eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.5هزار دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
4.4هزار ویدیو
133 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
مردان توسط زنان قوي ترين محرك فعاليت آنان مي باشد. مردان در برابر تعريف و تمجيد همسرشان بال پرواز پيدا مي كنند و و شوكت به آنان دست مي دهد. @asraredarun ┄┅─✵💞✵─┅┄
آقایون بدانند کاری به این نداشته باشید که همسرت چقدر میتواند روی پای خودش بایستد زن ها همیشه آماده و تشنه اند برای تکیه زدن اما به مردی که خیالشان را از بابت همه چیز راحت کند! @asraredarun ┄┅─✵💞✵─┅┄
یک شریک زندگی مناسب تفاوت انسان ها را درک می کند و می داند که هر شخص نقاط ضعف و قوت خود را دارد و تحت هیچ شرایطی همسرش را با افراد دیگر مقایسه نمي كند. @asraredarun ┄┅─✵💞✵─┅┄
💖😍 این من💕 با هیچ یی غیر خودت ❣ ما شدنی نیست...💕❣💕 @asraredarun ┄┅─✵💞✵─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام 🌹 در خدمتتون هستم با بحث مشاوره در رابطه با 👇 ✴️خانواده و مشکلات خانوادگی ✴️همسرداری ✴️سیاست‌های زنانه ✴️تربیت فرزند ✴️ازدواج ✴️اصلاح تغذیه ✴️مسائل اعتقادی (فرجام‌پور) جهت تنظیم نوبت به ای دی زیر پیام بدید 👇👇 @asheqemola مبحث نکات و سیاست های همسرداری و طب اسلامی را در این کانال پیگیر باشید👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 کانال فرم های مشاوره https://eitaa.com/joinchat/3032088595Cbc12a9d09e
سلام روز بخیر استاد عزیز من اصلاح سبک زندگی خودم رو اول لطف خدای مهربان وراهنمایی های شما استاد دلسوز هستم والان برکات اون اصلاح سبک زندگی تو زندگی من هست شاید شما رو از نزدیک‌نشناسم اما خیلی دوستتون دارم خیر دنیاواخرت نصیب شما انشاءالله شود .خوشحال باشید همیشه 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 خدا را شکر 🌺 هر چه هست لطف خواست🌺 التماس دعا🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
#او_را... 109 مامان با تأسف نگاهش کرد و سرش رو تکون داد و مشغول خوردن شد که دوباره بابا گفت -البته
... 110 تو لپ‌تاپ سرچ کردم و یادم اومد که اول باید وضو بگیرم. رفتم تو حموم و شیر آب رو باز کردم. مرحله به مرحله از لپ‌تاپ نگاه میکردم و دوباره میرفتم تو حموم تا بالاخره تونستم وضو بگیرم! تمام لباسام خیس شده بود!با غرغر عوضشون کردم و دوباره نشستم پای سیستم. خیلی حفظ کردنش سخت بود!نه میدونستم قبله کدوم طرفه،نه حتی چادری داشتم که بندازم رو سرم و نه مهری برای سجده!! کلافه نشستم رو زمین و زیرلب غر زدم "آخه تو نماز میدونی چیه که میخوای بخونی!؟اصلا این کارا به قیافه ی تو میخوره؟!"😒 در همین حال،چشمم دوباره افتاد به تخته وایت‌برد! پوفی کردم و بلند شدم و طبق آموخته هام زیرلب گفتم "همه ی این دنیا رنجه و دین هم کار بدون رنجی نیست.اگر بخوای طبق میل خودت پیش بری،به جایی نمیرسی!" چندتا سرچ دیگه هم کردم و فهمیدم که رو سرامیک هم میتونم سجده کنم. (سجده روی سرامیک صحیح نیست و نویسنده اشتباه کرده) یه گوشه از فرش رو دادم کنار و ملافه ی رو تختیم رو برداشتم و انداختم رو سرم. لپ‌تاپ رو گذاشتم رو به روم و دستام رو بردم بالا... "الله اکبر...!" برای بار اول بود که سجده و رکوع رو تجربه میکردم!