوی مثل این بابا !! 🎤 آیت الله حائری شیرازی
اعتیاد کودک به رسانه موجب می‌شود، حوصلۀ کودک برای بازی‌های غیررسانه‌ای کم شود. رسانه به نیازهای واقعی انسان به صورت کاذب پاسخ می‌دهد؛ در نتیجه انسان انگیزه‌ای برای پرداختن به نسخۀ اصلی آن نیازها نخواهد داشت. [استاد عباسی] @asraredarun
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین 🌺🔸🌺🔸🌺
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
#عناصر_انتظار #جلسه_نهم گفتیم که بشر دراين دنيا، معترض بود به بودنش تو اين دنيا.😢 خداوند فرمود دل
🔷 گفتیم وقتی متوجه ضرورت وجه الله در حیات معنوی بشیم، بحث ضرورت ولایت بوجود میاد. ببینید خدا اول پيغمبر خلق میکنه بعد آدماى معمولى رو⁉️ نه دیگه از روز اول، ابناء بشر با پيغمبر زندگى کردند تا حالا . حالا اين ضرورت رو بياييد بحث کنيم ؛ از نظر عرفانى اصلا اگر در جامعه هم نباشی؛ تو يه نفرى! به امام دارى ،چه احتياجى دارى⁉️ امام چى کار مى کنه براى تو ⁉️ صرفا معلمه ؟ چه ضرورت معنوى وجود داره براى تو ⁉️ بحث هاى لازم رو در اين مورد ببينيد .👆 بحث هاى اجتماعى رو ببينيد ما به ولى الله چه احتياجى داريم ؟! ولى الله نقشش چيه تو زندگى اجتماعى؟! نقشش تو زندگى فردى ما چيه؟ 🔶 اينو که بحث کرديم؛ معلوم میشه ما چقدر منتظر بوديم؛ منتظر فرج از اين دنيا.
🔷 حالا اينجا يه بحث بسيار مهم رو خدمتتون عرض کنم . واون اينکه تا حالا دقت کردين، قرآنى که نازل شده و اين دينى که ما داريم بايد اين دين رو اجرا کنيم؛ اين دين در حضور ولى الله هست يا در غيبت ولى الله؟! ببينيد من الان دارم دين دارى مى کنم ، ببينيد جووناى ما الان دارند ديندارى مى کنند با شهوت بايد مبارزه کنه ؛ با فقر بايد مبارزه کنه ؛ با عداوت دشمن بايد مبارزه کنه ؛ با تهاجم فرهنگى بايد مبارزه کنه ؛ بعد بايد چى کار کنه ديگه ؟! ديگه من بايد چى کار کنم ؟!
با رقابت هاى زشتى که بين مؤمنان در اثر اخلاق بد ،پديد مياد بايد مبارزه کنه ! بعد در این بین توسعه بايد پيدا بکنه روحش، روح خدا طلبش✨ تشنگى هم بايد افزايش پيدا بکنه ! سير و سلوک عرفانى هم بايد بکنه ! تو وسط اين همه در گيري ها... آيا دين اينه که آدم تو وسط اين همه درگيري ها خودشو به خدا برسونه به زور⁉️ اما در زمان آقا امام زمان ،نونت سرجاش ؛ آبت سرجاش ؛ گرچه برخى از مشکلات اجتماعى جاش باقى مى مونه ؛ اما آرامش روانى همه دارند ؛ امنيت همه دارند؛ رفاقت درجه‌ش بسيار عالى بالاست!
🔶 يه نفر اومد پيش امام صادق "عليه السلام"عرضه داشت آقا جون ما منتظر شما هستيم! آقا فرمود هنوز شما به حد انتظار ما نرسيديد که ما بلندشيم قيام کنيم ! گفت: نه آقا به پير به پيغمبر خیلی منتظریم... خيلى اصرار کرد. آقا فرمود :توى اونجايى که هستيد، بین شيعيان ما که هستيد شما با هم خوبيد؟ گفت: آقا عالى... اينقدر ما به هم علاقه داريم! آقا فرمود: راحت دست تو جيب همديگه مى کنيد ؟! گفت: آقا اين چه کار زشتيه؟! اين کار بديه! بخوايم دست تو جيب همديگه بکنيم!
✨امام فرمود: ياران مهدى من اون زمانى که بخواد امامشون بياد، اينا اينقدر باهم ندار میشند! شما هنوز زندگى رفاقتى تجربه نکردى ! اصلا اینطور نیست توى زندگى که رقابت بين دو تا مؤمن باشه، سر همديگه رو کلک بزنند، فرصت طلبى کنند عليه همديگه بزنند...😏 در زندگی شیعیان واقعی اصلا اموال منو اموال تو نداره!
حالا دوتا تصور به دين ، دوتا نگاه به دين روخواهش مى کنم باهم مقايسه کنيد؛ آيا دين دارى يعنى درماندگى،در درگيرى با خود و ديگران؟ يا دين دارى يعنى پرواز روح به سوى خداوند متعال ؟! براى رسيدن به پروردگار عالم ؟ براى رسيدن به لقاءالله ؟ اصلا دين دارى اصلش ماله اون زمانه ! 🔷 دين مال اين نيستش که هزار تا بدبختى اجتماعى بهت تحميل شده؛ حالا با اين دين از زير اين بدبختي ها در بياى! والسلام علیکم و رحمة الله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
🎆 رمان شب #بدون_تو_هرگز 42 🌷 "بیا زینبت را ببر ..." 🔹 تا بیمارستان، هزار بار مُردم و زنده شدم ...
🎆 رمان شب 43 💞 "زینبِ علی" 🔷 برگشتم بیمارستان ... واردِ بخش که شدم، حالتِ نگاه همه عوض شده بود ... چشم های سرخ و صورت های پف کرده... مثل مرده ها همه وجودم یخ کرد ... شقیقه هام شروع کرد به گِز گِز کردن ... با هر قدم، ضربانم کندتر می شد ... - بردی علی جان؟...دخترت رو بردی؟😭 💢 هر قدم که به اتاقِ زینب نزدیک تر می شدم ... التهابِ همه بیشتر می شد ... حس می کردم روی یه پلِ معلق راه میرم... زمین زیر پام، بالا و پایین می شد ... می رفت و برمی گشت ... مثل گهواره بچگی های زینب ... 🔸 به درِ اتاق که رسیدم بغض ها ترکید ... مثل مادری رو به موت ... ثانیه ها برای من متوقف شد ... 🌺 رفتم توی اتاق ...زینب نشسته بود ... داشت با خوشحالی با نغمه حرف میزد... تا چشمش به من افتاد از جا بلند شد...و از روی تخت پرید بغلم... 🚫 بی حس تر از اون بودم که بتونم واکنشی نشون بدم ... ❇️ هنوز باورم نمی شد ... فقط محکم بغلش کردم ... اونقدر محکم که ضربانِ قلب و نفس کشیدنش رو حس کنم ... دیگه چشم هام رو باور نمی کردم ... 🔶 نغمه به سختی بغضش رو کنترل می کرد ... - حدود دو ساعت بعد از رفتنت ... یهو پاشد نشست ... حالش خوب شده بود ... دیگه قدرتِ نگه داشتنش رو نداشتم ... نشوندمش روی تخت... - مامان ... هر چی میگم امروز بابا اومد اینجا ... هیچ کی باور نمی کنه ... بابا با یه لباس خیلی قشنگ که همه اش نور بود اومد بالای سرم ... من رو بوسید و روی سرم دست کشید ... 😍 - بعد هم بهم گفت ... به مادرت بگو ... چشم هانیه جان ... اینکه شکایت نمی خواد ... ما رو شرمنده فاطمه زهرا نکن ... مسئولیتش تا آخر با من ... امّا زینب فقط چهره اش شبیه منه ... اون مثل تو می مونه ... محکم و صبور ... برای همینم من همیشه، اینقدر دوستش داشتم ... ❣ - بابا ازم قول گرفت اگر دخترِ خوبی باشم و هر چی شما میگی گوش کنم ... وقتش که بشه خودش میاد دنبالم ...😊 💖 زینب با ذوق و خوشحالی از اومدنِ پدرش تعریف می کرد ... دکتر و پرستارها توی در ایستاده بودن و گریه می کردن ... 🔹امّا من، دیگه صدایی رو نمی شنیدم ... حرف های علی توی سرم می پیچید ... وجودِ خسته ام، کاملاً سرد و بی حس شده بود ... دیگه هیچی نفهمیدم ... افتادم روی زمین ... 📝رمان بدون تو هرگز (نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی)🥀 @asraredarun اسرار درون
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
🎆 رمان شب #بدون_تو_هرگز 43 💞 "زینبِ علی" 🔷 برگشتم بیمارستان ... واردِ بخش که شدم، حالتِ نگاه همه
🎆 رمان شب 44 🌷 "کودکِ بی پدر" 🔹 مادرم مدام بهم اصرار می کرد که خونه رو پس بدیم و بریم پیش اونها ... می گفت خونه شما برای شیش تا آدم کوچیکه ... پسرها هم که بزرگ بشن، دست و پاتون تنگ تر میشه ... اونجا که بریم، منم به شما میرسم و توی نگهداری بچه ها کمک می کنم ... ✅ مهمتر از همه دیگه لازم نبود اجاره بدیم ... 💢 همه دوره ام کرده بودن ... اصلاً حوصله و توانِ حرف زدن نداشتم ... - چند ماه دیگه یازده سال میشه ... از اولین روزی که من، پام رو توی این خونه گذاشتم ... بغضم ترکید ... 😭 ❣- این خونه رو علی کرایه کرد ... علی دستِ من رو گرفت آورد توی این خونه ... هنوز دو ماه از شهادتِ علی نمی گذره ... گوشه گوشه اینجا بوی علی رو میده ... 