مگه خدا کی بود که من باید جلوش این کارها رو انجام میدادم!؟ نیم ساعت بود که نمازم تموم شده بود اما همونجا نشسته بودم و به کاری که انجام داده بودم فکر میکردم... معنی تک تک جملات عربی که گفته بودم رو تو اینترنت سرچ کردم. از همون الله اکبر شروعش مشخص بود راجع به کسی حرف میزنم که خیلی بزرگه!خیلیییی... و وقتی تو رکوع دوباره به این عظمت تاکید میکنم،یعنی من در مقابلش خیلی کوچیکم!خیلیییی... ولی وقتی از رکوع بلند شدم،گفتم خدا داره میشنوه که کسی حمدش میکنه! یعنی اون فرد بزرگ،نشسته داره من کوچولو رو نگاه میکنه و حرفام رو میشنوه!! حتما واسه همینه که بعدش خودم رو باید بندازم زمین و بهش سجده کنم! و از سجده سر بردارم و دوباره به یاد بزرگیش به سجده بیفتم!! بعدم با کمک خودش از زمین خودم رو بلند کنم... با اون دوتا سوره ازش بخوام من رو تو گروهی قرار بده که دوستشون داره .نه گروهی که ازشون عصبانیه! خدایی که خدای همه‌ست!نه فقط خدای سجاد...پس حق منم هست که ازش آرامش بگیرم! خدایی که به هیچ‌کس نیاز نداره،به منم نیاز نداره،اما بهم حق حیات داده تا اگر از این لطفش ممنون بودم برای همیشه منو ساکن بهشتش کنه! خدایی که آخر همه این حرف‌ها باید شهادت بدم که به جز او،خدایی نیست...! یاد جمله ای افتادم که تو جلسه شنیده بودم!عربیش رو یادم نبود اما معنیش این بود که بعضیا هوای نفسشون رو به جای خدا میپرستن. هوای نفس،همون تمایلاتی بود که فهمیده بودم باید ازشون بگذرم تا به آرامش برسم! کم کم پازلی که از همون روزای اول تو ذهنم چیده شده بود،تکمیل میشد!! حس غریبی داشتم از سجده به خدایی که تا چند روز پیش حتی وجودش رو انکار میکردم. "محدثه افشاری" @asraredarun اسرار درون
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
#او_را... 110 تو لپ‌تاپ سرچ کردم و یادم اومد که اول باید وضو بگیرم. رفتم تو حموم و شیر آب رو باز کر
...111 سیستم رو خاموش کردم و به تصویر تارم،تو صفحه ی تاریکش نگاه کردم. به دو تا خطی که از چشم هام تا انتهای صورتم،کشیده شده بود وبرق میزد نگاه کردم و به ملافه ی گل گلی روی سرم! من حالا جلوی همون خدا نشسته بودم.خدایی که بهش بد و بیراه میگفتم اما اون میخواست همه این اتفاق‌ها بیفته که بفهمم تنها جای امنم تو بغل خودشه!😔 آرامش عجیبی به دلم چنگ زد.تمام وجودم داشت بهم میگفت که آفرین!بالاخره درست اومدی! قبول کردن خدا و اطاعت از اون ،همون چیزی بود که مدت‌ها ازش فراری بودم،اما تمام راه‌های آرامش به همین ختم میشد!! دلم بابت تمام این سالها پر بود! نوشته های سجاد اومد جلوی چشمم « هروقت دلت از این دنیا و رنج هاش گرفت،برو به خودش بگو! نری دردتو به بقیه بگیا!😞 تو خدا داری! آبروی خدات رو پیش بقیه نبر!" بغضم همزمان با برخورد پیشونیم به سرامیک های سرد کف اتاق، شکست و دلم به اندازه ی بیست و یک سال درد دوری بارید... 😭😭😭 بعد از اینکه حالم بهتر شد،فرش رو مرتب کردم و دراز کشیدم.با صدای ویبره ی ضعیفی متوجه شدم که برام پیام اومده. « سلام ترنم جان.چطوری عزیزم؟خوبی؟ » مریم بود.همون دخترتپل و بانمک هیئت تشکیلاتی زهرا اینا!یکم که باهاش صحبت و خوش و بش کردم گفت « راستش پیام دادم که هم حالت رو بپرسم،هم یه زحمتی برات داشتم!بچه های رسانه ی ما،نیاز به متن تایپ شده ی چندتا کلیپ دارن!سرشون شلوغ شده.نمیرسن خودشون انجام بدن.میتونی یه کمکی به ما بدی؟ » فردا تقریبا بیکار بودم.از اینکه میتونستم بهشون کمکی بکنم خوشحال شدم. « آره عزیزم.چرا که نه!؟خوشحالم میشم.فایل ها رو به تلگرامم بفرست. » صبح با صدای تکراری ساعت،چشم هام رو باز کردم.اولین چیزی که یادم اومد،خاموش کردن آلارم گوشی که برای نماز صبح زنگ گذاشته بودم،بود! با غرغر از تختم بیرون اومدم و با آب سرد صورتم رو شستم.خواستم به سراغ لپ تاپم برم که قار و قور شکمم راهم رو به سمت در اتاق،کج کرد! طبق برنامه ی جدیدم و بر خلاف میلم برای ورزش به حیاط رفتم. "محدثه افشاری" @asraredarun اسرار درون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💝✵─┅┄ بنام‌دوست﷽ گشاییم دفترصبح را به‌ فر عشق فروزان کنیم محفل را بسم الله النور روزمان را بانام زیبایت آغازمیکنیم دراین روز بما رحمت وبرکت ببخش وکمک‌مان کن تازیباترین روز را داشته باشیم سلام صبحتون بخیر الهی به امید تو💚 @asraredarun ┄┅─✵💝✵─┅┄
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨امام رضا علیه‌السلام فرمودند: هر کس اندوه مؤمنی را بزداید، خداوند در روز قیامت، غم از دلش می زداید.✨ @asraredarun ‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦✺💠✺✦۞✦┄
راه نجاتی غیر از این ذکر فرج نیست درمان درد بی‌شـمار ما ظهـــــور است "عج" @asraredarun ‌‌‌‌‌❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👤 انسان شناسی ۷۷ @Ostad_Shojae
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
انسان شناسی ۷۷.mp3
11.71M
۷۷ 💢 از صبح که بیدار می‌شوی؛ تا آخرین لحظه‌ای از شب که هنوز خوابت نرفته، و حتی در تمام مدت خواب و صحنه‌هایی که می‌بینی، می‌توانی کاملاً قیمت باطن خودت را محک بزنی ... کمی صبر کن ❗️ چند دقیقه گوش و دل بده❗️ حالا بگو چند می‌ارزی؟ @Ostad_Shojae
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داد نزن!‌ ‌ یه سری لحظات هستن‌ که یا فرزندمون و یا خود ما در شرایط مطلوبی نیستیم. عصبانی‌ایم، خسته‌ایم، کلافه‌ایم و...‌ ‌ و این باعث می‌شه بیشتر عصبانی بشیم و بیشتر داد و فریاد کنیم. در نتیجه به رابطه‌ی والد فرزندی‌مون آسیب زیادی بزنیم.‌ ‌ معمولا توی این زمان‌ها که دعوا پیش میاد، بعدش بهش فکر می‌کنیم و خیلی پشیمون می‌شیم؛ چون درک می‌کنیم که شاید اون‌قدر عصبانیت هم لازم نبود! و اون حجم از ناراحتی و عصبانیت تحت تاثیر چیزهای دیگه مثل خستگی و... هم بوده...‌ ‌ «برای آرامش هم‌دیگه تلاش کنیم.»‌ ‌ @asraredarun
⁣آموزش مسئوليت به كودك: آموزش مسئوليت به كودك از حدود يك سالگى ميتواند شروع شود. زمانى كه به كودك اجازه ميدهيد با دست غذا را برداشته و راه دهانش را پيدا كند و با ماليدن عذا به دهان و دستش غذا بخورد. يا به او اجازه دهيد جورابش را پايش دربياورد. مسئوليت دادن به كودك بايد همراه با هيجان، شادي، تشويق كردن و مطابق با توانايى هاي كودك باشد. بهتر است مادر اجازه دهد فرزندش كنارش در آشپزخانه باشد و كارهاي بسيار كوچك جالب مثل پوست كندن تخم مرغ بعد از دو سالگي، مخلوط كردن مواد كيك، يا چيدن قاشقها در جاي مخصوصش كمك كند. پدر روزهاي تعطيل كنار فرزندش در آشپزخانه، اتاق يا حياط فعاليتهاي ساده و هيجانبخش داشته باشد مانند آب دادن گلها، كاشتن دانه گل، غذا يا كيك درست كردن. كليد موفقيت در آرامش و تشويق والدين است. اجازه دهيد فرزندتان اشتباهات بي خطر كند مثلا كفشهايش را اشتباه بپوشد. اگر به خاطر اشتباه فرزندتان، كندي او و دير شدن شما جلوي كارهاي او را بگيريد، كارها را شما انجام دهيد، يا مرتبا او را تصحيح كنيد موفق نخواهيد بود. هورا كشيدن، تشكر كردن، و لبخند زدن در حاليكه با محبت او را نوازش ميكنيد بهترين تشويق براي فرزندتان خواهد بود. با روش درست شما و تشويق فرزندتان از سه سالگى ميتوانيد شاهد استقلال فرزندتان در انجام كارهاي شخصى اش باشيد. @asraredarun
پاسخ دادن به نیاز واقعی بچه ها یعنی رابطه عاشقانه با آنها واین باعث می شود که بچه خانواده محور بار بیاید. قلب این بچه دست خداست، شما وظیفه تان را انجام بدهید، خدا کاستی ها را جبران می کند. پس نیازهای بچه ها را بشناسیم و به نیازهای آنها پاسخ بدهیم.  @asraredarun
وارد بازی «جر و بحث» با کودک نشوید ؛ بعضی از بچه ها از طریق بگو مگو، پدر و مادرشون رو کنترل می کنند. اونا ساعت ها درباره یک موضوع بحث می کنند و به هیچ صراطی هم مستقیم نیستند. در این حالت برای بچه دلیل منطقی نیارید و سعی نکنید قانعش کنید، چون اصلا به دنبال استدلال نیست. فقط می خواد شما رو تو بازی جر و بحث گیر بندازه و از این طریق توجه شما رو به خودش معطوف کنه. آخرش هم معمولا با دعوا و عصبانیت تموم می شه. پس مواظب باشید توی تله نیفتید... @asraredarun
از تشویق کردن کار خوب فرزندتان نترسید، از احترام گذاشتن به فرزندتان و از بخشیدن خطاهای فرزندتان نترسید، از بی اعتنایی به کار بد اما بی خطر او واز اشتباهاتش نترسید، از بهانه گیری های گاه و بیگاه فرزندتان، از دادن عشق بی قید و شرط به او نترسید، از آزادی دادن معقول به فرزندتان نترسید، زیرا فرزندتان لوس نخواهد شد. اگر به فرزندتان اجازه ندهید به حق کسی تجاوز کند یا به خود و دیگران صدمه بزند، با دادن احترام، عشق، محبت، بخشش، گذشت و تشویق فرزندتان ضعیف و لوس نخواهد شد بلکه فرزندتان خواهد شکفت و حرمت نفس و اعتماد به نفس در او نهادینه خواهد شد. @asraredarun
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
#او_را...111 سیستم رو خاموش کردم و به تصویر تارم،تو صفحه ی تاریکش نگاه کردم. به دو تا خطی که از چش
.... 112 نمیدونستم تا کی اما انگار حالا حالاها حالگیری از خودم،برنامه ی ثابت زندگیم بود. البته نمیتونستم منکر احساس عزت نفسی که بعدش بهم دست میداد بشم!و همین احساس بود که وادارم میکرد این برنامه رو ادامه بدم. هوای قشنگ دم پاییز باعث شد برای کار تایپ،لپ تاپ و گوشی رو هم بیارم حیاط. کلیپ ها رو دونه دونه دانلود کردم و مشغول تایپشون شدم. آخرهای تایپم بود. قطره های اشک،دونه دونه سر میخوردن و پایین میومدن. نمیدونستم چرا اما حرف هاش داشت دلم رو زیر و رو میکرد. « تو گناه میکنی،او داره برای تو اشک میریزه! او به جای تو استغفار میکنه! دست به دامن خدا میشه،میگه خدایا به من مهدی ببخشش! این انصافه؟ آقات به خاطر تو باید شرمنده بشه؟ چیکار داری میکنی آخه؟ غمش رو کم نمیکنی،حداقل بیشترش نکن. ما بچه های امام زمان هستیم .میفهمی امام از پدر و مادرت به تو مهربون تره؟میفهمی دوستت داره؟😔 میفهمی چندین ساله غایبه و منتظره که چندنفر واقعا بخوانش تا بیاد؟!😭 میفهمی تو غربته؟ میفهمی تک و تنها،آواره،طرد شده آقای توعه؟!میفهمی؟ میفهمی نمیاد چون تو گناه رو بیشتر از او دوست داری؟ میفهمی نداریش؟ میفهمی یتیمی؟ نمیفهمی! که اگر میفهمیدی حال و روزت این نبود! » واقعا نمیفهمیدم!اشک هام سرازیر بود اما نمیفهمیدم یعنی چی! حالم خیلی به هم ریخته بود. احساس عذاب وجدان داشتم. نمیدونستم چرا اما خیلی داغون شده بودم. فایل رو سیو کردم و برای مریم فرستادم. جواب داد « اجرت با امام زمان... » چند روزی از شروع دانشگاه میگذشت. تقریبا داشتم نماز خوندن رو یاد میگرفتم،هرچند که هنوز بهش عادت نکرده بودم و خصوصا با نمازصبح نمیتونستم کنار بیام. واقعا حرف سجاد رو که میگفت نماز بهترین مبارزه با نفسه رو بهتر میتونستم قبول کنم تا حرف استاد معارفی که میگفت نماز عشق بازی با خداست! تا اینکه سر این مسئله که داشت حوصله ی همه رو سر میبرد، بالاخره با استاد بحثم شد. -استاد میشه بفرمایید کجای نماز دقیقا عشق بازی با خداست!؟؟ -خانم سمیعی!نماز تماما عشق است... همین که شما نماز رو شروع میکنی،دعوت پروردگارت رو لبیک میگی و عشق‌بازی شروع میشه!😌 -میشه بگید کدوم بچه نه ساله،یا اصلا کدوم جوون،ساعت چهار صبح حال عشق بازی با خدایی رو داره که حتی ممکنه به درستی هم نشناستش!؟؟اونم هرروز!! 😏😒 استاد همینجور که داشت دنبال جواب تو ذهنش میگشت،با اخم نگاهم کرد😐 -استاد عذر میخوام،ولی تا جایی که من فهمیدم، نماز عشق بازی نیست! نماز مبارزه با نفسه .نماز یعنی من انسانم. نماز یعنی ترجیح دستور خدا به دل خودت! نماز در ابتدای امر کار شیرینی نیست .وقتی شیرین میشه که بخاطر خدا حال هوای نفست رو بگیری و نماز رو بخونی!! همه نگاه ها با تعجب برگشت به طرف من و گشادی چشم‌های استاد چندبرابر شد! هیچ‌کس انتظار نداشت چنین حرفایی از من بشنوه! سعی کردم با همون اعتماد به نفس ادامه بدم -بهتره جای این درس ها،اول واقعیت های دنیا رو به بقیه یاد بدید و بعد هم مبارزه با نفس .اونجوری همه انسان‌ها خودشون با اختیار، خدا و اسلام رو انتخاب میکنن!! پچ پچ ها فضای کلاس رو پر کرد. استاد نگاهش رو از من برداشت و تو کلاس چرخوند -کافیه!سکوت رو رعایت کنید .کلاس به اتمام رسیده،میتونید تشریف ببرید! وقتی خبر رسید که کلاس ساعت بعد تشکیل نمیشه،بدون معطلی وسایلم رو جمع کردم و از کلاس خارج شدم،حوصله تیکه پرونی بچه ها رو نداشتم! دلم برای زهرا تنگ شده بود .چندروزی میشد که ندیده بودمش! "محدثه افشاری" @asraredarun اسرار درون