😭 🔸دیگه اشک، امان حرف زدن بهم نداد ... ❤️ من موندم و پنج تا یادگاری علی ... اوّل فکر می کردن، یه مدّت که بگذره از اون خونه دل می کنم امّا اشتباه می کردن... حتی بعد از گذشتِ یک سال هم، حضورِ علی رو توی اون خونه می شد حس کرد .. 🔷 کار می کردم و از بچه ها مراقبت می کردم ... همه خیلی حواسشون به ما بود ... حتی صابخونه خیلی مراعات حال مون رو می کرد ... 🌺 آقا اسماعیل، خودش پدر شده بود امّا بیشتر از همه برای بچه های من پدری می کرد ... حتی گاهی حس می کردم ... توی خونه خودشون کمتر خرج می کردن تا برای بچه ها چیزی بخرن ... 🎁 ✅ تمامِ این لطف ها، حتی یه ثانیه از جای خالی علی رو پُر نمی کرد ... روزگارم مثل زهر، تلخِ تلخ بود ... 😞 💞 تنها دل خوشیم شده بود زینب ... حرف های علی چنان توی روحِ این بچه 10 ساله نشسته بود که بی اذنِ من، آب هم نمی خورد ... درس می خوند ... پا به پای من از بچه ها مراقبت می کرد... 🔶 وقتی از سر کار برمی گشتم ... خیلی اوقات، تمام کارهای خونه رو هم کرده بود ... هر روز بیشتر شبیه علی می شد ... نگاهش که می کردیم انگار خودِ علی بود ... دلم که تنگ می شد، فقط به زینب نگاه می کردم ... اونقدر علی شده بود که گاهی آقا اسماعیل، با صلوات، پیشونی زینب رو می بوسید ... عین علی ... ⭕️ هرگز از چیزی شکایت نمی کرد ... حتی از دلتنگی ها و غصه هاش ... به جز اون روز ... 🔷 از مدرسه که اومد، رفتم جلوی در استقبالش ... چهره اش گرفته بود ... تا چشمش به من افتاد، بغضش شکست ... گریه کنان دوید توی اتاق و در رو بست ... 📝رمان بدون تو هرگز (نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی)🥀 @asraredarun اسرار درون
سلام 🌹 در خدمتتون هستم با بحث مشاوره در رابطه با 👇 ✴️خانواده و مشکلات خانوادگی ✴️همسرداری ✴️سیاست‌های زنانه ✴️تربیت فرزند ✴️ازدواج ✴️اصلاح تغذیه ✴️مسائل اعتقادی (فرجام‌پور) جهت تنظیم نوبت به ای دی زیر پیام بدید 👇👇 @masoomi56 مبحث نکات و سیاست های همسرداری و طب اسلامی را در این کانال پیگیر باشید👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 کانال فرم های مشاوره https://eitaa.com/joinchat/3032088595Cbc12a9d09e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💝✵─┅┄ خدایا شروع سـخن نامِ توست وجودم به هر لحظه آرامِ توست دل از نام و یادت بگـیرد قـرار خوشم چون که باشی مرا در کنار سلاااام الهی به امیدتو صبحتون بخیر💖 @asraredarun ┄┅─✵💝✵─┅┄
سلام آقای خوبیها✋😊 صبحت بخیر مولای من😍 🌼با هر نفسی سلام کردن عشق است آقا به شما احترام کردن عشق است اسم قشنگتان چون به میان می آید از روی ادب قیام کردن عشق است امام خوب زمانم هر کجا هستید با هزاران عشق و ارادت سلام 🌼السلام علیک یا بقیه الله 🌼 اللهم عجل لولیک الفرج @asraredarun اسرار درون
✍حضرت مهدی(عج): هل👈به شیعیان ما بگویید که خدا را به حق عمه ام حضرت زینب(س)قسم دهند که ظهور و فرج مرا نزدیک گرداند...👌 @asraredarun اسرار درون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبر کنیـــد زمین، میراثِ خداترسان خواهد شد! 💌 و چه نزدیک است لحظه‌ی زایمان زمین ... 🌟 instagram.com/ostad.shojae1
👨‍👦‍👦انجمن نویسندگان باغ انار، تقدیم می کند: 📕رمان امنیتی با تمام توان از پله‌ها بالا رفت. به پله‌های طبقه سوم رسید.قدم‌هایش را آرام کرد و یک دستش را گذاشت پشت کمرش، روی اسلحه. هیچ صدایی نمی‌آمد. از پشت دیوار راه‌پله، به راهرو سرک کشید. کسی در راهرو نبود. آرام قدم به راهرو گذاشت و گوش تیز کرد؛صدایی نمی‌آمد. هنوز نرسیده بود به مغازه که در آن باز شد و مردی از مغازه بیرون آمد. دقیقاً همان کسی بود که برای اطمینان از مرگ شیدا، بالای جنازه‌اش حاضر شده بود. چند ثانیه، هردو هاج و واج به هم نگاه کردند؛ اما این عباس بود که زودتر به خودش آمد و فریاد زد: - ایست! 🔸🔸🔸🔸🔸 🖌اثر فاطمه شکیبا (🌿فرات🌿) در «انارهای عاشق رمان» : https://eitaa.com/joinchat/3251044471C938ce7ecc6 ✅ اینجا محلی است برای نشر آثار داستانی اساتید و فارغ التحصیلان «انجمن هنری باغ انار» گروه آموزش داستان نویسی: https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا